به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 12 دی 94 [ 12:53]
    تاریخ عضویت
    1394-3-09
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    1,080
    سطح
    17
    Points: 1,080, Level: 17
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 30 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Star هنگام عقد من دختر نبودم

    سلام
    توی پونزده سالگی دختریمو از دست دادم و اینو به شوهرم میخواستم بگم اما نگفتم به این دلیل
    وقتی با شوهرم قبل عقد صحبت میکردیم بهم گفت اگر هزار باز هم سکس داشته بودی برای من اهمیت نداره.
    من این حرفشو به یکی گفتم گفتش یا خیلی رابطه داشته یا میخواد زیر زبونتو بکشه.
    خلاصه ما عقد کردیم و رابطه جنسی برقرار کردیم اما اون هیچوقت از نداشتن بکارت سوال نکرد
    خیلی دوسم داشت خیلی دنیا رو به پام میریخت تا اینکه اختلافاتو تفاوت فرهنگیمون آزارمون میده و برخلاف میل من میخواد جدا بشه.
    هزار بار دعوا کردیم هیچی نمیگفت تا یکبار توی دعوا بهم گفت وقتی یه ج...ه باشه پرده هم نداشته باشه بدبختیش ماله منه.
    حالا سوالم اینه من که دختر نبودم و طبق حرف قبل عقد خودش که سکس داشته میبودم براش مهم نبوده، من تمام حق و حقوقی که یک قانون به یک زن میده مثل مهر و نفقه و ... ببخشم و جدا بشیم؟

    چند روزه ذهنم مشغوله این مساله است
    چون قانون اگر خانوم باکره باشه مرد نصف مهریه رو میده اگر باکره نباشه کل مهریه رو باید بده و با توجه به اینکه شوهرم دختری منو از بین نبرده.

    باتشکر

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 12 دی 94 [ 12:53]
    تاریخ عضویت
    1394-3-09
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    1,080
    سطح
    17
    Points: 1,080, Level: 17
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 30 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    "بحث نصف مهر و تمامش ربطي به بكارت نداره"
    چرا میگین ربط نداره؟
    مهریه به هر دختری تعلق میگیره اما اگر باکره باشه نصف مهریه فقط بهش تعلق میگیره.
    شاید هم منظورتونو درست متوجه نشدم


    شوهرم اگه طلاقم بده محکوم به دادن کل مهریه به خاطر نداشتن بکارت هستش ، بکارتی که خودش نزده!
    الان شوهر من هیچ ادعایی نمیتونه بکنه و دادگاه هم قبول نمیکنه چون دو ساله رابطه داشته بعد یهو یادش افتاده!


    حالا من منظورم اینه که
    فقط میخوام بگم اصلا با فضای دادگاه و مهریه و امثال اینا کاری ندارم.
    درگیر عذاب وجدان و ... هستم که من حق الناسی نکرده باشم که نام من باید توی شناسنامش بمونه، گاهی اوقات میگم اگر میگفتم حقیقتو شاید ازدواج نمیکرد...
    درسته شوهر من گفت اگر رابطه قبل ازدواج داشته باشی مهم نیست اما به نظرم به خیالش فکر میکرد من دخترم و اینو طبق افکاره خودم میگم.


    کلا الان مشکل خودم هستم با خودم درگیرم. همش این افکار که با زندگیش بازی کردم تو ذهنم میاد

    ما عقدیم و مستقل نشدیم
    ویرایش توسط طلوع زیبا : شنبه 09 خرداد 94 در ساعت 16:29

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 26 اردیبهشت 95 [ 22:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-30
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    1,101
    سطح
    18
    Points: 1,101, Level: 18
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    58

    تشکرشده 32 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بر شما
    دختر نبودن شما در هنگام عقد نمیتونه هیچ چیزی از شما به عنوان یک انسان که نقش عالی همسر بودن رو داره کم کنه.شما اگر نگران این هستید که باید حق و حقوق خودتون رو از همسرتون مطالبه کنید یا نه از دو جهت این قضیه رو بررسی کنید اول بعد روحی به خودتون رجوع کنید که آیا وظایفتون رو به طور کامل در زندگی انجام دادیدیا خیر؟اگر واقعا برای حفظ ودوام زندگی مشترک ار همه لحاظ تلاش کردید دیگر نباید در احقاق حقتون تردیدی داشته باشیدو دوم از نظر حقوقی ایشون اگر در همون ابتدا با این قضیه مشکل داشتن باید به دادگاه رفته و شکایتش رو اعلام میکردن اما پس از ادامه زندگی مشترک دیگه نمیتونه در این زمینه ادعایی داشته و شکایتی انجام بده.
    همیشه برای جدایی فرصت هست اما برای زندگی نه.
    با آرزوی خوشبختی

  4. کاربر روبرو از پست مفید آرامش باران تشکرکرده است .

    راویس (شنبه 09 خرداد 94)

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 11 خرداد 95 [ 19:14]
    تاریخ عضویت
    1394-2-05
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    1,320
    سطح
    20
    Points: 1,320, Level: 20
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 80
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    58

    تشکرشده 39 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آرامش باران و capitan2 کاملا درست میگن اگه شما به وظایفت کامل عمل کردی پس عذاب وجدان نداشته باش و بعنوان یک انسان تصمیم بگیر ... اگه فکر میکنی که دینی به گردنت بابت بکارت هست و نباید این دین رو همسرت پرداخت کنه پس توام مهریه (که همون هدیه) هست را ببخش و توافقی جدا شو ... توی دعوا حلوا خیرات نمیکنند افراد از هر وسیله ای برای چزوندن هم استفاده میکنند حتی افکار و عقایدی که روزی بهشون پایبند بودن رو ممکن توی دعوا زیر پا بگذارند بنابراین از همسرت دلگیر نباش بارها پیش میاد که یک مرد به زنش که بکارت رو خودش زده توی دعوا بگه ج...ه پس لزوما توی دعوا معانی کلمات به اون شدتی که بیان میشن نیستند ... یا سعی کن مشکلاتتون رو حل کنی یا همانطور که در حقت مردونگی کرده و ابروت رو جلوی خانواده و دیگران حفظ کرده توام مرد باش

  6. کاربر روبرو از پست مفید راویس تشکرکرده است .

    نیکیا (دوشنبه 25 خرداد 94)

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 24 بهمن 94 [ 17:27]
    تاریخ عضویت
    1393-12-03
    نوشته ها
    48
    امتیاز
    1,915
    سطح
    26
    Points: 1,915, Level: 26
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    116

    تشکرشده 115 در 31 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط طلوع زیبا نمایش پست ها
    الان شوهر من هیچ ادعایی نمیتونه بکنه و دادگاه هم قبول نمیکنه چون دو ساله رابطه داشته بعد یهو یادش افتاده!

    راستش زمان عقد من،وقتی رفتیم برای آزمایش خانمی که کلاسو برقرار کرد گفت که من یکی رو میشناسم شوهرش بعد از 12 سال رفته دادگاه و گفته خانمم موقع ازدواج دختر نبوده و دادگاهم قبول کرده و حکمشو دیگه نمیدونم چی شده.
    یعنی فکر میکنم اینجوری که شما گفتی نباشه.

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 فروردین 98 [ 15:00]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    275
    امتیاز
    7,709
    سطح
    58
    Points: 7,709, Level: 58
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    521

    تشکرشده 526 در 206 پست

    Rep Power
    63
    Array
    سلام
    به نظر من اول تلاش کن برای ساختن زندگیت که اون رو درست کنی و سعی کن در آخرین مرحله به طلاق فکر کنی
    دوم اینکه شما هرکدومتون یه سری اشتباهات داشتید و باید عواقبشو بپذیرید
    اشتباه شما این بود که قبل از عقد بهش نگفتید در صورتی که قضیه بعد از ازدواج مشخص میشد و لزومی نداشت پنهان کنید
    اشتباه اون آقا هم این بود که گفته روابط قبلی شما براش مهم نیست و بعد از دوسال یادش افتاده براش مهمه و این بیشتر یه بهانه هست برای فرار از مهریه
    از نظر من اگه میخوای جدا بشی ولی احساس عذاب وجدان داری که تمام مهریه حق تو نیست و اون دختری شمارو نبرده نصف مهریتون رو ببخشید ولی نصف دیگشو بگیرید چون این حق شما هست
    ان شاءالله که مشکلاتتون حل بشه و به مرحله طلاق نرسید
    موفق باشید
    یاعلی...

  9. کاربر روبرو از پست مفید alireza198 تشکرکرده است .

    (آسمانی آبی) (شنبه 09 خرداد 94)

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 12 دی 94 [ 12:53]
    تاریخ عضویت
    1394-3-09
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    1,080
    سطح
    17
    Points: 1,080, Level: 17
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    49

    تشکرشده 30 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    nazi1371 مطمئنین چیزی که گفتین صحت داره؟ یا فقط یه حرفی از یه نفر شنیدین؟
    12سال یا ساعت؟
    12سال راضی بوده حالا شده ناراضی؟!!! یا شایدم قاضیشون آشناشون بوده.


    قبل از عقد یعنی از 15 سالگی استرس ازدواج داشتم با مشاورا و مراجع تقلید که صحبت میکردم از لحاظ شرعیش هم بدونم میگفتن به هیچ عنوان مطرحش نکن. اگر هم گفتی وارد جزئیات نشو. اما من نمیتونستم نگم
    به غیر یه مشاور به چند تا از دوستام درباره حرفش که گفته بود سکس داشتی مهم نبوده گفتم و همه میگفتن اون رابطه داشته
    اما نمیتونستم و نمیتونم باور کنم این حرف رو پسری بهم زده که تو یک خانواده فرهیخته بزرگ شده و تمام محلشون به پاکیش قسم میخورن و تمام عمرش به کاره عبادت و چاپ کتاب و پروژه و یاد گرفتن زبان و نماز و روزه پرداخته. و سر وقت هم توی مسجد داره نمازشو میخونه. احترام تو خونشون موج میزنه و برای هر رفتو آمد پدرشون از جاشون به احترامش بلند میشن . برادر کوچیکتر تا برادر بزرگتر از در نرفته بیرون پاشو بیرون نمیزاره و در رو به احترامش باز میکنه براش...
    (ما از اینکارا نمیکنیم خیلی صمیمی و شوخ هستیم فقط بابامون میاد خونه بلند میشیم)
    من حتی یبارم تو ایمیلو و ایدی یاهوش رفتم و لیست چت های قدیمیشو درآوردم و همه رو خوندم فقط با همکارای مرد و زن درباره کارهاش ارتباط برقرار میکرد.


    من هیچوقت اون روزی که میخواستیم حرفامونو بزنیم رو یادم نمیره تمام وجودمو استرس گرفته بود اومده بودم بهش بگم که دختر نیستم و تا روز قرارمون ناراحت بودم همش با خودم کلنجار میرفتم که چیکار کنم من دوسش دارم و این پسر آرزومه مال من باشه اما با گفتن حقیقت میزاره میره. اما باید میگفتم تا درست تصمیم بگیره .اما هنگامه صحبت تا اومدم حقیقتو بگم یهویی شروع به صحبت کرد و یه تیکه از صحبتاش این بود که گفت از گذشته حرف نزنیم اگه قبلا هزار بار هم رابطه داشتی اهمیت نداره من به گذشته اهمیت نمیدم شاید یه آدمی پشیمون شده باشه پس من با گذشته کاری ندارم آینده مهمه و حتی مثال حرف امام علی به مالک اشتر رو گفت در باره کسی که شب هنگام گناه کرده تو صبح به چشم بد نگاش نکن شاید توبه کرده باشه. من هم که دیگه دست و پام از استرس حقیقتی که میخواستم بگم میلرزید کاملا آروم شدم تو دلم عروسی بوووووود. خب وقتی این حرفو به من زده بود من چرا باید حقیقتو میگفتم خودش آب پاکیو ریخته بود تو دستم


    دوستان شوهرم هیچوقت حرفی درباره مهریه نزده که مثلا تو دختر نبودی و من حالا باید کامل بدم ابدا.
    اون فحششم که تنها حرف بدش بود اونموقع بحث جدا شدن نبوده خیلی فشار عصبی بهش وارد شده بود و دقیقا حرفش یادم نیست اما پرده و ج..ه اش رو یادمه. که به نظرم منظوره حرفش این بود تو که دختر نبودی پس آدم بدی هستی و عذابم میدی.




    حالا شوهرم دیگه منو نمیخواد و هر کاری برای با هم بودن میکنم نظرش عوض نمیشه و قصد طلاق دادنم رو کرده.
    همش به خودم میگم من لایقش نبودم و شناسنامشو خراب کردم و حالا هم میخواد طلاقم بده با کل مهریه
    و حتی گاهی اوقات هم فکر میکنم اگر حقیقتو میدونست شاید عقد نمیکرد و یه حرفی به من زده بود پس عقد ماصحیح نبوده به دلیل نداشتن بکارت
    اصلا موندم با خودم و وجدانم و به خودم میگم برم خودمو برم معرفی کنم و زندگیشو برگردونم

  11. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 22 تیر 97 [ 21:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-22
    نوشته ها
    180
    امتیاز
    5,092
    سطح
    45
    Points: 5,092, Level: 45
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    56

    تشکرشده 91 در 64 پست

    Rep Power
    32
    Array
    طلوع زیبای عزیز
    چیزهایی که شما از شوهرت تعریف کردی،به نظرم یک انسان متین و با وقار و به دنبال زندگی و خوشبخت کردن شما بودند.و واقعا خیلی دوستتون داشتند که هیچ وقت به روی شما نیاوردند.مطمئن باشید هر شوهر دیگه ای بود به روی شما میاورد.خب ادم تو موقع عصبانیت خیلی چیزا میگه.به نظرم شما به جای اینکه دنبال مهریه و این حرفا باشید از دوستان برای ادامه زندگیتون راهنمایی بگیرید.

  12. 2 کاربر از پست مفید سحر22 تشکرکرده اند .

    واحد (دوشنبه 11 خرداد 94), اقای نجار (شنبه 09 خرداد 94)

  13. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 24 مهر 94 [ 18:30]
    تاریخ عضویت
    1393-2-13
    نوشته ها
    24
    امتیاز
    1,371
    سطح
    20
    Points: 1,371, Level: 20
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    35

    تشکرشده 26 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام خدمت شما دوست عزیز
    چن تا سوال دارم.
    1- تو این مدتی که عقد بودید دعوا هم داشتید؟
    2- چه موضوعی پیش اومد که دعواتون شد و ایشون این حرف رو به شما زدن؟
    3- وقتی ایشون این حرف رو به شما زد شما چیزی بهش نگفتید؟ یعنی یاداورش نکردید که خودت قبول کردی؟
    4- قبل از اینکه این حرف رو به شما بزنه مثلا یه هفته یا دوهفته قبلش رابطه شما چطور بود؟سرد بود؟
    5- خانواده خودت از این موضوع خبر دارن؟
    6-چرا گذاشتید دو سال عقد بمونید؟ دوسال مدت زیادیه و به نظر من یکی از اصلی ترین دلیلش همین طولانی شدن مدت عقد بوده.
    لطفا سوالاتمو کامل پاسخ بدید تا بتونیم کمکتون کنیم

  14. کاربر روبرو از پست مفید arash2000 تشکرکرده است .

    واحد (دوشنبه 11 خرداد 94)

  15. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 فروردین 98 [ 15:00]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    275
    امتیاز
    7,709
    سطح
    58
    Points: 7,709, Level: 58
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    521

    تشکرشده 526 در 206 پست

    Rep Power
    63
    Array
    سلام
    به نظر من این تایپیک رو ول کنید یه تایپیک باز کنید در مورد اختلافات و مشکلات زندگیتون که باعث شده کارتون به طلاق کشیده بشه توضیح بدید و راهنمایی بخوایید حیفه به این زودی زندگیتون شکست بخوره
    اون قضیه چیزیه که تمام شده دیگه بحث اینکه باید میگفتی یا نمیگفتی مطرح نیست به فکر مشکلاتی که الان دارید باشید و سعی کنید حلشون کنید

  16. 4 کاربر از پست مفید alireza198 تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (یکشنبه 10 خرداد 94), کمال (یکشنبه 10 خرداد 94), واحد (دوشنبه 11 خرداد 94), نادیا-7777 (یکشنبه 10 خرداد 94)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:24 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.