به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اردیبهشت 98 [ 15:58]
    تاریخ عضویت
    1393-11-09
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    7,738
    سطح
    58
    Points: 7,738, Level: 58
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    132

    تشکرشده 652 در 153 پست

    Rep Power
    59
    Array

    مشکلات کوچکی که الان دیگه فکر نکنم کوچیک باشن.

    سلام
    من چند وقتی هست اینجا عضو هستم و از نظرات دوستان و اتفاقاتی که زیر پوست جامعه داره اتفاق می افته اینجا با خبر می شم و سعیم و شعارم هم واسه اینجا بودن اینه که زندگی خوبی برای خودم و شریک زندگیم بسازم.
    اول خودمو معرفی کنم من و همسرم هر دو 26 ساله و هر دو کارمند (همکار) من لیسانس و ایشون فوق لیسانس و ... تقریباً یک سال و دو ماهه که عقد کردیم و 10 ماهه که رفتیم سر خونه زندگیمون.
    در مورد فرهنگی هم یه خورده اختلاف داریم که خب دو طرفه مدیریتش کردیم و تقریباً کنار امدیم باهم. اما الان یه چند تا مشکل هست که داره توی زندگی ما جولان میده و می خوام نحوه برخورد با اینا رو از شما بپرسم
    مشکل اولمون اینه که جدیداً همسرم خیلی حساس شدن و سر هر چیز الکی دعوا راه می ندازن و وقتی هم که قهر می کنن همه چیز رو فراموش می کنن و کاملاً دو تا غریبه می شیم باهم، تا الان هر باری که چیزی بینمون اتفاق افتاده اونی که پیش قدم شده من بودم و الان احساس می کنم که شاید این شیوه درست نباشه. و بیشتر از این نگران این موضوع هستم که اگه یه روز من هم مثل ایشون بزنم به سیم آخرو جلو نیام دیگه زندگی بی زندگی.
    برای مثال اتفاقی که دیروز افتاد (می خوام شما به عنوان شخص ثالث قضاوت کنید)
    ساعت 3 داریم از سر کار برمی گردیم و بعد یک ماه که هر روز اضافه کار مونده بودم می خواستم که این یه روزو بعد از ظهر خونه باشمو غروب یه بیرون با هم بریم و... توی ماشین از من پرسید هفته دیگه عروسی یکی از همکارا هست و من چی بپوشم، جواب های من : بار اول : نمی دونم عزیزم، هر چی که فکر می کنی مناسب هست بپوش
    بار دوم، من چی بپوشم: نمی دونم هر چی دوست داری بپوش قبلاً عروسی دوست و آشنا می رفتی چی می پوشیدی، از همون مدل بپوش.
    بار سوم هم بر همین منوال گذشت، در جواب من یه عکس العمل نادرست نشون داد و یه جمله که من بدم میاد گفت. خب بی اختیار (و نه از روی خشم و ...) بلند گفتم آخه من چه بدونم تو چی بپوشی. خب این جمله آواری بود که ریخت روی زندگی ما و چند دقه بعدش به صورت کاملاً طبیعی داشتم حرف می زدم که گفت حوصله ندارم و ... امدیم خونه رفت اتاق منم حال گرفتم بخوابم، باز گفتم بزار برم از دلش دربیارم، رفتم باز پس زد گفت برو حوصلتو ندارم، گفتم گوش کن چی می گم سرشو کرد توی گوشی و گفت بفرما و ... خلاصه منم بهم بر خورد و امدم بیرون و تا غروب بر همین منوال گذشت (دقیقاً شده بود مثل محترم توی سریال دردسر های عزیم شبکه سه (خودشم قبول کرد که اونشکلی شده بودا))، چون فرداش می خواستیم بریم شمال بردم ماشین رو سرویس کردم و سنگگ گرفتم لحظه اذان رسیدم خونه امدم دیدم حتی یه کتری هم روی گاز نیست، کلاً اشتهام کور شد. تا 12 شب هم اصلاً میل نداشتم که یه لیوان آب بخورم روزمو باز بکنم. چون ایشون که میدونست من از 4 صبح چیزی نخوردم پس حداقل یه زیر کتری رو روشن می کرد و منم اونو به عنوان یه چراغ سبز در نظر می گرفتم باز پیش قدم می شدم اما این کارو هم نکرد و یه جورایی حس کردم که واقعاً دوسم نداره . بلاخره 12 پاشدم یه آشی که مادرم داده بودو آوردم با چند تا تیکه نون و پنیر خوردم و نزدیکای یک نیمه شب بود که صداش کردم و گفتم که بیا می خوام باهات حرف بزنم و خلاصه شب حرف زدیم و الظاهر باز مشکل حل شد و ... (و دلیلش برای این کارا این بود که من زدم توی ذوقش)
    اما چیزی که من ازش می ترسم اینه که همیشه من نرمال نمی مونم، اگه یه روزی ایشون لجبازی کرد و منم خر شدم و همون کارو کردم تکلیفمون چی می شه؟ الان باید چی کار کنم؟ من از اول، من و تو بودن رو کنار گذاشتم، توی این یه سال پا به پای خانومم توی خونه کار کردم، حتی بعضی کارای خونه رو تا الان همسرم انجام نداده و من به خاطر زندگیمون انجامش می دم ازغذا درست کردن و جارو کشیدن و ظرف شستن گرفته تا حتی پاک کردن اجاق گازو شستن لباس و سرویس بهداشتی و غیره و غیره.
    سوال بعدیم اینه که آیا انجام دادن این کارا توی خونه درسته یا اشتباه؟ (بعضی وقتی میگم شاید پدران ما یه چیز می دونستن که هیچ وقت از این کارا نمی کردن) یکی از همکارامون که تازه طلاق گرفته اول زندگی به من توصیه کرد که این کارا رو نکنم و یکی از دلایل شکست خودشو در زندگی همین چیزا عنوان کرد. من از اول دیدم این بود که زن کنیز خونه نیست ، خانوم خونه هست و اگه این کارا رو کردم فقط به خاطر همین دیدم بود.
    البته اینو هم بگم که همسرم آدم بدی نیستا، اونم برای زندگیمون تلاش می کنه و ... اما به گفته خودش این جزء اخلاق بدشه که من باید باهاش کنار بیام.
    منون میشم جواب بدید و اگه نیازه رد این باره مقاله ای و ... هست معرفی کنید. و در مجموع راه کار واسه مدیریت زندگی می خوام. چون فکر می کنم که بلد نیستم.
    دل آرام گیرد به یاد خدا

  2. 4 کاربر از پست مفید به دنبال خوشبختی تشکرکرده اند .

    (آسمانی آبی) (چهارشنبه 24 تیر 94), :)لبخند (چهارشنبه 24 تیر 94), فدایی یار (پنجشنبه 26 آذر 94), فرشته مهربان (شنبه 27 تیر 94)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    سلام آقای به دنبال خوشبختی، انشاءالله که همیشه خوشبخت باشید و لذت ببرید.

    نه شما اشتباه نمیکنید توی کار خونه کمک میکنید بخصوص اینکه همسرتون شاغلن .

    چیزی که این وسط اشتباهه اینه که همسرتون ناراحتیشو نباید با قهر نشون بده و باید صحبت کنه ، چه بسا گاهی هم ناراحتی آدم جلوی صحبت کردنشو میگیره

    پس بهتره وقتی باهاشون صحبت میکنید مدام اینو بهشون گوشزد کنید .

    یه کتاب خوب در مورد مدیریت روابط هم به ایشون هدیه کنید تا ایشونم اطلاعات لازم رو بدونن.

    دفعه بعد اگه بی دلیل قهر کردن بهشون مهربون و قاطع بگید : عزیزم من نمیام باهات حرف بزنم تا چیزی که دلیلشو نمیدونم از دلت در بیارم و منتظرم خودت بیای دلیل ناراحتیتو بگی ، اگر هم فکر میکنی دلیلی نداری پس کوتاه بیا و بزار از

    جمعمون لذت ببریم.

    بزارید فاصله نگاه شما به موضوع قهر ایشونو با تفاوت نگاه خودش احساس کنه.

  4. 3 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (شنبه 27 تیر 94), نارجیس (چهارشنبه 24 تیر 94), به دنبال خوشبختی (چهارشنبه 24 تیر 94)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 29 تیر 97 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1394-4-09
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    4,330
    سطح
    41
    Points: 4,330, Level: 41
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    77

    تشکرشده 116 در 61 پست

    Rep Power
    27
    Array
    نظر من حق با خانمتونه اون با ذوق و شوق داره ازتون میپرسه ک چی بپوشم اونوقت باید جواب بشنوه منم بودم ناراحت میشدم البته نوع نشون دادن ناراحتی درخانم ها متفاوته بعضیا به روت میارن بعضیا نمیارن یجور دیگ سرت خالی میکنن بعضیام تو خودشون میریزن و آخر افسردگی میگیرن ...
    آخه آقای محترم وقتی خانم شما داره میپرسه چی بپوشم این فقط یه سوال نیست این یعنی دوس داری من رو توچه لباسی ببینی؟این یعنی ب من توجه کن و جواب شما حاکی ازین بود که توجه نمیکنم و حوصله ندارم ک عین اون جواب رو همسرتون بهتون داد
    بهتربودتو جواب میگفتین باشه عزیزم بعدن جلوم بپوششون تا نظربدم کدوم بهت میاد؟
    درکل ب نظرمن زندگی شما مشکل خاصی نداره ولی چون خانمتون حساسه ک اکثرخانما همینن تو کلامتون بیشتر دقت کنید و محبت کلامی تون رو بیشتر کنین
    درضمن کارکردن درخانه چ اشکالی داره؟اینکه مرد توکارا خونه کمک کنه چ اشکالی داره؟مگ همسرشما پا ب پای شما کارنمیکنه و پول درنمیاره؟خب شمام تو کار خونه کمکش کنین جای دوری نمیره

  6. 2 کاربر از پست مفید masamasa تشکرکرده اند .

    نادیا-7777 (چهارشنبه 24 تیر 94), به دنبال خوشبختی (چهارشنبه 24 تیر 94)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 07 مرداد 96 [ 10:17]
    تاریخ عضویت
    1393-9-18
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    2,783
    سطح
    32
    Points: 2,783, Level: 32
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2

    تشکرشده 125 در 37 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به دنبال خوشبختی عزیز سلام
    وقت بخیر
    من امروز به داشتن همزاد اعتقاد پیدا کردم.
    میدونی تفاوت من و تو تو چیه؟فقط سنمون. وگرنه دیدگاهمون نسبت به زندگی,تاریخ ازدواج,نوع رفتار همسر و حتی همکار بودن با همسرم و ....همه و همه شبیه همه!!!
    دقیقا موضوعی که تو شش ماهه اول زندگی منم ازش اذیت میشدم و باعث شد حتی اینجا یه تاپیک بزنم همین موضوع شما بود.حقیقتش من شده بودم یه کدبانوی تمام عیار!!!از آشپزی و نظافت خونه بگیر تا خرید و شست و رفت و روب!!!بعش کافی بود به خانومم بگم بالای چشش ابروئه.
    نمیگم خانومم کمک نمیکرد و یا کم کاری میکرد.اتفاقا خیلی هم منو دوست داشت و بهم میرسید.درکش بالا بود و خوب مسائل رو تجزیه و تحلیل میکرد. ولی خب اون انتظاری که من ازش داشتمو برآورده نمیکرد.وقتی دقیق تر شدم دیدم خودم باعث این رفتارشم.حقیقتش زیادی لوسش کردم و فقط و فقط فکرم آسایش و راحتی اون بودم تا خودم.اینکه یه وقت حرفی نزنم ناراحت بشه,جایی نبرمش بهش خوش نگذره.باورت نمیشه حتی اگه اون کار اشتباهی میکرد و مقصر بود من عادت کرده بودم که ازش معذرت بخوام.خلاصه فقط و فقط خوشحالی خانومم و رضایت اون از زندگی.
    بعدش یه روز نشستیم دوتایی با هم حرف زدیم.حقیقتش اون روز بود که فهمیدم منم تو این زندگی سهمی دارم و واسه خوشبختیمون رضایت منم شرطه.اونم همه حرفامو قبول کرد و حتی گفتش که از این رفتارم بعضی وقتا ناراحت شده ولی ترسیده که اگه بحثی بکنه من حمل بر قدر نشناسیش بزارم.
    بعد اون روز سعی کردیم کم کم رفتارامونو اصلاح کنیم.باورت نمیشه زندگی 6 ما پیش منو با الان مقایسه کنی زمین تا آسمون شده.دقیقا مث سریالای تلویزیون که آخرش ختم بخیر میشن شده
    مثلا چند تا از کارایی که کردیم این بود:قرار شد تا خودش ازم نخواد تو کار خونه کمکش نکنم.قرار شد اگه از دست هم ناراحتیم رک به هم بگیم و از ترس و توهم ناراحتی هم, ناراحتیمونو پنهون نکنیم.

    یه نصیحت از برادر کوچیکت:جنس زن دوست داره تو بهش مسلط باشی.پس سعی کن اقتدار و جذابیتتو در عین احترام و تفاهم حفظ کنی.پدران ما رفتارشون با زن برای زمان خودشون درست بود .الان هم همون رفتارا رو باید انجام داد البته با قدری اصلاحات که خودت ماشااله بلدی.

    چون فرداش می خواستیم بریم شمال بردم ماشین رو سرویس کردم و سنگگ گرفتم لحظه اذان رسیدم خونه امدم دیدم حتی یه کتری هم روی گاز نیست، کلاً اشتهام کور شد. تا 12 شب هم اصلاً میل نداشتم که یه لیوان آب بخورم روزمو باز بکنم. چون ایشون که میدونست من از 4 صبح چیزی نخوردم پس حداقل یه زیر کتری رو روشن می کرد و منم اونو به عنوان یه چراغ سبز در نظر می گرفتم باز پیش قدم می شدم اما این کارو هم نکرد و یه جورایی حس کردم که واقعاً دوسم نداره . بلاخره 12 پاشدم یه آشی که مادرم داده بودو آوردم با چند تا تیکه نون و پنیر خوردم و نزدیکای یک نیمه شب بود که صداش کردم و گفتم که بیا می خوام باهات حرف بزنم و خلاصه شب حرف زدیم و الظاهر باز مشکل حل شد و ... (و دلیلش برای این کارا این بود که من زدم توی ذوقش)
    اما چیزی که من ازش می ترسم اینه که همیشه من نرمال نمی مونم، اگه یه روزی ایشون لجبازی کرد و منم خر شدم و همون کارو کردم تکلیفمون چی می شه؟ الان باید چی کار کنم؟
    واقعا لذت میبرم از دیدن چنین مردایی.بهت تبریک میگم که جواب لج بازی خانومتو با آرامش دادی.1)باید بیشتر از قبل رو خودت کار کنی و هیچ وقت جواب لج بازی رو با لج بازی و بچه بازی ندی.حتی بهش فکر هم نکن 2)سنگاتو با همسرت وا بکنی و به همسرت بفهمونی که خوشبختی تو زندگی یه رابطه دوطرفه اس.اینجور که از حرفات فهمیدم خیلی خوب میتونین با هم حرف بزنین و حتی بعد قهر و دعوا, شبش نشستین با هم حرف زدین.حالا که زندگیتون پتانسیل تبدیل شدن به عاشقانه ترین زندگی رو داره پس تو آرامش بشین و راجع به همه چیزایی که اینجا به ما گفتی به ایشون هم بگو.سعی کنین با مطالعه منابع مفید اونم با هم تجربه زندگیتونو بالا ببرین.

    ببخشید که یه خورده پراکنده و در هم و بر هم نوشتم چون افکارم پریشان کارمه و تمرکز کافی نداشتم.

    بازم میگم زندگی شما دو تا پتانسیل تبدیل شدن به یه زندگی رویایی رو داره. زندگی سرشار از عشق و سلامتی برای شما آرزومندم.

    خدایا همه ما را نجات بده

  8. 7 کاربر از پست مفید کوهنورد تشکرکرده اند .

    :)لبخند (چهارشنبه 24 تیر 94), فدایی یار (پنجشنبه 26 آذر 94), فرشته مهربان (شنبه 27 تیر 94), گیسو کمند (چهارشنبه 24 تیر 94), افسونگر (چهارشنبه 24 تیر 94), اقای نجار (جمعه 26 تیر 94), به دنبال خوشبختی (چهارشنبه 24 تیر 94)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 مهر 95 [ 15:31]
    تاریخ عضویت
    1393-7-30
    نوشته ها
    216
    امتیاز
    8,230
    سطح
    61
    Points: 8,230, Level: 61
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 220
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    826

    تشکرشده 744 در 192 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    66
    Array
    سلام آقای به دنبال خوشبختی
    من نظرات خوب شمارو هرجا ببینم حتما سعی میکنم بخونمش چون یه جورایی فکر میکنم تفکرتون شبیه آقای خاله قزی هستش و به عبارتی منطقی و پخته



    حقیقتش فکر میکردم شما یه مرد تقریبا 35 یا 40 ساله باشید چون اغلب نظراتی که ازتون دیدم واقعا عالی و کارگشا بودش
    از این بابت بهتون تبریک میگم که باوجود 26 ساله بودنتون ولی درک خوبی از زندگی دارید
    مطمئنا مثل توصیه هایی که به دیگران میدید ، در مورد زندگی خودتون هم بهترین و درست ترین کار رو میتونید انجام بدید



    در مورد تاپیکتون باید بگم
    سعی کنید باهم قرار بزارید در هیچ صورتی باهم قهر نکنید
    من هم تقریبا از این بابت شبیه همسر شما هستم ، اعتراف میکنم اخلاق خیلی بدیه ولی دست خودمون نیست
    بخاطر همین وقتی از خصوصیات همسرتون میگید احساس میکنم دارید منو توصیف میکنید



    منم اوائل وقتی از چیزی ناراحت میشدم با لحن بدی جواب میدادم ، یا مثلا وقتی همسرم میگفت چیزی شده ؟ با لحن نامناسبی میگفتم هیچی
    میگفت فکر کردم ناراحتی بعدش مشغول کارش که میشد میگفتم اصلا تو متوجه شدی که من ناراحت شدم ؟؟؟؟؟ دوباره میومد میگفت از چی ناراحتی منم در جوابش میگفتم مهم نیست

    دقیقا این چرخه تکرار میشد


    ولی بعد ها باهم قرار گذاشتیم که تحت هیچ شرایطی قهر نکنیم
    بلکه وقتی ناراحت شدیم یا دعوامون شد صحبت کردنمون رو موکول کنیم به چند ساعت بعد
    تا هردو آروم بشیم بعد



    بعدش دلیل ناراحتی هامون رو بگیم ( که این زمانی که اختصاص به این کار میدیم رو یه اسمی گذاشتیم واسش مثلا ساعت به وقت دلخوری )
    که هرکی ناراحت میشد زمانه این گفتگو رو مشخص میکرد

    یعنی اگه من ناراحت میشدم مثلا شبش پیامک میدادم ساعت به وقت دلخوری امشب ساعت 10:30

    که اونم می اومد و صحبت میکردیم
    یا برعکس همسرم پیامک میداد که 6 عصر میام برای ساعت به وقت دلخوری



    که معمولا اوائل تعداد ساعت به وقت دلخوری هامون روزی یک بار میشد ، ولی بعد ها که دلیل ناراحتی هامون دست هم اومد یواش یواش فاصلش از هم زیاد تر شد ، با هم قرار گذاشتیم اگه بتونیم ساعت به وقت دلخوری رو به هفته ای یک بار برسونیم ، به جاش ساعت به وقت عاشقی جایگزین کنیم

    این ساعت هم مختص کارایی هست که هردو علاقه داریم و ازش لذت میبریم

    در کل باید به همسرتون یاد بدید که موقع ناراحتی حرف بزنه
    البته اون لحظه نه ، چون دعوا پیش میاد

    شاید این ایده برای بعضی ها مسخره به نظر بیاد ولی برای ما که واقعا مفیده و یه جورایی متنوعه
    مخصوصا اون لحظه که یه ساعت به وقت عاشقی برنده میشیا واقعا ذوق مرگ میکنه آدمو


    در مورد سوال دومتون ، خیلی خوبه اینکه توو خونه کمکه همسرتون هستید خداحفظتون کنه

    ولی هرچیزی متعادلش خوبه و سعی کنید این رفتارتون رو مدیرتش کنید
    نزارید این رفتار به وظیفه تبدیل شه و براشون کاملا عادی بشه که باید همیشه شما انجامش بدید
    کارهای مردونه + کارهای کوچیک رو به عهده بگیرید و در زمان های متفاوت
    اینکه هرروز شما انجامش بدی یه جورایی طرف مقابل رو تنبل میکنه
    ولی هروقت از شما کمک خواستن کوتاهی نکنید که همسرتون هم در اینصورت علاقش به شما دو چندان میشه

    امیدوارم به همین زودی زود بتونید این مشکل کوچیکتون رو حل کنید...
    خوشبختی عطری است

    که وقتی آن را بر دیگران می پاشی ،

    چند قطره از آن بر تو نیز خواهد پاشید ...
    ویرایش توسط (آسمانی آبی) : چهارشنبه 24 تیر 94 در ساعت 13:49

  10. 2 کاربر از پست مفید (آسمانی آبی) تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (شنبه 27 تیر 94), به دنبال خوشبختی (چهارشنبه 24 تیر 94)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اردیبهشت 98 [ 15:58]
    تاریخ عضویت
    1393-11-09
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    7,738
    سطح
    58
    Points: 7,738, Level: 58
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    132

    تشکرشده 652 در 153 پست

    Rep Power
    59
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط گیسو کمند نمایش پست ها
    سلام آقای به دنبال خوشبختی، انشاءالله که همیشه خوشبخت باشید و لذت ببرید.

    نه شما اشتباه نمیکنید توی کار خونه کمک میکنید بخصوص اینکه همسرتون شاغلن .

    چیزی که این وسط اشتباهه اینه که همسرتون ناراحتیشو نباید با قهر نشون بده و باید صحبت کنه ، چه بسا گاهی هم ناراحتی آدم جلوی صحبت کردنشو میگیره

    پس بهتره وقتی باهاشون صحبت میکنید مدام اینو بهشون گوشزد کنید .

    یه کتاب خوب در مورد مدیریت روابط هم به ایشون هدیه کنید تا ایشونم اطلاعات لازم رو بدونن.

    دفعه بعد اگه بی دلیل قهر کردن بهشون مهربون و قاطع بگید : عزیزم من نمیام باهات حرف بزنم تا چیزی که دلیلشو نمیدونم از دلت در بیارم و منتظرم خودت بیای دلیل ناراحتیتو بگی ، اگر هم فکر میکنی دلیلی نداری پس کوتاه بیا و بزار از

    جمعمون لذت ببریم.

    بزارید فاصله نگاه شما به موضوع قهر ایشونو با تفاوت نگاه خودش احساس کنه.
    ممنون که جواب دادید. پیشنهاد خوبی هست حتماً استفادش می کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط masamasa نمایش پست ها
    نظر من حق با خانمتونه اون با ذوق و شوق داره ازتون میپرسه ک چی بپوشم اونوقت باید جواب بشنوه منم بودم ناراحت میشدم البته نوع نشون دادن ناراحتی درخانم ها متفاوته بعضیا به روت میارن بعضیا نمیارن یجور دیگ سرت خالی میکنن بعضیام تو خودشون میریزن و آخر افسردگی میگیرن ...
    آخه آقای محترم وقتی خانم شما داره میپرسه چی بپوشم این فقط یه سوال نیست این یعنی دوس داری من رو توچه لباسی ببینی؟این یعنی ب من توجه کن و جواب شما حاکی ازین بود که توجه نمیکنم و حوصله ندارم ک عین اون جواب رو همسرتون بهتون داد
    بهتربودتو جواب میگفتین باشه عزیزم بعدن جلوم بپوششون تا نظربدم کدوم بهت میاد؟
    درکل ب نظرمن زندگی شما مشکل خاصی نداره ولی چون خانمتون حساسه ک اکثرخانما همینن تو کلامتون بیشتر دقت کنید و محبت کلامی تون رو بیشتر کنین
    درضمن کارکردن درخانه چ اشکالی داره؟اینکه مرد توکارا خونه کمک کنه چ اشکالی داره؟مگ همسرشما پا ب پای شما کارنمیکنه و پول درنمیاره؟خب شمام تو کار خونه کمکش کنین جای دوری نمیره
    دوست داشتم در این مورد نظر خانوم ها رو هم بدونم که نظر شما روشن گر خوبی بود، ممنون که وقت گذاشتید.

    نقل قول نوشته اصلی توسط کوهنورد نمایش پست ها
    به دنبال خوشبختی عزیز سلام
    وقت بخیر
    من امروز به داشتن همزاد اعتقاد پیدا کردم.
    میدونی تفاوت من و تو تو چیه؟فقط سنمون. وگرنه دیدگاهمون نسبت به زندگی,تاریخ ازدواج,نوع رفتار همسر و حتی همکار بودن با همسرم و ....همه و همه شبیه همه!!!
    دقیقا موضوعی که تو شش ماهه اول زندگی منم ازش اذیت میشدم و باعث شد حتی اینجا یه تاپیک بزنم همین موضوع شما بود.حقیقتش من شده بودم یه کدبانوی تمام عیار!!!از آشپزی و نظافت خونه بگیر تا خرید و شست و رفت و روب!!!بعش کافی بود به خانومم بگم بالای چشش ابروئه.
    نمیگم خانومم کمک نمیکرد و یا کم کاری میکرد.اتفاقا خیلی هم منو دوست داشت و بهم میرسید.درکش بالا بود و خوب مسائل رو تجزیه و تحلیل میکرد. ولی خب اون انتظاری که من ازش داشتمو برآورده نمیکرد.وقتی دقیق تر شدم دیدم خودم باعث این رفتارشم.حقیقتش زیادی لوسش کردم و فقط و فقط فکرم آسایش و راحتی اون بودم تا خودم.اینکه یه وقت حرفی نزنم ناراحت بشه,جایی نبرمش بهش خوش نگذره.باورت نمیشه حتی اگه اون کار اشتباهی میکرد و مقصر بود من عادت کرده بودم که ازش معذرت بخوام.خلاصه فقط و فقط خوشحالی خانومم و رضایت اون از زندگی.
    بعدش یه روز نشستیم دوتایی با هم حرف زدیم.حقیقتش اون روز بود که فهمیدم منم تو این زندگی سهمی دارم و واسه خوشبختیمون رضایت منم شرطه.اونم همه حرفامو قبول کرد و حتی گفتش که از این رفتارم بعضی وقتا ناراحت شده ولی ترسیده که اگه بحثی بکنه من حمل بر قدر نشناسیش بزارم.
    بعد اون روز سعی کردیم کم کم رفتارامونو اصلاح کنیم.باورت نمیشه زندگی 6 ما پیش منو با الان مقایسه کنی زمین تا آسمون شده.دقیقا مث سریالای تلویزیون که آخرش ختم بخیر میشن شده
    مثلا چند تا از کارایی که کردیم این بود:قرار شد تا خودش ازم نخواد تو کار خونه کمکش نکنم.قرار شد اگه از دست هم ناراحتیم رک به هم بگیم و از ترس و توهم ناراحتی هم, ناراحتیمونو پنهون نکنیم.

    یه نصیحت از برادر کوچیکت:جنس زن دوست داره تو بهش مسلط باشی.پس سعی کن اقتدار و جذابیتتو در عین احترام و تفاهم حفظ کنی.پدران ما رفتارشون با زن برای زمان خودشون درست بود .الان هم همون رفتارا رو باید انجام داد البته با قدری اصلاحات که خودت ماشااله بلدی.


    واقعا لذت میبرم از دیدن چنین مردایی.بهت تبریک میگم که جواب لج بازی خانومتو با آرامش دادی.1)باید بیشتر از قبل رو خودت کار کنی و هیچ وقت جواب لج بازی رو با لج بازی و بچه بازی ندی.حتی بهش فکر هم نکن 2)سنگاتو با همسرت وا بکنی و به همسرت بفهمونی که خوشبختی تو زندگی یه رابطه دوطرفه اس.اینجور که از حرفات فهمیدم خیلی خوب میتونین با هم حرف بزنین و حتی بعد قهر و دعوا, شبش نشستین با هم حرف زدین.حالا که زندگیتون پتانسیل تبدیل شدن به عاشقانه ترین زندگی رو داره پس تو آرامش بشین و راجع به همه چیزایی که اینجا به ما گفتی به ایشون هم بگو.سعی کنین با مطالعه منابع مفید اونم با هم تجربه زندگیتونو بالا ببرین.

    ببخشید که یه خورده پراکنده و در هم و بر هم نوشتم چون افکارم پریشان کارمه و تمرکز کافی نداشتم.

    بازم میگم زندگی شما دو تا پتانسیل تبدیل شدن به یه زندگی رویایی رو داره. زندگی سرشار از عشق و سلامتی برای شما آرزومندم.

    خدایا همه ما را نجات بده
    ممنون جناب کوهنورد.
    من و همسرم خیلی وقتا با خودمون این جمله رو تکرار می کنیم که زندگی خوب و خوشی داریم و حواسمون باشه که این ناشکری خدار رو واسه این نعمتش نکنیم
    پیشنهادادتون رو حتماً مو به مو تجزیه و تحلیل می کنم و برای زندگیم بکار می گیرمش.
    نقل قول نوشته اصلی توسط (آسمانی آبی) نمایش پست ها
    سلام آقای به دنبال خوشبختی
    من نظرات خوب شمارو هرجا ببینم حتما سعی میکنم بخونمش چون یه جورایی فکر میکنم تفکرتون شبیه آقای خاله قزی هستش و به عبارتی منطقی و پخته



    حقیقتش فکر میکردم شما یه مرد تقریبا 35 یا 40 ساله باشید چون اغلب نظراتی که ازتون دیدم واقعا عالی و کارگشا بودش
    از این بابت بهتون تبریک میگم که باوجود 26 ساله بودنتون ولی درک خوبی از زندگی دارید
    مطمئنا مثل توصیه هایی که به دیگران میدید ، در مورد زندگی خودتون هم بهترین و درست ترین کار رو میتونید انجام بدید



    در مورد تاپیکتون باید بگم
    سعی کنید باهم قرار بزارید در هیچ صورتی باهم قهر نکنید
    من هم تقریبا از این بابت شبیه همسر شما هستم ، اعتراف میکنم اخلاق خیلی بدیه ولی دست خودمون نیست
    بخاطر همین وقتی از خصوصیات همسرتون میگید احساس میکنم دارید منو توصیف میکنید



    منم اوائل وقتی از چیزی ناراحت میشدم با لحن بدی جواب میدادم ، یا مثلا وقتی همسرم میگفت چیزی شده ؟ با لحن نامناسبی میگفتم هیچی
    میگفت فکر کردم ناراحتی بعدش مشغول کارش که میشد میگفتم اصلا تو متوجه شدی که من ناراحت شدم ؟؟؟؟؟ دوباره میومد میگفت از چی ناراحتی منم در جوابش میگفتم مهم نیست

    دقیقا این چرخه تکرار میشد


    ولی بعد ها باهم قرار گذاشتیم که تحت هیچ شرایطی قهر نکنیم
    بلکه وقتی ناراحت شدیم یا دعوامون شد صحبت کردنمون رو موکول کنیم به چند ساعت بعد
    تا هردو آروم بشیم بعد



    بعدش دلیل ناراحتی هامون رو بگیم ( که این زمانی که اختصاص به این کار میدیم رو یه اسمی گذاشتیم واسش مثلا ساعت به وقت دلخوری )
    که هرکی ناراحت میشد زمانه این گفتگو رو مشخص میکرد

    یعنی اگه من ناراحت میشدم مثلا شبش پیامک میدادم ساعت به وقت دلخوری امشب ساعت 10:30

    که اونم می اومد و صحبت میکردیم
    یا برعکس همسرم پیامک میداد که 6 عصر میام برای ساعت به وقت دلخوری



    که معمولا اوائل تعداد ساعت به وقت دلخوری هامون روزی یک بار میشد ، ولی بعد ها که دلیل ناراحتی هامون دست هم اومد یواش یواش فاصلش از هم زیاد تر شد ، با هم قرار گذاشتیم اگه بتونیم ساعت به وقت دلخوری رو به هفته ای یک بار برسونیم ، به جاش ساعت به وقت عاشقی جایگزین کنیم

    این ساعت هم مختص کارایی هست که هردو علاقه داریم و ازش لذت میبریم

    در کل باید به همسرتون یاد بدید که موقع ناراحتی حرف بزنه
    البته اون لحظه نه ، چون دعوا پیش میاد

    شاید این ایده برای بعضی ها مسخره به نظر بیاد ولی برای ما که واقعا مفیده و یه جورایی متنوعه
    مخصوصا اون لحظه که یه ساعت به وقت عاشقی برنده میشیا واقعا ذوق مرگ میکنه آدمو


    در مورد سوال دومتون ، خیلی خوبه اینکه توو خونه کمکه همسرتون هستید خداحفظتون کنه

    ولی هرچیزی متعادلش خوبه و سعی کنید این رفتارتون رو مدیرتش کنید
    نزارید این رفتار به وظیفه تبدیل شه و براشون کاملا عادی بشه که باید همیشه شما انجامش بدید
    کارهای مردونه + کارهای کوچیک رو به عهده بگیرید و در زمان های متفاوت
    اینکه هرروز شما انجامش بدی یه جورایی طرف مقابل رو تنبل میکنه
    ولی هروقت از شما کمک خواستن کوتاهی نکنید که همسرتون هم در اینصورت علاقش به شما دو چندان میشه

    امیدوارم به همین زودی زود بتونید این مشکل کوچیکتون رو حل کنید...
    ممنون خانم آسمان آبی
    بنده رو با آقای خاله قزی مقایسه کردی که باید بگم خیلی کم لطفی در حق آقای خاله قزی هست چون من خودم همیشه متمرکز میشم روی نظرات ایشون و البته ممنون که نظرتون رو از دید یه خانم عنوان کردید چون بسیاری از مشکلات زندگی ها به خاطر همین تفاوت دیدگاه های زن و مرد هست
    دل آرام گیرد به یاد خدا

  12. 5 کاربر از پست مفید به دنبال خوشبختی تشکرکرده اند .

    (آسمانی آبی) (چهارشنبه 24 تیر 94), فدایی یار (پنجشنبه 26 آذر 94), فرشته مهربان (شنبه 27 تیر 94), گیسو کمند (چهارشنبه 24 تیر 94), بی نهایت (شنبه 03 مرداد 94)

  13. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    باسلام

    همونطور که میدونین هیچ آدمی تو دنیا کامل و معصوم نیست، هرآدمی نقص و ضعفی داره، حالا همسرتون هم درکنار صفات خوبی که دارند این ضعف و دارند که وقتی ناراحت میشند سریع قهر میکنند، شما هم مطمعنا در کنار صفات خوبی که دارین از نظر همسرتون ضعفهایی دارین.

    وقتی ازدواج هم میکنیم و مستقل میشیم در واقع دنبال تکامل هستیم دنبال این هستیم که این ضعف ها و برطرف کنیم چقدر خوبه که زن و شوهر به همدیگه در این راه کمک کنند.

    بنظر من این بخش از مشکلتون و که عنوان کردین برمیگرده به تفاوت های ساختاری که بین شما و همسرتون وجود داره.

    مثلا همسرتون در اون لحظه که نظر و سلیقه شما جهت پوشیدن لباس مهمونی جویا شدند هم این حس و بشما القا میکردن که نظر سلیقه همسرشون چقدر براشون مهمه دوم اینکه دوست داشتن شما هم بهشون نشون بدین که نسبت بهشون توجه دارین و در این زمینه باهاشون همیاری میکنین.

    چه خوب میشد از سلیقه خوبشون تعریف میکردین و بهشون میگفتین چند نوع لباس که خودشون مد نظرشون بپوشند تا شما نظرتون و عنوان کنین، یا اگر قصد خرید کردن داشتن ایشون و در این زمینه همراهی میکردین و ایشون که قصد جویا شدن نظر شما را دارند ، شما هم نظرتون و عنوان میکردین، در پایان هم میتونستین بگید بنظرتون سلیقه ایشون در انتخاب لباس عالیه و ایشون و قبول دارین .


    اینطوری ایشون هم قهر نمیکردند و به هدفشون که جلب توجه شما هم بوده میرسیدند، همسرتون دیدند به هدفشون نرسیدن تصمیم گرفتن با قهر کردن این توجه و بدست بیارند.خانم ها خیلی پیچیده نیستند فقط نیاز به کمی درک شدن دارند، درسته انسان هستند اما جنسشون با شما فرق داره ، پس به واسطه این تفاوت روحیات و رفتارها و خواسته هاشون هم با شما فرق داره پس زن و مرد نبینین، همینکه با خودتون مقایسه اشون نکنین و سعی کنین ایشون و یک جنس دیگر ببینید و در شرف شناخت روحیات این جنس بربیاین ، به هدف خوشبختی که در پیش دارین خواهید رسید

    در مورد کمک کردنتون به ایشون ، اتفاقا بنظرم خیلیم خوبه ، چقدر خوبه آقایون هم گاهی که وقت دارندو خسته هم نیستند در کار خونه کمک حال خانم ها باشند خصوصا اگر خانم هم شاغل باشند، این همکاری دو جانبه نه تنها بد نیست خیلیم کمک کننده است به موفقیت در یک زندگی.

    مطمعنا همانطور که شما قدردان زحمات خانمتون هستید ، خانمتون هم قدردان زحمات شما در طول زندگی خواهند بود.

    اینکه گاهی خانمتون قهر میکنند بنظرم ربطی به این مسله نداره، بیشتر مرتبط با همین مسله ای است که ایشون درواقع دنبال جلب توجه شماهستند وقتی از یک راه نمیتونند از این راه نادرست استفاده میکنند که با درک و شناخت روحیات همدیگه مطمعن باشین این مسله حل خواهد شد،اما سعی کنین زمانهایی که واقعا مقصر نیستین عذرخواهی نکنین فقط به رفتار عادیتون ادامه بدین
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : چهارشنبه 24 تیر 94 در ساعت 16:40

  14. 3 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (شنبه 27 تیر 94), گیسو کمند (چهارشنبه 24 تیر 94), به دنبال خوشبختی (دوشنبه 29 تیر 94)

  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    ای جانم زنا چقدر شبیه هم هستن

    منم یه دعوا مشابه همینو با شوهرم داشتم

    یه بار رفته بودیم شهر خودمون و برای اولین بار داداشو عروسمون دعوتمون کردن فکر کنم دفعه ی اخرم باشه

    خلاصه من فقط یه دست لباس مهمونی با خودم برده بودم و همسرمو مادرم رفتن بیرون واسه خرید نزدیک ساعت 8 بود که بنده تنها لباس مناسبمو داشتم که اتو میکردم دیدم ای جانم قسمت توری استینو یقه چسبید به اتو حالا فقط حال منو درک کنید هم برای لباس قشنگم که تا حالا نپوشیده بودم و کلی پولش داده بودم ناراحت بودم هم اینکه لباس دیگه ای نداشتم که بخوام بپوشم

    با حالت ناراحتو افسرده به تنها یار همیشگی یعنی شوهرم زنگ زدم و با لب و لوچه اویزون بهش گفتم چه دسته گلی به اب دادم و گفتم به نظرت چکار کنم؟ به نظرتون همسرم چی گفت؟؟

    اول گفت یعنی هیچ لباس دیگه ای نیاوردی؟ منم گفتم نه بعد یه ذره سکوت کردو گفت خوب نمیدونم چکار کنی!!!!

    اینو که گفت من به اندازه ی یه دنیا ناراحت شدمو بهش کلی غر زدمو گفتم خیلی ممنون از راهنماییت چقدر به خودت فشار اوردی چقدر شرایط منو درک کردی و خلاصه بل بل بل .....همین طوری گفتمو گوشیو قطع کردم

    همسرم که اومد با حال پریشان اومد تو اتاق دید بنده زانوی غم بغل کردمو نشستم اومد گفت خب من که تقصیری نداشتم من که لباستو نسوزوندم من از کجا بدونم تو باید چکار کنی

    بدتر منو ناراحت کرد

    منم با قهر رفتم از خواهرم لباس گرفتمو خلاصه رفتیم مهمونی با اقامونم نیمه قهر بودم

    خلاصه ازونجایی که همسر من خیلی گل و مهربونه شب وقت خواب اومد ازم پرسید چرا امروز از حرفم ناراحت شدی؟ میخوام بدونم میخواستی من چکار کنم؟

    منم بهش گفتم نمیدونم اما اون لحظه من خیلی واسه لباسم ناراحت بودم به تو زنگ زدم که ارومم کنی و کاری بکنی یا پیشنهادی بدی اما تو خیلی بی تفاوت برخورد کردی تو که میدونستی من برام مهمه یه لباس مرتب بپوشم که دفعه ی اولیه میرم خونه داداشم اونوقت تو گفتی من نمیدونم چکار کنی حس کردم چقدر بی تفاوتی و من برات مهم نیستم

    بهم گفت دلت میخواست چکار میکردم؟ بهش گفتم خب پیشنهاد میدادی الان سریع میام دنبالت بریم یکی بخر
    همسرم گفت خوب من میدونستم تا بیام دنبالت و بریم خرید شده ده شب اونوقت که دیگه فایده نداره واسه این نگفتم

    منم بهش گفتم اگرم میگفتی خودمم میدونستم که دیگه وقت خرید نیستو قبول نمیکردم که بریم اما حداقل خوشحال بودم که برات مهم هستم و خواستی برام کاری انجام بدی

    همسرم وقتی فهمید ناراحتیم چی بوده گفت بخدا به اینجاش فکر نکرده بودم ببخشید و خلاصه دوباره دوست شدیم

    اکثر خانومها فکر کنم این اخلاقو دارن که بی تفاوتی مرد فشارشونو بالا میبره فقط خانوم شما نیست

    تو کارای خونم به نظرم کمک کنید خیلیم کمک کنید اما جوری نباشه که بشه وظیفتون

    هروقت ازتون خواست کمکش کنید اینکارو بکنید گاهی سورپرایزش کنید بعضی کارها رو انجام بدین
    اگه دیدین مثلا مریضن یا خستن شما سفره رو بندازین یا گاهی ظرفی بشورید مهمون که میاد کمکش کنید اما طوری نباشه که دیگه همیشه شما همه کارا رو انجام بدین اونطوری واسه خانومتون مزشو از دست میده
    شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
    زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید

  16. 2 کاربر از پست مفید sahar67 تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (شنبه 27 تیر 94), به دنبال خوشبختی (دوشنبه 29 تیر 94)

  17. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 مرداد 94 [ 01:13]
    تاریخ عضویت
    1394-3-28
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    145
    سطح
    2
    Points: 145, Level: 2
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من مجرد هستم اما اینجا به نظرم توی زندگی متاهلی شما دو تا اشتباه رخ داده یه اشتباه رایج از سوی شما و یک اشتباه کاملا بی منطق از سوی خانومتون . یه تفاوت ذاتی بین زن و مرد هست که زنها دوس دارن یه حرفی رو کنایه وار بزنن ولی مردها باید به طور مستقیم و پوست کنده بهشون گفت تا متوجه بشوند (کلا اقایون یه ذره از این نظر خنگن) این که خانوم شما می گن من چی بپوشم و دوباره تکرارش می کنن یعنی اینکه نظر شما در مورد لباس پوشیدن من چی هست شما دوس داری چطوری منو ببینی و در ضمن خانوما معمولا خیلی بیشتر از اقایون این جور مراسم هایی براشون مهمه پس سر این چیزها خیلی ذوق دارن وقتی حرفش رو سه بار تکرار می کنه به نفعتونه متوجه مسئله و منظور پنهانی ایشون بشید
    پس از این به بعد یک کم دقیق تر باشید .
    اما مسئله بعدی اشتباه خانوم شما است بشخصه اگه عصر افطار بیام خونه و خانواده افطاری رو اماده نکرده باشن واقعا بدم میاد و ناراحت میشم بابا مسئله شام هم اگه بود ادم ناراحت می شد چه برسه به اینکه تمام روز رو روزه بوده باشی این رفتار خانوم شما در موارد دیگه و به مرور زمان برای شما قابل تحمل نخواهد بود ایشون الکی شورش کردن می بایست همون روز بیان بگن یا اینکه دلخوریشون رو نشون بدهند نه اینکه تا فردا شبش کش بدهند
    بهتون توصیه می کنم قبل از انکه با این حساس بودن های بی معنی خانومتون (و البته یه مقدار بی توجهی شما) یه روز ببینید داره زیاد بینتون قهر و دلخوری پیش میاد بهتره یه روز توی یه وضع اروم و با یه لحن منطقی بهشون بگید که این رفتارشون منطقی نبوده .
    در ضمن شما هم بهتر بود به جای اینکه بعد از سه بار هنوز متوجه مسئله نشده باشید خیلی راحت بگید من الان خسته ام بریم خونه بعد از رفع خستگی من تو لباس هاتو بپوش من ببینم چی بیشتر بهت میاد
    امیدوارم زندگی خوبی داشته باشید

  18. 2 کاربر از پست مفید بیتا الف تشکرکرده اند .

    فدایی یار (پنجشنبه 26 آذر 94), به دنبال خوشبختی (دوشنبه 29 تیر 94)

  19. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 بهمن 94 [ 00:21]
    تاریخ عضویت
    1393-9-04
    نوشته ها
    44
    امتیاز
    1,856
    سطح
    25
    Points: 1,856, Level: 25
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    34

    تشکرشده 153 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نمیدونم چی بگم
    فقط اینکه خیلی اخلاق خوبی دارید که بعد از دلخوری شما پیش قدم میشید
    این یه حس اطمینان به خانما میده که من متاسفانه ازش تقریبا محرومم
    و هم نیازه ناز کردن برای همسرانشونو تامین میکنه
    و یه آفرررررین بزرگ برای اینکه تو خونه کمک حاله خانمتون هستید
    مطمعن باشید خانمتون پزه شمارو خییییلی پیش بقیه میده

    خوشبخت باشید همیییییشه

  20. 2 کاربر از پست مفید باران آرام تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (شنبه 27 تیر 94), به دنبال خوشبختی (دوشنبه 29 تیر 94)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.