با سلام.
من و شوهرم 5 ساله ازدواج کردیم.همدیگرو خیلی دوست داریم اما یه اخلاقای بدی داره که خیلی باعث دلخوری و کینه و ناامیدی من شده.هنوز بعد 5 سال به ثبات نرسیدیم مدام با هم بحث داریم شاید موضوعاتش به نظر خیلیا چیزی نباشه اما همین موضوعات کوچیک زمینه یه دلخوری بزرگو فراهم میکنن.کارش جوریه که 1 هفته هست یه هفته نیست.اما وقتی هست هم بحثمون میشه.ایشون
1- بسیار عصبی و پرخاشگره و حرفیو بی پاسخ نمیذاره یه بار بهش گفتم شونه راستت یه کم کجه فکر کنم بار زیاد گذاشتی روش میگه خودت کجی اونم با لحن پرخاش.
.2-زودرنج و حساسه و در واقع حساسیت های نابجا داره که تقریبا در هیچ مردی ندیدم.در واقع لوس و بچگانست رفتارش طوری که همه حتی مردای فامیل میگن فلانی بچست الان بهش برمیخوره.که اینا مثالای زیادی داره مثلا یه بار سفر بودیم چای دستم بود زد به دستم باعث شد چای بریزه رو کفشش جلو مادربزرگمو بقیه کلی غر زد و من خجالت کشیدم با اینکه تقصیر خودش بود بعد که نشستم تو ماشین جلو بقیه گفت تو چرا اومدی میرفتی با باباتینا. که بعدا داییم گفت شوهرت چقدر بچست.یا سر اینکه یه شلوارک کم گذاشته بودم براش کلی داد زد تو به هیچ دردی نمیخوری زن نیستی نمیشه روت حساب کرد و... بعدم قهر کرد و همش از من فرار میکرد جوری که همه فهمیدن و رسانه ای شدیم.اگه چیزی بخواد 1 لحظه دیر بشه قهر میکنه و دیگه نمیخاد.
3- وسواس خفیف داره و سر نظافت و نظم خیلی گیر میده
4-مهارت های ارتباطیش ضعیفه و وقتی بحثمون میشه بی احترامی میکنه و از تهدید و قلدری استفاده میکنه.یه بار بهم گفت بیشعور بیشخصیت.کلکتو بکن روانی و..................خیلی حرفای توهین امیز دیگه
5- مدام از خانواده و فامیل من ایراد میگیره که گاها حرفاش ناراحتم میکنه در حالی که خودش بسیار رو خانوادش و اقوامش حساسه و من نمیتونم حتی مثال بزنم
شروع یه دلخوری:یه بار داشتم اهنگ گوش میدادم میگه برو بیرون گفتم بهم هدفون بده میگه یه هدفونم نمیتونستی بیاری از خونه بابات(حالا فکر کنین 5 ساله پیش من 20 میلیون جهیزیه بردم اونا به چشمش نمیاد)چطور خواهرت لپ تاپو دوربین داشته مجردیش تو هیچی نداشتی و از اینجا ازش دلخور میشم و...
بیشترین ناراحتیم به خاطر شماره 4 هست.که باعث ناراحتی و احساس حقارت من شده و همش فکر میکنم چه فایده داره وقتی حرمتا شکسته و دارم خودمو گول میزنم.همش با حرفاش ازارم میده.عشق بدون احترام هیچه.البته ایشون خصوصیات خیلی خوبی هم دارن.اما نمیدونم با احساس حقارتم و گذشته چه کنم و برای مقابله با رفتارای بدش.
اگه لازم باشه توضیح بیشتری میدم و مثال میزنم خیلی مثال دارم.من 32 و ایشون 35 سالت.هر دو لیسانس و سنتی ازدواج کردیم
علاقه مندی ها (Bookmarks)