من سی ساله
حدود دوساله جداشدم.
مدتی مشغول به کار شدم و کلا می خواستم بعدجدایی کمی روخودم متمرکز بشم و زندگی مو اصلاح کنم خداروشکر آرامش خوبی در زندگیم برقرارشد و الان رضایت دارم.
چیزی که آزارم میده تنهاییه ، لذت نبردن به اون شکلی که دوست دارم، میل به پیشرفت و بهبود زندگی،نگران ثانیه ها و روزهامم که همش احساس می کنم از دست رفته و میره اینکه الان وقتش بود مادر باشم وزندگیم یک سیر نرمال داشت پیش می رفت اما نشد
ایناآزارم میده گاهی کمی افسرده و ناامید میشم و همش تلاش می کنم خودموازاین وضعیت در بیارم
چون خودموقبول دارم و از شایستگی هام باخبرم وضعیت الانم بیشت رآزارم میده خودمو لایق یک زندگی خوب و آروم می دونم
نیاز جنسی دارم و فقط دلم می خواد با کسی که دوستش دارم باشه
کسی رو دوست دارم که مدتی باهاش بودم و قصدازدواج داره باهام ولی اصلاموقعیتش رو نداره مدتیه باهاش قطع ارتباط کردم والان همش به روزهای ازدست رفته فکر می کنم و نگران اینکه خیلی داره دیر میشه خیلی...تاچشم بهم بزارم 40 سالمه و مرگ و من خوب زندگی نکردم
علاقه مندی ها (Bookmarks)