با اینکه همه می دانیم و بارها خوانده ایم که احترام مؤمن از احترام کعبه بزرگتر است و حتی سوء ظن به او روا نیست (قال الصادق(ع): «الْمُؤْمِنُ أَعْظَمُ حُرْمَةً مِنَ الْکَعْبَة» (طبرسی، مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ص83؛ نیز : ان رسول الله (ص) نظر الی الکعبة فقال: مرحبا بالبیت ما اعظمک و ما اعظم حرمتک علی الله! والله للمؤمن اعظم حرمة منک لان الله حرم منک واحدة و من المؤمن ثلاثة: ماله و دمه و ان یظن به ظن السوء (مشکاة الانوار ص 78 ؛ بحار ج64 ص 71)) و در آیات قرآن ربا بعنوان جنگ و محاربه با خدا و پیامبر تعبیر شده است، اما با این حال در روایت نبوی آمده: "ربا هفتاد و سه قسم است : پایین ترین مرتبه ی معاملات رَبَوی برابری می کند با گناه زنایِ با مَحارم ، و بالاترین مرتبه ی گناه در معاملات رَبَوی ، برابر است با تجاوز به آبروی یک مسلمان "( نهج الفصاحه ح1683).اما براحتی دست به تهمت می زنیم و براحتی آبروی افراد را می بریم درحالی که می دانیم گناه کبیره است و انسان را قطعا درآتش جهنم خواهد انداخت.


تفکر دراین نتیجه وحشتناک می تواند مانع انجام چنین عملی گردد وآنگاه که انسان در حق غیر به چیزی که راضی نیست دروغ بگوید به عبارت دیگر چیزی را به دروغ به دیگری نسبت دهد و شخصی که مرتکب گناه و عمل زشتی نشده به انجام آن متهم کند و یا عیب و نقصی را که در او نیست به او بچسباند و فرقی نیست که این نسبت دروغ در حضور او باشد یا در غیاب، تهمت بسته و بهتان زده است و آنگاه که مۆمن به برادر مۆمنش تهمت زند، ایمان در دل او ذوب مى شود؛ همان گونه که نمک در آب ذوب مى شود: اذا اتهم المۆمن اخاه انماث الایمان من قلبه کما ینماث الملح فى الماء(الکافی ج2ص361)

آبرو و حیثیت یک فرد مسلمان بسان جان و مال او دراسلام محترم است پیامبر گرامی اسلام[ ص] می فرمایند:
ان الله حرم علی المسلم دمه و ماله و عرضه وان یظن به سوء الظن [ خداوند بر هر مسلمانی جان و مال و عرض مسلمان دیگر و بدگمانی درباره او را حرام کرده است].


کسی که مرتکب این عمل شود گناه کبیره ای انجام داده که وعده عذاب بر آن داده شده است. خلاصه هتک عرض مومن بهر نحوی که باشد جایز نیست خواه بوسیله استهزاء و مسخره کرده باشد و خواه بوسیله سرزنش و سبک شمردن و یااهانت و یا لعن و تکفیر که بارزترین نمونه هتک شخصیت است. و امام جعفر صادق (علیه السلام ) فرمود:
من اتهم اخاه فی دینه فلا حرمة بینهما و من عامل اخاه بمثل ما عامل فهو بریء مما ینتحل [ هر کس برادر دینی خود را تهمت زند احترامی بین آن دو بجا نماند و هر که با برادر دینی خود مانند سایر مردم برخورد کنداو از آنچه خود را بدان بسته (مذهب ) برکنار شده است].

ونیزفرمودند: من روى على مۆمن روایة یرید بها شینه و هدم مروءته لیسقط من اعین الناس اخرجه الله من ولایته الى ولایة الشیطان ،فلا یقبله الشیطان (الکافی ج2 ص 358)
اگر کسى سخنى را بر ضد مۆمنى نقل کند و قصدش از آن ، زشت کردن چهره او و از بین بردن وجهه اجتماعى اش باشد و بخواهد او را از چشم مردم بیندازد، خداوند او را از ولایت خود خارج مى کند و تحت سرپرستى شیطان قرار مى دهد؛ ولى شیطان هم او را نمى پذیرد!

این راباید بدانیم که عمل همه انسان ها راباید حمل برصحت نمود و از بدبینی وسوء ظن پرهیز کرد زیرا همین سوء ظن ممکن است باعث شود که درمقابل افراد جبهه گیری نماید اتهام به مؤمن: تهمت یعنی دیگران را به آنچه در آنها نیست نسبت دادن دراسلام از این عمل بشدت نهی شده و جزء گناهان کبیره بشمار آمده است. اتهامات و نسبتهای نارواانواع واقسام دارد که در هر صورت اتهام به بی دینی از بدترین نوع آن است که روایات تهمت شامل آن است. قال النبی[ ص] من بهت مؤمنا او مؤمنة او قال فیه مالیس فیه اقامه الله عزوجل یوم القیامة علی تل من نار حتی یخرج مما قال فیه.
کسی که به مرد یا زن مؤمن بهتان وارد سازد و یا چیزی بگوید که دراو نیست خداوند او را در روز قیامت بر تلی از آتش نگه می دارد تا از عهده آنچه گفته بر آید. استاد شهید مطهری درکتاب آشنایی با قرآن(ج 4، ص 52 و 53) می نویسند:
پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم یک وقت در حضور اصحاب فرمودند: «الا اخبرکم بِشَرِّ الناس، آیا به شما خبر ندهم که بدترین مردم کیست؟ گفتند: بلی یا رسول الله. فرمود: بدترین مردم آن کسی است که خیر خودش را از دیگران منع می کند و هر چه دارد تنها برای خودش می خواهد. آنهایی که حاضر بودند گمان کردند با این مقدمه دیگر بدتر از این افراد کسی نیست.سپس فرمود: آیا می خواهید به شما بگویم از این بدتر کیست؟ صنف دیگری را ذکر فرمود. اصحاب گفتند: خیال کردیم بدتر از این گروه دوم دیگر کسی نیست. بعد فرمود: آیا می خواهید از آن بدتر را به شما بگویم کیست؟ گفتند از این بدتر هم مگر هست؟ آنگاه صنف سوم را فرمود: بدتر از این افراد، مردمان بد زبان فحاش تهمت زن و آبروبرند. اینجا دیگر حضرت توقف کرد، یعنی بدتر از اینها دیگر وجود ندارد.


یکی از چیزهایی که در روایات مورد تأکید و سفارش قرار گرفته، احترام به مؤمنین است. حضرت علی(ع) در روایتی می ­فرمایند: هر زن و مرد مؤمنی از شیعیان ما از رحم و خویشاوند محمد(ص) محسوب می­شود، احترام و بزرگداشت آنها، احترام و بزرگداشت محمد(ص) است. وای به حال کسی که احترام و حرمت محمد(ص) را کوچک و سبک بشمارد و خوشا به حال کسی که حرمت او را بزرگ بشمارد و رحم او را اکرام کند.[1]

کسی که در برخورد با انسان‌های خوب و مؤمن چه در محیط خانه و خانواده و چه در محل کار و زندگی، با بی ­ادبی و بی­ احترامی برخورد می­ کند و نسبت به مسائل و مشکلات آنها با بی­ اعتنایی برخورد می­ کند، به اعلام جنگ و دشمنی با خداوند پرداخته است، چنین شخصی نه تنها از ارزش‌های والای انسانی به دور مانده؛ بلکه از رحمت و لطف خداوند نیز دور خواهد ماند. امام صادق(ع) از خداوند متعال نقل می‌کنند، که خداوند می­ فرماید:
«لِیَأْذَنْ بِحَرْبٍ مِنِّی مَنْ أَذَلَّ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنَ وَ لْیَأْمَنْ غَضَبِی مَنْ أَکْرَمَ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنَ»‏[2]

خود را آماده مبارزه با من نموده و یا اعلان به مبارزه با من داده، آنکه بنده مؤمن مرا پست شمارد یا او را خوار و ذلیل گرداند، و از غضب و خشم من در امان است، آنکه بنده مؤمن مرا تجلیل و احترام کند.[3]

یکی از اصحاب امام صادق(ع)می­ گوید: درمحضر امام صادق(ع) بودیم، امام به جمعی رو کرد و فرمود: چرا ما را سبک می ­شمرید؟ و به ما اهانت می­ کنید؟
مردی از اهالی خراسان برخاست و عرض کرد: پناه می ­برم به خدا که من تو را سبک بشمرم و احترام تو را حفظ ننمایم.

امام صادق(ع) فرمودند: آری تو یکی از آن افرادی هستی که مرا سبک انگاشتی.
آن مرد عرض کرد: پناه می­ برم به خدا از اینکه شما را سبک بشمرم و به چشم حقارت به شما بنگرم.

امام فرمودند: عزیزم! به یاد داری که فلان شخص در جحفه (میقاتگاه حاجیان در نزدیکی مدینه) به تو گفت مرا نیز سوار مرکب خود کن و به مقدار یک میل (دو کیلومتر) به‌سوی (مکه) ببر، به خدا سوگند از پیاده‌روی خسته شده ­ام؛ سوگند به خدا تو حتی سرت را بلند نکردی و به او اعتنا ننمودی و مقام او را کوچک شمردی؛ بنابراین «و من استخفّ بمؤمن فینا إستخف و ضیّع حرمةالله» و کسی که مؤمن در راه ما را سبک بشمارد (و تحقیرکند)، حرمت خدا را سبک شمرده و تباه ساخته است.[4]


[1]. مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفا، 1404هق، ج23، ص266، باب 15، تأویل الوالدین.
[2]. حر عاملی، محمد بن حسن؛ وسایل‌الشیعه، قم، مرسسه آل‌البیت، 1409هق، ج12، ص269.
[3]. ابن‌بابویه قمی، محمدبن علی بن حسین(شیخ صدوق)؛ ثواب‌الأعمال و عقاب الأعمال، علی‌اکبر غفاری، تهران، کتابفروشی صدوق، چاپ اول، بی‌تا، ص541.
[4]. محمدی اشتهاردی، محمد؛ داستان دوستان، قم، بوستان کتاب، 1386، ویرایش دوم، ص41، به‌نقل از: روضه کافی محمد بن یعقوب کلینی، ص102.




- - - Updated - - -

اگر کمی در مسائل جامعه اندیشه کنیم و علل آن را بررسی نماییم، در‌می‌یابیم که اکثر مشکلات، از خطاها و گناهانی است که از افراد جامعه سرمی‌زند و ریشه اصلی بیشتر مشکلات جوامع به آن برمی‌گردد و شاید بتوان گفت در برخی موارد این گناهان آن‌قدر بی‌اهمیت و ساده گشته که در جامعه به صورت عرف درآمده و یا قبح آن از بین رفته است؛ در این میان، گناهان لسانی، مانند غیبت و تهمت از جمله گناهانی هستند که با توجه به مذموم بودن آن در اسلام، بسیار رایج و متداول گشته‌اند تا جایی که حتی برخی از شخصیت‌های مذهبی نیز به این گناه دچار می‌شوند.

نگارنده در این مجال بر آن است که با بررسی گناه تهمت ابتدا نفس خویش را متذکر ساخته و سپس محل درنگی برای طالبان خودساختگی ایجاد نماید.

معنای تهمت
تهمت در لغت به معنای نسبت دادن کار ناروایی به کسی می‌‌باشد.(۱) از دیگر معانی آن «افترا» است که به مفهوم فرایند دورغ بستن به کسی و نسبت دادن کاری ناشایست به او می‌باشد. در این باب پیامبر اکرم(ص) به ابوذر می‌فرمایند: «بدان به‌درستی که تو هر وقت او (کسی) را به آن چیزی که در او هست یاد کنی، پس به تحقیق او را غیبت کرده‌ای و هر وقت او (کسی) را یاد کنی به آن چیزی که در او نیست، پس به او بهتان بسته‌ای».(۲) لذا می‌توان گفت متهم کردن کسی به کار و امری به ناحق و دروغ، افترا و تهمت گویند.

سنگینی گناه تهمت
تهمت ریشه در حسد دارد و شخص حسود که یکی از بزرگ‌ترین صفت‌های رذیله را در اختیار دارد، به سبب آن، اقدام به غیبت و دورغ می‌نماید و در نهایت رو به تهمت و افترا می‌آورد. حضرت محمد(ص) می‌فرمایند: «مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبان او در سلامت باشند.»(۳) لذا تهمت که گناهی است لسانی، علاوه بر اینکه آبروی شخص مؤمن را به خطر می‌اندازد، سیاهی و آتش درون شخص را بیرون می‌ریزد و افراد جامعه را بدان دچار می‌کند و از آنجا که تهمت از گناهان کبیره است، حضرات معصومین(ع) آن را بسیار سنگین شمرده‌اند. پیامبر اعظم(ص) در این باب می‌فرمایند: «...تهمت زدن به بی‌گناه از آسمان سنگین‌تر است.»(۴) و نیز در جایی دیگر صادق آل محمد(ع) می‌فرمایند: «بهتان بر بی‌گناه از کوه‌های بلند سنگین‌تر است.»(۵)
عظمت این گناه تا آنجا است که آدمی در محضر خداوند متعال باید پاسخگوی آتشی که بر پا کرده، باشد و در واقع، آتشی را که برای دیگران مهیا کرده، برای خود مهیا ببیند؛ این وعده الهی است که امام رضا(ع) به نقل از رسول اکرم(ص) می‌فرمایند: «هر کس به مرد یا زن مؤمنی بهتان بزند و یا چیزی درباره‌اش بگوید که در او وجود ندارد، خداوند او را روی تلّی از آتش به پا می‌دارد تا از عهده آنچه گفته است، برآید.»(۶)

از دلایلی که تهمت را این‌گونه سنگین می‌دارد، آن است که شخص با متهم کردن فرد مؤمن، آبرویش را به بازی می‌سپارد و وی را تحقیر می‌کند و این از جمله حق الناس است که بر گردن تهمت‌زننده می‌افتد و تا از او حلالیت نطلبد و توبه ننماید، هرگز مورد رحمت خداوند قرار نمی‌گیرد؛ بدین سبب می‌توان گفت که این گناه از گناهانی نظیر عمل منافی عفت سنگین‌تر است. پلشتی بار گناهِ اتهام تا آنجا است که بارقه‌ ایمان را از دل شخص می‌زداید؛ چنان‌که در روایت می‌خوانیم: «همین که مؤمن برادر (دینی) خود را تهمت زند، ایمان از دلش زدوده شود، چون نمک در آب.»(۷)
رهسپار دیار شیطان
مسلماً آبروی مؤمن نزد خداوند متعال بسیار با ارزش است؛ چرا که فرموده‌اند: «المؤمن اعظم حرمة من الکعبة؛(۸) حرمت و ارجمندی مؤمن از خانه کعبه برتر است.» و اگر کسی آبروی مؤمن را بریزد، دیگر جایگاه خویش را نزد خداوند از دست خواهد داد. در کلام امام صادق(ع) آمده است: «هر که مطالبی را بازگو کند تا آبروی مؤمن را بریزد و خوارش سازد تا او را از چشم مردم بیندازد، خدای گرامی و بزرگ او را از ولایت و سرپرستی خویش در آورد و به ولایت شیطان واگذار کند.»(۹)

بلی، هر آن‌کس که به مؤمنی تهمت زند و آبرویش را بریزد، خداوند ولایت او را به دست شیطان می‌سپارد و چه بسا در این راه گام‌ها بردارد؛ در حالی که تصور می‌کند تحت سرپرستی خداوند گام برمی‌دارد و این‌گونه گناهی به ظاهر ساده ولی در عین سنگینی و پلیدی بسیار، می‌تواند رهرو راه رحمان را به دیار شیطان رهسپار کند.

در پایان نوشتار، به بیان روایتی به نقل از عمرو بن نعمان جعفی می‌پردازیم که می‌گوید: «امام صادق(ع) را دوستى بود که هرگز از حضرت جدا نمى ‏شد، روزى در خدمت امام به غلامش گفت: اى ولد الزنا! امام دستش را به پیشانیش زد، سپس فرمود: سبحان الله! مادرش را (مادر غلام را) متهم مى‏ کنى! من خیال مى‏ کردم که تو ورع و پرهیزکارى دارى! الآن معلوم شد که پرهیزکار نیستى! عرض کرد: فدایت شوم! مادرش از اهل سند و مشرک است. امام فرمود: آیا نمى‌دانى که هر قومى نسبت به خود و در میان خود نکاح و ازدواجى دارند؟ از من دور شو! جعفى گوید: ندیدم آن شخص با امام باشد تا مرگ میانشان جدایى انداخت.»(۱۰)


منبع : http://www.khabaronline.ir/detail/333751/weblog/moazzen