به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 خرداد 95 [ 10:16]
    تاریخ عضویت
    1393-11-25
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    2,721
    سطح
    31
    Points: 2,721, Level: 31
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 67 در 45 پست

    Rep Power
    29
    Array

    جدا شدن از خونه پدرشوهر

    سلام من الان چهار ساله خونه پدر شوهرم هستم زیر زمینه.اونم بالا حالا دارن بالا نصف میکنن برادر شوهرم بشینه. ما هر روز شوهرم با پدرش سر بنایی دعوا دارن چرا اینو ریختی اینجا چرا اینکار کردی. حالا به شوهرممیگم بیا بریم از اینجا میگنه چرا من تحمل کنم اونا اشغال نریزن... خونمون مشترکه یعنی دو و نیم دنگ ماله شوهرمه.. میگم بیا اینجا بدیمرهن بریم جای دیگه قبول نمیکنه میگه چرا من باید برم قسطبدم برادرم بره... دیکه خسته شدم...

    - - - Updated - - -

    چرا جواب نمیدیدن.. تازه خونمون هم داره تاریکتر میشه.. و خودم هم خیلی خسته شدم از اینجا نمیدونم کار درستی یا نه که برم از اینجا خدایا کمک کن تصمیم درست بگیرم. شاید برم یکم وسواس کنترل بالا از سر همسرم بیافته

  2. کاربر روبرو از پست مفید مینای سخن گو تشکرکرده است .

    آبی آسمان (پنجشنبه 14 خرداد 94)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 خرداد 94 [ 15:56]
    تاریخ عضویت
    1393-12-18
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    1,952
    سطح
    26
    Points: 1,952, Level: 26
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 43.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second Class3 months registered
    تشکرها
    235

    تشکرشده 155 در 73 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام خواهری خوشحال شدم که رفتارات با شوهرت بهتر شده هورااااااااااا آفرین
    در مورد خونه آخه دختر خوب چرا اینقدر عجولي عزیزم خونه ی خودته خوب بنده خدا شوهرت درست میگه اون چرا خونه خودشو خالی کنه برادرش چرا این کارو نمی کنه
    عزیزم یه کم منطقی وعاقلانه فکرکن هرچقدر هم که بد باشه خونه خودته تو اگه اینجا رو جابزاري وبری یه خونه خیلی بهتر مطمئن باش شوهرت بهتر نمیشه که هیچ اخلاقش بدترم میشه چون اینجا نزدیک خانوادشه هرچقدر هم که باهم بد باشن بازم خانوادشن و بعدا اگه تو خونه ی جدید هر مشکلی بین اونا پیش بیاد تو مقصري چرا میخوای واسه خودت دردسرهای جدید درست کنی من قبلا هم بهت گفتم سعی کن رو خودت ورفتاراي شوهرت کار کني و به هم کمک کنین که باعث آرامش همدیگه باشین اينقدرم بهانه نگیر مشکلاي جدید واسه خودت درست نکن عزیزم بزار شوهرت خودش به این نتیجه برسه که این خونه واسه زندگی مناسب نیست به نظر من اگه میتونی کلا این فکرو از ذهنت پاک کنو دیگه م از شوهرت نخواه اينکارو بکنه

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 خرداد 95 [ 10:16]
    تاریخ عضویت
    1393-11-25
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    2,721
    سطح
    31
    Points: 2,721, Level: 31
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 67 در 45 پست

    Rep Power
    29
    Array
    شوهرم هم یکم موافق شده چون دو تا از پنجره های خونمون داره بسته میشه چون میخوان دستشویی و اشپزخونه برای بالا درست کنن و خونمون حسابی تاریک میشه.. و دلگیر... اینطوری دوری و دوستی بهتره.. الان برادر شوهرم هم بیاد اون یکم سرسریه میخواد در قفل نکنه شوهرم حرص بخوره.. الان تو حیاط میخوابن ما دیر از بیرون میایم مجبوریم ماشین بزاریم کوچه... و یک سری مسایل دیگه

  5. کاربر روبرو از پست مفید مینای سخن گو تشکرکرده است .

    آبی آسمان (جمعه 15 خرداد 94)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 خرداد 95 [ 10:16]
    تاریخ عضویت
    1393-11-25
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    2,721
    سطح
    31
    Points: 2,721, Level: 31
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 67 در 45 پست

    Rep Power
    29
    Array
    هیچکی جوابی نداره

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 خرداد 95 [ 10:16]
    تاریخ عضویت
    1393-11-25
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    2,721
    سطح
    31
    Points: 2,721, Level: 31
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 67 در 45 پست

    Rep Power
    29
    Array
    دو دلی اومونمون بریده
    تقریبا با هم موافق شدیم بریم جای دیگه اما ترس وجودمون برداشته

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 30 شهریور 98 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1390-10-26
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    11,022
    سطح
    69
    Points: 11,022, Level: 69
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 228
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,196

    تشکرشده 1,600 در 571 پست

    Rep Power
    104
    Array
    راهی که فکر می کنی درسته رو انجام بده ، بدون ترس
    تا ریسک نکنی وضعیت بهتری گیرت نمی یاد .

  9. کاربر روبرو از پست مفید داود.ت تشکرکرده است .

    mercedes62 (شنبه 06 تیر 94)

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 خرداد 94 [ 15:56]
    تاریخ عضویت
    1393-12-18
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    1,952
    سطح
    26
    Points: 1,952, Level: 26
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 43.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second Class3 months registered
    تشکرها
    235

    تشکرشده 155 در 73 پست

    Rep Power
    28
    Array
    عزیزم اگه میدونی که صددرصد شوهرت باهات همدل وهمراه خوب دیگه نیازی به تأمل نداره هرچند من به عنوان یه غریبه تقریبا مطمئنم که همسرت بخاطر شماست که قبول کرده عزیزم خودت به شوهرت بگو که فعلا عجله نداریم اگه فهمیدیم شرايطمون سخت شد اسباب کشی میکنیم یه مدت بعدش صبر کن ببین شوهرت چه پیشنهادی میده ولی دیگه در موردش بحث نکن و بگو به شوهرت که میخوام تصمیم گیرنده آخر تو باشی و هرجور گفتی منم قبول میکنم و بعدش دیگه غر نزن و هیچ شکایتی درمورد خونه نکن

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 خرداد 95 [ 10:16]
    تاریخ عضویت
    1393-11-25
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    2,721
    سطح
    31
    Points: 2,721, Level: 31
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 67 در 45 پست

    Rep Power
    29
    Array
    همسرم اول مخالف بود ولی وقتی با پدرش حرفش شد و دیده که دو تا از پنجره های خونمون داره میگیرن و خونه بد میشه و حتی اولش هم به برادرشوهرم و پدرش گفت من میرم بیرون شما بیاین بشینید اونا قوبل نرکد میدونم به خاطر ما قبول نکردن ولی پدر شوهرم کل طبقه بالا خیلی بد درسته کرده اونم خونه ایی که کهنه بوده باورتون نمیشه همه چیز سنبل شده و بیچاره جاریم هم زیاد اعتراض نمیکنه

    بعدش به این فکر میکنم برادر شوهرم کاملاا آدم بی فکرو سرسریه وقتی با ما همسایه بشن احتمال اینکه با شوهرم به تداخل بخورن هست یعنی شوهرم خیلی به در قفل کردن اهمیت میده اون نه .. شوهرم به باهم بودن و با هم جایی رفتن اهمیت میده ولی اون نه......
    میگم قبل از اینکه این مسایل پیش بیاد بریم بهتره ... الانم عروسی که در پیشه شوهرم زیاد باپدرش راه نمیاد چون بعضی از مهمونهای پدر شوهرم بی ملاحظه هستن .. اصلن رعایت چیزی رو نمیکنه مثلام مواد مصرف میکنن اونم توی راه پله پشت بوم

    از اونورم اگر از پدر شوهرم جدا بشیم خییییییییییییییییلللللللل للللللللللللییییییییییی ناراحت میشه و شاید با ما راه نیاد که خونمون بدیم رهن بریم جای دیگه .... البته خونمون دو نیم دنگ ماله ماست .... از طرفی هم نمیخوام از خانواده شوهرم فاصله بیافته ... حالا میخوام با فامیل یکم مشورت کنم نمیدونم درسته یا ولی وقتی استخاره کردم خیلی خوب درآمد

    - - - Updated - - -

    همسرم حتی درسشم ول کرده بعد سه ترم خوندن

    - - - Updated - - -

    همسرم حتی درسشم ول کرده بعد سه ترم خوندن

  12. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 خرداد 95 [ 10:16]
    تاریخ عضویت
    1393-11-25
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    2,721
    سطح
    31
    Points: 2,721, Level: 31
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 67 در 45 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام روز تون بخیر و شادی

    دیروز عصر زنگ زدم با پدر شوهرم حرف زدم گفت من آشپزخونه درست نمیکنم گفتم نمیشه که بهتره ما بریم گفت اینطوری بقیه چه فکری میکنن گفتم فکر بقیه مهم نیست

    عصر تا شب چند تا خونه رفتیم دیدم ولی اصلن به دلم ننشست دلم یکجوری بود انگار آشوب بود توش بااینکه خودمون خواستیم بریم آما آشوب آمونم برید وقتی به خونه خودمون اومدم دلم یکم آروم شد ولی بازم هنوز قرار امروز بریم خونه ببینیم

  13. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 خرداد 01 [ 15:58]
    تاریخ عضویت
    1393-6-21
    نوشته ها
    88
    امتیاز
    6,971
    سطح
    55
    Points: 6,971, Level: 55
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 179
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 73 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مینای سخن گو نمایش پست ها
    سلام روز تون بخیر و شادی

    دیروز عصر زنگ زدم با پدر شوهرم حرف زدم گفت من آشپزخونه درست نمیکنم گفتم نمیشه که بهتره ما بریم گفت اینطوری بقیه چه فکری میکنن گفتم فکر بقیه مهم نیست

    عصر تا شب چند تا خونه رفتیم دیدم ولی اصلن به دلم ننشست دلم یکجوری بود انگار آشوب بود توش بااینکه خودمون خواستیم بریم آما آشوب آمونم برید وقتی به خونه خودمون اومدم دلم یکم آروم شد ولی بازم هنوز قرار امروز بریم خونه ببینیم
    ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    سلام دوست خوبم.ازت ميخوام ضمن احترام به خانواده شوهرت الان كه موقعيتش پيش اومده خونه و زندگيت رو مستقل كني.من خودم چندسال اول ازدواج مثل شما توي يك خونه كوچيك كه طبقه اول جاريم زندگي ميكرد و مادرشوهرم هم طبقه همكف زندگي كردم و هميشه حسرت اون لحظاتي خوردم كه شوهرم پيشنهاد داد خونه مستقلي اجاره كنيم و من با بي عقلي تمام گفتم نه.با اينكه خانواده شوهرم و مادرشوهر و پدرشوهرم آدماي خيلي خوبي هستند ولي باز به نظر من مستقل بودن خيلي خوبه اگر توي امكاناتتون هست كه خونه اجاره كنين و اين خونه رو هم همينجوري بزارين باشه اصلا برادرشوهرتون بيان اينجا غريبه كه نيست عوضش شما آرامشتون بيشتر ميشه به نظر من آرامش و داشتن خاطرات زيبا از زندگي بهترين چيز هست كه سالها بعد آدم به اين نتيجه ميرسه ما اوايل زندگيمون حتي به پدرشوهرم كمك كرديم و يك آپارتمان دو طبقه كه تا حد آجر كار شده بود تمام كرديم و توي يك طبقه اون زندگي كرديم ولي بعد به اين نتيجه رسيديم كه با تلاش دوتايمون يك خونه مستقل به نام خودمون بخريم و با اينكه اونجا پول خرج كرديم و به نام شوهرم نبود ولي همه اونكارها رو براي خوشحالي پدرشوهر و مادرشوهرم قبول كردم خدا هم عوض خوبي ما رو داد و ما خيلي زود خونه دار شديم پس نگران اين نباشين كه اگه شما نباشين خونه چي ميشه البته به نظر من.اينطوري احترامها سر جاش ميمونه هرموقع دوست داشتين به خانواده شوهر سر ميزنين و اختلافي هم بين برادر شوهر ندارين.پس نظر من اين هست دنبال خونه مناسب بگردين نزديك خونه مادرشوهرتون تا اونها هم تنها نباشن و هميشه بهشون سر بزنين ولي توي خونه مستقل با آرامش و خوشي زندگي كنين.


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:55 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.