خانم رها بنده پزشک نیستم ولی در این مورد دیده ها و شنیده هایی دارم که
در اختیارتون میزارم و نهایتا تصمیم گیره خود شما هستید ....
بنظر بنده واقعا زندگی با این جور افراد خیلی سخت و طاقت فرسا ست
شما حق این را دارید یک فرد لااقل بدون مشکل وسواس را انتخاب و به عنوان
شریک زندگی تون باهاش زندگی کنید .
**********************************
زن برادر همسر سابق بنده که قبلا همگی در یک ساختمان چند واحدی زندگی میکردیم
وسواس بسیار بالایی داشت .
شوهر این بنده خدا هرچی میخرید این خانم میبرد و تو حمام میشست
خداشاهده یادم
این آقا یه ساعت دیواری گرون قیمت خریده بود فردا که شوهره رفته بود سر کار این خانم
ساعت برده بود تو حمام و شسته بود و خلاصه ساعت خراب شد .
مورد دیگه اینکه رفته بودند باغ یه مارمولک رفته بود تو ماشین و خلاصه تو ماشین
مرده بود .
یادم دیگه سوار این ماشین نشد اول که اصرار اصرار که باید این ماشین بفروشی
بعد کلی دعوا درک آخرش راضی شد فقط روکش های صندلی ماشین عوض بشه تا این خانم
تو این ماشین سوار بشه .
شوهر و پسر بچه شون که از راه میومدند باید حتما میرفتند تو حیات پاهاشون میشستند و جوراب ها را
میشستند بعد میومدند تو آپارتمان
خانمم میگفت یه مگس نشسته بوده رو میز پذیرایی -- داداشم با مگس کش مگس کشته بود
زن ش میز چوبی برده بود تو حمام و با آب و تاید میز حسابی شسته
بعد یکی دو روز ما دیدیم میز باد کرده و گذاشتند در خونه ....
خلاصه کلی هم دوا و دکتر کرد ولی فایده ای نداشته
تازه مریضی شم انگار به شوهرش سرایت کرده
مرد اصلا اینجوری نبود ....
این آخری ها من میدیدم تا یک ساعت میومد خونه ما دستاش را 10 بار میشست
بنده خدا معلوم بود اونم وسواس پیدا کرده بود .
نوشته اصلی توسط
raha_ashegh
ما تو عقدیم.
خانم رها شما الان عقد هستید
باید به عرض تون برسونم که شما خیلی از مشکلات وسواس ایشون را تازه زمانی
که عروسی کردید میبینید .
شما را نمی دانم ولی کاربران بنده را کم و بیش میشناسند
بنده یه ازدواج ناموفق داشتم و مجددا ازدواج کردم
داستانی که برایتان تعریف میکنم از زبان یکی از کیس هایی است که بنده برای ازدواج مجدد
با ایشان اشنا شدم و صحبت کردم
بنده علت طلاق شون را پرسیدم ..!!؟؟؟
ایشون علت طلاق را همین مورد وسواس عنوان کرد .
-----------------------------------------------------------------------------
این خانم میگفت : در دوران عقد این مورد وسواس برای من و خانواده من مشخص شده بود
میگفت هر جا میرفتیم دست به چیزی نمیزد ...
میوه می اوردند میگفت این چاقو کثیف - چاقو را خوب نشستند - میوه ها را خوب نشستند
میگفت ما هرجا میرفتیم من باید قاشق چنگال مخصوص برا ایشون میبردم
و هزاران مورد دیگه مثل دستکش دست کردن هنگام رانندگی و .....
===============================
این خانم میگفت ما خانواده مذهبی و سنتی هستیم و طلاق تو فامیل برامون خیلی بد و زشت
بزرگ تر ها گفتند زیاد سخت نگیر این وسواس نیست ایشون خیلی تمیز و تمیزی را رعایت میکنه
و نهایتا با دکتر رفتن و با یکی دو دوره قرص و دارو خوب میشه .
خلاصه این خانم میگفت : ما عروسی کردیم و چون من به دلیل مذهبی بودن خانواده م و ...
تو زمان عقد اجازه نزدیک شدن به این آقا را نداشتم مشکل اصلی مشخص نشد و خودشا
نشون نداد
این خانم میگفت همه این مسائل تو عقد به کنار تازه مشکل جنسی ما شروع شد ...
میگفت : هنگام بحث جنسی اول که من باید حتما حمام میکردم
ولی با این حال که تمیز بودم ،ایشون از هر حرکت و معاشقه ی جنسی
بدش میومد و میگفت من چندشم میشه و نمی تونم با تو ...... داشته باشم .
و به خاطر همین قضیه این خانم ادعا میکرد که هیچ نزدیکی صورت نگرفته
و هنوز باکره هست .
بگذریم ما که بیخیال ایشون شدیم و ازدواج ما صورت نگرفت ....
بهرحال من شرح حال ایشون خدمتتون عرض کردم که حتما این موارد را بررسی کنید .
زندگی یک دور روز نیست ...
خدای نکرده فردای وقتی عروسی نکنی و هزار و یک مشکل دیگه بیاد سراغت ....
نوشته اصلی توسط
raha_ashegh
چیکار کنم که قبول کنه و بیاد برای درمان؟ توروخدا اگر راهکاری دارین بدین.
اتفاقا یکی از سئوالات من از ایشون همین مورد بود که بعد عروسی چرا دکتر نرفتید تا
با یکی دو دوره قرص و دارو درمان بشه ؟؟؟
ایشون میگفت : سر همین کارهاش بحث مون شد و ناخواسه پای خوانواده ها اومد وسط
خلاصه پدرش باهاش صحبت کرد و رفتیم دکتر و براش دارو هم نوشت
میگفت میخورم ولی یقین داشتم که قرص هاشا نمی خوره
بعدشم دیگه هیچ وقت نیومد بریم دکتر و میگفت من مشکلی ندارم .
خلاصه میگفت اینقدر مشکلات وسواس ایشون زیاد و حادتر شد
تا اینکه از هم جدا شدیم ....
============================
نوشته اصلی توسط
raha_ashegh
خودش میگه قبلا خیلی شدید بوده و بهتر شده
جسارتا -- خودش بگه ...
هیچ بقالی نمیگه ماست من ترش ....
بنظر من رها خانم حسابی بالا و پایین کارتا ببند و بعد عروسی کن
اصلا از روی احساساتت تصصمیم نگیر .....
تا چند بار مشاوره نرفتید و پیش دکتر نرفتید و .... اصلا عروسی نکن .
از دکترش بپرس آیا با مصرف چند دوره درمان ایشون خوب میشه ؟؟؟؟
یا تا زمان مصرف دارو مشکل ش حل و اگر دارو شا قطع کنه این وسواس
بر میگرده یا نه ؟؟؟
چون فردای وقتی ، عروسی میکنی و یوقت سریع م بچه دار میشی و خدای نکرده
یه بچه را بدبخت و بچه طلاق ش میکنید .
موفق باشید ....
علاقه مندی ها (Bookmarks)