سلام چن ماه پيش خيلي احساس تنهايي ميكردم به خاطر همين احساس ميكردم بايد ازدواج كنم اما فهميدم من براي فرار از تنهايي داشتم خودم رو تنها تر ميكردم .....سعي كردم ديدمو تغيير بدم من دانشگاه بين الملل درس ميخونم به خاطر هزينه ي زيادش هميشه احساسه خجالت داشتم از پدرم أما حالا دوباره دارم واسه كنكور ميخونم ....ميخوام كلاساي مجري گري كنارش برم ...ميخوام ديگه خوشبخت باشم ...چن وقته كه چادري شدم نماز ميخونم خلاصه اروم شدم
ديگه داد نميزنمو عصباني نيستم ...خودم تلاش كردم و ميكنم ...خيلي خوش حال ترم از قبل....من خودم خواستم كه زندگيمو عوض كنم ...من همتونو دعا ميكنم كه مثل من خوشبختي رو پيدا كنيد....عاشققققققتووووووونم
يا علي
علاقه مندی ها (Bookmarks)