تردید در انتخاب همسر ... واقعا نمیدونم چطوری تصمیم بگیرم ...
سلام
مدت 3 هفتست که پسر عموم ازم خواستگاری کرده از طریق خوانوادش ... تو این 3 هفته 3 بارم دیدمش رفتیم بیرون تلفنی هم ارتباط داریم ولی هنوز اصلا نتونستم به عنوان شوهر بپذیرمش .. بار اول در کمال ناباوری بهم گفت الان چند وقته بهم فکر میکنه و منو دوست داره در صورتی که من اصلا تو این فاز نبودم !!
منم از اول حقیقتو گفتم که حسی ندارم در حال حاضر برام خیلی سخته و هنوز با اولش کنار نیومدم چه برسه چیزای دیگه ... حس میکنم بعضی حرکاتش به دلم نمیشینه دقیقا نمیدونم چیه ...! اما میدونم با این حسی که الان دارم اصلا نمیتونم باهاش ازدواج کنم ... تصمیم گرفتم رابطرو بیشتر ادامه بدم بهشم گفتم خیلی زمان نیاز دارم گفت ایرادی نداره .. اما هم خوانواده من هم اون به شدت دوست دارن این ازدواج صورت بگیره انگار همه منتظر منن چند بارم با خوانوادم بحثم شد اینکه میگم حسی ندارم متوجه نمیشن ... که دیگه فعلا بیخیال شدن قرار شد ما دو نفر تصمیم بگیریم .. اما میترسم طولانی شه هیچی عوض نشه بعد سو تفاهم پیش بیاد .. دو دلی داره مغزمو میخوره
از طرف دیگم پسر عموم شرایط زندگیش و حتی خوانوادگی و اخلاقیش خیلی خوبه یعنی مطمعنم اکثر جاها بره خواستگاری با کله قبول میکنن ... این تضاد داره منو دیوانه میکنه یه روز صبح پامیشم فک میکنم خوبه یه روز دیگه میگم نه ممکنه پشیمون شم ... با اینکه خیلی ام ابراز علاقه کرده بهم از کاراشم مشخصه که میخواد اما من...انگار اون شخصیتی که من از یه پسر دوست دارمو نداره .. من از پسرای شوخو شنگول خوشم میاد و یه مقداری ریلکس
البته قبلا دو بار خواستم ازدواج کنم اما نشد با کسی که خودم میشناختم اما رابطه بهم خورد ..
خیلی ام تاپیکای اینجوری و مطلب سرچ کردم اما بیفایده بوده ..
حداقا یه متخصص بیاد نظر بده
همیشه لبخند بزن......
برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید را باز گرداند....
گاهی قوسی کوچک میتواند معماری یک سازه را عوض کند..
علاقه مندی ها (Bookmarks)