به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 35
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 دی 98 [ 20:11]
    تاریخ عضویت
    1393-10-22
    محل سکونت
    شمال
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    5,402
    سطح
    47
    Points: 5,402, Level: 47
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    34

    تشکرشده 151 در 58 پست

    Rep Power
    28
    Array

    Tavajoh ترکش خیانت گذشته در کنار نخاع احساساتم حرکت میکند و درد میکشم ! چگونه به زندگی عادی برگردم؟

    با سلام و ارزوی قبولی طاعات و عبادات؛همانطور که میدونید من زنی هستم که ترکش خیانت در بدن دارم.اسیر نه سال خیانت همسرم بودم و حاصل این خیانتها بچه ای بود که همسرم از زنی بدنام بجا گذاشت و تا ابد من رو نقره داغ کرد درو اقع در طول زندگی مشترک همسرم به معنای واقعی از هیچ بدی در حقم کوتاهی نکرد . ولی حدود یکسال پیش همسرم تغییر رویه داد و نادم و پشیمان از کردار و رفتارش به سمتم برگشت.بخشش کار سختیه و هرگز در توان خودم نمیبینم که بخوام همسرم روببخشم ولی میخوام به زندگی عادی برگردم. با تمام سعی و تلاشی که میکنم باز افکار مسموم ذهنم رو احاطه میکنن و غصه میخورم و بغض میکنم.من شاید نتونم طعم خوشبختی رو بچشم اما نمیخوام هم تا این حد احساس بد بختی کنم.فکر نکنید که من یک زن بیکار هستم که فقط نشستم و افکار بعد هم فرصت طلبی میکنن اتفاقا من تمام وقتم پره و همیشه کار دارم ولی خب لحضاتی مثل قبل خواب یا غذا خوردن یا حمام رفتن. مدام اون زن و بچه و ظلم و جفای شوهرم جلو چشممه .از اون محیط(شهر همسرم) فاصله گرفتم تا بتونم احساساتم رو تغییر بدم .شوهرم هفته ای دو سه بار میاد از این بابت که بخواد رابطه زن و شوهری با اون زن داشته باشه اطمینان دارم که نخواهد داشت ولی خب حتما بخاطر بچه مراوده هایی به دور از چشم من خواهد داشت.خلاصه کنم درد من اینه که چطور میتونم شاد زندگی کنم ؟ چطور میتونم از این بغضی که تازگی ها دائمی شده رها بشم ؟چطور میتونم بابت همسرم احساس سرخوردگی نکنم؟سرخوردگی نیز یکی دیگه از مشکلاتم هست .

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 دی 98 [ 20:11]
    تاریخ عضویت
    1393-10-22
    محل سکونت
    شمال
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    5,402
    سطح
    47
    Points: 5,402, Level: 47
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    34

    تشکرشده 151 در 58 پست

    Rep Power
    28
    Array
    با تمام وجودم میخوام از این همه تنش رها بشم.کمک کنید حتما راهی وجود داره من نمیخوام انسان کاملا خوشبختی باشم و بدون نقص، اما از این همه بد بختی و زجر کشیدن هم خسته شدم . برای درمان روحم چیکار کنم ؟

  3. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 فروردین 03 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1393-6-31
    نوشته ها
    557
    امتیاز
    19,364
    سطح
    88
    Points: 19,364, Level: 88
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 486
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    1,198

    تشکرشده 1,406 در 461 پست

    Rep Power
    133
    Array
    مینا جان خیلی برای مسائلی که برات اتفاق افتاده متاسف شدم. من خیلی نمیتونم کمکت کنم اما دوست داشتم حتی اندکی، اون چه که به ذهنم می رسه بهت بگم.
    از توصیفی که از شرایطت در عنوان تاپیکت کردی کاملا مشخصه که هنوز این موضوع برات آ زار دهنده است و نتونستی همسرتو ببخشی.

    میدونم گفتن اینکه همسرتو ببخش راحتتر از عمل کردنه، اما بهرحال اتفاقیه که افتاده، نمیشه چیزی رو تغییر داد.تنها چیزی که قابل تغییره احساسات خودته. این موضوع خیلی برات دردآور بوده ، اما شما این درد رو هر روز داری برای خودت یادآوری و تکرار میکنی.
    اگر همسرت سعی در جبران کردن داره،بهش این فرصت رو بده. ما به این دنیا اومدیم که رشد کنیم و خداگونه بشیم. خدا اگر بارها اشتباه کرده باشیم،اگر پشیمون بشیم ما رو میبخشه و اینقدر بزرگوار و مهربونه که حتی سیئاتمون رو به محسنات تبدیل میکنه.
    اگر همسرت پشیمونه، بهش فرصت بده ، ماها همه انسانیم و متاسفانه نفس اماره ممکنه به کاری واداره که بدجوری ازش ضربه بخوریم.

    اینکه اینقدر به بخشش سفارش شدیم به خاطر همینه که روحمون رو آزاد کنیم و مدام در رنج و خشم نباشیم. روح ما انسانها از خداست و هرچه غیر خدا و نور و زیبایی است ، اونو محدود و محصور میکنه. همین موضوع باعث شده اذیت هستی.

    نمیخوام مقایسه کنم اما بهرحال خشم خشمه و کم و زیاد داره.منم پیش اومده که از کسی خشمگین بشم اما دارم سعی میکنم ببخشم و کینه به دل نگیرم چون اول از همه ، خودمو رها میکنم و انگار یه بار سنگینی رو از رو دوشم بر میدارن.خشم و کینه ذهن رو اشغال میکنه و دیگه نمی ذاره از الان و زندگیت بهره ی کافی ببری و مثل یه پرده جلوی چشم آدمو میگیره.

    خواهرم در این ماه مبارک، مهمون خداییم و چه میزبانی بهتر از او. با خدا خلوت کن و ازش بخواه بهت کمک کنه تا بتونی همسرتو از ته دل ببخشی. خدا برای بخشش ما ، منتظر کمترین بهانه است.از خودش بخواه از قدرت بخشش خودش بهت بده و بعد همسرتو ببخش. و دیگه هر موقع گذشته به یادت اومد، استغفرالله بگو و فکر تو متوجه چیز دیگه ایی کن.
    مطمئنم خدا خودش راه رو برات باز میکنه و مدد میرسونه تا زندگی جدیدی رو شروع کنی.با خدا معامله کن، مطمئن باش ضرر نمیکنی که سود هم میکنی.خداست دیگه ،ولی و سرپرست همه ما اونه و خودش بهتر از هر کسی ما رو درک میکنه . گفتی درمان روحم چیه؟ من فکر میکنم ارتباط بیشتر با خدا و بخشش.
    خواهر عزیزم،ان شاالله عشق جای خشم و کینه رو میگیره و میبینی که چقدر حال زندگیت بهتر شده.

    به نور نگاه کن ! سایه ها پشت سرت خواهند بود.

  4. 2 کاربر از پست مفید zolal تشکرکرده اند .

    مصباح الهدی (شنبه 30 خرداد 94), اعجاز عشق (شنبه 30 خرداد 94)

  5. #4
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    دل به کسی نبند.

    از سرچشمه محبتت بی اتتظار به دیگران محبت کن.

    هیچ کس و هیچ چیز نمی تونه مرهم دلت بشه مگر خدا.

    برای کمک کردن به خودت واینکه حال خوبی داشته باشی از شیوه توقف فکر استفاده کن و اجازه نده هیچ فکری راجع به اون ماجراها وارد ذهنت بشن. اگه وارد شد در نطفه خفه اش کن.

    یادت باشه صبر در چنین زندگی ایی اجر اخروی زیادی برات به ارمغان می یاره.

    مینا جان یه آشنایی داریم دو فرزند داشت یه بیماریه ارثی دختر نوجوانش رو ده سال پیش ازش گرفت و الان هم پسر جوونش حالش وخیمه .
    فقط می گم این مادر چقدر باید صبر و تحملش بالا بوده باشه که خدا چنین تکلیف بزرگی رو به دوشش گذاشته؟!!

    همین جا از دوستای همدردی می خوام برای شفای این جوون دعا کنند.

  6. 3 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    Aram_577 (یکشنبه 31 خرداد 94), فرشته مهربان (سه شنبه 09 تیر 94), zolal (شنبه 30 خرداد 94)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 دی 98 [ 20:11]
    تاریخ عضویت
    1393-10-22
    محل سکونت
    شمال
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    5,402
    سطح
    47
    Points: 5,402, Level: 47
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    34

    تشکرشده 151 در 58 پست

    Rep Power
    28
    Array
    ممنونم زلال عزیز،باور کنید همه اینا رو خودم میدونم اما باز دلم میخواد یکی مدام بهم یاداوری کنه و از زبان دیگران بشنوم میخوام خستگی ناپذیر باشم و پلهای خراب رو ترمیم کنم و راه رو برای خودم و خانوادم باز کنم اما یه جاهایی پام به سمت پرتگاه سر میخوره و این همه سنگینی عذاب به کمرم فشار میاره. الان اومدم تو خونه خودم نوساز و دلبازه اما باورتون نمیشه منی که اینقد به نظافت و خانه داری اهمیت میدادم انگیزه هام رو از دس دادم و حتی برای یه گردگیری ساده حوصله به خرج نمیدم کارام همه رو هم تلنبار شده مخصوصا که از شوهرم هم دور هستم . دلم براش تنگ میشه با اینکه هفته ای دو سه بار میاد پیشمون میمونه.از اینکه دلم براش تنگ میشه از خودم ناراحت میشم و خودم رو انسان ضعیفی حس میکنم . چیکار کنم بیشتر از این قوی باشم؟ منم به بزرگی خدا قسم ،جز خدا هم برای مشکلم حلالی نمیبینم .اما منم خب انسانم مخصوصا که روحیات حساسی هم دارم دلم میخواد این شرایط رو بپذیرم و باهاش کنار بیام و این همه احساس سرخوردگی نکنم .باشه منم از امشب بیشتر با خدا مانوس میشم و ازش میخوام کاری کنه من شوهرم رو ببخشم .

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 فروردین 03 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1393-6-31
    نوشته ها
    557
    امتیاز
    19,364
    سطح
    88
    Points: 19,364, Level: 88
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 486
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    1,198

    تشکرشده 1,406 در 461 پست

    Rep Power
    133
    Array
    مینا جان ، بخشش باعث میشه در موضع قدرت قرار بگیری و دیگه احساس سرخوردگی نکنی.این کینه است که ما رو ضعیف میکنه.
    از طرف دیگه سعی کن احساستو بنویسی، هر وقت این فکرا به ذهنت میاد و آ زارت میده،روی کاغذی هر چقدر میتونی و میخوای حرفا و احساساتتو بیرون بریز و بنویس.هر چی که هست و هرچقدر دلت میخواد.

    شما اول از هر چیزی باید احساساتت رو بپذیری نه اینکه مدام بخوای در خودت سرکوبشون کنی، احساسات ما یه موهبت از جانب خداست. سعی نکن مانعشون بشی اما مدیریتشون کن. نوشتن یکی از همین کارهاست.بعد از نوشتن ، کاغذو پاره کن یا بسوزون.اگر خواستی گریه کن، و یا هر کار دیگه که به برون ریزی احساساتت کمک میکنه. البته مراقب باشید در مقابل بچه ها نباشه.
    با پذیرش این احساسات و ابراز درست اونها، به مرور میتونی گذشته رو رها کنی.
    عزیزم اینکه دلت برا همسرت تنگ میشه نشونه ی ضعف نیست. خداروشکر که دوستش داری. دوست داشتن و عشق نشانه ی قدرته.
    شما میخوای علی رغم مشکلاتی که داشتی، زندگی خوبی داشته باشی و برای بچه هات مادری قوی و تکیه گاهی محکم باشی .این خودش یعنی شما نصف بیشتر راه رو اومدین چون میخواید که اینطور باشید. مطمئن باشید با توکل و استعانت از خدا و بخشیدن گذشته و همسرتون، و پذیرفتن هرآنچه که اتفاق افتاده و امید به فردا، می تونید زندگیتونو خیلی قوی تر از قبل و بهتر بسازید.

    چی از این بهتر که بتونید فرزند صالح و سالمی به جامعه تحویل بدید که فردا روز ، وجدانتون پیش خودتون و خدا آ سوده است و در درگاه خدا رو سفید هستید که این موضوع نتونسته شما رو از روح سازندگی و امید بازداره.
    - به فرزند یا فرزندانتون هم امید نبندید، بلکه فقط و فقط امیدتون به خدا باشه. اما تمام تلاشتون رو برای خوشبختی و رشد و سعادتشون بکار ببرید. طرف حساب شما خداست.
    - فایل های صوتی این تاپیک رو قویا توصیه میکنم گوش کنید.
    میدونم که حوصله تمیزی و رسیدگی به خونه رو نداری، از این به بعد نه فقط برای خونواده ، که برای آرامش و لذت خودت هم ک
    ه شده ، به زندگیت رسیدگی کن. بی حوصلگی فقط با اقدام کردن از بین می ره.

    خدا بزرگه ، ما از فردامون و اینکه تا کی هستیم، خبر نداریم.فقط امروز رو در اختیار داریم و برای فردا باید امید و توکلمون به خدا باشه و با امید و یاری خواستن از خودش، امروزمون رو زندگی کنیم.
    مینای عزیز، سعی کن روزی حداقل 5 تا نقطه ی قوتی که در زندگی داری و خدا بهتون عطا کرده رو در نظر بگیری و بابتش خدا رو شکر کنید.این کمک میکنه که روی موارد منفی متمرکز نشید و خودش خیلی میتونه موثر باشه.
    حتما به اون لینک برو و فایل های صوتی دکتر شجاعی رو گوش کن.
    برات صبر جمیل و آرامش و عشق رو در زندگی آرزو میکنم.

    خدا یارتونه، شک نکنید.

    به نور نگاه کن ! سایه ها پشت سرت خواهند بود.

  9. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 دی 98 [ 20:11]
    تاریخ عضویت
    1393-10-22
    محل سکونت
    شمال
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    5,402
    سطح
    47
    Points: 5,402, Level: 47
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    34

    تشکرشده 151 در 58 پست

    Rep Power
    28
    Array
    زلال گرامی ممنون از اینکه به من اهمیت دادید و منو راهنمایی کردید . تمام سعی خودم رو میکنم توصیه های شما رو به کار ببندم. چون من شدیدا تمایل به تغییر شرایط دارم اما میان اما اگر های احساساتم نمیتونم تصمیم درست بگیرم.

  10. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 دی 98 [ 20:11]
    تاریخ عضویت
    1393-10-22
    محل سکونت
    شمال
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    5,402
    سطح
    47
    Points: 5,402, Level: 47
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    34

    تشکرشده 151 در 58 پست

    Rep Power
    28
    Array
    میدونم برگشتن به گذشته کار درستی نیست. و به توصیه دوستان هم جلوی افکارم رو میگیرم. ولی یه مشکلی برام پیش اومده که برام سوال شده. همانطور که قبلا گفتم اینکه شوهرم در حقم از هیچ ظلمی دریغ نکرد بعد هم وقتی به بن بست رسید به طرف من برگشت . اما نمیدونم چرا من نسبت بهش اینقد احساسا ت دارم انگار نه انگار که چه بلاهایی سرم اورده باورتون نمیشه دیشب شوهرم گفت دندونم درد میکنه انقد ناراحتش شدم .یا شدیدا دلم براش تنگ میشه . نه اینکه من بخشیده باشمش نه مثلا احساسات تنفر کینه و دلخوریهامو دارم اما از اونطرف هم براش پر پر میزنم مثلا وقتی نسبت به هزینه های مالی خونه شونه خالی میکنه منم پافشاری نمیکنم و مدام نسبت بهش کرنش نشون میدم دلیل این رفتارای خودم رو نمیفهمم خیلی دلم میخواد نادیدش بگیرم حداقل اگه اینکار رو هم نکنم این همه احساسات غیر طبیعیه

  11. کاربر روبرو از پست مفید مینا30 تشکرکرده است .

    بانوى مهر (دوشنبه 01 تیر 94)

  12. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 تیر 94 [ 09:41]
    تاریخ عضویت
    1394-1-10
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    362
    سطح
    7
    Points: 362, Level: 7
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    250 Experience PointsTagger Second Class3 months registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 16 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بخشش؟؟؟
    نمیدونم. شاید اگه با خودمون صادق باشیم بتونیم بفهمیم که ریشه بسیاری از چیزایی که سرمون اومده خودمون بودیم.
    ببخش و رهاش کن
    اما

  13. #10
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    271

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    فقط ميتونم بگم براي اينكه زندگيتون بهتر بشه به خودتون سخت نگيريد فكر نكنيد
    خودتون با درس و ورزش سر گرم كنيد
    با يك روانشناس حتمي صحبت كنيد خيلي خوبه
    اميدوارم موفق باشيد


 
صفحه 1 از 4 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:38 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.