به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 20 تیر 94 [ 01:35]
    تاریخ عضویت
    1394-4-16
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    38
    سطح
    1
    Points: 38, Level: 1
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    خيلى افسرده ام وتنها خواهش مىكنم كمكم كنيد

    سلام دوستان عزيز در ابتدا تشكر مىكنم از دوستان عزيزم كه راهنمايى كردن منو مينا جون و دختر جوان ممنونم از نظرات شما ،دوستان مىخوام بپرسم همه مر دها اينقد بهانه گيرن همسرشون بهر نحوى كه دلشون مىخواد ازار ميدن خسته شدم از اين زندگى به خدا خيلى همسرم تحقيرم مىكنه با اينكه از هر لحاظ ازش سر ترم به همه چى گير ميده ميره رواعصابم هميشه عصبى خشن ابروهاش در هم سخت گيره جرات ندارم بهش تو بگم اما اون چى هر چى دلس مى خواد ميگه همه چى رو به نفع خودش تمام مىكنه در كل زورگوى خودخواه مى خواد روحيه ام رو ضعيف كنه واسه هر چيز كوچيكى سرو صدا را مى ندازه خودشو مىزنه تا من كوتاه بيام من بيچاره رو كه ولش كن اونقدر كتكم زده سرم بخيه خورد تو ايران به خانوادم نگفتم اول باردارى كتكم مى زد خودش مىزد بهانه مىگرفت مواد ترياك حشيش مصرف مىكرد از دورم كه مى رفت مسافرت ازارم مى داد مىگفت مى خوام خودكشى كنم ديوانه ام كرده به خدا ماه نه بارداريم كتكم زد بالاخره مجبور شدم به خانواده ام بگم گفتم رفتم پزشك قانونى روز ٢٨،صفر كتكم زده بود مدرك داشته باشم براى طلاق دو روز بعد اومد به پاى خانوادهام افتاد گفت ديگه نه توهين مىكنه نه تحقير ولى بدتر شد بلايى به سرم اورد مهريه ام به زور ازم دست خط گرفت خودش برگشت خارج در هيچ حال به من رحم نكرده وقتى كه رفت خارج هى از دور تهديدم مى كرد كه طلاقم مىده كه كاش بده يه شب مى گفت خو د كشى مىكنه هميشه تحقير م مىكرد فحش مى داد يه روز هر چى دلش خواست گفت منم رفتم خونه مادرم كلا تصميم به طلاق گرفت خانواده ام از هر لحاظى حمايتم كردن يه سال گذشت خيلى از فاميلاشون اومدن واسه پا در ميونى قبول نكردم برادرم وكيل گرفته بود طلاقم بگيره اما داد گاه طلاقم رو نداد همسرم هم نداد ميگفت نمى ده خسته شده بودم بازم اومد در خونه مادرم دلم سوخت گريه مىكرد دوباره لاهاش شروع كردم تعهد داد كه نم زنه منو اما چه كنم هنوز كه اينجايم اورو پا ادامه داره همين الا ن اومد واسه پنجره بستن يه سر صدايى كرد و داد زد فحش داد كه چرا پنجره رو نبستى بارون مياد مادرت بهت ياد نداده تورو درست تربيت نكرده دوستان من الان اوروپا زندگى مىكنم يه جاى خلوت خانه گرفته كه هيچكى به دادم نمى رسه يك كلمه حف بزنم بغل گوشم خورده فحشم مىده پيرم كرده هميشه در حال غر زدنه تازه سه ماهم ميشه اومدم پيشش دوروز بعد اومدنم زد زير چشمم كبود كرد بخشيدمش همه س ميگه برو بيرون از خانه جلو ى پسر كوچولوم مىزنه نه نماز مى خونه نه روزه ميكيره حشيشم مصرف مىكنه دو بار اينجا ازش

    كردم ولى بد تر تلافى كرد چه كنم دوستان خواهش مىكنم

    كمكم كنيد اين زندگى هر لحظه اش عذاب اوره هميشه كارى مىكنه كه من برم منت كشى با مادرشم رايطش خوب نيست حتى به مادرشم بى احترامى مىكنه الفاظ ركيك هميشه رو زبونشه نمى زاره هيچ جا كلاس برم بيرون برم تايم مىگيره اونم بايد صد بار اجازه بگيرى خسته ام خدايا تو كمكم كنم ميگه من اخم دارم هميشه همينم تو شاد باش محيط خونه رو شاد كن حتى زدمت تو بيا پيشم شاد باش بخند واسه رابطه جنسى من بايد برم پيشش كارى مىكنه من برم خلاصه مثل يه برده ام

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 03 تیر 96 [ 07:33]
    تاریخ عضویت
    1394-4-06
    نوشته ها
    340
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    343

    تشکرشده 431 در 213 پست

    Rep Power
    64
    Array
    خدا صبرت بده ، من جای تو بودم هربار که میزد میرفتم پزشکی قانونی و نامه می گرفتم تا بتونم طلاق بگیرم من هنوز از شوهرم کتم نخوردم سخته تا کی دووم میاری

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 29 تیر 97 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1394-4-09
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    4,330
    سطح
    41
    Points: 4,330, Level: 41
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    77

    تشکرشده 116 در 61 پست

    Rep Power
    27
    Array
    آخی عزیز دلم چ وحشتناک! ب نظرم بیماره

  4. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم فکر میکنم شما بخاطرت بچهات هست که موندی و این عصبانیت شوهرتبیشر بخارطر حشیش هست اگه کسی رو قبول داره باهاش صحبت کنکه برای درمان اقدام کنه اما گه نه به خونوادت پیغام بده یکی بیاد اونجا یا باهاش صحبت کنه اگه درست میشه که هیچ اگه نه بچهات بگبر وطلاق اینجوری بچهاتم اسیب میبینن اگه لحظایی باهاش خوشی اون موقعهاباهاش حرف بزن ولی برای اینکه راه حرف زدن باهاش رو بلد باشی سخنرانیهای دکتر حبشی همش رو گوش کن خیلی بکارت میاد خدا اجرت بده فقط توسل و دعا یادت نره هزارتاصلوات برا امامزمان بفرست فوق العادست
    ویرایش توسط ستاره زیبا : شنبه 27 تیر 94 در ساعت 18:44

  5. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 19 بهمن 97 [ 17:43]
    تاریخ عضویت
    1393-12-07
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    3,160
    سطح
    34
    Points: 3,160, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    45

    تشکرشده 23 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام نغمه عزیز
    ببینم گفتی حشیش میکشه؟
    چند وقته؟
    ببینید کسی که حشیش میکشه یعنی معتاده و یه معتاد هم هیچ تعادلی نداره نه رو قولش میشه حساب کرد نه روی تعهدش
    معلوم که فحش میده پرخاشگره بی احترامی میکنه چون اعتیاد داره اگه میتونستی ثابت کنی میتونستی جدا بشی
    بخاطر بچت عزیزم باید کاری بکنی وگرنه آینده معلوم نیست چی پیش بیاد


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. همسرم بی تفاوته نسبت به نیاز جسمی و روحیم
    توسط EliGokiNo در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: پنجشنبه 15 خرداد 93, 01:35
  2. مخالفت شدید وتهدید مادرم درمورد ازدواجم
    توسط tooska در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: سه شنبه 06 اردیبهشت 90, 22:18
  3. مرغ باغ ملکوتم ...
    توسط 108 در انجمن اعتقادی،‌اخلاقی
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: جمعه 09 فروردین 87, 19:06

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:10 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.