حالا چون لطف کردن طلاقتون ندادن دیگه قرار نیست هر کاری خواستن سرتون بیارن
قطعا توی دعوا فقط یه طرف مقصر نیست همسرتونم خیلی جاها اشتباه کردن میخواستم مشورت کنم یعنی چی
همه ی زنو شوهرها تو دوران عقد باهم بحث دارن دلیلشم عدم شناخت ازخصوصیات همدیگس
در عین اینکه نهایت احترام رو براشون قائلی اما اجازه نده برات تصمیم بگیرن نقش خونواده ی شما هم خیلی مهمه از پدرتون بخواین که مانع اینکار بشن البته فعلا تا عادی شدن روابط چیزی نگین
اما دیدین که تصمیمشون جدیه مثلا گفتن هفته ی بعد میایم دنبالت اونوقت از پدرتون بخواین که مخالفت کنن شایدم میخوان فقط خودی نشون بدن پس صبر کنین
اینکار اونا خیلی زشته و سواستفادس حالا اگه نداشتن یا مشکل مالی و....بود ادم میگفت اشکال نداره کوتاه بیا گذشت کن مراسم مهم نیست این چیزا خوشبختی نمیاره
اما اینجا قضیه خیلی متفاوته
اگه بخوای از الان منفعلانه برخورد کنی دیگه تا ابد باید برات تصمیم بگیرن
بازم میگم فعلا سعی کن روابطتو عادی کنی باهاشون مودب و محترم باش دیگه هیچ وقت توهین نکن بی ادبی نکن اما روی خواستت هم پافشاری کن البته فعلا نه بعدا
هروقت حرف زدن بگو قطعا من اشتباهاتی داشتم و قطعا پسرتونم بی تقصیرنبودن حالا شاید من اشتباهاتم بیشتر بوده اما متوجه شدم و دارم سعی میکنم برطرفش کنم اما دلیل نمیشه که عروسی نگیرم بازم میگم به هیچ وجه زیر بار نرو
جوری رفتار نکن که دم به دقیقه بخاطر اینکه بترسوننت از طلاق برات تصمیم بگیرن
جوریم رفتار نکن که چون حالا شما یه جاهایی بی تجربه بودی دیگه اوناازین سواستفاده کنن و مدام بخاطر این تحقیرت کنن اگه ندونی چطور رفتار کنی مطمئن باش این اتفاق میفته
خیلی مودبانه رفتار کن باهاشون ولی دیگه خیلی چیک تو چیک نشو سعی کن غرور خودتو حفظ کنی و اجازه بده زمان هم در حل این ماجرا کمکت کنه نه اینکه بخوای کاری کنی که همین فردا همه چی فراموش شه
اونا هم کم شمارو تحت فشار نذاشتن جوری رفتار کن که اونام تا حدی مجبور باشن یه ذره برای به دست اوردن کامل شما تلاش کنن
میری اونجا قرار نیست کوزت بشی دور از جونت مثل کلفت کار کنی که چی دل مادر شوهرو به دست بیاری در حد عادی و معمولی رفتار کن در نهایت ادب و مهربونی
سعی کن همیشه باوقار و متینو صبورو ارام باشی احترام بذار اما هر چی به اندازش
به هیچ وجه دیگه با همسرت جلوی خونوادش بحث نکن طوری رفتار کن که بفهمن تغییر کردی مخصوصا همسرت
همه ی هم و غمت رو بذار روشوهرت با دلبری و عشقولانه رفتار کردن دلشو به دست بیار سعی کن اونو اول راضی کنی وقتی اون راضی بشه خونوادشم کم کم راه میفتن
بازم میگم شخصیت و غرور خودتو حفظ کن اگه ندونی این شرایط رو چطور مدیریت کنی دیگه کلاهت پس معرکس
خیلی باید عاقل باشی لب مرز هارو به موقع تشخیص بده و نذار دوباره جارو جنجال بشه
در ضمن راجع به عروسی این قضیه رو به پدر مادرتون محول کنید همون طور که همسرتون از پدر مادرش استفاده میکنه واجازه بدین این قضیه رو بزرگترتون حل کنن
به قول مهرسا خانوم میتونید یه روز برید و ازشون بابت رفتارهای اشتباهت که از سر کم تجربگی بوده معذرت خواهی کنی و بگی مثل پدر مادر خودت براشون احترام قائلی و دوسشون
داری و بگی پدر مادرم از بچشون ناراحت میشن اما فراموش میکنن و بعد از اونم دیگه اتو دست خونواده ی شوهر نده به خدا سه ساله خونواده ی شوهر من چشاشونو 4تا کردن که از من
یه چیزی بگیرن بیفتن وسط اما من دستشون نمیدم پس بدون چطور رفتار میکنی ولی دیگه خودکشیم نکن که ببخشنت و دوست داشته باشن
شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید
ویرایش توسط sahar67 : یکشنبه 07 تیر 94 در ساعت 09:52
علاقه مندی ها (Bookmarks)