به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 21
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 بهمن 99 [ 21:01]
    تاریخ عضویت
    1393-12-03
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    6,457
    سطح
    52
    Points: 6,457, Level: 52
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 93
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Icon16 عشق سه ساله من به استادم و ناتوانی برای ازدواج با شخص دیگر

    سلام
    نماز روزه هاتون قبول
    من 26سالمه و استادم هم 33 هر دو مذهبی هستیم
    من به مدت سه ساله که به ایشون علاقه دارم و بعد از اینکه ارتباطم با ایشون زیاد شد این وابستگی هم زیاد شده البته ارتباط درسی بوده تا حالا و هر دو خیلی مسائل را رعایت میکنیم. خلاصه نمیدونم ایشون چه نظری نسبت به من دارن ولی من وقعادوستش دارم و هر وقت بهش پیام میدم فقط منتظرم که جواب بده البته سوالات درسی میپرسما.
    به خاطر این علاقه ایشون را به چشم یه همراه و یه همدم میبینم و هر اتفاقی تو زندگیم میافته را دوست دارم براش تعریف کنم یا اگه ناراحتم دوست دارم با اون در میان بذارم و مثل تکیه گاه بهش نگاه میکنم و همه ی آینده ام را هم با ایشون ساختم حتی تو ذهنم با ایشون حرف میزنم و اتقافات و خاطراتی را که دوست داشتم براش تعریف کنم را در خلوتم انگار که دارم باهاش صحبت میکنم براش تعریف میکنم.
    همش دارم بهش پیام میدم و ایشون هم با حوصله جواب میدن شده غیر مسائل درسی حرف بزنیم مثلا در مورد مسائل عادی مثل من میخوام چیکار کنم یا مثلا موارد دیگه ولی من تا حالا بهش ابراز علاقه نکردم و هیچ وقت هم این کار را نمیکنم چون نمیخوام خودم را بهش تحمیل کنم.
    از طرفی هم وقتی هی بهش پیام میدم جوابم را با خوشرویی و مهربانی میده و اگر یه روز کوتاه جواب بده و جواب نده من میشینم گریه میکنم.

    همین مکالمات باعث شده فکر کنم که منو میخواد یعنی خوب فکر میکنم میخواد منو بشناسه ولی از طرفی هم میگم این آدم که همه ی شرایط برای ازدواج را داره اگر منو میخواست تا حالا اقدام میکرد.
    سر این قضیه هم نمیتونم به کس دیگه فکر کنم چه برسه به ازدواج و اگر مورد خوبی هم برام پیدا بشه به خاطر ایشون رد خواهم کرد.
    ولی هر وقت با ایشون صحبت میکنم خیلی خوشحالم و احساس آرامش میکنم و هر روزمیخوام باهاش صحبت کنم ولی خوب به زور خودم را نگه میدارم
    پیشاپیش تشکر میکنم
    ویرایش توسط nazi93 : سه شنبه 16 تیر 94 در ساعت 01:18

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 مرداد 01 [ 18:54]
    تاریخ عضویت
    1394-2-25
    نوشته ها
    153
    امتیاز
    9,870
    سطح
    66
    Points: 9,870, Level: 66
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 180
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    719

    تشکرشده 351 در 126 پست

    حالت من
    Bitafavot
    Rep Power
    41
    Array
    دوست خوبم..
    سلام...
    قدمت عشق شما هیچ چیزی رو ثابت نمیکنه....
    من تعجب می کنم با وجود سنتون شما باید با پختگی بیشتر به این مسئله نگاه کنید.....شما خیلی اشتباه کردید....

    خلاصه نمیدونم ایشون چه نظری نست به من دارن!!!!
    یعنی تو این سه سال متوجه نشدید که هیچ نظری ندارن......

    به شما قول میدم عشقتون کاملا یک طرفه اس و ایشون هیچ نظری به شما ندارن...
    در مورد برخوردهای استادتون با شما باید بگم که من هم به عنوان دانشجو از این برخوردها دیدم....خیلی ها دیدن..این جور برخوردها ناشی از احترامه فقط!!!!
    حتی من به عنوان نمونه برخوردهایی بیشتر از این نوع دیدم که لازم نمیبینم ذکر کنم....شما به هر دانشجویی بگویید حتما تو لیستشون حداقا یه استاد هست که باهاشون این برخورد رو داشته باشه....پس همه باید دچار این افکار بشیم...
    شما از رفتار ایشون سوء برداشت کردید....به نظرم باید به این عشق گمراه کننده و نابود کننده پایان بدید...
    لینک زیر هم کمکتون می کنه..
    http://www.hamdardi.net/thread-38604.html

  3. 3 کاربر از پست مفید افسونگر تشکرکرده اند .

    anisa (سه شنبه 16 تیر 94), Eram (چهارشنبه 17 تیر 94), فدایی یار (سه شنبه 16 تیر 94)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 دی 96 [ 22:59]
    تاریخ عضویت
    1392-11-30
    نوشته ها
    297
    امتیاز
    6,423
    سطح
    52
    Points: 6,423, Level: 52
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 127
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    625

    تشکرشده 345 در 183 پست

    Rep Power
    51
    Array
    کی گفته اگه ابراز علاقه کنی خودتو تحمیل کردی؟بچه که نیست اگه نخوادت خب قبول نمیکنه
    اگه میخای از بلاتکلیفی در بیای و بعدا حسرت نخوری بهش بگو که یه مدتیه بهش علاقه داری
    بعدش مطمءن باش هر جوابی بده از وضعیت الانت بهتره که داری عمرتو هدر میدی

  5. کاربر روبرو از پست مفید baitollah-abbaspour تشکرکرده است .

    sepideh R (سه شنبه 16 تیر 94)

  6. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 09 مرداد 95 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1394-3-31
    نوشته ها
    288
    امتیاز
    5,658
    سطح
    48
    Points: 5,658, Level: 48
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    502

    تشکرشده 446 در 203 پست

    Rep Power
    59
    Array
    هیچ وقت بهش ابراز علاقه نکن. اگر یک درصد علاقه ای هم بهت داشته باشه با بیان تو حتی ممکنه تبدیل به نفرت بشه. اینو هیچوقت یادت نره.

    منم فکر میکنم این علاقه کاملا یک طرفه است.
    با روش های مختلف باید تمام تلاشتو بکنی اونو از ذهنت بیرون کنی و بهش فکر نکنی.
    رابطت رو هم در حد معمول باهاش نگه دار.
    و تنها به چشم یک استاد نگاش کن.

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 بهمن 99 [ 21:01]
    تاریخ عضویت
    1393-12-03
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    6,457
    سطح
    52
    Points: 6,457, Level: 52
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 93
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم از دوستانی که کمک کردن
    آخه تو این سه سال دو سال اولش را ما با هم هیچ ارتباطی نداشتیم و سال سوم ارتباط ما شکل گرفت
    خوب به نظرتون من در این ارتباط چیکار کنم حالا حداقل بتونم به طور غیر مستقیم نظرش را جلب کنم؟
    آخه من خیلی سوتی میدم پیشش
    یعنی من مجبورم باهاش به خاطر مسائل درسی در ارتباط باشم و میخوام حالا تو این مدت چیکار کنم که نظرش را عوض کنم
    خوم احساس میکنم که نظرش در مورد من اینه که من بچه هستم و سن من را کمتر از سن واقعی ام میدونه و فکر میکنه منم فقط دارم به عنوان یه استاد بهش نگاه میکنم و اگر هم چیزی باشه به خاطر این مسائل بیان نمیکنه. فکر میکنه من 10 سال ازش کوچکترم
    ممنون

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 19 فروردین 03 [ 05:33]
    تاریخ عضویت
    1391-7-15
    محل سکونت
    زیر باران
    نوشته ها
    775
    امتیاز
    24,207
    سطح
    94
    Points: 24,207, Level: 94
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience PointsOverdriveSocial
    تشکرها
    2,329

    تشکرشده 1,634 در 590 پست

    Rep Power
    161
    Array
    سلام نازی خانوم

    برای اینکه به این سوالت پاسخ بدی کافیه یه هفته یا یه ماه این ارتباط رو چه اس ام اسی چه حضوری به شدت محدود کنی تا ببینی واکنش استادت چیه؟ علاوه بر این به خودت ثابت میکنی
    که آیا واقعا می خوای برای بهبود این وضعیت اقدامی کنی یا نه؟

    اگه استادت کاری نکرد وچیزی نگفت وعلاقه ای درمیون نبود پس قطعا تصمیمتو برای خروج از این عشق یه طرفه بگیر که اگه بیش ازین کشش بدی به صلاحت نیست . اگرم جویای احوالت شد بگو که تصمیم گرفتی ارتباط کاری یا درسیت رو در چارچوب خاصی محدود کنی و... .اگر واقعا شناخت اولیه ای لازم بود استادت دراین 3سال بدست آورده پس بیش ازین وقتتو با
    تحلیل حرکات وایما و اشارات به هدر نده واقدام اساسی کن.

    به نظر من هرکسی علاوه بر خصوصیات رفتاری خودش با ما اونطور رفتار میکنه که ما براش حدومرز قائلیم.یعنی ما به نسبت قابل توجهی با زبان بدن،لحن،کلام وحالات چهره به بقیه حدومرز خودمون رو معرفی میکنیم.ارزش ها و هنجارهای خودمون رو معرفی میکنیم..

    شما هم ریشه ی این رفتار استاد رو در رفتار خودت جستجو کن. از جایی خوندم که : رابطه ی آینه ی تمام نمای رفتار ماست . پس این مساله رو جدی بگیر .

    یه متن هم برات نوشتم،یهو به ذهنم رسید،بیشتر هدفم این بود که در نوع نگاهت به این رابطه تجدیدنظر کنی ،امیدوارم مفید باشه :

    معشوقم! اگه به ارتباطمون برچسب زیبای درس و علم بزنیم میتونیم ادامش بدیم ... حالا مهم نیست چقدر از جوونی من بگذره؟1 سال 2سال 3 سال!چون جوونی من اصلا مهم نیست،ذهن

    و فکر من که الکی اشغال شده مهم نیست،تو مهمی برام .تویی که هنوز خوب نمیشناسمت و فقط ظاهر و برخورد کلیت رو دیدم.تویی که هنوز باهات گفتگویی درمورد ازدواج نکردم و موضعت

    رو نمی دونم!عاشقتم چون عاشق رویایی شدم که از تو توی ذهنم ساختم .مبادا روزی خرابش کنی؟

    اگر شکست عشقی بخورم،اگر روحیم داغون بشه مهم نیست ریسکش رو پذیرفتم فقط تو قول بده همون رویایی باشی که از تو در ذهن دارم.همونقدر بی نقص و جنتلمن! اگر روزی بفهمم تو

    اونی نبودی که میخواستم و عاشق ظواهرت شده بودم بدون اینکه حتی خوب بشناسمت ،باز هم مهم نیست چون من برای خودم ارزشی قائل نیستم و همه ی زندگی و فکر من تویی،تو

    فقط باش و دریک روز رویایی منو دعوت کن و ازم خواستگاری کن ...همین .اصلا مهم نیست که من چه توقعات و خواسته هایی از تو دارم حتی مهم نیست که تو چه عیب های غیر قابل

    تحملی داری!!و اصلا مهم نیست که ما با هم خوشبخت نشیم! اصلا مهم نیست که من به آنچه لایقش هستم نرسم چون من اساسا به این فکر نکردم که لایق چه هستم؟ و دوست دارم تو

    هم به علایق من فکر نکنی!

    عزیزم! قول میدهم اگر بیایی خواستگاری بله بگویم حتی اگه عیب های زیادی داشته باشی میتونی روی من حساب کنی چون من یه عاشقم که دوست ندارم چشمامو باز کنم تا حقیقت رو ببینم.چون حضور تو از سرم هم زیاد است ...

    تو اونقدر خوب و فوق العاده ای که حتی ذره ای شک ندارم به انتخابم تا بخوام رفتارت رو تحلیل و بررسی کنم یا عیب هاتو ببینم یا حتی این رفتار غیر معمول رو که گاهی با من داری زیر سوال ببرم! اونقدر از تو رویا در ذهنم ساختم که حقیقت لابه لاش گم شده...نه که عیب های تورو نبینم!!!نههه اما هرگز براش ازت توضیح نمی خوام هیچ که به راحتی ازکنارشون میگذرم حتی به واسطه ی اونا علاقم بهت بیشتر میشه!

    خلاصه اینکه زودتر بیا با من ازدواج کن که من خیلی دختر خوبیم منو از دست نده...من مسئولیت عمر و جوونی ، فکر و روح ،زمان ،و زندگانی خودم رو نپذیرفتم اما قول میدم مسئولیت زندگی با تو و بچه هامونو بپذیرم!
    من عاشق خودم نیستم اما تو عاشق من باش .


    "با یکم تقلید از سبک نوشته ی متن های طنزآمیز در کتاب عااالی آیا توآن گمشده ام هستی از باربارا دی انجلیس"

  9. 2 کاربر از پست مفید Eram تشکرکرده اند .

    meysamm (چهارشنبه 17 تیر 94), صبا_2009 (چهارشنبه 17 تیر 94)

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 تیر 94 [ 20:36]
    تاریخ عضویت
    1394-4-09
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    117
    سطح
    2
    Points: 117, Level: 2
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عریزم
    ببین من کاااااملا درکت میکنم
    چون دقیقا مثل تو بودم
    دقیقا
    امقدر شیفته استادم بودم که وقتی با پسر دیگه ای میخواستم آشنا بشم یهو چهره استادمو جای اون میدیدم!!!و ...
    خلاصه روانیش بودم
    اونم یه کارهایی میکرد
    مثلا منو یه طوری نگاه میکرد
    یا سر کلاس موقع حرف زدن بیشتر حواسش به من بود
    یا هروقت سوال داشتم میگفت بیا اتاق اساتید یا سایت دانشگاه و با حوصله جواب میداد
    منم دیگه گفتم حتمااااا اونم عاشقم شده
    با خیال پردازیها و توهمهام!!!
    واسه همین جرات کردمو بهش ابراز علاقه کردم که انگار سطل آب یخی روش ریختن!!!
    گفت من حتی فامیلی شما رو نمیدونم یا اینکه وروری چه سالی هستی و ...چه برسه به شما توجه داشته باشم!!!بنده خدا کپ کرده بود
    اما میدونی چی شد
    من کنار نکشیدم
    انقدر پیشو گرفتم که اون بیچاره جلوم کم اورد.خودم بهش میگفتم من قصد ازدواج ندارم فقط تو همه چیزمی و میخوام باهات باشم.کاملا اغواش میکردم تا کم اورد
    بعد میدونی چی شد؟؟؟
    وقتی بهش رسیدم یعو انگار همه آتیشمو روش آب یخ ریختن
    یه تب تند بچه گانه بود
    دیگه ولش کردم
    حتی ازش چندشم میشد
    حالا اون دست بردار نبود و به زور از سرم باز کردم
    اما من فهمیدم علاقه دانشجو و استادی فقط یه هوووووس بود
    فقط یه چیز پوچ که از دور خوشه
    فقط یه کمبوده
    همین
    همین و دیگر هیچ
    تب تند زود سرد میشه
    الان خندم میگیره به اون روزها
    باور کن حرفهات منو یاد اون موقعهام انداخت
    کاملا میفهممت
    اما هوسو عشقو کمبود و اینا رو اشتباه نگیریم

  11. کاربر روبرو از پست مفید بهاره6666 تشکرکرده است .

    fkh4466 (چهارشنبه 17 تیر 94)

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 بهمن 99 [ 21:01]
    تاریخ عضویت
    1393-12-03
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    6,457
    سطح
    52
    Points: 6,457, Level: 52
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 93
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 10 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    تشکر میکنم از دوستان
    خیلی برام جالب بود بهار 6666 که جرات پیدا کردی و تونستی ابراز علاقه بکنی من اصلا جرات و جسارت این کار را ندارم
    خوب من دارم سعی میکنم که بهش فکر نکنم و فقط میخوام اگر بشه چیکار کنم که حداقل تو این ارتباط نظرش را جلب کنم و اگر هم نشد مهم نیست
    فقط میخوام در این مورد راهنمایی کنید لطفا چون واقعا احساس میکنم مثل بچه ها شدم و به اندازه ی سنم نشون نمیدم و بعضی وقتها سوتی هم میدم پیشش میخوام این موارد نباشه و چیکار کنم که عاقلتر نشون بدم اصلا وقتی یه سوالی میپرسه من کلی اطلاعات بهش میدم و نمیتونم خودم را کنترل کنم
    ممنون

  13. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 فروردین 95 [ 04:00]
    تاریخ عضویت
    1393-10-20
    نوشته ها
    53
    امتیاز
    1,869
    سطح
    25
    Points: 1,869, Level: 25
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    8

    تشکرشده 63 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام نازی خانم
    ببخشید اما انگار شما از نظرات داده شده فقط قسمتهایی که دوست دارید به ذهن میسپارید!!!
    بهاره خانم گفته همه چیز حاصل توهمات خودش بوده!یعنی عشق یه طرفه و روح استادشم بی خبر بوده
    و در نهایت گفته این علاقه ها حاصل کمبودهای یک شخصه
    اینا پیامهای حرف ایشونه
    اما برداشت شما....
    میکی بهش فکر نمیکنم اما دنبال راه حلی که چه طوری بیاد سمتت؟؟!!!
    خودت میگی داری بچه بازی در میاری یعنی ممکنه علاقه هم کاملا بچه گانه باشه که به نظرم هست
    عزیزم شما لازم نیست کاری بکنی
    اگه ابراز علاقه کنی احتمالا ایشون روحشم مثل استاد بهاره6666 از همه جا بیخبره .حتی ممکنه دکت کنه
    اگر هم اغواگری کنی به قول بهاره خانم که باز هم تکلیف مشخصه یک مقدار بهره برداری جنسی و عاطفی از هم و اخرش پوچی که ایشون برات گفت
    اگرم همینطور بچه بازی در بیاری که بازم بدتر!!به نظرش بی ارزش میای
    شنا لازم نیست کار خاصی بکنی
    سعی کن شخصیت و نجابت و وقارتو حفظ کنی.در عین حال اگه سوالی داری از ایشون بپرسی.نه اینکه بچه گانه و ده سال کمتر از سنت باشه!
    در نهایت اینو بدون که اگه مردی به ادم علاقه داشته باشه خودش زیر نظرت میگیره و خودش میاد سمتت.لازم نیست دختر کاری بکنه

  14. 2 کاربر از پست مفید fkh4466 تشکرکرده اند .

    meysamm (چهارشنبه 17 تیر 94), بی نهایت (چهارشنبه 07 مرداد 94)

  15. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 آبان 94 [ 20:31]
    تاریخ عضویت
    1394-1-03
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    1,035
    سطح
    17
    Points: 1,035, Level: 17
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    44

    تشکرشده 20 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    منم همین مشکل رو دارم . درکتون میکنم. طوفان احساساتم بیچاره ام کرده. یه عشق یک طرفه که منو تا سرحد مرگ رنج میده. خیلی وقتا ازش متنفرم خیلی وقتها عاشقشم به صورت دیوانه وار. تموم عقده هام از بچگی تا الاا جمع شده و منو داره نابود میکنه. تنهایی من این شکنجه رو چند برابر میکنه. دعا میکنم هم شما هم من به آرامش برسیم.


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 22
    آخرين نوشته: یکشنبه 28 اردیبهشت 93, 09:54
  2. پاسخ ها: 38
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 مهر 90, 14:02
  3. داستان کوتاهی و بخشی از زندگیم . تورو خدا کمکم کنین.
    توسط maya-s در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: پنجشنبه 20 فروردین 88, 19:31
  4. داستان زنان" آنتوان چخوف
    توسط سارا جون در انجمن داستان و حکایت آموزنده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 27 بهمن 87, 09:22
  5. خدا هست ......استدلالی قابل توجه!
    توسط آرزو در انجمن معارف و مناسبت ها
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 19 فروردین 87, 17:02

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:59 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.