نوشته اصلی توسط
سمیراه
بچه ها ممنون از حرفاتون همونجور که گفتین عمل کردمراویس عزیز نامزدم ازونجور مرد بود که تا منو نمیدید اروم نمیشد زمان عصبی ترش میکرد همیشهکیمیا جان ممنون از حرفات اما اصلن ه اونجاها نرسید گذاشت رفت....ستاره زیبا همیشه من گذشت داشتم اما این مورد رو نمیخاستم گذشت کنم...عزیزم من اسرار کرد در اخر که امروز هم رو ببینیم اون نمی خواست بیادmasamasa عزیز منم همین فکر رو میکردم______________________________________ ___ما همیشه چرت و پرت میگفتیم و جدا میشدیم و در اخر به اسرار من جدا میشدیم اما تهش من میرفتم منت کشی و اون برمی گشت و میگفت مگه میشه ما از همجدا یم جداشیمم دوباره باهمیم...همیشه تاحالا یکبار نشد اون بیاد جلو حتی یه بار سه ماه تحمل کردم دوریرو اما برنگشتو باز خودم رفتم...امروز رفتم به خودم رسیدم حتی واسش شیرینی پخته بودم اونارم بردم وسایلاشو نبردمدیدم منتطرمه نشستم تو ماشین دیدم همه وسایلامو حتی عکسامونو جم کرده تویه ساک!!!هنگ کردم ( یاد دوسال پیش افتادم که نامزدیم بهم خورد رفتم به همون زمان و زبونم قفل شد ) که گفت جایی میخای بری؟من عجله دارم میخام برم ختم!!که منم گفتم نه میرم خوه وسایلارو دادو من از ماشین پیاده شدم...پیاده شدم و رفتم یه سمت دیگه سمت خونه نرفتماز دور داشتم نگاش میکردم دیدم همونجا وایساده و نرفته...رفتم یه پارک همون نزدیکیا که فشارم بیاد سرجاش باورم نمیشد همه وسایلام دستهبعد نیم ساعت زنگ زدم بهش اما هرچی گرفتم جواب نداد 50 بار زنگ زدم حتی بضی موقع هم پشت خطی شدماس مس دادم گفتم من هنگ کردم وسایلارو دیدم من باورم نمیشه بیا دینبالم یکم ببینمت بعد بروجواب ندادگفتم من دارم میام دم خونتون تا اونجا که 40 دقه راه بود رفتم اس مس دادم که اینجام بیا..اما باز جواب ندادمن اونورا خوب بلد نیستم اس مس دادم گفتم گم شدم همه مزاحمم شدن همه بوق میزنن نمیای...نیومد نه جواب داد نه اومد....هربار دعوا مریم اما هیچوقت تو خیابونا ولم نکرد ارومم کرد حتی اگه واقن قرار بود جداشیماما الان همچی تموم شد هنوز شیرینیا تو کیفمهبه خانوادم هیچی نگفتم اونم هیچی نگفته...همچی تموم شد حالا چکار کنم؟زنشو تو خیابون ول کرد اونکه غانقد ادعا غیرت میکردالان چند دقه ست اومدم خونه دیگه نه زنگ زدم نه اس مس دادم....چیکار کنم ؟ الان چکار کنم؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)