سلام و عرض ادب دارم خدمت مدیریت محترم سایت و همه دوستان عزیزم
از عنوان تایپیک مشخص هست که این بار :
آقای تنهایی ، با چه چالشی مواجه شده ......
=======================================
چند خط از خلاصه زندگی بنده :
همانطور که میدونید بنده از همسر سابق م جدا شدم و مجددا ازدواج کردم
از همسر سابق م یه بچه پسر دارم که پیش مادرش زندگی میکنه ....
و من هم با همسر فعلی م و فرزند جدیدم زندگی میکنم
و پسرم دو روز آخر هفته میاد پیش من .
=============================
و اما مشکلی که پیش اومده این هست که :
در زمانی که من با همسر سابق م با هم زندگی میکردیم پدر ایشون
وضع مالی ش خیلی عالی بود .
یه ساختمان چند واحدی خرید و به هر دختر و پسرش یه واحد داد .
تا اینکه چند سال پیش پدرش با کلی بدهی فوت کرد .
چند هفته پیش من به همسر سابق م پیام دادم که
برا ثبت نام مدرسه پسرم چیکار کردی ؟؟؟
ایشون هم به من زنگ زد و گفت به خاطر بدهی های پدرم
طلبکار ها رفتند و شکایت کردند و خلاصه دادگاه بابت بدهی پدرم
کل آپارتمان را به نفع طلبکاران جمع کرده و ما باید تا آخر مرداد ماه 94
آپارتمان را تخلیه کنیم ، تا بدهی ش پرداخت بشه .
منم یه زن تنها -- بی پول و ....
داداش هامم که همه نامرد ..
من هم مثل بقیه باید از اینجا بلند بشم و برم یجا مستاجری .....
و خلاصه ننه من غریبم و تهش بنظرت چیکار کنم ؟؟؟
به من گفت : تو میتونی برام خونه گیر بیاری ؟؟؟؟
====================================
خلاصه از اون روز تا حالا بخاطر اینکه پسرم باهاش زندگی میکنه
همینطور فکر من درگیر ....
هی با خودم میگم :
این کجا میخواد بره ؟؟؟
چیکار میخواد بکنه ؟؟؟
کجا میخواد خونه بگیره ؟؟؟
پول پیش خونه را از کجا میخواد تهیه کنه ؟؟؟
و ......
====================================
از طرفی اصلا هم معلوم نیست چه غ.....طی داره میکنه .
قرار بود با یه آقایی ( که اونم یه بچه داره ) ازدواج کنه
ولی یه روز میگه شوهر کردم
یه روز میگه بیخیال شدم و شوهر نمیکنم .
دو هفته پیش تو تعطیلات آخر هفته حول حول زنگ زنگ که
بیا دنبال بچه و با خودت ببرش من میخوام برم مسافرت .
پسرم میگفت : دو تایی با آقا ..... یکهفته رفتند شمال .
به ما بچه ها هم گفتند شما برید پیش مامان و باباها تا ما بریم و برگردیم .
از یه طرف بهش میگم :
خوب اگه شوهر کردی که دیگه دردت چیه ؟؟؟
خوب شوهرت وظیفه داره برات خونه بگیره
هیچ جوابی نمیده ....!!!
نه میگه شوهر کردم --- نه میگه نکردم .
نه برای تامین مخارج خودش سر کار میره ........
نمی دونم چیکار میکنه و میخواد چیکار کنه !!!
من فقط نگران پسرم هستم ...
===================================
شاید خیلی از دوستان بگند بچه تا بیار پیش خودت و مشکل اون
هم به خودش ربط داره .
موضوع اینه که متاسفانه با همسر م با هم نمی سازند و خلاصه مشکل
پشت مشکل ....
از طرفی همسر م زیر بزرگ کردن و تر خشک کردن بچه شیری
خودش هم مونده .
تازه من بیام یه بچه پسر 10 ساله با کلی مشکلات مدرسه و درس و مشق
بیدار شدن صبح برای رفتن مدرسه و .............
رو شونش بزارم مطمعنا پس ش برنمیاد .
برا همین میگم بهتره فعلا پیش مادرش باشه -- تا یکم بزرگ تر بشه . ===========================================
بنظر شما مشکل جابجا شدن و نداشتن خونه ایشون به من ارتباط داره ؟؟؟
نمی دونم یه حس لعنتی ناخودآگاه یه جورایی من با این موضوع درگیر میکنه ...
مدام میگم پسرم چی میشه ؟؟؟
کجا میخواد بره ؟؟؟
و از این فکرها ....
لطفا بهم کمک فکری بدید --- بنظر شما چیکار کنم ؟؟؟؟
با تشکر از شما عزیزان ...
علاقه مندی ها (Bookmarks)