به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 11 آبان 94 [ 18:47]
    تاریخ عضویت
    1394-1-29
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    678
    سطح
    13
    Points: 678, Level: 13
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    حس می کنم نمیتونم شخصیت شوهرم رو تحمل کنم، میخواد من همچنان برم سرکار😟

    سلام، اول بگم ما هنوز عقديم،
    من نيومدم که بگم آدم بديه، نه...... اتفاقا اون خیلی عاطفی، مهربون، زحمتکش و چشم و دل پاک، و باوفاست

    اما از نظر من "مرد" خوبی نیست..
    من همیشه دلم می خواست یه شوهر مقتدر، غیرتی و محکم داشته باشم، شاید خیلی خانم ها از همچین مردی فراری باشند، ولی ایده آل من یه مرد سنتی، غیرتی با یه زندگی مردسالارانه بود.
    دوست داشتم کسی باشه که روم تسلط داشته باشه، محدودم کنه، خشن باشه، قوی باشه
    شوهر من درست نقطه مقابل این قضیه ست، اصلا غیرتی نیست، شخصیت مقتدر نداره، روم تسلط نداره، محدودم نمی کنه، افکارش تيپ روشنفکری هست، و من واقعا تحملش و ندارم، عصبی و گریزان میشم ازش و درمقابل اون بیشتر محبت میکنه و من بدتر می شم.
    ما راجب این مسئله مدت زیادی بحث کردیم و فایده ای نداشت.

    ما تقریبا بیشتر وقتها بينمون شکرآبه، به ندرت پیش میاد باهم خوب باشیم و اگه باشیم هم دوومى نداره
    ظاهرا سر مسائل مختلف بحثمون میشه اما به نظر من همش یک چيزه و اون تفاوت شخصیت من و شوهرمه،

    آخریش دیروز بود که بهش گفتم اوضاع ماليمون تا چندوقت دیگه اوکی شد من میخوام سرکار نرم و بمونم خونه، اونطوری بیشتر به تو ميرسم، ولی الان از سرکار میام خستم و تا ناهار بخورم و استراحت کنم شب شده، کی غذا بپزم و کارای خونه رو بکنم، دیگه رمقی برام نميمونه. ولی اون طوری تو از سرکار برمیگردی من سرحالم، بهت ميرسم.. بعدشم میخوام کلاس خياطيم رو که عاشقش بودم و بخاطر کارم رها کردم و ادامه بدم

    فکر می کردم الان استقبال می کنه! ولی گفت بمونی خونه که چی بشه؟ مگه بقیه زنها کار نمیکنند، الان من به همه میگم خانومم شاغله.... ولی اونموقع بگم چی!
    یعنی حتی تو شرایطی که به لحاظ مالی هیچ نیازی به کار کردن من نیست بازم میخواد من کار کنم که بگه خانومم شاغله! آخه مگه این برای آقایون پز دادن داره؟

    بعدشم گفت من از زناى خانه دار خوشم نمیاد که همش تو خونند، به شوهرشون وابسته ند، هیچ جا بلد نیستند تنها برن، خاله زنک اند و..... ( یه سری حرفای دیگه که عنوان نمیکنم تا خانه دار ها ناراحت نشند)
    ولی الان تو شاغلی، شخصيتت مستقله، راجب همه چیز اطلاعات داری ، رو پای خودتي و ...ّدقیقا همون چیزایی که من دلم نمیخواد باشم😳، از مستقل بودن بدم میاد، دلم میخواست کاملا به شوهرم وابسته باشم حتی از لحاظ مالی....
    این یه مثاله، ما خیلی سر اینجور چیزا بحثمون میشه
    دلم میخواست مردی بود که اصلا بهم اجازه نمی داد برم سرکار!
    اونوقت خودم نمیخوام برم و به زور میگه برو
    دلم خیلی شکست، مسأله کار کردن نیست، مسأله اینه که چرا همچین شخصیتی گیرم اومده،

    - - - Updated - - -

    البته آخرش گفت که اگه واقعا نمیخوای برى من حرفی ندارم، خودت میدونی..
    ولی خیلی دلم شکست، نشستم کلی گریه کردم بعدش. انتظار همچین شوهری رو نداشتم اصلا
    فکر می کردم الان میگه اصلا کی گفته تو کار کنی، من اجازه نمی دم زنم بره سرکار مخصوصا که احتیاج مالی هم نباشه،
    اما شتر در خواب بیند پنبه دانه.............
    بخدا مرد هم مرداى قدیم.
    منم تصمیم گرفتم به کارم ادامه بدم و وقتی هم میام خونه تمام وقتم رو بذارم واسه کارای خونه و خودم همیشه نامرتب و هپلی باشم و آخر شب هم خسته برم بخوابم تا حالش جا بیاد، تمام روزهای تعطیل رو هم که خیال می کنه باهميم و صرف نظافت خونه میکنم و میگم روزای دیگه که سرکارم! باید الان تمیز کنم.

    - - - Updated - - -

    بخاطر این آقا همیشه به خودم می رسم، رفتم ناخن هامو کاشتم با اینکه محل کارم دولتيه و خیلی به ناخن گیر میدن، پدرم درومده،مجبورم دستکش بپوشم عصر ها لاک بزنم صبح پاک کنم برم سرکار، اونم خیلی دوست داره، کافیه یکبار لاک نزنم که بگه پس چرا لاک نزدی!
    ناخن هامم میخوام بردارم و کوتاه کنم و لاک نزنم و بگم سرکارم اجازه نمیدن تا حالش جا بیاد، واقعا هم نميذارن و من تا الانش هم یواشکی و با مصیبت این کارو کردم،

    - - - Updated - - -

    واقعا هیچ امیدی ندارم که رابطه ما خوب بشه
    ما همیشه باهم درحال کشمکش هستیم سر این چیزها، تا میاد باهم خوب باشیم دوباره یه چیز جدید پیش میاد که باهم قهر میکنیم، وقتی نگاه می کنم میبینم همش هم سر اینه که من میخوام شوهرم غیرتی و خشن و مسلط و مقتدر باشه و نیست.
    دیروز بعد یکماه قهر داشتیم باهم خوب میشدیم که اینجوری شد، قبلش هم سر همین چیزها بوده....
    خسته شدم دیگه
    ویرایش توسط گل یخ_87 : چهارشنبه 10 تیر 94 در ساعت 13:19

  2. کاربر روبرو از پست مفید گل یخ_87 تشکرکرده است .

    اثر راشومون (جمعه 12 تیر 94)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 07 مرداد 96 [ 10:17]
    تاریخ عضویت
    1393-9-18
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    2,783
    سطح
    32
    Points: 2,783, Level: 32
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2

    تشکرشده 125 در 37 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خدایا شکرت که خودتم تو خلقت این خانوما موندی.
    واقعا مغزم سوت کشید.
    دلم میخواست مردی بود که اصلا بهم اجازه نمی داد برم سرکار!
    اگر شما رو منع میکرد که سر کار نرین الان اینجا تاپیک زه بودین که شوهرم محدودم میکنه و نمیزاره کار کنم.

  4. 2 کاربر از پست مفید کوهنورد تشکرکرده اند .

    آی تک (چهارشنبه 10 تیر 94), رنگین (چهارشنبه 10 تیر 94)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 11 آبان 94 [ 18:47]
    تاریخ عضویت
    1394-1-29
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    678
    سطح
    13
    Points: 678, Level: 13
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    روحیات خانمها هم باهم متفاوته، همونطورکه آقایون همه شبیه هم نیستند، منم معتقدم یه مرد واقعی حداقل تو دلش خوشش نمیاد زنش کار کنه، ولی شوهرم برعکسه.
    خانوم ها همینطور، توی دوستام و همکارام میبینم خیلی هاشون بخاطر اینکه خواستگارشون با کار کردنشون مخالفه ردش میکنند و اولین شرطشون کار کردنه، همش هم بهم میگن خوش بحالت شوهرت ميذاره کار کنی، ميذاره هرچی میخوای بپوشی، همه جا برى و هيچ کاری به کارت نداره
    اینم شانس منه 😥

    - - - Updated - - -
    __________________________________________________ ________
    چند روز پیش داشتیم می رفتیم چیزی بخریم، شوهرم پشت فرمون بود، بعد بهم گفت زنگ بزن به موبایل فروشنده بگو فلانه...... گفتم خوب خودت زنگ بزن، گفت من پشت فرمونم.
    خیلی ناراحت شدم، انتظار داشتم حداقل بگه بیا با گوشی من بزن که شمارت نيفته رو گوشی مرد غریبه ای که اصلا نديديمش تا حالا! با اینکه عکس بی حجاب من تو وايبرم و همه چی هم هست....

    اینو مثال زدم که درک کنید و ازین اتفاق ها هرروز بينمون ميفته
    نمیخوام بگم کاراش بده، ولی من بدم میاد و ازش سرد میشم، دور میشم... هربار از چشمم ميفته
    خیلی راجب این مسائل صحبت کردیم ولی این جزئی از شخصیتش هست و غیرقابل تغییر.
    واقعا امیدی به بهبود رابطه ما هست؟

  6. کاربر روبرو از پست مفید گل یخ_87 تشکرکرده است .

    اثر راشومون (جمعه 12 تیر 94)

  7. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام
    من دلیل مشکلتون را می دونم ولی نمی دونم چه جوری میشه حل کرد. فکر کنم باید از تخصص reyhane-b استفاده کنیم.

    دلیلش اینه که شما و شوهرتون درجه آزادیتون با هم همخوانی نداره یعنی مکمل هم نیست. اگر کتاب ازدواج بدون شکست را بخونید توش 5 تا عامل بررسی میشه. مثل نیاز عاطفی و جنسی و چند تا عامل دیگه.
    این موارد قسمتیش ذاتیه. یعنی یکی ذاتا خیلی عاطفیه. حالا ما هرکاری بکنیم شاید بتونیم یکی دو درجه این ور اون ورش کنیم ولی دیگه نمی تونیم کاملا نرمالش کنیم. یا یکی ذاتا آدم سردیه و موارد دیگه.

    این درجه آزادی هم مثل همون موارده که بخشیش ذاتیه و راستش خیلی بهش در مشاوره پرداخته نشده.یعنی مثل نیاز جنسی همه نمی دونند که این هم برای ازدواج بررسی اش مهمه!

    الان اون خانومی که کاملا مستقله و مثلا حتی نظر شوهرش هم براش مهم نیست و مثلا می گه من شب ها دیر بیام خونه چه ربطی به شوهرم داره این را می تونیم بگیم درجه آزادی 100 داره اما خانومی هم که برعکس خیلی به شوهرش می چسبه و همه کارهایش را باید با شوهرش هماهنگ کنه و هیچ استقلال فکری نداره درجه آزادیش 0 است. بقیه ما بین اینها.که معمولا حد وسط تعدادش بیشتره و آنهایی که خیلی درجه آزادیشون زیاد یا کمه تعدادشون کمتره.
    حالا شما درجه آزادیتون حتما از متوسط مقداری پایین تره و یه سری نیازها را در شما به وجود میاره. و این ها از مواردی است که تو کتاب اشاره شده باید حتما قبل از ازدواج بهش پرداخته بشه وگرنه اصطکاک به وجود میاره.
    این مشکل از شما نیست و مشکل از شوهر شما هم نیست. شما ذاتتون و شوهرتون ذاتش اینگونه است.
    اما شاید هم شما و هم شوهرتون بتونید یکم هر کدوم خودتون را به سمت هم بیارید و یکم نگرشتون را عوض کنید. هر دو با هم. و این شدنیه. اگر فاصلتون زیاد نباشه مشکلتون حل می شه. دقیقا مثل مزاج جنسی که مثلا مشاورها می گن اونی که گرمه را یکمی سرد کنیم اونی که سرده را یکم گرم. دقیقا باید یه همچین برنامه ای را پیش بگیرید. می تونی این کتاب ازدواج بدون شکست را بخونی.
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  8. 7 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    mohamad.reza164 (جمعه 03 مهر 94), saeeded (چهارشنبه 17 تیر 94), setare_000 (سه شنبه 16 تیر 94), گل یخ_87 (جمعه 12 تیر 94), نارجیس (چهارشنبه 10 تیر 94), آرامش باران (چهارشنبه 17 تیر 94), رنگین (چهارشنبه 10 تیر 94)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 09 مرداد 95 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1394-3-31
    نوشته ها
    288
    امتیاز
    5,658
    سطح
    48
    Points: 5,658, Level: 48
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    502

    تشکرشده 446 در 203 پست

    Rep Power
    59
    Array
    سلام دوست خوب.
    راستش مشکلت هم برام تازگی داشت هم تا حدی معمولی بود.
    اول این که من خودم تو دوران عقد وقتی شوهرم روم غیرتی میشد یا میدیدم روم تسلط داره حس خوبی بهم دست میداد.
    ولی بعد از عروسی کاملا متفاوته.

    الان برعکس تا بگه مثلا موهاتو بکن تو یا چیری مثل این ناراحت میشم. گاهی وقتا دوست دارم یکم فکرش باز بشه تا اینقدر بهم گیر نده.

    عزیزم کاملا حرفی که میزنی قابل درکه. ولی اینو بدون زندگی مال همین یکی دو روز نیست. شما قراره ایشالا به زودی عروسی کنین و تا اخر در کنار هم باشین. یکی دو سال بعد از ازدواج اتفاقا از این اخلاقش خوشحال خواهی شد.

    اونموقع خودت از تو خونه نشستن خسته میشی و دلت میخواد از خونه بزنی بیرون. در کل میخوام بگم دوران عقد با دوران بعد از عروسی فرق میکنه.

    یه سوال. ایا قبل از اشنایی با شوهرت هم به این موضوع فکر کرده بودی یا اینکه الان یا دیدن رفتارهای شوهرت متوجه شدی که از چه جور مردایی خوشت میاد؟

  10. 2 کاربر از پست مفید نارجیس تشکرکرده اند .

    gisooo (چهارشنبه 10 تیر 94), گل یخ_87 (جمعه 12 تیر 94)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 11 آبان 94 [ 18:47]
    تاریخ عضویت
    1394-1-29
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    678
    سطح
    13
    Points: 678, Level: 13
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون
    فاصله ما خیلی زیاده... خیلی روش کار کردم تا تازه این شده!
    اوایل که خیلی بدتر بود، مثلا عمدا عکس بی حجابم رو ميذاشتم پروفايلم که ببینم عصبانی ميشه؟ و بهش می گفتم عکس جدیدمو دیدی گذاشتم وايبرم؟
    اونم میگفت آره دیدم، چقدر چقدر قشنگه، تازه انداختی؟ 😳
    اونم با وجود اینکه شماره من دست کلی مرد بخصوص بنگاهی های زیادی هست
    البته اینم بگم چون خودش خیلی چشم و دل پاکه فکر می کنه همه مثل خودشن و حساس نیست.

    يبار اوایل بهش گفتم میخوام جایی برم و کاری کنم ازت اجازه بگیرم؟ ( تازه منتظر بودم خودش بیاد اینو بگه) اما گفت نه، اجازه چیه؟ باهم مشورت میکنیم.....

    خلاصه از اون همه فاصله تازه شده این، بعد اینکه کلی روش کار کردم، کلی غر زدم که چقدر بی غیرتی چقدر شلی، از پس من برنمياى، تحمل مرداى وارفته بی غیرت و ندارم و ......... تازه کلی تغییر کرده و این شده، گاهی هم حس می کنم داره فیلم بازی میکنه و واقعا تغییر نکرده.
    خودش اصلا انتقادات منو قبول نداره و میگه من خیلی هم مقتدر و خشن و غيرتيم، 😱
    میگم اگه هستی پس چرا فلان روز نگفتی اجازه نمی دی بهم، یا هیچی نگفتی من فلان کارو کردم
    میگه چون فکر کردم اگه بگم تو بدت میاد یا فلان میشه.....
    گفتم پس اونقدر ضعیفی که کارات و براساس عکس‌العمل های من تنظیم میکنی نه صلاحدید خودت! و همیشه این بحث بین ما ادامه دارد........
    به نظرم جایی واسه تغییر نداره دیگه،
    گاهی دلمو خوش میکنم که درعوض سالمه، پاکه، قدرشناس و بامحبته، زحمتکش و باوفاست و .....
    اما این اختلاف هم یه مسئله جدیه و کلا منو ازش سرد و دور میکنه

    _________________________
    🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 🌼

    نارجيس جان حداکثر تعداد پست من واسه امروز تموم میشه که سه تاست و این آخریه .

    من از اول حتی وقتی راهنمایی بودم میدونستم دقیقا از چه مردی خوشم میاد، منتها اينايي که میگم همشون ریشه زناشویی و جنسی دارند درواقع.
    منم موقع انتخابم زياد این معیار هارو در نظر نگرفتم و خیلی فاکتور های انتزاعي داشتم،
    از اول هم میدونستم یه مرد خشن غیرتی دوست دارم ولی چون به ازدواج به دید دیگه ای نگاه می کردم و فکر می کردم انتخاب همسفر زندگيمه، نه فقط یه پارتنر جنسی، اصلا به این چیزها اهمیت ندادم.

    بیشتر برام ایمان و باخدا بودن و ظرفیت های معنوی طرفم مهم بود و حتی سر سوزن هم به مادیات، قیافه، تحصیلات، شغل و... اهمیتی نمی دادم، شوهرم هم اونموقع خیلی تو وادي عرفان بود و واقعا به لحاظ معنوی قوی بود و من شيفتش شدم، البته هنوزم هست

    ولی حالا که وارد زندگی زناشویی و روابط جنسی شدیم میفهمم که باید به چیزای دیگه هم فکر می کردم،

    جالبه قبل از ازدواج همه اطرافیانم مخالفت میکردن و من اصرار........ اما حالا از بسکه آدم خوبیه همه اون مخالفا شيفتش شدند و خیلی دوسش دارند، همش میگن چقدر خوبه شوهرت.... قدرش رو بدون.... مامانم که اونقدر طرفدارش شده جرأت نداره هیشکی اسمش رو بیاره! همش بهم میگه بی لیاقت ! اما خودم دارم باهاش به بن بست ميرسم.
    ویرایش توسط گل یخ_87 : چهارشنبه 10 تیر 94 در ساعت 16:47

  12. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 09 مرداد 95 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1394-3-31
    نوشته ها
    288
    امتیاز
    5,658
    سطح
    48
    Points: 5,658, Level: 48
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    502

    تشکرشده 446 در 203 پست

    Rep Power
    59
    Array
    مصباح الهدی خیلی پاسخ خوبی داد. جا داره اینجا هم ازش تشکر کنم. اخه مشکل خود من هم با شوهرم در مورد همین درجه هاست . منتها مال ما مربوط میشه به مفوله احساسات و نحوه بیان اونها.

    من فکر میکنم وجه شباهت من با شما اینجاست. شوهر من هم ادم خیلی خوبیه. طوری که هر جا میریم همه ازش تعریف میکنن. تو خونه هم واقعا تمام رفتارهاشو دوست دارم. تنها مشکل من اینه که درجه احساسات من و شوهرم با هم فرق داره. من یه ادم کاملا احساسی و شوهرم منطقی. میدونم شوهرم دوستم داره و اصلا شک ندارم ولی کارهایی که دلم میخواد انجام بده وبهشون اهمیت بده نمیده.

    به نظرم این مشکل که به قول مصباح الهدی کم تر بهش توجه میشه در عین حال خیلی هم شایع هست و تنها راه حلش اینه که با خودمون کنار بیایم.
    یعنی ببینیم تا جه حد میتونیم از خواسته ها و امیال خودمون کم کنیمو مثلا من باید تا جایی که میتونی از درجه احساساتم کم کنم. در عین حال راههایی را در پیش بگیرم که شوهرم هم تا حدی بتونه با من همراهی کنه.

    در مورد شما هم دقیقا همینطوره. مطمئن باش شوهرت خیلی ادم خوبیه. و خیلی دوست داره.
    ولی چیزی که هست و باید همبشه یادت بمونه اینه که اخلاق شوهرت تو این زمینه اینطور هست حالا شما جه خوشت بیاد جه نیاد اون اینجوریه. به این فکر کن که ایا میتونی یا این اخلاق حتی اگر شوهرت تغییر نکنه کنار بیای یا نه. به این فکر نکن که بتونی اونو تغییر بدی. جون ممکنه این تغییر برای یه مدت کوتاه باشه.

    پس به این فکر کن که ایا میتونی خودت رو با این شرایط وفق بدی یا نه.

    باید بپیذیری که این اخلاق و شخصیت در شوهرت وجود داره. بعد از این که قبول کردی میتونی باهاش کنار بیای دیگه نباید به شوهرت ایراد بگیری و بیخود و بیجهت موجبات ناراحتی هر دوتونو فراهم کنی.

    به هر حال تصمیم اینجا با خودت هست. یا باید برای همیشه کنار بیای. یا اینکه همین الان بگی نمیتونی ودیگه نخوای باهاش ادامه بدی. چون من با توجه به تجربم بهت میگم که خیلی از چیزا رو نمیشه تغییر داد. چون جزئی از وجود و شخصیت ادم هاست.
    پس اول باید خودت رو خوووووووووب بشناسی و با خودت کنار بیای.

  13. کاربر روبرو از پست مفید نارجیس تشکرکرده است .

    گل یخ_87 (جمعه 12 تیر 94)

  14. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 02 مهر 95 [ 23:41]
    تاریخ عضویت
    1392-2-09
    نوشته ها
    153
    امتیاز
    3,832
    سطح
    39
    Points: 3,832, Level: 39
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 118
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    128

    تشکرشده 312 در 128 پست

    Rep Power
    31
    Array
    دوست عزیز میدونم که تفاوتها گهگاهی چقدر ازاردهنده میشه ولی شما الان عقدی اگه بخوای به این روند ادامه بدین و وقتی زیر یه سقف رفتین هم اینهمه غر بزنی و با این القاب مثه بی غیرت و شل و وارفته و ... یه مرد رو خطاب کنی زیاد رابطه قشنگ و موفقی نخواهید داشت کما اینکه الان هم ندارین.
    در کل این چیزایی که مثال زدی هم بعضیاش اصلا ملاک اقتدار و عرضه یه مرد نیست و بیشتر به تفاوت فرهنگی و مذهبی دو نفر برمیگرده که باید قبل ازدواج با دقت بیشتری بررسی میکردین.در مورد مسایل جنسی هم اشاراتی داشتین ایا ایشون در این مورد مشکلی داره و نمیتونه نیازای شما رو براورده کنه؟؟در هر حال به نظرم ااگه میخواین زندگی ادامه داشته باشه باید همونطوری که ایشون یه مقدار خودشون رو سازگار کردن شما هم یه مقدار خودتون رو سازگار کنین

  15. 3 کاربر از پست مفید gisooo تشکرکرده اند .

    گل یخ_87 (جمعه 12 تیر 94), نارجیس (چهارشنبه 10 تیر 94), مصباح الهدی (پنجشنبه 11 تیر 94)

  16. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    من دنبال تاپیک ریحانه جان گشتم. اما متاسفانه انگار حذفش کرده بود... یه جورایی مشکلی شبیه شما داشت که دوستان خیلی کمک کرده بودند و حل شد.
    ولی به نظر من اصلا به طلاق فکر هم نکن. همین خودش باعث میشه چون ذهنت راه فرار داره تطابقت کم بشه. ضمن اینکه بعد از طلاق حتما مورد به این خوبی پیدا نمی کنی.

    گاهی ما چون فکر می کنیم مورد بهتر هست یا فکر می کنیم موردهای بهتری می تونستیم انتخاب کنیم از انتخابمون پشیمون می شیم و روش وسواس به خرج می دیم غافل از اینکه وقتی بفهمیم نه خیر از این خبرها هم نیست و چقدر می تونست همه چیز خیلی بدتر باشه دو دستی به انتخابمون می چسبیم!!! و تازه قدرش را می دونیم! همان طور که یه مثال هست که می گن در بیابان لنگه کفش هم نعمتیست. یعنی وقتی آدم شرایط وخیم را درک کنه چقدر می تونه به چیزهای پایین هم قانع باشه حتی.

    حالا که شما شوهرتون فوق العاده است و خیلی ها در آرزوی داشتن چنین همسری. پس لطفا خیلی به این افکارت پرو بال نده.
    به نظرم نظر گیسو درسته. شما باید زاویه نگاهت را نسبت به این موضوعات عوض کنی.
    مثلا شما حمایت مرد را در این می بینی که همسرت اجازه نده بری سر کار!
    یکی حمایت مرد را این می بینه همسرش حمایتش کنه که به کار مورد علاقش برسه و خوشحال میشه همسرش پشتیبانشه.
    خب از این زاویه هم ببین.
    در عین حال به همسرت هم یه سری نکات بگو... مثلا بگو دوست داری گاهی با این لحن باهاش حرف بزنی. با لحن خوب همین انتظاراتی که اینجا داری بهش بفهمون. بگو این قدر دوست دارم روم غیرت نشون بدی.
    براش مثال بزن. سریال پدر سالار را بگو...
    باهاش نمایش بازی کن. بگو بیا من نقش شوهر را بازی کنم تو هم مثلا زنم باش :)
    این طوری یواش یواش منظور تو را درک می کنه.

    و یادت باشه خیلی از خانمها شوهرهایی داشتند که خیلی محدودشون می کرده و از دستش آخر کارشون به طلاق کشیده. همیشه فانتزی های ذهنیمون لزوما تو واقعیت خوب نیستند.وقتی تو واقعیت باهاشون مواجه می شی می گی ای داد بی داد همون حالت قبلی بهتر بود انگار!
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه
    ویرایش توسط مصباح الهدی : پنجشنبه 11 تیر 94 در ساعت 15:19

  17. کاربر روبرو از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده است .

    گل یخ_87 (جمعه 12 تیر 94)

  18. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 11 آبان 94 [ 18:47]
    تاریخ عضویت
    1394-1-29
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    678
    سطح
    13
    Points: 678, Level: 13
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط gisooo نمایش پست ها
    در مورد مسایل جنسی هم اشاراتی داشتین ایا ایشون در این مورد مشکلی داره و نمیتونه نیازای شما رو براورده کنه؟؟در هر حال به نظرم ااگه میخواین زندگی ادامه داشته باشه باید همونطوری که ایشون یه مقدار خودشون رو سازگار کردن شما هم یه مقدار خودتون رو سازگار کنین
    بله متاسفانه مشکل زیادی تو این زمینه داریم، البته منظورم ضعیف بودنش نیست، برعکس. شاید اندازه سه تا مرد توانمندی جنسی داره ولی رفتار و عملکرد بسیار بسیار بدی داره و من بجز عذاب و کلافگي و ناراحتی هیچ چیز نصیبم نمی شد، هرچی هم باهاش صحبت کردم و توضیح دادم فایده ای نداشت، طوریکه به حدی منو زده کرد که الان نزدیک دو ماهه پیشش نرفتم و همش بیرون همدیگه رو می بینیم،

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط مصباح الهدی نمایش پست ها
    من دنبال تاپیک ریحانه جان گشتم. اما متاسفانه انگار حذفش کرده بود... یه جورایی مشکلی شبیه شما داشت که دوستان خیلی کمک کرده بودند و حل شد.
    ولی به نظر من اصلا به طلاق فکر هم نکن. همین خودش باعث میشه چون ذهنت راه فرار داره تطابقت کم بشه. ضمن اینکه بعد از طلاق حتما مورد به این خوبی پیدا نمی کنی.

    گاهی ما چون فکر می کنیم مورد بهتر هست یا فکر می کنیم موردهای بهتری می تونستیم انتخاب کنیم از انتخابمون پشیمون می شیم و روش وسواس به خرج می دیم غافل از اینکه وقتی بفهمیم نه خیر از این خبرها هم نیست و چقدر می تونست همه چیز خیلی بدتر باشه دو دستی به انتخابمون می چسبیم!!! و تازه قدرش را می دونیم! همان طور که یه مثال هست که می گن در بیابان لنگه کفش هم نعمتیست. یعنی وقتی آدم شرایط وخیم را درک کنه چقدر می تونه به چیزهای پایین هم قانع باشه حتی.

    حالا که شما شوهرتون فوق العاده است و خیلی ها در آرزوی داشتن چنین همسری. پس لطفا خیلی به این افکارت پرو بال نده.
    به نظرم نظر گیسو درسته. شما باید زاویه نگاهت را نسبت به این موضوعات عوض کنی.
    مثلا شما حمایت مرد را در این می بینی که همسرت اجازه نده بری سر کار!
    یکی حمایت مرد را این می بینه همسرش حمایتش کنه که به کار مورد علاقش برسه و خوشحال میشه همسرش پشتیبانشه.
    خب از این زاویه هم ببین.
    در عین حال به همسرت هم یه سری نکات بگو... مثلا بگو دوست داری گاهی با این لحن باهاش حرف بزنی. با لحن خوب همین انتظاراتی که اینجا داری بهش بفهمون. بگو این قدر دوست دارم روم غیرت نشون بدی.
    براش مثال بزن. سریال پدر سالار را بگو...
    باهاش نمایش بازی کن. بگو بیا من نقش شوهر را بازی کنم تو هم مثلا زنم باش :)
    این طوری یواش یواش منظور تو را درک می کنه.

    و یادت باشه خیلی از خانمها شوهرهایی داشتند که خیلی محدودشون می کرده و از دستش آخر کارشون به طلاق کشیده. همیشه فانتزی های ذهنیمون لزوما تو واقعیت خوب نیستند.وقتی تو واقعیت باهاشون مواجه می شی می گی ای داد بی داد همون حالت قبلی بهتر بود انگار!
    خیلی ممنونم، منم اصلا به جدایی فکر نمیکنم ولی عوض کردن دیدگاه و طرز فکر یه مسأله عقلانی هست و مشکلات ما همه احساسی و جنسی و زناشویی.....
    شاید بهتره بجای اینکه بگم مرد خشن غیرتی و مقتدر دوست دارم، باید بگم" نیاز دارم" و با مردی که اینطوری نیست اصلا نمیتونم ارتباط زناشویی برقرار کنم، دست خودم نیست واقعا.
    همونطوری که الان رابطمون شکست خورده باوجود اینکه اون خیلی آدم خوبیه، خیلی بیشتر از اونيکه من لیاقتش رو داشته باشم و هیچوقت محبت و فداکاری هاش در حق خودم و خانوادم رو فراموش نمیکنم، اما نمیتونه برام شوهری کنه انگار.
    ضمنا اون خیلی هم دوستم داره و همیشه اول برای آشتی پیشقدم میشه، ولی خوب قدم های مدل خودش و بی حاصل....
    واقعا میترسم ازین که دارم با قهرام دلش رو می شکنم ، خدا خشمش بگیره چون خیلی قلب پاکی داره.
    من خودمم همینقدر دارم غصه ميخورم، انگار هیچ راه حلی نیست... حس می کنم به بن بست رسیدیم، همونطوری که اون نمیتونه عوض بشه ، منم نمیتونم نيازهای ذاتيم رو تغییر بدم، دست خودم نیست
    هیچ رابطه زناشویی عاطفی یا جنسی دیگه بينمون باقی نمونده..
    صحبت کردن ما هیچ فایده ای نداشته و خیلی بیشتر از اونکه تصور کنید براش توضیح دادم..

    دارم آب میشم، دو روزه سعی کردم خودمو تغییر بدم، خودمو مجبور کنم که دیگه یه مرد اون طوری نخوام، یکی بخوام شبیه شوهرم، روشنفکر، خونسرد و بیش از حد مهربون که کاملا زنش رو آزاد ميذاره.....
    اینکار بیشتر شبیه به خودکشی احساسی هست واسم...

    دیشب برای اولین بار، بدون اینکه ازش اجازه بگیرم، از خونه رفتم بیرون، حتی نگفتم.
    (( اجازه گرفتنم برای بیرون رفتن، چیز مسخره ای بود که خودم به زور بابش کردم....))
    انتظار داشتم حداقل و کم کم بگه ساعت نه شب واسه چی بدون اجازه من رفتی بیرون؟ اما همینم نگفت.... فقط پرسید بیرون بودی؟ چی خریدی؟ چیزی پسندت نشد.... !؟
    انگار باید همین روال رو ادامه بدم ولی میدونم که نابود میشم اینطوری...

    - - - Updated - - -
    ویرایش توسط گل یخ_87 : جمعه 12 تیر 94 در ساعت 14:22


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. درمان شخصیت کمالگرا (شخصیت وسواسی)
    توسط مدیرهمدردی در انجمن وسواس
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: دوشنبه 27 دی 00, 12:40
  2. چه همسری مناسب کدام شخصیت >>>
    توسط فرشته مهربان در انجمن سایر مقالات ازدواج
    پاسخ ها: 26
    آخرين نوشته: پنجشنبه 04 خرداد 91, 01:12
  3. چه همسری مناسب کدام شخصیت >>>
    توسط فرشته مهربان در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 26
    آخرين نوشته: پنجشنبه 04 خرداد 91, 01:12
  4. هرچی به شوهرم میگم میگه نمیتونم!خوب منم نمیتونم چیکار کنیم؟؟؟؟؟؟
    توسط matra در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: شنبه 29 بهمن 90, 22:27
  5. پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: دوشنبه 20 اردیبهشت 89, 10:14

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:57 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.