به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 10 مهر 94 [ 09:31]
    تاریخ عضویت
    1394-4-15
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    326
    سطح
    6
    Points: 326, Level: 6
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    دعواهای بیش از حد دوران نامزدی / آیا عقد کنم با این وجود یا خیر

    سلام دوستان عزیز من به تازگی عضو شدم خیلی از مقالات و مشکلات رو خوندم و ممنونم از کمکهای بی دریقتون
    من دختری هستم 24 ساله که مدت هشت ماه هست که با آقایی که هم سن خودم هست صیغه کرده ام ما از لحاظ فرهنگی و اقتصادی عین همدیگه هستیم اما از لحاظ اجتماعی نه به این صورت که من درس میخونم و دوستهای زیادی دارم و ادم اجتماعی هستم اما اون دوستی نداره و مادرو پدرش هم از هم جدا هستند و فقط دوست داره که تمام لحظاتش رو با من باشه اوایل ازین خصوصیتش خوشم میومد که اینجور به من اهمیت میده و علاقه ای به فامیل و دوستهاش ندارم و به گفته خودش من جای تمام نداشته هاش هستم بخاطر اینکه من حدود دوسال پیش نامزدی ناموفقی با شخص دیگه ای داشتم که 12 سال ازم بزرگتر بود او رابطه بشدت صمیمی با خواهر مادر و تمام فامیل و تمام همکارای خانومش داشت حتی اون با مادرها و خاهرهاش رابطه بسیار نزدیکی داشت و راجب تمام چیزهای شخصی و زنانه اونا به راحتی حرف میزد! البته خودش منطوری نداشت توی خانواده بازی بزرگ شده بود جوری که حتی با خیلی از دخترهای همکاراش هم ارتباط داشت خانواده من سر همین موضوع و جشن نامزدیمون که توش خیلی بی بندوباری بود به اسرار آنها مراسم بهم خورد البته من وابستگی عاطفی زیادی به این اقا نداشتم و به خواست خانواده ها از هم جدا شدیم اما به نامزد الانم به شدت وابسته اون هم همینطور حتی من به خواست او حاضر شدم ارتباطی با دوستانم نداشته باشم با اونها جایی نرم ... و روابطم رو با بقیه کمتر کنم و اون راضی شده مرد بسیار خویه و بشدت به فکر منه از لحاط مادی هم هیچ کم کسری برای من نمیزاره و از نامزدی قبلیم هم خبر داره اما بسیار حساس و حسوده جوری که حتی من اگر بخوام بچه خواهرم را ببوسم یا اون منو ببوسه ناراحت میشه و چندروز سرد رفتار میکنه البته من همیشه مراقبم که مراقب ابراز علاقه هام باشم البته این رو هم بگم که من هم اصلا ادم صبوری نیستم و زود از کوره در میرم و دعواهای بسیار بدی با هم میکنیم حتی اگر من وسیله ای رو دوست داشته باشم هم حسودی میکنه و وقتی هست من همیشه استرس دارم که نکنه به چیزی یا کسی حتا اگر فامیلم باشن دختر هم باشن علاقه نشون ندم که ناراحت بشه و این موضوع همیشه برای من استرس داشته و هیچوقت اروم نیستم!مورد دیگه اینکه هرچی که من بهش میگم میگه چشم و میخواد که اون هم هرچی به من گفت من هم بگم چشم!البته من همیشه میگم چون خیر و صلاحم رو میخواد اما مطمنن قبلش دوست دارم دلیلش و بدونم ! که اون عصبی میشه اگه من بهش بگم چرا! مثلن چندروز پیش من گفتم که برم بیرون و خرید کوچکی دارم که گفت نه من خیلی اروم گفتم چرا و عصبی شدو سه روز تمام به من بی محلی کرد تا اینکه با گریه و اه ناله من باهام اشتی کرد!بعدش که اشتی کردیم من بهش گفتم عزیزم من که حرفتو گوش میکردم فقط خاستم دلیل مخالفتت رو بدونم که میگه وقتی یچیزی بهت میگم نباید سوال کنی فقط باید بگی چشم!و من قبول کردم فکر میکنم خیلی دارم جلوش کوتاه میام اما میبینم که اونم واقن تمام حرفای منو میگه چشم .... ولی خب با کوچکترین کاری که من میکنم چندین روز قهر ه و بی محلی میکنه!!!و بسیار ادم کینه ای هم هست مثلن اگه من اوایل اشنایی حرف بدی زده باشم به او و حتا معدرت هم خاسته باشم بازم ت دعواها پیش میکشه و ازارم میده !! خلاصه اینکه سر تمام مساله کوچک چندورز با من قهر میکنه و من از کوره در میرم!!!و یه مشکل دیگه اینکه هروقت بیرونیم چشمش رو مرداس که کسی به من نگاه نکنه اگه نگاه کنه عصبی میشه و چمدروز با من بحث داره...
    مرد خوبیه و من عاشقش هستم ولی به شدت زود از کوره در میرم!!!و اونهم به تمام کارها و رفتارهام حساسه و همیشه استرس دارم ...
    مشکل دیگم اینه که اگر از دستش ناراحت شم عصبانی میشه ..
    من همیشه گذشت میکنم که مشکلی پیش نیاد اما اون بشدت حساسه و من تو این مدت دچار تپش قلب شدم
    چون قبلا شکست داشتم
    واقعا نمیتونم تصمیم بگیرم باهاش ازدواج کنم یا نه
    واقعا بهش علاقمندم ولی نمیدونم این دعواها تمام میشن یا نه ما هفته ای دوسه بار دعوا میکنیم اون سر هرچیز کوچیکی باهام دعوا میکنه من عذز میخام و وقتی قبول نکنه کش میدم و عصبی مییشم و اون ازین رفتارم متنفره!
    چیکار کنم
    توروخدا کمکم کنید
    خواهش میکنم در صورت امکان زود پاسخ بدید چون ما باید بزودی عقد کنیم و من مردد شده ام
    ویرایش توسط afraa : دوشنبه 15 تیر 94 در ساعت 12:55

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 فروردین 97 [ 15:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-17
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    8,056
    سطح
    60
    Points: 8,056, Level: 60
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 832 در 244 پست

    Rep Power
    72
    Array
    سلام دختر خوب خب چرا بعد 8 ماه حالا مشکلتو مطرح کردی؟؟

    من نمی تونم بهت بگم کات کن یا ادامه بده چون 8 ماه محرم بودن واقعا یک وابستگی زیادی پیش میاد و الان با این توصیفات شما همو مثل زن و شوهر رسمی می دونستین..

    اما من خودم یک خواستگار وابسته که دقیقا درونگرا بود داشتم و واقعا نتونستم باهاش ادامه بدم..اولش فکر می کردم مشکل حادی پیش نمیاد ولی بعد مدتی واقعا عصبی میشدم..

    می دونی اونم به من گفته بود(اون زمان نیم ساعت با خواهرم پیاده روی می کردیم)بعد از اینکه ازدواج کردیم دیگه باید همیشه باهم باشیمو حتی پیاده روی هم دیگه همیشه باهم بریم..

    یا مثلا دیگه لازم نیست با مامانت بری خرید باهم بریم..

    ما که تازه هنوز نامزدم نکرده بودیم اینقد با وابستگی حرف می زد که احساس خفگی می کردم..در کل می خواست تمام راههای ارتباطی من به حداقل برسه و همیشه با اون باشم..

    ولی خب واقعا خیلی چیز سختیه و هرکسی از عهدش برنمیاد..

    یک نکته دیگه کارهای نامزدت اصلا منطقی نیست و به پختگی نرسیده..اگه با این تفاسیری که تو تعریف کردی دلیل داشته که بخواد ناراحت بشه چرا چندروز قهر کنه!!

    شما طریقه اشناییتون چه جوری بوده؟؟در دوران نامزدی(باتوجه به اینکه محرمین) رابطتون در چه حد بوده؟؟

  3. کاربر روبرو از پست مفید SOGAND. تشکرکرده است .

    Gholamzadegan (سه شنبه 16 تیر 94)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آبان 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-31
    نوشته ها
    537
    امتیاز
    8,891
    سطح
    63
    Points: 8,891, Level: 63
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,224

    تشکرشده 1,090 در 430 پست

    Rep Power
    84
    Array
    سلام
    نامزدی قبلی منم دقیقا به دلیل رفتارایی که نامزد فعلی شما داره بهم خورد .. چند نمونه ای که گفتی دقیقا همون رفتارا اومد جلوی چشمم ...
    ببین اگه میخوای با این ادم ازدواج کنی باید غلام حلقه به گوش باشی .... مرد رو بالاتر از زن میدونه ... همش باید بگی چشم .... هیچ اعتراضی نکنی ... اگه بخوای بری سر کار ممکنه نذاره ... با اقایون چه فامیل چه غیر فامیل باید قطع ارتباط کنی کلا ... ارتباطتتو با دوستات کم کنی دائما گزارش بدی داری میری داری میای ... ممکنه ارتباطشو با خوادت کم کنه یا قطع.. حتی ممکنه تنها نذاره بری بیرون . به اصل برابری زن و مرد هیچ اعتقادی ندارن . به شدت کنترل گرن .. حتی اگرم بهت میگه ولی وظیفه ی خودش نمیدونه که بگه اما تو وظیفته ... !!!
    مردای ایرانی همینجوریش این اخلاقا و غیرتارو دارن چه برسه یکی شدیدترم باشه و عوض هم نمیشه به هیچ وجه !!!!! حساسیت هاشو جدی بگیر ... ببین شخصیت هاتون جو ر در میاد یا نه و خوانوادتون .. من دختر خوش گذرون و شادی ام روزگار من سیاه شده بود تو 2 ماه

    اگه با این شرایط میتونی کنار بیای و راضی هم باشی ازدواج کن باهاش ...
    همیشه لبخند بزن......
    برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید را باز گرداند....
    گاهی قوسی کوچک میتواند معماری یک سازه را عوض کند..


  5. کاربر روبرو از پست مفید anisa تشکرکرده است .

    Gholamzadegan (سه شنبه 16 تیر 94)

  6. #4
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1393-10-23
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    5,315
    سطح
    46
    Points: 5,315, Level: 46
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 247 در 126 پست

    Rep Power
    0
    Array
    وقتی خودشم بهت چشم میگه یعنی اگه برات محدودیت میزاره, برا خودش هم اون محدودیت رو قائل میشه.
    از طرف دیگه هیچ انسانی بی عیب نیست. ممکنه همسر بعدیت آزادی بهت بده ولی رفتارهای اشتباه دیگه ای داشته باشه.
    این که میخواد تمام وقتشو با تو پر کنه اشکالی نیست, خیلی هم عالیه.
    به هر حال شوهر خوبی داری. حیفش نکن.
    موفق باشی

  7. 2 کاربر از پست مفید سوشیانت تشکرکرده اند .

    Gholamzadegan (سه شنبه 16 تیر 94), دختر بیخیال (سه شنبه 16 تیر 94)

  8. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    شما دو نامزد داشتین که دقیقا در دوقطب مخالف هم هستن و هرکدوم از یک ور بوم میندازنتون.
    یکی صد درصد آزادی یکی صد درصد محدودیت.

    شما دنبال تعادل هستین، ولی خب معلوم نیست نفر سوم چه مشکلاتی خواهد داشت، بنظرم سعی کن در روابطت انفعال بذاری کنار همسرت دوستت داره ولی گویا هنوز اون اعتماد لازم و بهت نداره سعی کن اعتمادش و جلب کنی!

    در یک فضای آروم بدون دعوا باهاش صحبت کن و از نگرانیات نسبت به این وابستگی شدید بگو سعی کن یک مشاور خوب هم پیدا کنی و دوتایی پیشش برین و از مشاور هم بخواه با همسرت صحبت کنه، ایشون فقط کمی از خط تعادل خارج شدن سعی کن به خط تعادل نزدیکشون کنی.

    در خصوص چشم گفتن هم، آقایون کلا همینطورین دوست دارن چشم بشنوند، ولی خب چقدر خوبه که این گوش کردنا متقابلا از طرف ایشون هم رعایت میشه.

    خیلیا این محدودیت و متقابلا برای خودشون قایل نمیشند.ولی سعی کن بهشون این اطمینان و بدی که شما دوستشون دارین و هیچکس نمیتونه جایگاه ایشون و تصاحب کنه.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **


  9. کاربر روبرو از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده است .

    Gholamzadegan (سه شنبه 16 تیر 94)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 10 مهر 94 [ 09:31]
    تاریخ عضویت
    1394-4-15
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    326
    سطح
    6
    Points: 326, Level: 6
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط SOGAND. نمایش پست ها
    سلام دختر خوب خب چرا بعد 8 ماه حالا مشکلتو مطرح کردی؟؟

    من نمی تونم بهت بگم کات کن یا ادامه بده چون 8 ماه محرم بودن واقعا یک وابستگی زیادی پیش میاد و الان با این توصیفات شما همو مثل زن و شوهر رسمی می دونستین..

    اما من خودم یک خواستگار وابسته که دقیقا درونگرا بود داشتم و واقعا نتونستم باهاش ادامه بدم..اولش فکر می کردم مشکل حادی پیش نمیاد ولی بعد مدتی واقعا عصبی میشدم..

    می دونی اونم به من گفته بود(اون زمان نیم ساعت با خواهرم پیاده روی می کردیم)بعد از اینکه ازدواج کردیم دیگه باید همیشه باهم باشیمو حتی پیاده روی هم دیگه همیشه باهم بریم..

    یا مثلا دیگه لازم نیست با مامانت بری خرید باهم بریم..

    ما که تازه هنوز نامزدم نکرده بودیم اینقد با وابستگی حرف می زد که احساس خفگی می کردم..در کل می خواست تمام راههای ارتباطی من به حداقل برسه و همیشه با اون باشم..

    ولی خب واقعا خیلی چیز سختیه و هرکسی از عهدش برنمیاد..

    یک نکته دیگه کارهای نامزدت اصلا منطقی نیست و به پختگی نرسیده..اگه با این تفاسیری که تو تعریف کردی دلیل داشته که بخواد ناراحت بشه چرا چندروز قهر کنه!!

    شما طریقه اشناییتون چه جوری بوده؟؟در دوران نامزدی(باتوجه به اینکه محرمین) رابطتون در چه حد بوده؟؟


    سلام عزیزم ممنون از اینکه دردلمو خوندی

    دلیل اینکه الان به این فکر افتادم و مطرحش کردم این هست که اوایل این عشق یکطرفه بود و فقط از سمت ایشون و به من میگفت چون عاشقم نیستی توقع ندارم مثل من رفتار کنی الان چون وابستشم توقع داره مثل خودش بهش اهمیت بدم و سعی میکنم که بدم و رابطم رو با دوستانم قطع کردم مثل شما خوش گذرون یا اهل بیرون رفتن با دوستام نیستم ولی من مشکلم حساسیت های بیش از حدش هست
    اینکه مثلا یه تایمی از روز تایم ناهارشه و م همیشه اون تایم بهش زنگ میزنم و اگه یکروز یادم بره بهم بی محلی میکنه حتی من دلیلش رو میگم و عذر میخام اما قبول نمیکنه و لجبازی میکنه و یجوری تلافی میکنه انقدر تلافی میکنه و این موضوع ناچیز رو کش میده تا من از کوره در میرم...
    اینه که منو مریض کرده!
    من واقعا نمیدونم با حساسیتهاش چطور کنار بیام..تمام راه حلها رو امتحان کردم .. اهمیت ندادم و خوب رفتار کردم تا شرمنده بشه..
    عذر خاستم بهش زمان دادم و بعد صحبت کردم!
    هرکاری کردم نتونستم کنار بیام تا اینکه به گریه افتادمو اون پشیمون شده و گفته که دیگه لجبازی نمیکنه و موضوعی کش نمیده
    اما باز تکرارش کرده
    ارتباط زیادی باهم نداریم اگر رابطه جنسی منطورتونه چون هم پدرم بشدت سختگیر هست و اجازه نمیده که باهم تنها باشیم و هم خودمون صحبت کردیم و قرار شد بعد از ازدواج رابطه داشته باشیم
    و اینکه ایشون دوست همسر یکی از دوستانم بوده و من تویه تولد همین دوستم که بیرون تویه رستوران گرفته شد ایشون رو دیدم که بعد قضیه ازدواج رو مطرح کردند

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط anisa نمایش پست ها
    سلام
    نامزدی قبلی منم دقیقا به دلیل رفتارایی که نامزد فعلی شما داره بهم خورد .. چند نمونه ای که گفتی دقیقا همون رفتارا اومد جلوی چشمم ...
    ببین اگه میخوای با این ادم ازدواج کنی باید غلام حلقه به گوش باشی .... مرد رو بالاتر از زن میدونه ... همش باید بگی چشم .... هیچ اعتراضی نکنی ... اگه بخوای بری سر کار ممکنه نذاره ... با اقایون چه فامیل چه غیر فامیل باید قطع ارتباط کنی کلا ... ارتباطتتو با دوستات کم کنی دائما گزارش بدی داری میری داری میای ... ممکنه ارتباطشو با خوادت کم کنه یا قطع.. حتی ممکنه تنها نذاره بری بیرون . به اصل برابری زن و مرد هیچ اعتقادی ندارن . به شدت کنترل گرن .. حتی اگرم بهت میگه ولی وظیفه ی خودش نمیدونه که بگه اما تو وظیفته ... !!!
    مردای ایرانی همینجوریش این اخلاقا و غیرتارو دارن چه برسه یکی شدیدترم باشه و عوض هم نمیشه به هیچ وجه !!!!! حساسیت هاشو جدی بگیر ... ببین شخصیت هاتون جو ر در میاد یا نه و خوانوادتون .. من دختر خوش گذرون و شادی ام روزگار من سیاه شده بود تو 2 ماه

    اگه با این شرایط میتونی کنار بیای و راضی هم باشی ازدواج کن باهاش ...
    ممنون از پاسخت و متاسفم از اینکه نامزدی ناموفق داشتی
    اگر این غلام حلقه به گوش بودم فقط از سمت من باید رعایت میشد که مطمنن من نمیتونستم دووم بیارم ولی کاملا دوطرفست حتی از سمت اون بیشتر رعایت میشه مثلا من چندبار برای اینکه امتحانش کنم گفتم که با فلان دوستت نگرد!فقط یک چشم شنیدم بعد ارتباطش رو کلا قطع کرد!یا مثلا ایشون کار دولتی داره و یک مغازه هم داره که تا 12 شب اونجاست همیشه یکبار گفتم که ساعت کاریتو بکن تا 10 فقط یک چشم شنیدم!!و چیزهایی مثل همین
    من اگر اون شکست قبل رو نداشتم شاید نمیتونستم با این موضوع کنار بیام ولی چون با فردی که کاملا با ایشون فرق داشت یه مدتی بودم فهمیدم که این رو بهتر میشه تحمل کرد تا اون علاوه بر اینکه من وابستگی شدیدی به ایشون دارم و من دختری نبودم که با پسرها دوست بشم و هرروز شکست عاطفی داشته باشم ایشون اولین کسی بود که من تونستم از ته قلبم دوستش داشته باشم!
    و اینکه حساسیت هاش هست که منو ازار میده

    - - - Updated - - -

    ممنون از دیدگاه مثبتت با اینکه دوست دارم جواب درست بشنوم حتی اگر تلخ باشه اما جوابهای مثبت بهم انرژی میده
    ایشون مشخصات خوب بیشماری داره با من دقیقا مثل یک ملکه رفتار میکنه
    اما من واقعا نمیدونم با حساسیتهای بی موردش چکار کنم چون مطمنم این همه دعوا جفتمن رو از هم زده میکنه!
    و ای هم بگم که مادرش هم از این حساسیتهاش گله داره مثلا چندروز پیش مادرشوهرم براش ابمیوه ای درست کردو داخلش مغز ریخت ایشون مغز دوست نداره عصبانی شدو نخورد نه اینکه بی احترامی کنه چون خیلی مودبه ولی خیلی عصبانی شدو چندروز به مادرش بی محلی کرد!!!!!!!!!!!!!!!!
    همیشه باهاش صحبت میکنم و بهش گفتم چون مفید بود برات ریخته و عصبانی شدو گفت تو باید طرف من باشی و ضمن اینکه رابطه من و مادرم به خودم مربوطه!!
    این چیزا شاید خیلی کوچیک باشن ولی دل منو خیلی میشکنن..
    اینچیزای بی اهمیت...
    خودش همیشه تمام وقت تمام کارهایی میکننه ک من دوست دارم منم سعی ام همینه ولی همیشه ازین میترسم که ناخاسته کاری کنم که دوست نداره و بهم بی محلی کنه
    این خیلی سخته...
    همیشه موضوع رو یکی دوروز کش میده هرچی عذر میخام قبول نمیکنه و لجبازی میکنه و تلافی...
    که ببعد از چندروز من از کوره در میرم و سرش داد میزنم!! ازین رفتارم متنفرم ولی واقعا خونم رو به جوش میاره...و بعدش طلبکار میشه که حق نداری سر من داد بزنی...
    و متوجه نمیشه که جوابب رفتار بد خودش بوده این کاره من

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر بیخیال نمایش پست ها
    شما دو نامزد داشتین که دقیقا در دوقطب مخالف هم هستن و هرکدوم از یک ور بوم میندازنتون.
    یکی صد درصد آزادی یکی صد درصد محدودیت.

    شما دنبال تعادل هستین، ولی خب معلوم نیست نفر سوم چه مشکلاتی خواهد داشت، بنظرم سعی کن در روابطت انفعال بذاری کنار همسرت دوستت داره ولی گویا هنوز اون اعتماد لازم و بهت نداره سعی کن اعتمادش و جلب کنی!

    در یک فضای آروم بدون دعوا باهاش صحبت کن و از نگرانیات نسبت به این وابستگی شدید بگو سعی کن یک مشاور خوب هم پیدا کنی و دوتایی پیشش برین و از مشاور هم بخواه با همسرت صحبت کنه، ایشون فقط کمی از خط تعادل خارج شدن سعی کن به خط تعادل نزدیکشون کنی.

    در خصوص چشم گفتن هم، آقایون کلا همینطورین دوست دارن چشم بشنوند، ولی خب چقدر خوبه که این گوش کردنا متقابلا از طرف ایشون هم رعایت میشه.

    خیلیا این محدودیت و متقابلا برای خودشون قایل نمیشند.ولی سعی کن بهشون این اطمینان و بدی که شما دوستشون دارین و هیچکس نمیتونه جایگاه ایشون و تصاحب کنه.


    بله دقیقا و همین چیز بود که باعث شد من حاضر شم دوباره نامزد کنم دقیقا نطر من هم دهمین هست معلوم نیست نففر سوم چی باشه و آخه مگه ادم چند نفر میتونه عوض کنه ؟؟!
    میگه که بهم اعتماد داره حتی نشده یکبار تلفن من رو بگرده یا مثلا تعقیبم کنه یا مثلا وقتی بیرونم بهم زنگ بزنه و کنترلم کنه
    و بله من همیشه حرفاش رو گوش کردم و چشم میگم اما اون حتی طاقت چرا نداره!بگم چشم عزیزم ولی چرا هم عصبانی میشه!
    من چطور با حساسیتهای بی موردش کنار بیام

    - - - Updated - - -

    دوستان عزیزم یک مطلب مهمی که من بازگو نکردم این هست که ایشون پدر و مادرش از هم جدا شدند در واقع پدرش به مادرش خیانت کرد ایشون از پدرش بیزاره و ارتبااطی باهش نداره گاهی فکر میکنم بخاطر همینه که انقدر حساسه و دلم براش میسوزه اما بشدت خودم هم اذیت میشم
    خیلی باهاش صحبت کردم حتی یکبار خواستم که جدابشیم و یه مدت کوتاهی دست از حساسیتها برداشت و دست از لجبازی و تلافی برداشت اما بعد از چند ماه دوباره شروع کرد...
    جفتمون از این دعواها خسته ایم اما از ترس اینکه خانواده ها از هم جدامون کنم دعوارو بروز ندادیم و اونها فکر میکنن ما حتی یکبار هم باهم دعوا نداشتیم
    اما این وضعیت باعث شده من مریض بشم از استرس اینکه یک وقت کار اشتباهی نکنم
    تپش قلب رفلاکس تنگی نفس و ....
    من واقعا میخوام که ای رابطرو نگه دارم
    می خوام یا کمکم کنید بتونم با حساسیتهاش کنار بیام ا اینکه راهی رو بگید که حساسیتهاش کم بشه

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط سوشیانت نمایش پست ها
    وقتی خودشم بهت چشم میگه یعنی اگه برات محدودیت میزاره, برا خودش هم اون محدودیت رو قائل میشه.
    از طرف دیگه هیچ انسانی بی عیب نیست. ممکنه همسر بعدیت آزادی بهت بده ولی رفتارهای اشتباه دیگه ای داشته باشه.
    این که میخواد تمام وقتشو با تو پر کنه اشکالی نیست, خیلی هم عالیه.
    به هر حال شوهر خوبی داری. حیفش نکن.
    موفق باشی
    ممنون از دیدگاه مثبتت با اینکه دوست دارم جواب درست بشنوم حتی اگر تلخ باشه اما جوابهای مثبت بهم انرژی میده
    ایشون مشخصات خوب بیشماری داره با من دقیقا مثل یک ملکه رفتار میکنه
    اما من واقعا نمیدونم با حساسیتهای بی موردش چکار کنم چون مطمنم این همه دعوا جفتمن رو از هم زده میکنه!
    و ای هم بگم که مادرش هم از این حساسیتهاش گله داره مثلا چندروز پیش مادرشوهرم براش ابمیوه ای درست کردو داخلش مغز ریخت ایشون مغز دوست نداره عصبانی شدو نخورد نه اینکه بی احترامی کنه چون خیلی مودبه ولی خیلی عصبانی شدو چندروز به مادرش بی محلی کرد!!!!!!!!!!!!!!!!
    همیشه باهاش صحبت میکنم و بهش گفتم چون مفید بود برات ریخته و عصبانی شدو گفت تو باید طرف من باشی و ضمن اینکه رابطه من و مادرم به خودم مربوطه!!
    این چیزا شاید خیلی کوچیک باشن ولی دل منو خیلی میشکنن..
    اینچیزای بی اهمیت...
    خودش همیشه تمام وقت تمام کارهایی میکننه ک من دوست دارم منم سعی ام همینه ولی همیشه ازین میترسم که ناخاسته کاری کنم که دوست نداره و بهم بی محلی کنه
    این خیلی سخته...
    همیشه موضوع رو یکی دوروز کش میده هرچی عذر میخام قبول نمیکنه و لجبازی میکنه و تلافی...
    که ببعد از چندروز من از کوره در میرم و سرش داد میزنم!! ازین رفتارم متنفرم ولی واقعا خونم رو به جوش میاره...و بعدش طلبکار میشه که حق نداری سر من داد بزنی...
    و متوجه نمیشه که جوابب رفتار بد خودش بوده این کاره من
    ویرایش توسط afraa : سه شنبه 16 تیر 94 در ساعت 10:45

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 10 مهر 94 [ 09:31]
    تاریخ عضویت
    1394-4-15
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    326
    سطح
    6
    Points: 326, Level: 6
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آیا راه حلی هست که بتونم جوری رفتار کنم که حساسیتهاش رو بزاره کنار؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

  12. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 فروردین 97 [ 15:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-17
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    8,056
    سطح
    60
    Points: 8,056, Level: 60
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 832 در 244 پست

    Rep Power
    72
    Array
    شما باید حضوری با نامزدت مشاوره بری..فکر نکنم اینجا بتونی راه حل بگیری..

    حتما حتما مشاوره حضوری برو و تا وقتی مشاوره نرفتی عقد نکن.

  13. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 24 شهریور 94 [ 08:12]
    تاریخ عضویت
    1394-4-10
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    483
    سطح
    9
    Points: 483, Level: 9
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 45 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم مگه نمیگی هر جی میگی میگه چشم بگو باید قبل ازدواج حتما حتما بریم پیش مشاور اگه قبول نکنی نامزدی بهم میخوره من فکر کنم اگه قبول کنه وبه تعداد کافی تایم برای مشاوره بزاره خیلی از مشکلاتتون حل شه ولی اگه همینطوری بری تو زندگی حتما کم میاری ودچار اختلاف شدید میشین ولی اگه قبول کرد شما هم صبوری پیشه کن انشالله بهتر میشه سعیتو بکن

  14. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 10 مهر 94 [ 09:31]
    تاریخ عضویت
    1394-4-15
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    326
    سطح
    6
    Points: 326, Level: 6
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    6

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من قبلا هم گفتم اما خیلی بهش برخورد و بجاش من براش یسری کتاب خریدم که دررابطه روابط مردو زن بود خوند و یه مدت عمل کرد و ساده گرفت حتی تو اون مدت میگفت چقدر الان که حساسیتم رو گذاشتم کنار حالم بهتره و حال توام بهتره اما باز بعد یه مدت شروع کرد!
    مشاوره رو میتونم وادارش کنم که بره ولی اینو گذاشتم راه حل آخر چون اصلا دلم نمیخواد وادارش کنم
    اما من اینجا مطرحش کردم که شاید راه حلی داشته باشه که بدون رفتن به مشاوره بتونم انجامش بدم


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. کمک کنید کامل خودمو عوض کنم و تیپم و رویه ام عوض کنم
    توسط مینای سخن گو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: چهارشنبه 18 شهریور 94, 07:57
  2. دعوای مادر شوهر - چطور با مادر شوهرم کنار بیایم (دخالت های مادر شوهر)
    توسط عسلک در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: جمعه 29 دی 91, 23:48
  3. دعواهای همیشگی وحل نشدنی
    توسط ghamar در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: یکشنبه 21 آبان 91, 00:32
  4. عواملی که موجب پایان یک رابطه می شوند
    توسط keyvan در انجمن سایر مقالات ازدواج
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 10 شهریور 91, 23:56
  5. نامزدم عوض شده !
    توسط melisaa در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: پنجشنبه 19 آبان 90, 13:31

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:01 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.