به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 10:21]
    تاریخ عضویت
    1394-3-06
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    195
    سطح
    3
    Points: 195, Level: 3
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    راهنمایی برای بزرگترین تصمیم زندگیم یعنی ازدواج

    با سلام خدمت تمامی دوستان و مشاورین
    من متولد 68 با مدرک تحصیلی کارشناسی ارشد - سربازی نرفتم ولی کاراشو کردم برای اول تیر اعزام منه، برای امریه هم اقداماتی کردم ولی هنوز اوکی نشده ...
    وضع مالی من یه خونه به ارزش 100 میلیون دارم
    سرکار میرم حقوقم تقریبا تو رنج 600 تا 700 تومانه
    قسط دارم یه چیزی نزدیکه 700 تومان که با کمک خانواده پرداخت میکنم


    من از 3 سال پیش تقریبا تو ترم آخر دانشگاه دوره لیسانس با یکی از همکلاسیهام آشنا شدم و این اشنایی اوایل به صورت خیلی صادقانه و احساسی نبود صرفا یه دوستی ساده برای من بود اما بعد از گذشت چیزی حدود 1 سال و تغیر شرایط روحی من و دیدن یک سری معرفتا و خوبی های این خانوم تصمیم گرفتم خیلی جدی تر بهشون فکر کنم و این رابطه رو خیلی صادقانه تر از قبل با عشق و علاقه واقعا بی حد و وصفی دنبال کنم، منظورم از صادقانه اینه که ایشون در ریز مسائل خانوادگی و مالی و کاری بنده هستن


    {این خانوم تقریبا یه سال از من بزرگتره، ساکن شهرستانی که از ما تقربا 560 کیلومتر دورتره، وضع مالی به مراتب بهتری از خانواده من داره در حدی که پول توجیبی ایشون نزدیکه 1200 تا 300 میلیونه و بسیار صادق و مهربان و خواستگارهای بهتر از لحاظ مالی و درسی و قیافه ای از من داشتن تو این سه سال که واقعا به دلیل بار احساسی بین ما و تفکرات و شناخت بینومون رد کردن}


    خانواده من (پدر و مادر) تقریبا 2 سال و نیم هستن که درجریان این ارتباط هستن، درحدی که حتی من با مادرم و ایشون به پارک برای پیاده روی میرفتیم چون در بازه ای ایشون در شهر ما به دلیل کاری به مدت 1 سال تقریبا تنها زندگی میکرد ولی در خانواده اونها فقط تک خواهرشون درجریان تقریبا کامل این رابطه هستن


    ما در اوایل فروردین امسال پس از اتمام درسم به خواستگاری ایشون رفتیم خب خانواده ایشون صرفا جلسه خواستگاری رو به دید یه مهمونی برای آشنایی نگاه میکردن و با اومدن من سوالات زیادی در ذهنشون شکل گرفته از جمله :
    چی چیز این پسر از خواستگارهای قبلی سر تره که دخترشون حاضر شد اینا بیان خواستگاری و حتی باهاش حرف بزنه؟
    این پسر از نظر مالی بسیار پایین تر از ما و دخترمون اصلا میتونه با اون زندگی کنه
    و دوری شهرها و اینکه چرا باید بیاد خواستگاری دختر ما
    و الان متوجه شدم به صورت خیلی محرمانه که حتی حاضر به پذیرایی ما نبودن و صرفا به خاطر دخترشون و احترامی که به شخصیت دو فرزندشون میزارن اجازه حضور مارو دادن


    بعد از جلسه خواستگاری به دلیل چهره من که یه ضایعه پوستی رو صورتم دارم پدر و مادرشون به مشاوره رفتن و وقتی از فعالیتها و صفات من حرف زدن مشاور گفته واقعا ارزش فکر کردن داره این پسر
    و مسائل زیبایی چهره شو به دخترتون بسپارین و آشنا بشین ولی با توجه به دوری مسافت زیاد مدت عقد طولانی نشه به کلی دلیل


    یه ماه بعد اونا به شهر ما اومدن برای آشنایی بیشتر و تو تحقیق و صحبت با من بیشتر نظرشون جلب شده نسبت به خانواده من، اما به دلیل اینکه تا حالا دختر شوهر ندادن و فامیلشون تقریبا 3 تا ازدواج بیشتر نداشته خیلی نسبت به روند این موضوع نا آشنان و به نوعی به خاطر شرایط من نگران و فول استرس هستن در حدی که به دخترشون مثلا گفته بودن اگه این پسر اینقدر به آینده کاری و تلاشاش خوش بینه بزاره 2 سال باهم آشنا باشیم و تو این دوسال تلاششو به ما ثابت کنه که با گریه دخترشون کلا منتفی شده این ایده


    من خودم از یه خانواده شلوغم و خواهرم ازدواج کردن و برادرام هم همینطور اونا به مراتب پروسه ساده تری رو طی کردن به دلیل انتخابهاشون و اینکه این پروسه یه کوچولو سخت تر شد و من بی صبری ها و ناراحتی این دختر و بعضا از حرفای پدر و مادرش میبینم و اینکه نمیتونه خیلی مسائل و آشنایی های که نسبت به من و ویژگی های شخصیتی و دلیل انتخاب منو به خانواده اش بگه و سخت گیری های اونارو که میبینه بهم میریزه یه کوچولو نا امید شدم

    بگذره که من یه سری تفکرات هم دارم که مثلا مهریه 14 سکه باشه که واقعا بتونم بدم و اینو به دخترم گفتم میشه گفت 70 تا 80 % موافق هم بوده اما با این شرایط اینقدر مشغول فکرم که اصلا به اونجا فکر نمیکنم

    من خیلی شاد و امیدوارم همیشه توکلم به خدا بوده و واقعا کمکم کرده
    تو این 3 سالی و نیمی هم که با این دختر بودم تا حالا یه بار هم دعوامون نشده خیلی من شخصیت آرومیم و این خانم هم همینطور در صورتی که عملا با هم زندگی میکردیم تو یه خونه، من باور دارم آدمی که سخت تلاش کنه میتونه بعد از 7 8 سال عین داداشم که با صفر شروع کرد الان خونه خوب و ماشین و خرج کرد عالی داره رو داشته باشم واسه همین اصلا درس خوندم فن یاد دارم و پول جمع کردم خونه حتی هرچقدر ضایع خریدم


    الان خانواده این دختر میگن همش بهش
    آیا به این فکر کردی که تو برجی 1.5 میلیون حداقل خرج میکردی و این پسر سربازه 2 سال و نهایتا دریافتی بعد سربازیشم شاید بشه 1.5 میلیون ک قسط و خرج خونه هم ازش کم میشه
    تو تو رفاه زندگی کردی و فکر کردی که چقدر زندگی شاید سخت بشه
    به دوری و تنهایی هاش فکر کردی؟
    و خود دختر هم میگه نمیدونم اگه این همه فشار بیاد روم بازم میتونم باهم بخندیم ساده بگذریم و شاد زندگی کنیم ....
    یه دودلی تو سر ما دو تا افتاده ؟!
    راستش میخوام نظر شما دوستان و اگه میشه یه مشاور یا روانشناس هم بدونم در مورد این ازدواج و رابطه در آینده چقدر خوشبینین و چه جوری فکر می کنید
    ویرایش توسط parham_rad : چهارشنبه 06 خرداد 94 در ساعت 11:31

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 دی 96 [ 22:59]
    تاریخ عضویت
    1392-11-30
    نوشته ها
    297
    امتیاز
    6,423
    سطح
    52
    Points: 6,423, Level: 52
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 127
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    625

    تشکرشده 345 در 183 پست

    Rep Power
    51
    Array
    توی یه خونه زندگی کردن به معنی رابطه جنسی کامله؟
    اگه آره که مطمءنا تو احساسی تصمیم گرفتن دختر اثر میذاره و حتما باید دوتایی مشاوره قبل ازدواج برید

  3. کاربر روبرو از پست مفید baitollah-abbaspour تشکرکرده است .

    parham_rad (پنجشنبه 07 خرداد 94)

  4. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام دوست عزیز.

    منم با حرفای خانواده دختر خانم موافق هستم... دختری که ماهیانه 1.5 خرج کرده و مثلا فرضی عدد میگم توی سطح رفاه از صد نمره مثلا 50 بوده حالا اگه ازدواج کنه و به سطح بالاتری بره خوشحال میشه ... ولی اگه پایین تری بیاد ناراحت خواهد شد... مثلا با زندگی شما بیاد روی سطح یکدفعه 30 براش سخت خواهد بود چون عمری توی سطح 50 بوده....

    توی این سه و نیم سال شما فکر کنم در حد متعارفی رابطه داشتید پس این که بازم با این حالت اصلا بینتون دعوا نشده نشونه ی خوبی الزاما نیست چون هیچ وقت راجب هیچی با هم مخالفت نکردید که عکس العمل همو شده یکبار هم ازمایشی ببنید ...

    از طرفی شما خونه دارید و... من با روحیات خانم مد نظر شما اشنایی ندارم ...ولی اگه خانم مد نظر شما از روی احساسات و تصورات شما رو صرفا واسه ازداج پسندیدند به مشکل می خورید..ولی اگه نه واقعا با منطق و عقلانی و بر پایه ی واقعیات به شما بله گفتند به نظرم پای همه چیش هم می تونند وایستند... به هر حال اگه همه ی شرایط شما جور باشه و باهم کفویت داشته باشید واقعا حیفه واسه خاطر پول و درامد ماهیانه کمتر وصلت شما انجام نگیره..


    ولی من خودم کلا ازدواجای شهرای دورو سخت می بینم برای همه...بازم تجربشو ندارم بهتره از دوستانی که تجربه دارند بپرسید....

    من فکر میکنم این که مثلا یکسال دیگه از سربازی شما هم بگزره و نشون کرده ی هم باشید مثل این مدتی که گذشته و.. شاید فکر بدی نباشه...ولی این یه بدی داره باز اگه اون موقع بنا به هر دلیلی قسمت هم نشید ضربه شدیدی هر دوی شما می خورید پس باز یه جورایی بهتره همین الان تکلیف این رابطه مشخص بشه...

    حالا واقعا اگه مشکل مالی باشه خب پدرو مادر ایشون که دارند می تونند به دخترشون اول زندگی کمک کنند یا به شما قرض بدند بهش زیاد فشار نیاد و..

    به نظرم تمرکزتون رو بذارید روی سایر چیز ها و ببیند در اون ها تناسب دارید یا نه... مثلا نحوه ی تربیت و فرهنگ خانواده و مخصوصا دو شهر دورید و... چیزایی که خودتون هم اشاره کردید.

    ان شالله بهترین تصمیم رو بگیرید.

  5. کاربر روبرو از پست مفید فدایی یار تشکرکرده است .

    parham_rad (پنجشنبه 07 خرداد 94)

  6. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,022 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام دوست عزيز

    اولا اينكه كاملا
    بارزه كه شما با اين خانواده اختلاف فرهنگي داريد و اونهم به خاطر فاصله هاي جغرافيايي تون هست.من نظر شخصي خودم و تجربه ام رو در اين زمينه ميگم.همسر سابق من هم همشهري من نبود و سر همين كلي اختلاف داشتيم...هر صحبتي و هر اختلافي ميشد ميگفت ما در شهرمون فلان كارو بد نميدونيم....ما فلان پوشش رو بد نميدونيم....ما فلان رفتار رو بد نميدونيم....حتي من بعد از عقد متوجه شدم كه چقدر ادمهاي اين شهر متاسفانه بد غذا ميخورن و مثلا اعتقاد داشتن ويتامين بعضي غذاها در كثيف خوردشنون و اين چيزهاست...
    خب همينا اختلاف اوره



    در مورد مسائل مالي هم كه بچه ها گفتن.نيت خيلي از خانوما براي ازدواج الان اينه كه بعد از ازدواج يه زندگي راحت و مرفه تر نسبت به خونه پدريشون داشته باشن....اين خانوم اين رو هم به شما گوشزد كرده......
    پس اينم زياد نشونه خوبي نيست.

    اينكه شما ضايعه پوستي داريد دور از جونتون جذام و يا بيماري لاعجلاج نداريد كه اين پدر و مادر رفتن پيش مشاور و مشاور هم گفته به اخلاقش نگاه كنيد و ......با رفتشن مشكلي نيست اما اينكه اين خبر اصلا به گوش شما رسيده صو
    رت خوشي نداره

    مورد ديگه اينكه شما ميگيد به دخترشون گفتن كه چرا همچين پسري رو قبول كردي با وجود اينكه خواستگار انچناني داشتي !! خب
    اينا اصلا نشونه هاي خوبي نيست....

    در كل از حرفهاي شما ميشه نتيجه گرفت اين خانواده شما
    خيلي پايين تر از خودشون ميدونن چه ظاهر چه فرهنگي چه اقتصادي و .......
    و مجددا نكته ديگه

    اينكه حاضر نشدن حتي شما رو به عنوان خواستگار بپذيرن و ......بازهم در كليت اين قضيه مشكلي نيست اما
    چرا اين اخبار بايد به گوش شما برسه ؟!

    مطمئن هستيد كه اين خانم ميتونه را
    ز نگهدار مسائل زندگيش باشه ؟(مسائل زندگي خودش و همسرش)

    و موضوع اخر اينكه شما با ايشون در يك خونه زندگي كردين ؟!

    اين مسئله يكمي تامل برانگيزه

    و يك نكته خيلي خيلي مهم

    اينكه اگر اين ازدواج با اين همه فراز و نشيبي كه داره جور بشه ، به هيچ عنوان از الان ايشون رو عادت و دلگرم به گرفتن پول و ...از خانوادش نكنيد.چون خوده همين كار به شدت اسيب زاست و خودش منجر به ايجاد اختلافاتي ميشه كه ان سرش ناپيداست.
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  7. 3 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    parham_rad (پنجشنبه 07 خرداد 94), واحد (پنجشنبه 07 خرداد 94), اقای نجار (پنجشنبه 07 خرداد 94)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 10:21]
    تاریخ عضویت
    1394-3-06
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    195
    سطح
    3
    Points: 195, Level: 3
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم وا واقعا با خوندن حرفاتون آرومم
    چند مورد و برای راهنمایی دوستان دوست دارم بگم
    • ما رابطه جنسی کاملی داشتیم اما نه از اول بعد از حدود 2 سال دوستی این اتفاق افتاده، تو دوران دوستیمون با اینکه من آگاه به این اختلاف های طبقاتی بودم بارها و بارها گفته بودم این یه دوستی و هیچ برنامه ازدواجی نیست که با کلک و ... بخوام به خواستم برسم اما واقعا وقتی صبوری ها و رفتارهای بزرگ منشی های اونو دیدم تصمیمم به با اون بودن بیشتر شد و رک بهش گفتم خودشم میگه ک از زمانی ک گفتی این حرفو رفتارت خیلی آروم تر شده خیلی توجه به من بیشتر میکنی و تلاشت و نگاهت واقعا یه جور دیگه شده
    • در مورد اختلاف سطح طبقاتی و انتظار دختر برای بهتر زندگی کردن کاملا حق با دوستانه ، اما خود من واقعا تلاش میکنم و از طرفی این خانم واقعا اهل ولخرجی نیس مثلا ایشون با اینکه نیاز مالی نداره دوره خیاطی حرفه ای رفته و الان 8 9 تا دانش آموز داشته که تو فکر زدن آموزشگاه یا یه تولیدی با کمک منه، این نشون میده که اهل راحت خرج کردن نیست و دیدم که دوست داره با تلاش به چیزی برسه و واقعا تا اینجا حداقل خودشو با شرایط سطح کیفی مثلا 30 زندگی من مطابق نشون داده
    • دلیل دعوا نشدنمون هیچگاه سکوت نبوده، دلیلش واقعا منطق بوده که پشت کارامونه صحبت در مورد ریز ترین مسائل و تصمیم خرد جمعی بوده، بارها بهش ثابت کردم که اگه تصمیم اشتباهی هم گرفته با حمایت من بهترین جواب و دیدیم و برعکسش سختی کشیدیم ولی آخرش لذت باهم فکر کردن و واقعا دیدیم تو موارد مختلف
    • اما در مورد انتخاب من توسط ایشون، اینکه پشتش منطقه یا نه همیشه باهم در مورد آینده که باید حداقل 7 8 سال سختی بکشیم حرف زدیم مشکلی ندارن ولی فقط میگن من همه سختی رو تحمل میکنم حتی اگه 6 ماه تو خونه هیچی نخوریم ولی هوای خانواده منو داشته باش چیزایی که میخوان رو حتی با شو آف جلوشون عالی جلوه بده دلیلی نداره اونا بدونن من چه جوری رفتارم با تو و چقدر باورت دارم، راستش همیشه از این حرفش ناراحت شدم ولی بخاطر خوبیاش هیچی نگفتم، این که میگه مثلا تو مهریه و مراسم بزار حرف بابام اینا باشه ولی من تو زندگی همه رو برات جبران میکنم، دیدم رفتاراشو موقع مشکل مالی دارم به اینور انور میزد خیلی راحت 10 20 میلیون جور میکرد قرضی بهم میداد ولی میگفت تو خودتو پیش کسی خراب نکن من میگیرم تو بهم برگردون سر فرصت
    • در مورد صبر کردن چند مسئله مهم هست یکی اینکه واقعا سنمون داره میره بالا، یکی شرایطی که واقعا با ازدواج گره خورده عین امریه و استخدام من که تقیبا 90% جوره و یا خواستگارهای زیادی که داره مثلا آخریش یه پسر کارخونه دار ملیاردر به نام از دوستان باباش (اتفاقا مسائلی از این دست و این که میگم به صورت محرمانه متوجه شدم مثلا اینجوری بوده که مامانش زنگ زده با دخترش حرف بزنه خوب من تو خونه پیشش بودم اما اونا نمیدونستن و این حرفا رو پشت تل گفتن و من هم گوشای خیلی تیزی دارم و شنیدم در صورتی که هیچ وقت هم به روش نیاوردم و نمیاره که مامانش چی بهش گفت حتی صورتشم حالتش تغیر نمیکنه)
    • در مورد انتظارات مالی راستش کلا من آدم پر تلاشیم یکی از دلایلشم همیشه باورم اینه تا وقتی خودم میتونم پول در بیارم چرا به نوعی قرض و طلب پول از دیگران حتی با انتظارات به جا یا بی جا ، اتفاقا خودش همیشه میگه که خوش حسابی تو تو مسائل مالی برای من واقعا جذاب و دوست داشتنی بوده، من مثلا یکی از دلایل مهریه 14 سکه ایم همینه که واقعا حتی انتظار جهزیه ندارم از خانواده اش چون برادرام هم فقط با دختر ازدوواج کردن و به سختی خودشون سعی کردن زندگیشونو جمع کنن سخت بوده ولی به نظر من خیلی شیرینه که آدم همه چی رو خودش به دست بیاره حتی با کمک اطرافیان ، من باور دارم که خودم وقتی تلاش کنم چیزی رو بدست بیارم خودم صاحب نظرشم ولی وقتی مثلا سرمایه رو کسی بهم بده طبیعی که نحوه انجام کار و نوع کار هم اون انخاب کنه حتی اگه اون نفر پدر خانمم باشه


    راسته واقعیت من به همه اختلافات طبقاتی و فرهنگی آگاهم اما این همه عشق علاقه احترام و ویژگی های مثبتی که تو خودم و اون دیدم نمیدونم رنگشو میبازه پیش موارد اختلافی یا نه
    ویرایش توسط parham_rad : پنجشنبه 07 خرداد 94 در ساعت 10:36

  9. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    با سلام . اقا پیام شما نه بصورت شرعی و قانونی ولی عملا ازدواج کردید و دارید با هم زندگی میکنید . پس تردید در قانونی و شرعی کردن این ازدواج و حتی به تاخیر انداختن اون نا مردیه . با وجود اختلافات فرهنگی و اقتصادی که ممکنه بین دو خانواده وجود داشته باشه این خانم به شما علاقمنده و دیگه هیچ اختلافی نمیتونه و نباید اجازه بدید جلو ازدواج شما رو بگیره . چون شما عملا اینکار رو کردید .

  10. 2 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    parham_rad (پنجشنبه 07 خرداد 94), شیدا. (پنجشنبه 07 خرداد 94)

  11. #7
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    یه خانم 25 ساله در 22 سالگیتون وارد زندگی شما شده.
    از نظر مالی پدرش تامینش می کرده، از نظر خونه هم امکان با هم بودنتون را خود دختر فراهم کرده و خونه داشته، از نظر جنسی تامینتون می کرده، از نظر مالی ساپورتتون می کرده و به خاطر اختلاف سنی و دانایی یک دختر 25 ساله کمتر بحث داشتید و مثل یک مادر مراقب شما بوده.

    وقتی ازدواج کنید قرار نیست اون خونه و پول ماهانه و ساپورت والدینش را داشته باشید، که هیچ. تازه قراره نقش یه داماد با درآمد خوب را هم بازی کنید.
    پس مسائل مالی تقریبا منتفی می شه. با ششصد هفتصد تومن حقوق و هفتصد تومن قسط، قراره این دختر را و زندگیتون را بچرخونی !! چطوری؟

    همین الان ازتون شوآف خواسته. خب این شوآف از خونه و ماشین و لباس و مهمونی و سفر و ... همه چی را شامل می شه. چیزی که می مونه و ایشون می تونه ازش بگذره نهاری هست که تو خونه می خورید و کسی خبر نداره. تو بقیه اش، اگر اهل نشون دادن ظاهر زندگیش به والدینش هست، مخارجش زیاده. با چی می خوای این مخارج را تامین کنی؟

    اگر از طبقه اجتماعی بالاتر نبود، هم طبقه خودت هم که بود، شما قسطت را که بدی، ماهی هیچی یا صد منفی، واست می مونه. با چی می خوای زندگی کنی که یکی از طبقه بالاتر هم می خوای بگیری و خرجشم بدی و جلوی فامیلش هم نقش بازی کنی؟

    اصلا با چی می خوای مجلس عروسی که گفته براش بگیری؟ ماه عسلش و ...

    داری می گی خودش هم تردید داره و می گه می ترسم بیام تو اون شرایط نتونم.
    اگر نتونست و خواست جدا بشه، مهریه شوآف را هم باید بدی ها!
    حتی نفقه و اجرت المثل و تامین زندگی در حد زندگی خونه پدری و ... درگیر دادگاه که بشی یه چیزایی می شنوی که به عمرت ندیدی

    هر دوتون اشتباه کردید وارد رابطه به این نزدیکی شدید.


    اگه میخواد همسر شما بشه، باید شرایطتون را بپذیره. مهریه آنچنانی و عروسی آنچنانی و ... می افتی توی دردسر.

    می تونه پدر و مادرش را راضی کنه، نمی تونه باید تاوان اشتباه و رابطه پنهانیش را بده.

    اکثر اینایی که جدا می شن یه روزی عاشق هم بودن. تعداد خیییییلی معدودی بی تفاوت یا بی علاقه ازدواج کردن.
    کسی ازدواج نمی کنه که جدا بشه. اما گاهی خدای نکرده، مجبور می شی.

    نامردی نکن. پای کاری که کردی وایسا، اما عاقل هم باش. هر دوتون تاوان اشتباهتون را بدین. همه را نذاره روی دوش شما.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : پنجشنبه 07 خرداد 94 در ساعت 12:37

  12. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    parham_rad (پنجشنبه 07 خرداد 94), اقای نجار (پنجشنبه 07 خرداد 94)

  13. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 10:21]
    تاریخ عضویت
    1394-3-06
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    195
    سطح
    3
    Points: 195, Level: 3
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    در مورد سن فکر کنم دوستان بد فهمدین من 22 ساله بودم و ایشون 23 ساله الان من 26 سالمه و اون 27 سال
    وضع مالیشون خوب بوده اما ساپورت واققعا نبوده بعضا موقع خرید خونه و ماشین های که برای خرید و فروش میخریدم از ایشون پول قرض گرفتم اما زیر 1 ماه بهشون برگردوندم دلیلشم اینه که من حقوق خودم الان 600 تا 700 اما گردش مالی من به خاطر حقوق مادرم و کارهای جانبیم همیشه 1 1200 حداقل بوده
    در مورد حقوق الان اینقدره مطمئنا با استخدام و تموم سربازیم و کار تمام وقت بیشتر از 1 تا 1و نیم میشه با کارهای جانبیم من میخوام اگه این ازدواج سر بگیره حداقل 2 سال سربازیم نامزد بمونیم

    در مورد شو اف گفتم خودمم مایل نیستم مثلا رک بهشون گفتم من داراییم با توجه به برنامه ریزیای مالیم برای عروسی یه مجلس ساده اس با 15 تا 20 ت حالا انتخاب با شماس یا مراسم و انتخاب میکنی یا داشتن مثلا یه ماشین اول زندگی یا همون پولو بزاریم رو خونمون، ایشون میگه نه باید بلاخره یه چیزایی در شان خانواده من باشه ولی از طرفی هم مثلا به خانوادشون گفتن 100 میلیون جهاز و بدین به خودم تا هرچقدر دوست دارم وسیله و شاید پول خونه بزارم
    در مورد شو اف مثلا خودش میره با 30 40 50 تومان بهترین پارچه هارو میگیره قشنگ ترین مانتوها رو میدوزه
    اما در کنارش مثلا دیدم که سالی یه بارم میره از اکو کفش میخره 700 800 ت
    میگه این کفش و 2 سال می پوشم و واقعا دیدم که نگه میداره تمیر و میپوشه
    ولی مثلا جایی که من میخوام یه پیراهن 20 ت بخرم میگه نه تابلو بیا یه پیراهن 50 ت بخر ولی من مثلا 30ت میدم

    {اگر نتونست و خواست جدا بشه، مهریه شوآف را هم باید بدی ها!} این حرفتونو خیلی قبول دارم اما همیشه میگه من و نشناختی من بیشتر از این پولا برام پول نیس تا حالا دیدی سر مسائل مالی خودم یا خانوادم بحث کنیم ؟ میبینم راست میگه فقط پدرش به خاطر آرامش فامیل تو یه معامله چیزی نزدیک 500 میلیون ضرر کرد اما نزاشت احترام از بین بره یا بحثی بشه خیلی مبادی آداب هستن واقعا

    {
    هر دوتون اشتباه کردید وارد رابطه به این نزدیکی شدید.
    اگه میخواد همسر شما بشه، باید شرایطتون را بپذیره. مهریه آنچنانی و عروسی آنچنانی و ... می افتی توی دردسر.
    می تونه پدر و مادرش را راضی کنه، نمی تونه باید تاوان اشتباه و رابطه پنهانیش را بده.
    }
    این حرفاتون واقعا درسته و حرف منه در حدی که من حتی تو جلسه 2 جلوی پدر مادرشم گفتم، من ندارم و هر چی بخواد شاید براش بخرم اما باید بدونه که باید از اینو اون قرض کنم و قرض یعنی فشار یعنی کار بیشتر یعنی تنهایی و عقب افتادن از زندگیمون، که حتی پدر و مادرشون گفته بودن ببین این داره از الان به قول خودش با صداقت با تو اتمام حجت میکنه و اونا میگن یعنی چی این حرف کمال شما در کجلس خوب برای شما چی تعریف میشه با اینکه من این حرفارو قبلا به خودش گفتم اما انگار روش نمیشه بگه بخاطر اینکه یه وقت خانوادشون نه نگن و مشکلات پیچیده راه نیافته
    راستش این حرفتون خیلی قشنگه ، من دروغ نگفتم که باغ دارم و فلان و فلان که الان رو شده باشه وضعیت منو میدونست حتی من بارها گفتم شرایط ازدواج با تورو ندارم اما وقتی استقامت و پایداریشو دیدم خواستمش حالا هم ازش انتظار دارم جلوی خانواده اش وایستا و بگه نظر من 14 سکه اس نظر من مهمونی ساده اس منم گفتم بارها بهش مطمئن باش هیچ کمکی از خانواده تو انتظار ندارم و اگه کوچیک ترین کمکی بکنن با توجه به شخصیتم یه عمر سپاسگذارشونم
    اما وقتی این حرفا رو میزنم بهم میریزه ناراحت میشه تو خودش میره آروم میشه کم حرف میشه و مجبور میشم باهاش در مورد مسائل دیگه بحرفم تا حالتش عوض بشه
    نمی دونم واقعا این یکی از بزرگترین مشکلاتمونه

    در مورد حرف آخرتونم خیلی باور دارم که همه اولش با فکر قشنگ شروع کردن اما تفاوت ها نبود تفاهم ها و فقر های عاطفی مالی روحی محبتی یا جنسی باعث جدایی راهشون شده
    البته یه سری دلهره ها و دو دلیا که چی میشه آینده واسه همه لحظه شروع زندگی هست شاید من سخت گیرم نسبت به همه مسائل

  14. #9
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    ببخشید در مورد سن اشتباه کردم.

    ببینید من نگفتم خانواده اش به شما پول و ساپورت می دادن. من گفتم شما یه دوست دختر بدون خرج داشتید. یعنی ساپورت غیرمستقیم.
    وقتی برید رستوران پول شام را بده،
    وقتی پیراهن می خوای بخری واسه خودت نصف پولش را اون بده،
    وقتی برای رابطه تون خونه ای هست که اجاره اش و مخارح اداره کردنش را اون داره می ده،
    ...
    اینا می شه ساپورت از طرف خانم و خانواده اش. قراره این ساپورتها بعد ازدواج قطع بشه.
    شما تا حالا خرج این دختر را ندادید که هیچ، از شرایطش استفاده هم کردید. به هر حال اگه یه دوست دختر معمولی داشتید برای همه اینا باید خرج می کردید. پول پیراهنتون را که نمی داد هیچ، باید براش پیراهن هم می خریدید.

    ضمن این که این دختر هم حمایتگر هست و هم نظر دیگران براش خیلی مهمه. زمان دوستی شما که خانواده اش قرار نبوده شما را ببینند، بازم می گه پیراهن ارزون نپوش. براش مهمه به بقیه چی نشون می ده و شما جلوی دیگران چی بپوشید، ضمن این که حمایتگر هم هست که خیلی برای رابطه زن و شوهر جالب نیست که تا این حد شما را تحت پوشش خودش داشته باشه. شما خسته خواهید شد. مرد دوست نداره زیر پر و بال زنش باشه. مخصوصا مادی.

    حالا فردا توی رفت و آمد با خانواده اش، پس فردا باجناق و ... شما دائم باید رعایت کنید و طبق اصول ایشون زندگی کنید. اگر در دوران دوستی روی پیراهن شما حساسه، فکر می کنید مدل ماشین و نوع سفرهای شوهر خواهر آینده اش و ... مهم نخواهد بود؟ می افتی تو یه رقابت و فشار سنگین مالی.

    معلوم نیست فردا چی بشه. شاید شرایط مالیتون خوب باشه و خانمتون هم با همین نقش حمایتی پیش بره و زندگیتون جلو بره (تازه اگه شما از حمایت خسته نشید و دلتون یه همسر نخواد که شما حامیش باشید و از تامینش لذت ببرید)
    اما شاید شرایط مالیت بهتر نشد. با شرایط فعلیت این دختر نمی تونه باهات زندگی کنه. له می شی زیر بار خواسته های مالیش. چون براش مهمه که به بقیه چی داره نشون می ده.

    تازه می خوای بری سربازی، می گی بعد از سربازی حقوقم زیاد می شه و فلان می شه و بهمان می شه .... انشالله که بشه. انشالله که زندگی خوبی داشته باشید. خیلی خوبه که هدف داری و همت داری و افسرده و ناامید نیستی. (اینقدر بدم می آد پسرا می آن تاپیک می زنن کار ندارم، دارم می میرم، زندگی سیاهه ..... بابا بلند شو از جات، کار ندارم یعنی چی؟؟؟ بگو حال کار کردن ندارم) اما یه جایی هم برای نشدن ها بذار. اینا نگفتن ما همین را قبول داریم. خانواده اش تقریبا گفتن نه. دختر هم به شما گفته جلوشون نمایش اجرا کن و مهریه بالا و عروسی خوب را قبول کن. این که وقتی بهش می گی می ره تو خودش و ناراحت می شه هم طبیعیه. به هر حال براش سخته جدا بشه و سخت هم هست که شرایط شما را جلوی فامیل معرفی کنه.

    بازم می گم، همه بار این ازدواج را داره می ذاره روی دوش شما.
    باید قبول کنه نصفش کنید. یه ذره اون راه بیاد، یه ذره شما.

    این مختصر توضیحی که دادین هم فکر می کنم خیلی سطح اقتصادیشون بالا نیست، بیشتر همون شوآفی هستن حالا اگه خواستی تو پستهای بعدی می گم چرا.

    ---------------------------------------
    توی علامتهای بالای همین باکسی که دارید توش می نویسید، سمت راست اون مربعی که توش نوشته p، یه علامت هست (پوشش این برچسب در متن)، متنی را که نقل قول می کنید selectکنید و اون علامت را بزنید که معلوم بشه این متن از جایی نقل شده و از صبحت های خودتون تفکیک بشه.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : پنجشنبه 07 خرداد 94 در ساعت 13:44

  15. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    parham_rad (پنجشنبه 07 خرداد 94), اقای نجار (پنجشنبه 07 خرداد 94)

  16. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 10:21]
    تاریخ عضویت
    1394-3-06
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    195
    سطح
    3
    Points: 195, Level: 3
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    14

    تشکرشده 4 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم از حرفاتون
    میشه بگید چرا شوو ا ی هستن ب نظرتون
    در مورد تقسیم این بار میشه راهنمایی کنید بهتره چه جوری مطرح کنم


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تصمیمم نهایی من ... 6 سال تا تصمیم گرفتن طول کشید
    توسط she در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 مرداد 95, 18:31
  2. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 20 خرداد 94, 15:58
  3. تصمیمم برای طلاق جدی است دیشب به اندازه همه دنیا دلم شکست یعنی خدا شنیده
    توسط امیدوار92 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 57
    آخرين نوشته: دوشنبه 07 مهر 93, 21:21
  4. برای گرفتم تصمیم نهایی برای جدایی دور شدن کوتاه مدت مفید است یا مضر؟
    توسط فرخ رو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 خرداد 93, 22:39
  5. یعنی همسرم تمایل به همجنس گرایی داره
    توسط سناریا در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: شنبه 20 مهر 92, 11:41

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:12 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.