به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 58
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 تیر 95 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1393-1-24
    نوشته ها
    157
    امتیاز
    3,642
    سطح
    37
    Points: 3,642, Level: 37
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    24

    تشکرشده 58 در 38 پست

    Rep Power
    28
    Array

    خانواده مستبد ک داماد منفعل میخوان.میخوان هر چی گفتن گوش بده

    سلام دوستای عزیز
    تاپیک دوم هم ظرفیتش پر شد و فرشته مهربان بستنش.
    ادامه تاپیک دوم میخوام پیگیری کنم.ک دوستان سوال گذاشته بودن.
    در ج ای تک خانوم و مسیح و واحد وجود بگم ک
    سلام
    به هر حال نگفته بود دیگه.بعد ک ما فهمیدیم و ازش پرسیدیم.گفت اره اوه بود اداره باهم حرف زدیم.و گفت ک قسم داده بود بین خودمون بمونه.
    گفت ک میپرسید چرا با ما گرم نمیگیره چرا با دامادا گرم نمیگیره آیا مشکلی داره.
    دیگه شوهر خواهرم در جریان زندگی من نبود ک بگه شما 15 روز رفتین مسافرت .برادر خانومم تازه اومده وارد جمع شما شده .شما و دامادتون واسش جبهه گرفتین.
    15 روز انگار بیگانه بودم .خودشون میگفتن و میخندید. یعنی میخواستم ساکو بردارم بیام .
    و اینکه گفته بود ببین عکس العمل چه جوری هست من اگه نزارم دخترم یه مدت بره خونه ای اینا .یعنی عکس العمل من.
    یعنی بعد مسافرت رفته بود پیش شوهر خواهرم.2 ماه پیش.
    بعدا فهمیدم ک خانومم اون شب چرا گفت زنگ میزنم به بابام.نگو باباش واسش نسخه پیچیده.

    سلام اقای جو یا
    اره چند روز دیگه امتحانات تموم میشه قراره بریم مشاوره.بریم حرفامو نو بزنیم . ببینیم چی میگه مشاوره.بابت نظراتتون ممنونم.

    مسیح از شمام ممنونم


    سلام واحد عزیز
    خیلی ممنون از نظرات و پیشنهادات.تون
    خونواده من رفتن بهشون عرض ادب کردن و تشکر کردن.خودمم رفتم احوالپرسی کردم

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 دی 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1394-3-12
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    3,976
    سطح
    40
    Points: 3,976, Level: 40
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 174
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    11

    تشکرشده 58 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام آقا رضا

    قبلا گفتم خانوما شما خیلی باسیاست هست.اینه تمام حرفاشو به خانوادش میگه میخواد بگه خانواده من همیشه پشتم هستند حتی در بدترین شرایط.حتی فکر میکنم رفتارش در تشیع هم از روی سیاست بوده .

    من نمیخوام ذهنیت شما رو خراب بکنم ولی به نظرم میتونه مشاوره رو هم به نفع خودش کنه
    به نظرم شما هم یکم تغیر روش بدین

    آیا کاری کردین که حس حسادتش برانگیخته شه؟

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 تیر 95 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1393-1-24
    نوشته ها
    157
    امتیاز
    3,642
    سطح
    37
    Points: 3,642, Level: 37
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    24

    تشکرشده 58 در 38 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آترین65 نمایش پست ها
    سلام آقا رضا

    قبلا گفتم خانوما شما خیلی باسیاست هست.اینه تمام حرفاشو به خانوادش میگه میخواد بگه خانواده من همیشه پشتم هستند حتی در بدترین شرایط.حتی فکر میکنم رفتارش در تشیع هم از روی سیاست بوده .

    من نمیخوام ذهنیت شما رو خراب بکنم ولی به نظرم میتونه مشاوره رو هم به نفع خودش کنه
    به نظرم شما هم یکم تغیر روش بدین

    آیا کاری کردین که حس حسادتش برانگیخته شه؟
    سلام اترین خانوم
    تو مسافرتم همین رفتارو داشت وقتی یه چیزی میگفتم ک مزاجش خوش نبود باز میرفت دست مامانشو میگرفت.
    من چه تغییر روشی انجام بدم؟؟
    فعلا ک حرف نمیزنی. حس حسادتشو باید یه طوری در ارتباط باشیم ک بتونم بر انگیخته کنم.
    با اینکه کلی دروغ پشت سرم گفته بود.باز رفتم واسشون ابمیوه گرفتم صندلی آوردم بنشینم .نمیدونم شاید مثل خودش رفتار میکردم خوب بود یا نه.همینجوری خوب بود؟؟

  4. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 16 تیر 94 [ 19:49]
    تاریخ عضویت
    1392-5-06
    نوشته ها
    53
    امتیاز
    1,831
    سطح
    25
    Points: 1,831, Level: 25
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    45

    تشکرشده 122 در 43 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقای جویا کیه من خانمم

  5. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 دی 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1394-3-12
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    3,976
    سطح
    40
    Points: 3,976, Level: 40
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 174
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    11

    تشکرشده 58 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نه کار شما درست بوده.پدر خانم شما گفتن اگر اجازه ندن خانمتون بیاد خونه شما عکس العمل شما چیه؟موفق هم شدن کاری کردن که نیاد
    پس میتونه تمام کارهای خانم شما از قبل برنامه ریزی شده باشه و باهم هماهنگ بودند.من فکر میکنم خانواده همسرتون اینکار هارو از روی قصد انجام میدن که اگر خدای نکرده طلاق پیش اومد به همه اطرفیان بگن که مقصر شما بودین.ببنید اول بحث طلاقو پیش کشیدن بعد خیلی استادانه تحمیل شد که شما طلاق میخوای و مادرت شما قانع شدن که شما هم مقصری.
    پس الان به نظرم شما باید باحساب و کتاب بیشتری پیش بری.به نظرم حتما روی این قضیه تاکید داشته باش که خانواده ایشون هم باید مشاوره داشته باشند.
    در کل زندگی با این اخلاق خیلی سخت هست.امیدوارم زودتر مشکل حل شه

  6. #6
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1393-10-23
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    5,315
    سطح
    46
    Points: 5,315, Level: 46
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 247 در 126 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یه چیزی که اومد تو ذهنم,
    البته نمیدونم منطقیه یا نه
    یه مسافرت دو نفری واسه تو سه روز برو. مثلا شمال. روز اول سعی کن با محبت کردن وضعیت رو نرمال کنی, روز دوم به بعد کامل وقت بزار فقط باهاش حرف بزن. با زبون محبت. نرمش کن و از فرجه چند روزه که 24 ساعته قراره بدون مزاحم با هم باشید برای گفتن عقایدت و شنیدن حرفاش استفاده کن.
    شاید زندگیتون اینطور وارد مرحله جدیدی بشه

  7. کاربر روبرو از پست مفید سوشیانت تشکرکرده است .

    گیسو کمند (سه شنبه 19 خرداد 94)

  8. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    آقا رضا یکم خوشبینانه تر نگاه کنید

    خانومتون خیلی اشتباه داره ، نمیگیم نداره

    اما واقعا یک سری راهنماییها فقط بچه بازیه و خاله زنک بازی ، این فکرای مسخره رو دور بریزید یعنی چی که خانومتون میره میچسبه به مادرش چون میخواد بگه خانوادش پشتشن!!! ایشون نمیخواد بگه کی پشتشه بلکه واقعا

    حس میکنه
    خانوادش پشتشن و رفتارش نا خودآگاهه هر چند خیلی لوسه

    خوب شما چرااین حسو منتقل نمیکنی که پشتشی؟

    خانواده ایشون برن پیش مشاور که زندگی شما درست بشه؟!!! مگه اگر خانومتون اجازه نده کسی میتونه توی زندگیتون دخالت کنه؟ این همسر شماست که باید بفهمه دخالت آفت زندگیشه . مثلا میتونید به مشاور تاکید

    کنید که این سایتو به همسرتون معرفی کنه و از همسرتون بخواد هر 2 هفته یک بار که مقالات و مشکلات دوستان رو میخونه به مشاورش بگه که چه چیز جدیدی فهمیده، این روش خیلی خوبیه چون همسرتون از طریق یک مجموعه

    عضو بی طرف این سایت ، زندگیشو یه جور دیگه تحلیل میکنه ، تجربه دوستان هم خیلی مهمه ، به مشاور بگید همسرتون توی این سایت بررسی کنن ببینن چند درصد زندگیها بخاطر دخالت داره ویران میشه هم خانواده دختر هم پسر

    فقط توی انتخاب مشاور دقت کنید و خودتون یه جلسه قبل برید پیش مشاور و همه ی حرفاتونو بگید که وقتی خانمتون جلسه اول رفت پیش مشاور ، اون مشاور بتونه تا حدودی ایرادای خودشو هم بگه وگرنه توی جلسات اول مشاوره

    معمولا مشاور راهنمایی خاصی نمیکنه فقط شنوده است.


    پدرخانمتون از رفتن پیش دامادتون نیتش خیر بوده وگرنه نمیگفت بین خودمون بمونه ،

    این بنده ی خدا از بس از رفتار شما و سرسنگینیتون تعجب کرده که یه سوال گنده توی ذهنش بوده که واقعا چرا شما گرم نمیگیرید که اومده از دامادتون پرسیده نکنه مشکلی داشته باشید

    میدونم شما برای این جمله ی من خیلی میخواهید جبهه بگیرید و دفاع کنید ، ولی خواهش میکنم توجیه نکنید شما باید بگید و بخندید و توی بحثاشون شرکت کنید ،

    بچه که نیستید بیان بپرسن اسمت چیه چند سالته که به حرف بیایید ، شما خودت باید بری توی جمع ، چرا میگید میگفتن و میخندیدن شما رو نمیدیدن ؟ قطعا اونها هم پیش خودشون میگن این داماد ما همش یه جا میشینه و

    منتظر آتو بگیره و ترش کنه و بره به دخترمون گیر بده ، بد دله، یا هر چی

  9. کاربر روبرو از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده است .

    واحد (سه شنبه 19 خرداد 94)

  10. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 24 تیر 95 [ 11:22]
    تاریخ عضویت
    1393-1-24
    نوشته ها
    157
    امتیاز
    3,642
    سطح
    37
    Points: 3,642, Level: 37
    Level completed: 95%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    24

    تشکرشده 58 در 38 پست

    Rep Power
    28
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آترین65 نمایش پست ها
    نه کار شما درست بوده.پدر خانم شما گفتن اگر اجازه ندن خانمتون بیاد خونه شما عکس العمل شما چیه؟موفق هم شدن کاری کردن که نیاد
    پس میتونه تمام کارهای خانم شما از قبل برنامه ریزی شده باشه و باهم هماهنگ بودند.من فکر میکنم خانواده همسرتون اینکار هارو از روی قصد انجام میدن که اگر خدای نکرده طلاق پیش اومد به همه اطرفیان بگن که مقصر شما بودین.ببنید اول بحث طلاقو پیش کشیدن بعد خیلی استادانه تحمیل شد که شما طلاق میخوای و مادرت شما قانع شدن که شما هم مقصری.
    پس الان به نظرم شما باید باحساب و کتاب بیشتری پیش بری.به نظرم حتما روی این قضیه تاکید داشته باش که خانواده ایشون هم باید مشاوره داشته باشند.
    در کل زندگی با این اخلاق خیلی سخت هست.امیدوارم زودتر مشکل حل شه

    سلام
    یعنی واسشون مهم نیست ک 40 روزه شوهر دخترشون نیست!!به فک و فامیلاشون ک گفتن رضا نمیاد.خونواده خودمم ک میدونن پدر و مادرش دخالت میکنند.بابام خوب حرف زد پس اون موقع.بهشون گفته بود ک یه بار خواهرش میاد میگه طلاق یه بار مادرش میاد میگه طلاق این شد زندگی.گفت من توانش میدم برن طلاق بگیرن راحت شن.ک داشت میرفت بابام.صدا کرد ک بیاد بشین ناراحت نشه.خلاصه اون شب ک با باباش حرف زده بود ونوس داده بود ک خونواده منم پشت من هستند.حتی گفت ک فک میکنید بچه شما بچه هست مال ما نه.ما از بیرون پیدا نکردیم ک هر کی بیاد هر رفتاری دوست داشت بکنه.
    شما میگید به فامیلاشون گفتن دعوا کردیم ما باهم.و مقصرم منو جلوه دادن؟
    پس با این اوصاف باید صبر کنم تا خودشون تماس بگیرن بگن امتحاناتش تموم شده.
    مرسی دستتون درد نکنه.

    جویا خانوم ببخشید اولش فک کردم خانومید.


    سوشیانت عزیز فعلا ک حرف نمیزنی .اول باید رابطه حسنه باشه تا بعد مسافرت بریم.
    ماه رمضان نزدیک خودشون زنگ میزنم تا اون موقع همه چی تموم شه.چون خونواده همسرم مهمونی زیاد میرن .اونوقت اگه من نباشم باید به همه ج پس بدن.

  11. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 25 مهر 94 [ 20:51]
    تاریخ عضویت
    1394-1-26
    نوشته ها
    249
    امتیاز
    2,867
    سطح
    32
    Points: 2,867, Level: 32
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 327 در 165 پست

    Rep Power
    50
    Array
    اقا رضا تاپیک های اقای kohyar1360 رو بخونید زندگیشون مثل شماست البته من کمی از اون رو خوندم وبه این نتیجه رسیدم خودتونم سری به تاپیک هاشون بزنید اینده زندگیتون رو نشون میده البته همه اینده ها مثل هم نیست شما بخونید اگر دیدید مثل شماست که از نظر دوستان وتجربشون استفاده کنید واگر شبیهتون
    نیست من رو ببخشید
    [ایا به زندگی با زن لجبازم ادامه بدم]
    این تاپیک اصلیشون یه تاپیک قبلش ویکیم بعدش داشتن موفق باشید

  12. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 دی 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1394-3-12
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    3,976
    سطح
    40
    Points: 3,976, Level: 40
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 174
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    11

    تشکرشده 58 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام آقا رضا

    بله ممکنه هرکسی از فامیلاشون که سوال کنه بگن شما مقصری چون کمتر پیش بیاد خانواده ایی بگه فرزندم مقصر


    خب با این حساب صبر کنید

    بالاخره اونا هم کم میارن

    شما هم زنگ نزن ببین اونا زنگ میزنن.


 
صفحه 1 از 6 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ترس های مبهم و استرس
    توسط مدیرهمدردی در انجمن اضطراب و استرس
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 31 خرداد 92, 12:37
  2. داستان غم زندگیه من
    توسط پدربزرگ در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 23 تیر 91, 11:05
  3. داستان زندگی کارافرین برتر کشور..احد عظیم زاده
    توسط بهار.زندگی در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 تیر 91, 14:49
  4. نقش ورزش در کاهش استرس(مدیریت استرس)
    توسط keyvan در انجمن تاثیر متقابل ورزش و روان
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: جمعه 21 فروردین 88, 10:57
  5. داستانی از عشق (داستان کوتاه)
    توسط هوشیار در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 شهریور 87, 17:12

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:24 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.