من خاتم 26 ساله ای هستم که 2ساله ازدواج کردم قبل از ازدواجم 2 سال کارمند یک اداره دولتی بودم پس از ازدواج و بخاطر ادامه تحصیل شرایط کاری پاره وقت اما مطلوبی رو فراهم کردم که پس از یک سال و ایراد گرفتن های فراوان همسر از کار مذکور مجبور به ترک ان شدم
مشکل من درست از موقعی شروع شد که همسر باید ماه به ماه به من پول تو جیبی میداد جالبه که قبل از خروجم از کار من و ایشون هیچ مشکلی با هم نداشتیم درواقع من درخواستی از ایشون نداشتم که بخواد مشکلی ایجاد بشه
قرار بر این شد که ماهیانه مبلغ 100ت به من هزینه ایاب و ذهاب و خرج خودم بده که بسیار کم بود چون من مجبور بودم برای رفتن به دانشگاه نیم بیشتر مبلغ رو کرایه بدم و از مابقیش برای خودم لباس و سایر چیزها رو تهیه کنم چون همسرم هیچوقت به روی خودش نمیاورد که من هم لباس نو نیاز دارم
شاید باور نکنید اما من لباسهای عیدم رو هم با عیدی که خانوادم بهم دادن تهیه کردم
تا اینجاش مشکل نداشت چون هر طوری بود مدیریت میکردم من دختری نبودم که زیاده خواه باشم یا قدر پول رو ندونم چون خودم کارمند بودم و میدونستم که پول به سختی در میاد مشکل اینجا بود که همسرم با وجود پس انداز هنگفتی که در بانک داره و ماهیانه از اون سود میگیره و حقوق ماهیانه اش که یک میلیون و خورده ایه ابتدای هر ماه با جنگ و دعوا و نزاع و حتی ضرب و شتم فراوان به من اون 100ت رو میدادن
واقعا توی این 8ماه که کار نمیکنم شخصیتم خرد شد و چه تحقیرهایی رو تحمل کردم که بتونم نفقه از همسرم بگیرم این درحالیه که من ماهیانه یک میلیون حقوق میگرفتم
به هر حال پس از کش و قوس های فراوان تصمیم گرفتم مجددا کار کنم با وجود اینکه دانشجو هستم اما موفق شدم امروز از طریق یکی از دوستانم توی یه جای خوب با حقوق مکفی کار پیدا کنم ... اونم تازه ماه اول آزمایشی هست
من هر راهی رو برای گرفتن حقم از همسرم امتحان کردم ... با زبون خوش .. با دعوا ... با تهدید ... هیچکدوم اثری نداشت و همچنان اول هر ماه میگفتن پول ندارم درحالی که ازشون سوال میکردم تازه حقوق گرفتی و حقوقت رو کجا خرج کردی بدون اینکه جوابی بدن میگفتن پول ندارم ... میفهمی ندارم برو از خانوادت بگیرحتی اگه بدونه که فقط 5 هزار تومن توی جیبم دارم بازهم نمیده و به قهرش ادامه میده ... من حتی پولی برای دنبال کار رفتن نداشتم
من تا بحال هیچکدوم از مشکلاتم رو با خانوادم مطرح نکردم چون میترسیدم حرمتها شکسته بشه اما دیگه دارم کم میارم
اصلا دیگه علاقه ای به صحبت کردن باهاش ندارم... خسته شدم تازه الان که باهاش صحبت نمیکنم و براش توضیح نمیدم کجا میرم و کی میام واقعا اعصابم راحت شده و ارامش بیشتری دارم
سوال من اینه: از فردا باید برم سرکار این درحالیه که با همسرم توی خونه یک کلمه هم حرف نمیزنم ... میخواستم بپرسم فردا موقع رفتن براش یادداشت بزارم که کجا رفتم و چرا رفتم؟
متشکرم
علاقه مندی ها (Bookmarks)