به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 فروردین 95 [ 04:00]
    تاریخ عضویت
    1393-10-20
    نوشته ها
    53
    امتیاز
    1,869
    سطح
    25
    Points: 1,869, Level: 25
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    8

    تشکرشده 63 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array

    حالم داره از خودم بهم میخوره بس که شوهرمو آزار میدم

    سلام.حالم داره از خودم بهم میخوره.از بس که شوهرمو اذیت میکنم.جلو خانوادشم نزدیک بود آبرو ریزی کنم.حسادت من بیش از حده.اصلا عقده ای شدم.
    امروز رفته بودم خونه مادر شوهرم.قرار بود شب اونجا باشیم.اما الان خونه خودمونیم.بس که بچه بازی در اوردم.
    مادر شوهرم راجع به خوشگلی یکی از همکلاسیهای شوهرم شنیده بود اما اون خانم رو ندیده بود.قبلا از من پرسیده بود که طرف چه شکلیه و من گفتم ندیدمش!امروز دوباره از شوهرم سوال کرد که فلانی چه شکلیه؟خوشگله؟شوهر کرد اخر؟!!!!
    شروع کرد آمار گرفتن و همون سوالایی که از من پرسیده بود رو از شوهرم پرسید که من خوشم نیومد.به نظرم باعث میشد نظر شوهرم یکم راجع به اون همکلاسی عوض بشه چون سلیقه مادرها واسه پسراشون مهمه.شوهرمم هی میگفت نمیدونم!
    قبلا یه بار مورد مشابه داشتم راجع به اظهار فضل مادر شوهرم راجع به قیافه دوستم و اینکه غیر مستقیمایشون دوست منو میپسنده!!!و در آخر هم گفته بود پسرم هر چی سلیقه خودته.این کلی باعث اختلاف پنهونی بین من و شوهرم که اون موقع نامزدم بود شد.قضیه به گوش دوستمم رسید و یکمی آبروی منم رفت البته.و اینکه تا مدتها شوهرم تا فرصت گیر میورد از خوشگلی دوستم تعریف میکرد.در حالیکه قبل از اظهار فضل مادرش اصلا به اون بنده خدا نگاهم نمیکرد
    البته تا حالا نشده که مادر شوهرم بگه عروسم خوشگله!!
    حتی امروز خواهر شوهرم میگفت کاش من موهام و پوستم مثل تو روشن بود و خوش به حالت و ...مادر شوهرم یهو گفت همه که قرار نیست یه رنگ باشن!موهای تو هم روشنه!!!در حالیکه مشکی پر کلاغیه.ادعای خوشگلی ندارم اما از اینکه مادر شوهرم مستقیم یا غیر مستقیم اینطور حرفهای خاله زنکی بزنه میرنجم
    بعدشم که شوهرم با خواهر شوهرم دیگم شروع کردن عشقولانه بازی در اوردنو کلا منو بیخیال.چون به شوهرم با ایما و اشاره فهموندم که از آمار گیری مامانت خوشم نیومد و اون دیگه منو تحویل نمیگرفت و کلا حوصلم سر رفت.یه جا که داشتم با شوهرم میحرفیدم خواهر شوهرم صورت شوهرمو برمیگردوند با دست طرف خودش و یه حرف دیگه میزد تا مثلا حرف منو گوش نده!!!!
    خلاصه علی رغم همه مهربونیاشون به شوهرم گفتم باااااید الان بریم از اینجا.به نظر اونا همه چی عادی بود.حتی شوهرم نفهمید که من از چی ناراحتم.واقعا از حرفهای مادر شوهرم که باعث میشه توجه شوهرم به کسی که هرروز میبینتش جلب بشه و مثل دوستم بهش دقت کنه متفرم!.شوهرمم بدون اینکه بگه به کسی موضوع چیه بلند شد و برگشتیم خونمون.
    توی خونه باهام قهر بود.اما بعدش آشتی کردیم.شوهرم خیلی ناز و مظلومه.من با بداخلاقیام خیلی ازارش میدم.میتونستم صبور باشم اما مجبورش کردم برگردیم و اون حرفی نزد...
    همیشه هوامو داره.دلم واسش میسوزه.

  2. 2 کاربر از پست مفید fkh4466 تشکرکرده اند .

    دختر بیخیال (شنبه 06 تیر 94), رنگین (شنبه 06 تیر 94)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 فروردین 98 [ 15:00]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    275
    امتیاز
    7,709
    سطح
    58
    Points: 7,709, Level: 58
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    521

    تشکرشده 526 در 206 پست

    Rep Power
    63
    Array
    سلام
    دلتون باید برای خودتون بسوزه که با این کارها امکان داره شوهرتو از دست بدی و بعدش پشیمونی هیچ فایده ای نداره
    یه نگاه به تایپیک خانم طلوع زیبا کنید
    شوهرتون تا یه ظرفیت خاصی میتونه کاراتونو تحمل کنه ولی بعدش چی؟
    باید هرچه زودتر سعی کنی اخلاقت رو درست کنی
    درسته که حرفای مادر شوهرت و بی توجه ای شوهرت نصبت به شما اشتباه بود ولی راه حلش این برخورد شما نبود
    این رفتار شما باعث میشه همسرتون و خانوادش نصبت به این قضیه حساس بشنو یه جورایی شمارو به جای اینکه عضوی از خانواده ی خودشون ببین برعکس در مقابل خودشون ببینن که داری پسرشون رو ازشون دور میکنی و سعی میکنن پسرشون رو به سمت خودشون بکشن و از همینجا اکثر مشکلات و اختلافات با خانواده همسر بوجود میاد
    کار درست این بود که صبر میکردی تا مهمونی تمام بشه و وقتی به خونه برمیگشتید ناراحتیه خودتو با محبت و صمیمیت به همسرت ابراز میکردی و ازش میخواستی که شمارو مورد حمایت خودش قرار بده به هر حال شاید اونم نمیدونه در چنین مواقعی چطوری باید رابطه بین خانوادش و همسرشو مدیریت کنه
    ان شاءالله که این مشکلات باعث نشه زندگی شما خراب بشه
    موفق باشید
    یاعلی..

  4. کاربر روبرو از پست مفید alireza198 تشکرکرده است .

    دختر بیخیال (شنبه 06 تیر 94)

  5. #3
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1393-10-23
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    5,315
    سطح
    46
    Points: 5,315, Level: 46
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 247 در 126 پست

    Rep Power
    0
    Array
    گاهی اوقات با شنیدن حرف‌های خانومها احساس میکنم دارن شوخی میکنن!
    زن غربی داره از هسته سیب داروی ضد سرطان درست میکنه, زن ایرانی میشینه گوشاشو تیز میکنه ماجرا پیدا کنه! چه اهمیتی داره موی بلوند یا مشکی پر کلاغی که با این حساسیت سعی میکنید ثابت کنید ایشون مشکی هستن? چه اهمیتی داره حرف زدن و شوخی خواهر و برادر (شوهرتون و خواهر شوهرتون) که شما با این حساسیت و حرص (که از تک تک نوشته هاتون مشخصه) از این شوخی و خنده با این حساسیت صحبت میکنید.
    چه اهمیتی داره که مادر شوهر گرام تا حالا از خوشگلی شما تعریف نکرده?
    خواهش میکنم زندگی رو از این شیوه خاله زنکی خارج کنید و رشد کنید پیشرفت کنید و خدمتی به بشریت کنید.
    شما اول حرفاتون از خاله زنکیه مادرشوهر گفتید اما از فحوای کلام شما اینطور بر میاد که شما هم دست کمی در خاله زنکی ندارید. با لین تفاوت که ایشون یک خانوم میانسال هستن و انتظاری ازشون نیست اما شما یک خانوم جوان در عصر تکنولوژی هستی و انتظار بیشتری ازتون میره.

  6. 2 کاربر از پست مفید سوشیانت تشکرکرده اند .

    نادیا-7777 (یکشنبه 07 تیر 94), غزاله 91 (دوشنبه 08 تیر 94)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 فروردین 95 [ 04:00]
    تاریخ عضویت
    1393-10-20
    نوشته ها
    53
    امتیاز
    1,869
    سطح
    25
    Points: 1,869, Level: 25
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    8

    تشکرشده 63 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون دوستان از راهنماییتون
    سوال پرسیدن منم دقیقا واسه پیدا کردن راه حلی واسه این زود رنجیها و عصبانیت بیش از حدم و غرورم و زود جوش اوردن و بعد هم زود پشیمون شدنم هست!
    خانم سوشیانت عزیز غربی که میفرمایید من 4 سال از درسمو اونجا خوندم.شاید توقع بیش از حد من از زندگیم واسه همین باشه
    عزیزان مادر شوهزم یه بار سر آمارگیریهاش راجع به دوست خود من آبروی منو برده و سکه یه پول کرده.دوستمم که دنبال سوژه کردن من بود و موفق شد!!!حالا هم اینبار مادر شوهرم دوره افتاده راجع به همکلاسی شوهرم که به ایشون ربطی نداره کیه و چیه و چه شکلیه آمار میگیره!!!
    عزیزم بحث من سیاهی و سفیدی نیست.بحث مقاومت اونا راجع به منه و جبهه گیریشون از روز اول که سعی میکنن نشون بدن که منو قبول ندارن یا هرچی!!!و هیچ حرفی رو مستقیم نمیزنن و تیکه پرونی میکنن و دایم ظاهر بقیه رو به رخ من میکشن!!!
    مثلا من واسه یکی از مقاله هام کنگره ای رفتم آلمان.همین دو هفته پیش و شوهرم باهام نبود.الان دو هفتست که منو کچل کردن که جای زن و مرد قاطی شده و ززززززن باید زن بمونه و از حد خودش فراتر نره و هر جا میخواد نره!!.یا هی تو روی خود من میگن پسر ما بی عرضست!!!بعد چند تا زندگی مثال میزنن برامون که زن کنترل امور رو بدست گرفته و بدبخت شدن.در حالیکه شوهر من اتفاقا آدم وابسته ای هست و موقع نامزدی هم از من خواسته که جلودار این زندگی باشم و اون همیشه حمایتم کنه و من با توجه به روحیات خودم استقبال هم کردم.چون همیشه میترسیدم همسرم جلوی کار و علایق و سفرهامو بگیره.اما هر بار که از این مشکلهای خاله زنکی پیش میاد انقدری به شوهرمو خانوادش توهین میکنم که خودمم پشیمون میشم و ...اما دیگه پشیمونی چه سود.به قول آقای علیرضا همسرمو از دست میدم.
    حالا نمسدونم واسه این حساسیتهای بیش از حدم چه کار کنم.
    نمیدونم چرا اما من عاشق اینم که مثل محیط کارم همه متملق باشن و اتفاقا از کسایی که مدحمو میگن و بیشتر چاپلوسی میکنن برام خوشم میاد و اگه حرف یا کارشون باب میلم نباشه بیچارشون میکنم!!!
    اهمیتی نداره که کسی از خوشگلی من تعریف کنه یا نه.اما اهمیت داره کسی با این حرفها ارامش زندگی منو بهم بزنه و دم به دقه آمار قیافه اینو اونو از همسر من بگیره.اصلا درست نیس!!!حالا مثلا چی؟قراره فردا شوهرم بره دانشگاه قیافه و هیکل همکلاسیشو موشکافی کنه که چه شکلیه بعد بیاد به مامانش آمار بده!!!!خب خیلی مسخرست...یکی هم که سرش به کار خودشه نه خوشگلیو زشتی مردم مامانش نمیزاره!!!
    ضمنا شوخیهای خواهر برادری مشکل من نیست.من گفتم اون حرفها پیش اومد و منم چون کم طاقت و عصبانی شده بودم اون شوخیها رو دست گرفتم و ناراحت تر شدم و فقط خواستم که بریم.
    بولد کردن ایرادهای منم کار مسخره ایه.
    بگذریم
    بیشتر میخوام با حساسیت و بی طاقتی و زود جوش اوردن و بددهنیم نسبت به شوهرم مقابله کنم.نه اینکه توهینهای به اصلاح مشااااورینو تحمل کنم!!!!!

  8. #5
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1393-10-23
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    5,315
    سطح
    46
    Points: 5,315, Level: 46
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 247 در 126 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اولا سوشیانت خانوم نیست و آقاست.
    دوما شما صد سال هم که اونور اب یا حتی زیر اب زندگی کرده باشی از تک تک جملاتت حرص خوردن وخاله زنکی داره میباره.

    سوما این به قول شما به اصطلاح مشاورها تصمیم داشتن بهت کمکی کرده باشن که گویا اخلاق تند شما فقط برای شوهرت نیست و در برخورد با هر شخص حقیقی و حقوقی حمله میکنید, بنابراین مشاوره ای که تهش اهانت از جانب شما به مشاور باشه, ناکارآمد و تلف کردن وقته.

    خانواده همسرتون در همین دو کامنت شما مشهوده که در مورد شما درست فکر می‌کنند تا حدودی.

    بدرود

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    ببینید اینکه شما حساس هستید و زود رنج درش شکی نیست بهتره یه کم روخودت کار کنی وسعی کنی خیلی اهمیت ندی

    خونواده های شوهر اکثرا اینجورین


    من خواهر بزرگم چهره و قیافه ی نسبتا خوبی داره یه بار موهاشو روشن کرده بوده و کلی شیک کرده و لباس خشکل پوشیده و رفته مهمونی که خاله شوهرش و مادرشوهرش اونجا بودن میگفت وقتی وارد شدم خاله شوهرم گفته ماشالله هزارماشالله چقدر خشکل شده ماشالله فورا مادرشوهرش با یه حالت تعجب و مسخره برگشته گفته کیو میگی و اسم خواهر منو میاره با تعجب میگه اون؟؟!!!


    بعد با غیظ و ناراحتی روشو میکنه اونور


    اینو چرا گفتم؟؟؟؟ که بدونی معمولا خونواده ی شوهر بدشون میاد ازعروسشون تعریف کنن یا تعریف بشه مختص خونواده ی شوهر شما هم نیست

    حالا دلیلش چیه نمیدونم

    پس حالا تکلیف چیه

    بی تفاوتی و اهمیت نشون ندادن

    شما نه با تعریف کسی بالا میری نه پایین میای عزیزم


    پس به این جماعت حسود اطرافت بی توجه باش و ضعف دستشون نده


    خیالتم راحت مردا خودشون چشمو گوششون بازه با حرفای مادرشون باز نمیشه


    خیلی حیفه خانوم تحصیل کرده ای مثل شما اسیر بازی های مسخره اینو اون بشید


    اصلا اهمیت نشون نده عادی برخورد کن احتمالا یه جوری رفتار کردی دیدن حساسی دارن استفاده میکنن


    تا میتونی به خودت برس همیشه شیک و خشکلو باکلاس باش و به خودت افتخارکن


    مهم اون فکری نیست که دیگران راجع به ما میکنن مهم اینه خودت راجع به خودت چطور رفتار میکنی پس اعتماد به نفس داشته باش اگه فکر کنی بهترینی اونو به همسرتم انتقال میدی و حرف دیگران رو خنثی میکنی


    خونواده ی شوهر اگه این رفتارهارو نمیکردن که اسمشون خونواده ی شوهرنبود اسمشون فرشته های اسمانی فرستاده از غیب بود


    پس سعی کن رو خودت کار کنی و بی تفاوت باش


    منم اوایل خیلی حرص میخوردم وقتی بهم بی احترامی میشد خیلی دلم میگرفت و میومدم ساعتها گریه میکردم مگه من چی کم دارم که باید اونا باهم اینطوررفتار کنن


    حالا فهمیدم اتفاقا اون رفتارها نه تنها
    ناشی از کمبود من نبوده بلکه ناشی از حسادت واحساس کمبود اونا بوده پس دیگه خودمو مقصر ندونستم و ارامش پیدا کردم حالام هروقت

    رفتارهای عجیب غریب میبینم ازشون تو دلم میگم خدا شفاشون بده همین


    - - - Updated - - -

    راستی واقعا میخوای خونواده ی همسرت افتخار کنن که عروسشون واسه ارایه مقاله رفته المان !!!!!!!!

    همسر من یه بار گفت سحر میخواد درس بخونه برا تخصص تا شش ماه خونواده ی شوهرم عزادار بودن حالا معلومم نیست اصلا قبول شم اونوقت شما میخوای اونا بیان تشویقت کنن بگن افرین همچنان به پیشرفت هات ادامه بده خب معلومه میسوزن و این حرفاشونم ببخشین فرمایشات سوزشه من در عجبم شما چرا اهمیت میدی و توقعات عجیب داری خب معلومه که اونا حرص میخورن و این حرفا نمای بیرونیه احساسشونه که بروز پیدا میکنه
    شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
    زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید
    ویرایش توسط sahar67 : یکشنبه 07 تیر 94 در ساعت 10:22

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 فروردین 95 [ 04:00]
    تاریخ عضویت
    1393-10-20
    نوشته ها
    53
    امتیاز
    1,869
    سطح
    25
    Points: 1,869, Level: 25
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    8

    تشکرشده 63 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سوشیانت نمایش پست ها
    اولا سوشیانت خانوم نیست و آقاست.
    دوما شما صد سال هم که اونور اب یا حتی زیر اب زندگی کرده باشی از تک تک جملاتت حرص خوردن وخاله زنکی داره میباره.

    سوما این به قول شما به اصطلاح مشاورها تصمیم داشتن بهت کمکی کرده باشن که گویا اخلاق تند شما فقط برای شوهرت نیست و در برخورد با هر شخص حقیقی و حقوقی حمله میکنید, بنابراین مشاوره ای که تهش اهانت از جانب شما به مشاور باشه, ناکارآمد و تلف کردن وقته.


    خانواده همسرتون در همین دو کامنت شما مشهوده که در مورد شما درست فکر می‌کنند تا حدودی.

    بدرود
    فکر کنم شما اوضاعت از من بدتره و شمشیر رو از رو بستید.خانم یا آقا بودنتون هم تفاوتی ایجاد نمیکنه در اینکه شما اصول اولیه مشاوره رو نمیدونید و صلاحیت لازم رو ندارید.رو خودتون بیشتر کار کنید!
    بدرود و خوشحال میشم دیگه نظری از شما که جز توهین چیزی نیست نبینم

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط sahar67 نمایش پست ها
    ببینید اینکه شما حساس هستید و زود رنج درش شکی نیست بهتره یه کم روخودت کار کنی وسعی کنی خیلی اهمیت ندی

    خونواده های شوهر اکثرا اینجورین


    من خواهر بزرگم چهره و قیافه ی نسبتا خوبی داره یه بار موهاشو روشن کرده بوده و کلی شیک کرده و لباس خشکل پوشیده و رفته مهمونی که خاله شوهرش و مادرشوهرش اونجا بودن میگفت وقتی وارد شدم خاله شوهرم گفته ماشالله هزارماشالله چقدر خشکل شده ماشالله فورا مادرشوهرش با یه حالت تعجب و مسخره برگشته گفته کیو میگی و اسم خواهر منو میاره با تعجب میگه اون؟؟!!!


    بعد با غیظ و ناراحتی روشو میکنه اونور


    اینو چرا گفتم؟؟؟؟ که بدونی معمولا خونواده ی شوهر بدشون میاد ازعروسشون تعریف کنن یا تعریف بشه مختص خونواده ی شوهر شما هم نیست

    حالا دلیلش چیه نمیدونم

    پس حالا تکلیف چیه

    بی تفاوتی و اهمیت نشون ندادن

    شما نه با تعریف کسی بالا میری نه پایین میای عزیزم


    پس به این جماعت حسود اطرافت بی توجه باش و ضعف دستشون نده


    خیالتم راحت مردا خودشون چشمو گوششون بازه با حرفای مادرشون باز نمیشه


    خیلی حیفه خانوم تحصیل کرده ای مثل شما اسیر بازی های مسخره اینو اون بشید


    اصلا اهمیت نشون نده عادی برخورد کن احتمالا یه جوری رفتار کردی دیدن حساسی دارن استفاده میکنن


    تا میتونی به خودت برس همیشه شیک و خشکلو باکلاس باش و به خودت افتخارکن


    مهم اون فکری نیست که دیگران راجع به ما میکنن مهم اینه خودت راجع به خودت چطور رفتار میکنی پس اعتماد به نفس داشته باش اگه فکر کنی بهترینی اونو به همسرتم انتقال میدی و حرف دیگران رو خنثی میکنی


    خونواده ی شوهر اگه این رفتارهارو نمیکردن که اسمشون خونواده ی شوهرنبود اسمشون فرشته های اسمانی فرستاده از غیب بود


    پس سعی کن رو خودت کار کنی و بی تفاوت باش


    منم اوایل خیلی حرص میخوردم وقتی بهم بی احترامی میشد خیلی دلم میگرفت و میومدم ساعتها گریه میکردم مگه من چی کم دارم که باید اونا باهم اینطوررفتار کنن


    حالا فهمیدم اتفاقا اون رفتارها نه تنها
    ناشی از کمبود من نبوده بلکه ناشی از حسادت واحساس کمبود اونا بوده پس دیگه خودمو مقصر ندونستم و ارامش پیدا کردم حالام هروقت

    رفتارهای عجیب غریب میبینم ازشون تو دلم میگم خدا شفاشون بده همین


    - - - Updated - - -

    راستی واقعا میخوای خونواده ی همسرت افتخار کنن که عروسشون واسه ارایه مقاله رفته المان !!!!!!!!

    همسر من یه بار گفت سحر میخواد درس بخونه برا تخصص تا شش ماه خونواده ی شوهرم عزادار بودن حالا معلومم نیست اصلا قبول شم اونوقت شما میخوای اونا بیان تشویقت کنن بگن افرین همچنان به پیشرفت هات ادامه بده خب معلومه میسوزن و این حرفاشونم ببخشین فرمایشات سوزشه من در عجبم شما چرا اهمیت میدی و توقعات عجیب داری خب معلومه که اونا حرص میخورن و این حرفا نمای بیرونیه احساسشونه که بروز پیدا میکنه
    ممنون از راهنمایی و دلگرمی شما
    راستش مشکل من این نیست که بقیه چه فکری راجع به من بکنند!من از سمت خانواده خودمم گرمی ندیدم زیاد چه برسه به اینکه توقع از خانواده شوهر داشته باشم به قول شما
    مشکل من اینه که زود جوش میارم و در هموووون لحظه باید کاری انجام بشه که ممممن میگم!!!
    البته بعدش اصلا باورم ننیشه که به موضوعات بی اهمیت انقدر بها دادم.روزی که مادر شوهرم برای دیدن من قبل از خواستگاری توی خوابگاه اومده بود از خوشگلی و برازندگی داغونترین همکلاسیام هم تعریف کرده بود و از هر دری سخن گفته بود جز من!!من حتی اون موقع هم ری اکشن نشون دادم به شوهرم و گفتم راه باز و جاده دراز!اون بیچاره هم گفت که این تعریف و تمجیدهای مادرم از بقیه رو من اثری نداره و من تصمیممو گرفتم.اما باور کن تا یه مدت میدیدم فکرش چه طور مشغوله
    مهم برای من اینه که این زود جوشی و خودخواهیمو که هر چی من میگم باید همون باشه و من همیشه باید راس توجه باشمو اینا رو کنار بزارم و حداقل یکم یاد بگیرم که صبور باشم.

    یه مثال دیگه میزنم.قرار بود شرکتی تاسیس کنم که یه واحد خیلی خوب برای این کار مناسب دیدم.از هرررر جهت عالی بود.اما موقع بحث با صاحب ملک اون گفت من از اینا نیستم که دو مله بعد کسی پشیمون بشه و پولو پس بدما.حداقل یکسال قرارداد.منم متعجب مونده بودم که اسن چه طرزه حرف زدنه.خب معلومه همه چی توی قرار داد ذکر میشه.و چون لححححن صحبت صاحب ملک بهم برخورده بود از اون ملک خوب گذشتم و کارمو جای دیگه شروع کردم.یعنی در این حد حسااااس و زودرنج.
    از اول هم همین بودم.از وقتی یادم میاد قد و لجباز و مغرور
    حالا میشه شخصیتو عوض کرد؟!!

  11. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 23 مهر 95 [ 01:57]
    تاریخ عضویت
    1393-12-09
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    4,080
    سطح
    40
    Points: 4,080, Level: 40
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    96

    تشکرشده 225 در 103 پست

    Rep Power
    37
    Array
    سلام به نظر من قسمت مهم این که شما خودت اشتباهاتتو قبول داری، درجه دوم سعی کن از این به بعد برای هر عکس العملی یه زمانی به خودت بده مثلا آگه همیشه بعد از دو دقیقه جواب میدی و عکس العمل نشون میدی حالا بعد از مثلا فرستادن پنج تا صلوات و کشیدن نفس عمیق جواب بده این فاصله باعث میشه بیشتر هم فکر کنی در ضمن اینو بدون با عکس العمل نشون دادن سریع وقار خودتو جلو شوهرت پایین میارین

    من هم تقریبا مثل شما بودم تا جایی که همسرم ازم دور شد الان بعد از سیزده چهارده سال زندگی به من گفت باعثش بی احترامی تو به خانوادم بوده، الان سعی در جبران دارم آگه بشه

    امیدوارم موفق باشی

  12. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 فروردین 95 [ 04:00]
    تاریخ عضویت
    1393-10-20
    نوشته ها
    53
    امتیاز
    1,869
    سطح
    25
    Points: 1,869, Level: 25
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    8

    تشکرشده 63 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط عاشق خانواده نمایش پست ها
    سلام به نظر من قسمت مهم این که شما خودت اشتباهاتتو قبول داری، درجه دوم سعی کن از این به بعد برای هر عکس العملی یه زمانی به خودت بده مثلا آگه همیشه بعد از دو دقیقه جواب میدی و عکس العمل نشون میدی حالا بعد از مثلا فرستادن پنج تا صلوات و کشیدن نفس عمیق جواب بده این فاصله باعث میشه بیشتر هم فکر کنی در ضمن اینو بدون با عکس العمل نشون دادن سریع وقار خودتو جلو شوهرت پایین میارین

    من هم تقریبا مثل شما بودم تا جایی که همسرم ازم دور شد الان بعد از سیزده چهارده سال زندگی به من گفت باعثش بی احترامی تو به خانوادم بوده، الان سعی در جبران دارم آگه بشه

    امیدوارم موفق باشی
    ممنون از راهنماییتون
    راستش عاشق خانواده خیلی این کارو کردم
    صلوات و کمی صبر و این طور راه حلها.
    اما تا وقتی کاری که میخوام نشه انگار یه چیزی مثل خوره تو جونم میفته که واقعا آزارم میده.بعد هم اون کار غیر منطقی که میخوااااام رو همه انجام میدیم پشیمون میشم
    این حالتم به بابام رفته.طوریکه حتی ما رو کتک میزد
    واقعاااااا بعضی اوقات فکر میکنم چه قدر منم دوست دارم الان واسه اینکه شوهرم اشتباهشو بپذیره بزنم تو گوشش!!!!یعنی در این حد
    حالا میدونم کا شوهرم اشتباه خاصی هم نیستا.فقط واسه اینکه یک درصد فلان چیز باب میل من نیست
    همیشه خودمو بهترین و کاملترین و زیباترین و محق ترین دونستم!میدونم اینطور نیست و سعی میکنم به خودم بقبولونم اما امان از روزی که کس دیگه بخواد اینو بهم بفهمونه.
    پریروز هم به خانواده همسرم چیزی نگفتم.کاملا تصنعی میگفتم و میخندیدم.اما به شوهرم گفتم باااااید بریم!یواشکی به خودش
    و همه چیزم طوری پیش رفت که همه فکر کردن تقصیر ایشونه که ما میریم!
    نمیتونم با صلوات و اینا رفعش کنم


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:16 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.