به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20

Hybrid View

  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 اردیبهشت 95 [ 10:56]
    تاریخ عضویت
    1394-3-17
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    1,083
    سطح
    17
    Points: 1,083, Level: 17
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 24 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array

    به هم خوردن نامزدی و احساسات پس از ان

    سلام
    من خیلی اتفاقی و با یه سرچ ساده با این سایت اشنا شدم.اما اولین مطلبی رو که خوندم عین سرنوشت خودم بود
    امیدوارم بتونین به من کمک کنید
    طبق رسوم خواستگاری داشتم که با اصرار دیگران برای اشنایی اجازه ورود دادم و کم کم به این نتیجه رسیدم که کیس مورد نظرم رو پیدا کردم.همه چیز از طرف خانواده ها هم خوب پیش میرفت تا بعد یه مدت ازمایش رفتیم و جواب ازمایش مشکل داشت و بعد کذشت یه مدت نتیجه معلوم میشد که به خاطر رسومات و فرهنگ صیغه مدت دار خوندیم که کاش نخونده بودیم.اون اقا پاشو رفته رفته فراتر گذاشت سریع وارد احساس شد اونم خیلی شدید یک ماه اول همه چیز عالی بوذ همونی که من میخواستم.کمکم همه چی شروع شد.24 ساعت کنارم بود.گوشیمو چک میکرد و کلا ترس داشت من با کسی رابطه ای داشته باشم به خصوص قبل از اومدن اون.از اونجایی که من مشکلی نداشتم گذاشتم به پای علاقه شدید و تا حدی ازاد گذاشتمش که خودش با رفتارامو کارام بسنجدم.فکر میکردم حساسیتش از دوست داشتن زیاده نمیخواستم حسش سرکوب شه اما اشتباه کردم.رفته رفته همه چی بدتر شد.جلو فلانی اینجور بگرد.چرا فلانی اینو بهت گفت(چرا اسم خالیتو گفت !نگفت خانم...)داشتم اریت میشدم .اما عادت به پرخاش ندارم میریختم تو خودم.دیگه اون دختر شاد قبل نبودم.کم کم همه چی شدت پیدا کرد روابط جسمیمون نزدیک بود .من هنوز دخترم .منم دوسش داشتم همه کار واسش میکردم اونم همه جوره منو امتحان میکرد با توجه به اینکه خودش به خیلی از حرفاش پایبند نبودوجلو منی که تازه نامزدش بودم راجه به بقیه خانم ها نظر میداد.من از لحاظ ظاهر و خانواده و ثروت از اون بالاتر بودم.تا اینکه زمان عقد رسید و خانواده من بدون اطلاع من اندازه مهریه رو بالا بردن.هر چند چیزی از مسایل منو نامزدم نمیدونستن اما ظاهر اشفته من همه چیو میگفت.خانواده نامزدم زیر بار نرفتن و همه چی دو ساعت مونده به عقد تمام شد.
    من احساسای خیلی بدی دارم که نمیتونم با کسی در میون بذارم.همه میگن خوب که الان تمام شد ..اما نمیدونن خراب شدن ذهن یه دختر چقدر وحشتناکه .من اصلا مذهبی نیستم اما به اخلاقیات و خط قرمزا خودم خیلی پایبندم.من میخواستم اولین کسی که لمسم میکنه همسرم باشه من همه احساسمو به اون بدم.اما من اینا رو به کسی دادم که الان یه غریبه شده.حس خیلی وحشتناکیه که تا تجربه نکنی درک نمیکنی.یه پست اقایی به اسم علی64 گذاشته بود که توش راحت نظر داد ه بودین خانواده خود دختر کنسل کردن پس دختره مشکل روحی واسش پیش نمیاد اما اون دخترم یکی مثل من.. من نابود شدم..هر دختری ارزو هایی دخترانه داره ..مال من همش پودر شد..روحم خیلی خستس..من چطور میتونم به همسر ایندم بگم با نامزد قبلیم رابطه جنسی داشتم.نگید کسی نمیپرسه چون اکثر اقایون رو این مسایل خیلی حساسن..بگم خیلی بده نگم خودم شکنجه میشم..تصمیم گرفتم همیشه تنها باشم ..

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    شما و خونوادتون سه اشتباه بزرگ داشتن
    1_خوندن صیغه

    من خودم از بیخ اساس صیغه خوندن قبل عقد رو درک نمیکنم من همیشه پدرم میگفت اگر شما اینقدر از طرف شناخت داری و به انتخابت اطمینان داری پس بیا عقد کن اگرم نداری

    شما با صیغم محرم طرف میشی چه فرقی داره و فقط عقد ثبت میشه صیغه نمیشه تو اصل چه فرقی هست ؟ پدرم به شدت مخالف خوندن صیغه بودن وهمیشه میگفت اگه میخوای

    صبر کنی بکن و بیشتر طرفتو بشناس اما با رعایت اصول اخلاقی چون این یه واقعیته اگر بعد صیغه هم کسی جدا بشه بازم محرم کسی بوده فقط توشناسنامش نیست وفقطم به ضرر دختر تموم میشه این از این

    2_بالفرض خونوادتون خیلی معتقد بودن و نخواستن که شما دونفر ارتباطتون گناه باشه صیغه خوندن دختر خوب این صیغه فقط برای شناخت پیدا کردنو صحبت کردنو وهمدیگرو دیدن هست نه ارتباط جنسی

    نه ایجاد احساسات تا این حد نزدیک


    شما میخواستی با این رابطه طرفتو بشناسی؟


    والله ما عروسمون با داداشم عقدم بود محال بود با داداشم یه جا تنهابره حاضرم قسم بخورم نمیذاشت نزدیکشم بشه که بارها داداشم اینو با شکایت گفت

    پس این اشتباه دوم شما
    3_بالا بردن مهریه بعد از توافق اولیه توسط خونوادتون قبل از عقد کهاینم یه اشتباه دیگه

    کدوم ادمی ممکنه اینو قبول کنه؟ خودتون اگه اونا قبل عقد میگفتن مهریه ده سکه بشه قبول میکردین؟


    از خونوادتون پرسیدین چرا اینکارو کردن؟


    شاید خونوادتون دنبال بهم زدن این وصلت به شکل محترمانه بودن ؟شاید ته دلشون احساس خطر کردن از این ازدواج


    در هر صورت و با هر دلیلی کارشون به شدت اشتباه


    و اما بعد اینهمه اشتباه حال شمارو کامل درک میکنم و با تمام وجودحستون رو میفهمم اما بالاخره درست یا غلط این اشتباه اتفاق افتاده و شما بایدخدارو شکر کنی که هنوز دخترین و

    حداقل این اشتباه بزرگم مرتکب نشدین از اشتباهات خودتونو خونوادتون درس بگیرید و تکرارش نکنید به هیچ وجه تا قبل از عروسی جسم خودتو در اختیار کسی نذار چون یه زن فقط با جسمش با یه مرد ارتباط نمیگیره همه ی قلب و روحو فکر و ذهنشو میذاره وسط

    مردا با کلی خرج عروسی و بگیرو ببندو مهریه و فلانو بهمان دختر میبرن خونشون بازم متعهد نیستنو هزار جور بلا سرش میارن وای به حال اینکه این وسط هیچ چیزی هم متضررشون نکنه دیگه هیچی خوشن واسه خودشون
    خواهر گلم سادگی کردی دیگه این کارو نکن


    رو خودت کار کن سعی کن تمام خاطراتو فراموش کنی و خودتو پاک نگهداربرای کسی که قراره برای همیشه همسر و همراهت باشه

    خیلیم نرو تو نخ این قضیه

    بشر جایزالخطاست و شما اولین نفری نیستی که این خطارو مرتکب شدی به چشم یه تجربه و درس بهش نگاه کن


    مطمئن باش که قسمت همم نبودین من به شدت به قسمت معتقدم ببین کی قسمتته که بخاطر اون این همه اتفاق افتاد

    موفق باشین
    شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن
    زندگی شگفت انگیز است اگر بدانید که چطور زندگی کنید
    ویرایش توسط sahar67 : سه شنبه 19 خرداد 94 در ساعت 11:24

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 اردیبهشت 95 [ 10:56]
    تاریخ عضویت
    1394-3-17
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    1,083
    سطح
    17
    Points: 1,083, Level: 17
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 24 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام مرسی بابت صحبت هاتون
    ما همون روز ازمایش تمام کار هارو واسه مراسم عقد که 3 روز بعد قرار شده بود انجام دادیم..فکر نمیکردیم نتیجه ازمایش اینجور شه..واسه عقد دایم نیاز به برگه تایید از ازمایشگاه هست و ما صیغه رو واسه این خوندیم هرچند اشتباه کردم..خیلی سادگی کردم.. باید مثل یه مدت اول که محرم نبودیم بهش کم محلی میکردم..الان از خودم بدم میاد..از اون متنفرم ..اون هزار و یک حرف میزد و اوایل عمل هم میکرد اما بعدا شد یه طبل تو خالی..الان فقط نگران اینده هستم ..من خیلی حدود اخلاقو قبل این اقا رعایت کرده بودم که همسرم اولین باشه اما با این اتفاق همه این تلاش هام به باد رفت..نمیتونم با این مساله کنار بیام

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 مرداد 97 [ 08:57]
    تاریخ عضویت
    1393-6-15
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    2,951
    سطح
    33
    Points: 2,951, Level: 33
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    4

    تشکرشده 6 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خواهر گرامی

    واقعیتش کسی جز شما به خودتون نمیتونه کمکی کنه

    شما بالاخره باید با این قضیه کنار بیاید. شما جنبه های دیگر این قضیه رو ببنید.ک اگه اون آقا همسر شما میشد شاید اوضاع بــــــدتر میشد.
    به هر حال به قول دوستان سعی کنید که این ماجرا رو فراموش کنید و بازم پایه عقاید خودتون بمونید.به اصطلاح شما قصد خیانت نداشتید و واسه کسی که احتمال میدادید همسرتون بشه همه کاری کردید.

    سعی کنید به نظر من البته یه مدت به سفر برید مخصوصا با دوستان حتی اگه سفر یک روزه باشه.
    و به آینده خوشبین.
    با این افکار فقط فرضت زندگی کردن از خودتون می گیرید.
    قضیه رو یکبار برای همیشه بررسی کنید و تمام خاطراتو به دورترین نقطه ذهنتون بفرستید.

    امیدوارم که همیشه سرزنده و شاد زندگی کنید.

  5. کاربر روبرو از پست مفید mohsen.0111 تشکرکرده است .

    meysamm (سه شنبه 19 خرداد 94)

  6. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 آبان 94 [ 09:56]
    تاریخ عضویت
    1394-3-06
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    395
    سطح
    7
    Points: 395, Level: 7
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    به نظر من به صورت یه اتفاق که ازش درس بزرگی گرفتی نگاه کن
    درسته احساساتت صدمه دیده ولی با فکر اینکه دیگه این کار تکرار نمیشه
    و دیگه به اعتقاداتت پایبند خواهی موند زندگی کنا
    ینجوری خودتو میبخشی و اونوقت اون آقا رو هم میبخشی
    به کارایی که کردی سعی کن فکر نکنی تا این موضوع با گذشت زمان کمرنگ بشه

  7. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 تیر 94 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1390-1-26
    نوشته ها
    770
    امتیاز
    14,787
    سطح
    78
    Points: 14,787, Level: 78
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 69.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    4,357

    تشکرشده 4,467 در 859 پست

    Rep Power
    122
    Array
    توصیه میشه که در دوران نامزدی حد و حدود رو خیلی بیشتر از حتی دوران عقد حفظ کرد،
    اما این فقط یه توصیه است، عدم رعایت اون رد شدن از خطوط قرمزها نیست.
    شمابه لحاظ شرعی و عرفی، می تونستی با نامزدت رابطه داشته باشی.
    خودت رو گناهکار ندون، شما هیچ اشتباهی مرتکب نشدی.
    اصلا هم لازم نیست در مورد این موضوع با خواستگارهای بعدیت صحبت کنی، فقط بگو یه نامزدی ناموفق داشتی.
    هر کسی میدونه دوران نامزدی یعنی چی!

    در مورد احساسات منفی ای که داری، بهتره با یه مشاور صحبت کنی،
    خیلی بهتر از صحبت کردن با اعضای خونوادت یا دوستانت هست.

    موفق باشی

    وقتی تو نیستی
    نه هست های ما
    چونانکه بایدند
    نه بایدها . . .

    هر روز بی تو
    روز مباداست!



  8. کاربر روبرو از پست مفید meysamm تشکرکرده است .

    مهرااد (سه شنبه 02 تیر 94)

  9. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 اردیبهشت 95 [ 10:56]
    تاریخ عضویت
    1394-3-17
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    1,083
    سطح
    17
    Points: 1,083, Level: 17
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 24 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من واقعا نمیفهمم چرا ادما به هم دروغ میگن .نامزد من خیلی ادعاهای دروغین تو مسایل اخلاقی داشت.اینا رو متاسفانه الان دارم میشنوم که همه چیز به هم خورده.با اینکه ما خیلی تحقیق کرده بودیم اما کسی چیزی بهمون نگفته بود اون واسه مسایل خیلی خنده دار منو زیر سوال میبرد مثلا چرا پسر خالت تورو با اسم کوچیک صدا میکنه نمیگه خانم‍‍‍‍‍!
    واقعا چه دلیلی داره ادما دروغ بگن اگر اینهمه واسه من دم از خوبی نمیزد من ناراحت نبودم.
    واقعا تاسف میخورم واسه خودم که اینهمه احمق بودم.هنوزم نمیتونم بفهمم ادما از دروغ گفتن به چی میخوان برسن.ینی به این فکر نمیکنن که دارن با این کارشون زندگی طرفشون که هیچ زندگی خودشونو ویران میکنن.
    چرا ادما اینجورین؟چرا منی که اینهمه واسش خوبی کردم منی که از دروغ متنفرم باید اینجوری سرم بیاد..

  10. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 اردیبهشت 95 [ 10:56]
    تاریخ عضویت
    1394-3-17
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    1,083
    سطح
    17
    Points: 1,083, Level: 17
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 24 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چرا هیچ کس هیچی نمیگه اگه هم پستم اینقدر بی ارزشه راهنماییم کنید چجور باید delete کنم

  11. #9
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    271

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به اين فكر كنيد اگر خدايي نكرده با هم رفته بوديد زير يه سقف و اونوقت همه چي بهم ميخورد خيلي بد تر بود
    بالاخره پيش اومده و براي خيلي هام پيش مياد بهتره بهش ديگه فكر نكنيد
    خودتون مشغول يه سر گرمي بكنيد ورزش كنيد و اينو بدونيد لحظه هاي زندگي خيلي زيباست وديگه هيچ وقت بر نميگرده
    با غصه خوردن زندگيتون نگذرونيد شما جوان هستيد

  12. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 اردیبهشت 95 [ 10:56]
    تاریخ عضویت
    1394-3-17
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    1,083
    سطح
    17
    Points: 1,083, Level: 17
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 24 در 16 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط omid12 نمایش پست ها
    به اين فكر كنيد اگر خدايي نكرده با هم رفته بوديد زير يه سقف و اونوقت همه چي بهم ميخورد خيلي بد تر بود
    بالاخره پيش اومده و براي خيلي هام پيش مياد بهتره بهش ديگه فكر نكنيد
    خودتون مشغول يه سر گرمي بكنيد ورزش كنيد و اينو بدونيد لحظه هاي زندگي خيلي زيباست وديگه هيچ وقت بر نميگرده
    با غصه خوردن زندگيتون نگذرونيد شما جوان هستيد
    مرسی بابت حرفاتون .. من خیلی بیشتر از این کارها رو کردم ..ورزش مسافرت حتی یه کار پاره وقت ..خیلی خوشحالم که زیاد درگیر روابط احساسی نشده بودم ..اما به قولی روغنی که ریخته شد رو دیگه نمیشه جمع کرد..من واسه ایندم نگرانم ..نمیتونم به هیچ مردی حتی پدر خودم احساس مثبتی داشته باشم..از خیلی چیزا زده شدم..و حتی دارم واسه ایندم تصمیمایی میگیرم که خیلی چیزا توش جایگاهی نداره..من دختر بچه نیستم که مسایلو درک نکنم میدونم خوب بود که نشد خدا خودش میدونه که چقدر شاکرش بودم..اما ضربه بدی بود..منو خیلی بدبین کرد..جوری که خیلی چیزا واسم بی معنی شده..کاش میتونستم با یکی راحت درد دل کنم..شدم یه کوه یخ..


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ادامه ارتباط پس از نه شنیدن از دختر
    توسط medaso در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: پنجشنبه 03 دی 94, 11:04
  2. آیا طلاق پس از 12 سال ؟ به علت بیماری پارانوئید همسر
    توسط asemani در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 22 اسفند 91, 12:36
  3. زندگی پس از طلاق من
    توسط gole kaghazi در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 تیر 91, 05:06
  4. ادامه تماس های یکی از طرفین پس از پایان رابطه
    توسط فارسیت در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 اردیبهشت 91, 02:18

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:27 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.