سلام
بنظرم ، ما باید ، قبل از هر چیز درباره ی واقعیت های وجودمان ، توافق نامه ای امضا کنیم .
بر طبق این توافق نامه باید متعد بشیم که از این پس در تمام جنبه های زندگیمان تصمیم گیرنده باشیم !
البته به این معنی نیست که مشورت نکنیم !
اتفاقات تو دوران بچگی – نوجوانی و حال را باید مانند آزمونی تلقی کنیم – که تا کنون در مدرسه زندگی گذرانده ایم .
در مدرسه زندگی چیزی که مهمه ، نمره نیست !
مهم اینه که باور کنیم می تونیم از دیروز خودمان بهتر بشیم – در حال زندگی کنیم و آینده را به خدا بسپاریم .
اطرافیان ما ، با نظرهایشان ، در کنار ما هستند ، تا بیشتر رشد کنیم !
برای اینکه به ما کمک کنند به سطوح بالاتر بریم .
اطرافیان ما با نظرهایشان در کنار ما هستند ، تا به ما بگویند ، آیا ارزش های خودمان را مشخص کرده ایم – آیا تصورات شخصی از خودمان داریم ؟
تصورات شخصی یعنی به خود علاقه مند بودن !
به خود علاقمند بودن و خود دوست داری ( سالم ) به ما این امکان میده که برای تمایلات خود و دیگران ارزش و احترام قائل بشیم . یعنی اینکه می توانیم به موفقعیت های خودمان افتخار کنیم - لازم تایید دیگران نباشیم
از طرفی هم ، کاستی های که دیگران می گویند نسبت به ما ، در صدد رفع آنها باشیم .
خود دوست داری سالم به این معنی نیست که ما مثلا یه لباس خریدم ، درباره اش به خودمان و دیگران توضیح بدهیم - و کارمان را توجیح کنیم .
وقتی ما قدر ارزش های خودمان را می دانیم – دیگر چه دلیلی دارد که خوب بودن خود را به دنیا ثابت کنیم.
به نظرم اولین کاری که همه ما باید انجام دهیم ، این است که ارزش های خودمان را شناسایی و اولویت بندی کنیم . اگر ما نتوانیم ارزش های خودمان را شناسایی کنیم باید همیشه به فکر اثبات خودمان باشیم !
مثلا امکان داره ، آقای a از خانم b خوشش بیاد و قصد ازدواج با او را داشته باشد
و امکان این هست که خواهر آقای a بگه من از اون خانم خوشم نمی آید !
به نظر شما آقای a باید چی کار کند ؟
به نظر من :
اگر آقای a ارزش هایش را مشخص کرده باشد – و طبق آن معیار انتخاب کرده باشد (طبق معیار سالم – نه غرور )
کافی است به نظر خواهرش بگوید : متشکرم .
همین !
یا اگر خواهرش را خیلی دوست داشت بگوید :
یه کاغذ بردار خواهر جون ، نکان منفی خانم b را بنویس
از طرفی ، فدات شم کاغذ دیگری بردار نکات مثبت اون را بنویس و بده به من
او جا هست که دیگه همه چیز مشخص میشه !
اون جا هست که تفاوت ارزش ها مشخص میشه
حتی کسانی که دوقلو هستند ، معیارهای متفاوتی دارنند برای انتخاب .
البته باز هم عرض میکنم ، نباید مشورت و نظر دیگران را بی اهمیت جلوه بدهیم
فقط به آنها گوش بدهیم – سپس در تنهایی خودمان آن نظر را با افکار خودمان بسنجیم و تصمیم نهایی را بگیریم .
باید بیشتر شنونده باشیم تا گوینده !
ولی مطابق با ارزش های خودمان تصمیم بگیریم .
وقتی ارزش ها ی خودمان را مشخص کرده باشیم ، دیگر لازم نیست در طول زندگی به ساز دیگران برقصیم !
می توانیم آهنگساز – ترانه ساز و مربی زندگی خودمان باشیم !
باید سعی کنیم الگوها و رفتارها و ارزش های که فکر می کنیم نادرست هست را تبدیل به ارزش های و الگوهای درست کنیم
و خیلی جالب هست که ما همیشه با مقاومت دیگران روبرو میشیم .
مثلا شما تصمیم میگیرید ، یه تصمیمی بگیرید ( خودم نفهمیدم چی نوشتم )
نزدیکان شما هشدار میدهند و میگویند این کار را نکن !
اون جاست که مشخص می شود ، ارزشهای شما چقدر مهم هست
اول باید نظر آنها بررسی کنیم ، سپس نظر آنها را با ارزش های خودمان مطابقت بدهیم – و سپس تصمیم بگیریم !
به همین راحتی !
به قول یه بنده خدایی خخخخخخخخ
مثلا خانم x تصمیم میگیره لاغر بشه - یدفعه خانم بانوی مهربا یه کیک خوشمزه از راه می رسه .( بانوی مهر از هر انگشتشان هنر می باره )
خانم x میگه ، خوب چاره ای نیست – من همیشه همینطور هستم و خودم را نمی توانم عوض کنم
بریم کیک را بخوریم .
هر تغییری با مقاومت دیگران روبرو هست .
خانم x فقط باید میگفت :
متشکرم ، میل ندارم !
............................................
محیا خانم :
شما اعتماد به نفس دارید
گذشته را بنداز دور.
راز آزادی واقعی اینه که بر خاطرات گذشته یمان – بر ارزش های غلط گذشته مان – قلم عفو بکشیم
از گذشته خودمان تاثیر نپذیریم - آماده ی تولد دوباره باشیم.
برای تولد دیگر ، باید از قید و بند گذشته رهایی یابیم و بدون قضاوت و محکوم کردن ، به اکنون بنگریم و آینده را به چرخ گردون واگذار کنیم !
اون روز ، روزی هست که ترس از آینده ، معنا و مفهوم خود را از دست می دهد .
به تایید دیگران دل نبند – شما مجبور نیستید که اعتبار و تاییدتان را از جهان بیرون بگیرید !
مسیر شما باید مشخص و منحصر به فرد باشد – و نقطه نظرهای دیگران صرفا یک قضاوت است.
وقتی یقین پیدا کنیم در مسیر رسالت الهی هستیم ، ضروری ندارد که تایید و تحسین دیگران را گدایی کنیم !
به اعماق ذهنت برو ، به آنجا سرکشی کن - و نظریه های قدیمی ات که می گوید شما اعتماد به نفس ندارید
را پیدا کن و برای همیشه نابود کن !
آنها را دور بریز
و محیای جدیدی بساز
محیایی که قراره شاهکاری زیبا از زندگیش بسازه.
هرچند شما ، اکنون هم موفق هستید
به امید موفقعیت بیشر شما .
سهراب سپهری :
چتر ها را باید بست، زیر باران باید رفت !
فکر را، خاطره را، زیر باران باید برد ، با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت
دوست را زیر باران باید دید، عشق را زیر باران باید جست
زیر باران باید بازی کرد، چیز نوشت، حرف زد، نیلوفر کاشت
زندگی ، تر شدن پی در پی
زندگی ، آب تنی کردن در حوضچه ی اکنون است !
علاقه مندی ها (Bookmarks)