به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 32
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    21
    Array

    دوهفته مونده به عروسی به خاطر بی اخترامی شوهرم به خانوادم با هم قهر کردیم

    سلام.وای که این عروسی چه قد مشکل داره‌.تاپیک قبلیم فقط استرسش بود والان شوهرم تالار رو رزرو کرد که خیلی گرونه و خانوادم ازش تشکر کردن و گفتن راضی نبودن اول زندگی اینقد تو خرج بیوفته و تا ایتجاش مشکل نبود.حتی برادرم هزینه قهوه و چایی رو خوددش تقبل کرد البته به پبشنهاد خودش شوهرم هم چیزی نگفت وهمه چی خوب گذشت تا اینکه من به شوهرم گفتم که دلم میخواد باهم بریم خرید واسه لباس عروسی و رو م نمیشه با مامانت(خالم)برم خرید البته بهانه بود چون واقعا مادر شوهرم همیشه میخوا. نظر خودش باشه ودر ضمن سلیقمون یکی نیست.وبه خاطر این با شوهرم بحث کردیم ولی خیلی زود جمعش کردم ودیگه حرفی نزدم تا دیروز که با شوهرم رفتیم دنبال خونه سر برادرم بحثمون شد شوهرم توی یه کار ساختمونی برای برادرم کار میکرد که الان برادرم دیگه از مدیر عاملی شرکت استعفا داده شوهرم شده مدیر عامل وبرادر دیگم حسابدار دیروز دیدم که شوهرم به برادم بی احترامی میکنه ومیگه سرمو کلاه گذاشته ومن حتی بیمه نداشتم در صورتی که قبلا من بهش گفتم بیمه رد کنه ومنم ناراحت شدم ک مسائل رو با هم قاطی نکنه و ودعوای کاری رو با خانواده یکی نکنه.الان هم یه بحث شدید جلو خانوادم کردیم که دیگه قسم خورده عروسی رو به هم میزنه کمکم کنید الان چیکار کنم؟

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 آبان 94 [ 18:25]
    تاریخ عضویت
    1394-3-27
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    188
    سطح
    3
    Points: 188, Level: 3
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    100 Experience PointsTagger Second Class31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزيزم
    شوهرت الان استرس عروسيو داره بحث كارو اصلاا باهاش نكن هر چي گفت بيطرف باش و سعي كن تعادل بين شوهرت و خانواده برقرار كني
    ویرایش توسط مدیرهمدردی : یکشنبه 04 مرداد 94 در ساعت 22:42 دلیل: مطلب اهانت آمیز و جوسازی در این پست حذف شد

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 اردیبهشت 03 [ 18:39]
    تاریخ عضویت
    1393-12-14
    نوشته ها
    329
    امتیاز
    14,886
    سطح
    79
    Points: 14,886, Level: 79
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 464
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    955

    تشکرشده 655 در 231 پست

    Rep Power
    74
    Array
    سلام عزیزم
    حالا که داره خداروشکر فکر میکنم بعد چهار سال البته اگه اشتباه نکنم عروسیتون برگزار میشه خیلی حیفه که با این مسایل خیلی پیش،پا افتاده زندگی رو برا خودت و همسرت سخت کنی
    به نظر من اصلا بین مسایل کاری همسرت با برادرت هیچ حرفی نزن نه از همسرت دفاع کن و نه از برادرت بذار خودشون با همدیگه مسائلشون رو حل کنن و حتی اگه همسرت در مورد برادرت حرفی زد که شما ناراحت شدی بهش بگو مسایل کاریو داخل مسایل خانوادگی نکن

    به نظر من ارزششو داره که خودت پاپیش بذاری و برای اشتی پیشقدم بشی و اینقدر هم خودت حساس نباش در مورد تالار و لباس و پذیرایی و این حرفا و سعی کن زیاد سر این مسائل با همسرت مخالفت نکنی مطمئنا همسرت هم میخواد همه چیز به بهترین نحو انجام بشه

    انشاالله خوشبخت بشی عروس خانوم
    اشتی کردی به ماهم خبر بده خوشحال شیم

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    21
    Array
    سلام.بله ما بعد از چهار ساله عروسی میکنیم.من نخواستم قاطی کنم مسائل کاری رو شوهرم خودش گفت به برادرت و نمیخوام کمک کنه وکافی میکس برام بیاره منم از این ناراحت شدم که اگه تو کار مشکل امده برادرم اینکارو به خاطر اینکه برادر زنشه یا پسر خالشه انجام میده و ربطش به کار نده .در ضمن من پیش قدم شدم و بهش زنگ ردم چندین بار ولی جواب نمیده.شوهرم لجبازه .ونمیدونم چرا هیچوقت دلش با خانوادم پاک نبوده با اینکه خانوادم همیشه بهش احترام میذارن وهمیشه میگن خیلی خوبه ولی شوهرم راجع بهشون بد بینه.شوهرم دهن بینه وحس میکنم حرفای دیگران هم سرس تاثیر میذاره

  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    21
    Array
    دیگه شوهرم مثل یه غریبست برام ازش بیزارم.امروز رفتم خونشون اولش خواب بود بعد که بیدار شد حتی بهن نگاه نکرد رفتم نشستم پیشش پاشد از کنارم باهاش حرف زدم جواب نداد.پاشد بره بیرون منم بلند شدم مامانش هم امد رفتیم خ داییم بدون اینکه به محل بده دستش رو گرفتم دستشو کشید تا عصر رفتیم یه خونه دیدیم که هم قیمت یه خونه بود بالای سر خونخ برادرم ولی به بهونه فیمت بالاش ردش کرد اما امروز این خونه کوچیک که نصف اونه رو قبول کرد ازش متنفرم چون میخواد منو از خانوادم دور کنه واز این بدتر که باهام رو راست نبود واز اولش نگفت نمیخوام بیام بالای خونه داداشت وتازه فهمیدم که واقعا با خانوادم مشکل داره ودلش پاک نیست کاش بمیرم از این همه دورویی بیزارم‌

  6. #6
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1393-10-23
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    5,315
    سطح
    46
    Points: 5,315, Level: 46
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 247 در 126 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با رفتارهای شما معلومه زده میشه و اینطور واکنش نشون میده.

    شما رسما با مادرش مشکل داری و میگی نیاد خرید, بعد توقع داری اون با خونوادت خوب باشه? چیزی که برای خودت نمی‌پسندی برای دیگران هم مپسند.

    نکته بعدی این که شمااینطور شدید بخاطر کوچکترین حرف برادرت با شوهرت دعوا میکنی, توقع نداشته باش شوهرت هم گارد نگیره.

    اصلا دلیلی نداره شما بخاطر نزدیکی به برادرت با شوهرت دعوا کنی. مگه میخوای یه عمر با برادرت زندگی کنی که توقع داری بالای خونه داداشت خونه بگیره?

    مشکل اصلی رفتار خود شماست و این که بارها بخاطر خانوادت با اصلی ترین شخص زندگیت یعنی شوهرت جار و جنجال راه انداختی.

    رو خودت کار کن.

  7. کاربر روبرو از پست مفید سوشیانت تشکرکرده است .

    khaleghezey (چهارشنبه 07 مرداد 94)

  8. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام
    فوری فوری فوری
    کارای شما اگه تو زندگی واردشی باعث طلاق میشه پس حتما حتما سخنرانی دکتر افروز در کارگاه دانشگاه مشهد رو دانلود کن خییییییلی بکارت میاد و همچنین سخرانیهای دکتر حبشی

  9. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    21
    Array
    سلام سوشیانت عزیز.ستاره زیبا به خدا من اصلا مشکل با خرید امدنش ندارم تازه قراره با هم بریم مسئله اینکه مادر شوهرم خدا شاهده مثل بچه ها رفتار میکنه اگه از هر چی خوشم امد یه دهن کج میکنه که خوب نیست تو سلیقه نداری بعد هم سر قیمت هر چیزی ایراد میگیره.قسم میخورم که من خودم دختر ولخرجی نیستم وتو همه هزینه های مربوط به خودم صرفه جویی میکنم حتی تو هزینه ارایشگاه هم به هیچ عنوان ارایشگاه معروف شهر نرفتم که یه ارایشگاه قیمت پایین برم حتی تو خیلی از چیزا به جز وسایل ضروری هزینه نکردم بعد مادر شوهرم وقتی گفتم مهمون کمتر دعوت کنیم بهم گفت تو خودت از هزینه هات کم کن مهمون بیشتر بیاد در صورتی که من به جز یه لباس عروس که ضروریه وکرایه میکنم واارایشگاه ویه لباس برای شب حنابندون هیچ هزینه دیگه ندارم تازه واسه همون لباس شب حنابندون کلی ایراد گرفت که نخر.حتی لباس عروس رو هم دارم با اضطراب میرم خرید چون مطمئنم هر چی انتخاب کردم ایراد میگیره
    بعد هم میگه اصلا سلیقه نداری در صورتی که همه میدونن من خوش سلیقه ام مخصوصا تو انتخاب لباس.در ضمن دیشب باشوهرم اشتی کردیم و شوهرم قبول داشت که واقعا حرفایی که جلوی من به داداشم زد اشتباه بود وگفت استرس عروسی واینکه باید دنبال خونه بگرده بهش فشار اورده چون خودش میدونه که برادرم خیلی دوسش داره و در ضمن مسئله کاریشون ربطی به عروسیمون نداشت ومن قبل از این هیچوقت کاری به مسائل کاریشون نداشتم تا اینکه اونروز خود شوهرم مسئله رو با بقیه مسائل قاطی کرد.خداروشکر امروز رفتیم خونه دیدیم وقرارداد نوشتیم.ستاره زیبا جان من فایلهای دکتر حبشی رو با شوهرم گوش دادم وهیچوقت هم جلوی شوهرم از حرفای مادرش صحبت نمیکنم و به جز گاهی اوقات که میدونم اونم اشتباه وسعی میکنم کمش کنم.خیلی ممنون‌که بهم توجه کردین و راهنمایی میکنید.فقط بازهم تنهام نذارید وبگید که با مادر شوهرم راجع به خرید چه طور برخورد کنم که هم سلیقه خودم باشه هم اون ناراحت نشه.

  10. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    21
    Array
    وای تورو خدا یکی بیاد به من جواب بده.باشوهرم که اشتی کردیم ورفتیم کت وشلوارشو خریدیم .البته قبلش با مادر شوهرم رفتیم لباس عروسو انتخاب کردیم.ودور روزی که رفتیم خونه دختر داییم شهر دیگه واسه خرید کت وشلوار خیلی ارامش داشتیم وواقعا خوش گذشت وقتی برگشتیم خواستم برم تمیز کاری خونه که گرفتیم انجام بدم که مادر شوهرم گفت میام ولی چند جا کار پیش امد برام که دیر رفتم وقتی رفتم مادر شوهرم حسابی حالمو گرفت که وظیفه خانوادته که باهات بیان منم گفتم وظیفه ندارن ولی اگر هم بگم همراهیم میکنن وخلاصه حسابی به خانوادم حرف زد وشوهرم ناراحت شد واز خونشون رفتیم ولی از این ناراحتم که حسابی به خانوادم حرف زد مبه شوهرم گفت برات تصمیم میگیرن در صورتی که اینجور نیست خلاصه اینقد شوهرم عصبی شد که حتی نذاشت من برم خونه رو تمیز کنم ومنم برگشتم خونمون و بعد به خانوادم حرفی نزدم که تشنج ایجاد نشه ولی امروز صبح خودش زنگ زد خونمون وهمه چیز رو واسه مامانم تعریف کرد وگفت وظیفتونه وشما چیکار دارین که نمیرید کمکش ومن کار دارم در صورتی که من از مادر شوهرم هم انتظار کمک ندارم در صورتی که وظیفه خونه پسره که خونه رو تمیز کنه وخلاصه اگه مامانم کوتاه نمیومد یه دعوا درست میشد کمکم کنید چیکار کنم تو این موقعیت.وای خیلی رک گویی میکنه وهر چی به ذهنش میرسه میگه واصلا ملاحظه نمیکنه

  11. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 شهریور 94 [ 08:12]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    483
    سطح
    9
    Points: 483, Level: 9
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 45 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ملیکا جان سلام عروسیت مبارک خانوم.بببن حیفه بعد از 4سال حالا که میخوای بری سر زندگیت اوضاع خراب باشه عزیزم بعضی ادما مثل شوهر شما رک هستند واین جزو شخصیتشونه نمیشه کاریش کرد وبین این ادما گروهی هم رک هستند هم بی ملاحظه،نمیتونی همه رو عوض کنی همسر خود بنده اینطوریه ولی من چیکار میکنم تا جایی که میتونم دهن به دهنش نمیزارم اصلا چون حرمت خودم پایین میاد ولی بگما اوایل نمیدونستم وکارخرابی میکردم وخودم ناراحت میشدم ولی الان که پذیرفتم به هیچ وجه دهن به دهن نمیشم وجوابشو نمیدم تا شان خودمو حفظ کنم لااقل.اولا فکر میکردم اگه جواب ندم پررو میشه یا فکر میکنه حق با اونه در صورتی که وقتی جواب منطقی هم میدادم نمیپذیرفت وجری تر میشد.باور کن هر وقت بحثی پیش میاد ومن کامل سکوت میکنم بهتر میفهمه که حق همیشه با اون نیست وخودش بعد کوتاه میاد وبه شیوه خودش منت کشی میکنه شما این تجربه رو از این حقیر قبول کن ونذار مثل من چند سال بگذره وبگی ایکاش از اول اینکارو میکردم.زیاد باهاش بحث نکن وبا مظلوم نمایی کاراتو بکن به خدا بهتر جواب میده تا با دعوا ومقابله به مثل ودرضمن تو اگه کوتاه بیایی وسکوت کنی همرا مظلوم نمایی حتی شوهرت خودش به مادرش اجازه دخالت کمتر میده میگی نه امتحان کن.ما خانوما باید سیاست با پنبه سر بریدنو یاد بگیریم به خدا خود آقایون اینو بیشتر از داد وبیداد میپسندن

  12. 2 کاربر از پست مفید هوناز تشکرکرده اند .

    anisa (یکشنبه 04 مرداد 94), بارن (دوشنبه 05 مرداد 94)


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نکات برگزاری مراسم عروسی
    توسط melalceremony در انجمن نامزدی و عقد
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 آبان 95, 13:43
  2. سه ماهه عروسی کردیم و احساسم به شوهرم سرد شده.فقط تظاهر میکنم حالم خوبه
    توسط nasmas در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 اردیبهشت 95, 20:11
  3. قهر خانواده همسرم قبل عروسی و اکنون سعی در برقراری رابطه و آشتی بعد عروسی
    توسط نازگل71 در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: شنبه 22 اسفند 94, 12:20
  4. اختلاف با همسر درمورد محل زندگی بعد عروسی
    توسط بهار67 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: سه شنبه 29 بهمن 92, 10:29
  5. مشکلات عروسی
    توسط bita65 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: پنجشنبه 12 دی 92, 17:40

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:23 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.