2 ساله نامزد هستم احساس میکنم سر دوراهی هستم نمیدونم انتخابم درست بوده یا غلط احساس میکنم تفاوت خیلی زیادی باهم داریم چیکار کنم کمک میخوام
تشکرشده 0 در 0 پست
2 ساله نامزد هستم احساس میکنم سر دوراهی هستم نمیدونم انتخابم درست بوده یا غلط احساس میکنم تفاوت خیلی زیادی باهم داریم چیکار کنم کمک میخوام
تشکرشده 23 در 11 پست
سلام میشه بیشتر توضیح بدید؟ شما ز همسرت چند سالتونه؟ زبگید که چرا همچین احساسی دارید؟
تشکرشده 0 در 0 پست
من 21 و همسرم 26 سالشه ما باهم دختر خاله و پسرخاله بودیم تقریبا دو ساله که عقد هستیم و سنتی باهم ازدواج کردیم ایشون خیلی رو من متعصبه هرجا که میرم حتی دانشکاهم که میرم باید راس ساعت بهش بگم و
وقتی هم که برمیکردم خونه باید بهش بگم حق ندارم دیر کنم حق ندارم با دوستام جایی برم احساس میکنم واقعا زندانی هستم حتی نمیذاره کلاس ورزش برم وقتیم که دلیل میپرسم از زیرش درمیره و میگه دلیلی نداره درضمن
خیلی هم عصبیه و زود از کوره درمیره بعضی اوقات هم احساس میکنم دروغای کوچیک میگه من دوسش دارم ولی با کاراش داره کم کم از چشمم میفته وقتیم به کاراش
اعتراض میکنم و میگم که واقعا اذیتم میکنه میگه من دارم تو زندگی بخاطر تو تلاش میکنم توام باید اونجور که من میخوام باشی چه کار کنم؟
تشکرشده 247 در 126 پست
شوهر خوبی داری. زندگیتو به فنا نده. و مطیع باش
موفق باشی
تشکرشده 0 در 0 پست
واقعا؟ خب از چه لحاظ خوبه؟ میشه توضیح بدین؟
تشکرشده 18 در 13 پست
بر سر دو راهی عزیز
این مواردی که می گید نشونه های قابل توجهی است. خیلی توجه کنید. به نظر من، تا این مسایل حل نشده، برای عروسی برنامه ریزی نکنید. حتما همراه شوهرتون یا اگه ایشون نیامدند، به تنهایی به مشاور خانواده مراجعه کنید.
تشکرشده 247 در 126 پست
شوهر شما مسئولیت پذیره. دوستون داره و براش به قدری ارزشمندی که برات وقت میزاره تا بیاد دنبالت و از تک تک لحظاتی که میشه, در کنار تو باشه.
این که گفته دوستاتو بزار کنار شاید یه جورایی دیکتاتوری باشه اما توجیهش میتونه این باشه که میخواد خودش رفیقت و دوستت باشه.
زندگیتو با این. افکار ازار دهنده خراب نکن. مثبت نگاه کن و مثبت فکر کن. تو همین فروم خیلی ها هستن که از بی توجهی شوهرشون ناراحتن. اما شما که شوهرت انقدر برات ارزش قایله که از هر فرصتی برای دیدار و هم قدم شدن باهات استفاده میکنه, بآید خوشحال باشی.
تشکرشده 738 در 270 پست
این کارایی که همسرتون انجام میده از نظر من دوست داشتن نیست اهمیت قائل شدنم نیست تعصب بیخود و دیکتاتوریه محضه
اگه دوستات مشکل دارن بحثش جداست و حق با همسرته اما اگر نه پس مشکل داره
اینکه جایی بخوای بری هم به ایشون اطلاع بدی کار خوبیه نه اینکه مدام سیم جیم بشی کجا بودی چرا 5ثانیه دیر اومدی چرا فلان چرا بهمان
و اینکه بدون ایشون حق نداری بری بیرون حق نداری بری باشگاه دیگه غیر قابل تحمل
این کجاش دوست داشتن و اهمیت قائل شدنه؟؟؟؟؟
به نظر من باهاش حرف بزن و بهشون بگو نمیتونی این شرایط رو قبول کنی اگر از الان نتونی این مشکلو حل کنی تا قیامت باید برا نفس کشیدنم اجازه بگیری
به قول مادرم با سه دسته مرد نمیشه زندگی کرد
اولیش خسیس
دومیش متعصب الکی و خشک
سومی ببخشید مردی که مشکل اخلاقی داره و خانوم بازه
پس به نظرم از یه مشاور کمک بگیر مشکل کوچیکی نیست
شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید
تشکرشده 0 در 0 پست
دوستان من خودمم به فکر مشاور رفتن افتادم همسرمم مشکلی نداره چون وقتی میبینه زیاد بحث میکنیم راضی میشه که بره پیش مشاور تا مشکلامون حل شه
اما سوشیانت عزیز فک کنم نتونستم منظورمو برسونم چون همسرم نمیاد دنبالم که بامن باشه اون میگه که هرکاری میکنم و هر جایی میرم باید از ثانیه به ثانیش باخبر باشه و هرجا میرم باید زود برگردم خونه بهم گفته نمیشه باشگاه بری ولی گفته بعد عروسیمون اگه چن سال بگدره
و حساسیتم روت کم بشه میذارم که بری و اینم گفته که بعد عروسیمون یه سال باید از دانشگاه مرخصی بگیری دوس دارم تا یه سال زندگیمون بدون تنش باشه بعدش که همه چی رو روال عادی افتاد اونوقت میتونی بری
دوستان اینم میدونم که همسرم منو خیلی دوس داره و خودشم میگه که اینکاراش از دوس داشتن زیاده
ولی دیگه گاهی اوقات کم میارم میخوام سعی کنم که هرطور شده پیش مشاور بریم حالا خدا کنه همسرم نزنه زیرش و باهام بیاد
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)