تنهایی عمیق من. از این زندگی خسته ام. همیشه زجر کشیدم. هر چی نگاه میکنم میبینم هیچ خوشی نداشتم. هیچ آرزوییم برآورده نشده. هیچ اتفاق خوبی برای زندگی شخصیم نمیفته. لعنت به زندگی-کاش هیچوقت متولد نمیشدم.
تشکرشده 52 در 22 پست
تنهایی عمیق من. از این زندگی خسته ام. همیشه زجر کشیدم. هر چی نگاه میکنم میبینم هیچ خوشی نداشتم. هیچ آرزوییم برآورده نشده. هیچ اتفاق خوبی برای زندگی شخصیم نمیفته. لعنت به زندگی-کاش هیچوقت متولد نمیشدم.
ali.amamverdi (پنجشنبه 07 خرداد 94), یه دختر سرگردان (سه شنبه 05 خرداد 94), شیدا. (پنجشنبه 07 خرداد 94)
تشکرشده 917 در 282 پست
سلام دوستم
تنهايي عميقت را با جان و دل درك ميكنم .............با اينكه نمي شناسمت ........... مشكل اصليتو نميدونم .
باور كني يا نمني غم تو من رو هم غمگين مي كنه............. ميتونيم با هم دوست باشيم؟ ................... همه بهم كمك كنيم؟
درسته سايت همدرديه اما همدردي تنها فايده نداره .............يه كم بيشتر از خودت ميگي ؟............. از ارزوهاي دست نيافتني؟؟؟
از وضع زندگيت كه بارها و بارها گفتي اما واضح توضيح ندادي.
وارد جزييات شو لطفا.
maryam123 (دوشنبه 04 خرداد 94), یه دختر سرگردان (سه شنبه 05 خرداد 94), واحد (سه شنبه 05 خرداد 94), من تنها (سه شنبه 05 خرداد 94)
تشکرشده 141 در 56 پست
هیچ راهی نداریم جز اینکه تلاش کنیم برای بهتر کردن زندگیمون شاید این تلاش اصلا هم نتیجه ای نداشته باشه ولی راه بهتری وجود نداره . همه از مرگ میترسند و من از زندگی سمج خود .صادق هدایت
یه دختر سرگردان (سه شنبه 05 خرداد 94), من تنها (سه شنبه 05 خرداد 94)
تشکرشده 52 در 22 پست
اعجاز عشق همه خوبی این سایت اینه که هویت آدما معلوم نیست و راحت میشه حرف زد. من دلم نمیخواد بیشتر از اونچه که قبلا گفتم چیزی بگم.
اگه اینجا آدم اهل دل و پاکی هست که با گناهاش دلش سیاه نشده برام دعا کنه. احساس میکنم با آدم چند سال پیش خیلی فرق کردم. هم دلم برای خودم میسوزه میدونم که چرا شاد نیستم هم خودمو سرزنش میکنم که چرا احساساتیم. کاش میشد اون بخشی از مغز رو که به عواطف و احساسات مربوط میشه نابود کرد. احساسات آدمو به جهنم میکشونه...جهنم دنیا و آخرت... اصلا احساسات همون شیطانه...احساسات هیچوقت مثبت نیست. همیشه منفیه. همیشه باعث رنج آدمه.
aloneman من نمیتونم زندگیمو بهتر کنم. خیلی تلاش کردم. بی فایده است. فقط امیدوارم کاری نکنم که دل آدمی آزرده بشه چون اونموقع خیلی بدبخت تر میشم. نه دنیای خوبی دارم و نه آخرت خوبی خواهم داشت. از خودم متنفرم.
میشه پرنده باشی اما رها نباشی....
ali.amamverdi (پنجشنبه 07 خرداد 94), یه دختر سرگردان (سه شنبه 05 خرداد 94)
تشکرشده 4 در 2 پست
سلام من تنهای عزیز...
گل بی خار فقط خداست این یعنی اینکه همه ما وجودمون گل داره ولی خارم داره ،احساسات ما از الطاف خداونده از گل های وجودی ماست امااگر جای درست از مهربونی ها وداده های خدای خوبمون استفاده نکنیم چی؟
گاهی فقط تعریف کردن مسایل باعث سبک شدن ناراحتی ها ومسایل میشه ،طوری که میشه بهتر وراحت تر مشکلات ودیدو براشون راهی پیدا کرد،تعریف میکنی،؟از جاهایی که آزارت میده با راحتی ،اینجا کسی قضاوت هم بکنه مهم نیست،راحتی شماست که مهمه...
ali.amamverdi (پنجشنبه 07 خرداد 94), یه دختر سرگردان (سه شنبه 05 خرداد 94)
تشکرشده 52 در 22 پست
همدم میخوام. دردم اینه. یکی که دوستم داشته باشه. نمیخوام تنها باشم. خدایا دلم تنگه. حالم خرابه. خسته ام. داغونم. دارم زجر میکشم. تحمل تنهایی رو ندارم. دارم همه چیمو بخاطر این درد از دست میدم. کارم. تحصیلم. همه چی. خسته ام خدااااااااااااااااااااااا ااااااا.
ali.amamverdi (پنجشنبه 07 خرداد 94), یه دختر سرگردان (سه شنبه 05 خرداد 94), Zahra68 (جمعه 22 خرداد 94)
تشکرشده 329 در 91 پست
سلام من تنهای عزیزم.. اول این که تو دختر توانایی هستی که تونستی توی یه شرایط واقعا سخت راه درست رو انتخاب کنی.. من اگه جات بودم کلی به خودم افتخار میکردم که این قد قوی و درست عمل کردم .. پس هزار افرین به تو که دختر جوان توانا و باهوشی هستی... من کاملا میفهم نیاز به همدم رو که نوشتی .. یه نیاز کاملا طبیعی و تو حق داری که بخواهی یه همدم خوب و مهربون و درست داشته باشی... نوشتم درست چون خیلی مهمه طرفت ادم درستی باشه... تنهایی بهتر از بودن با هر کس و ناکسی هست اینو مطمن باش.. باید از لاک خودت بیرون بیایی .... من هم مثل تو هستم تازه چند سال بزرگتر... باورت میشه منم کم حرف و خجالتی ام عین خودت... همکارام میگن از این در بیشتر از تو صدا درمیاد. :).... میدونی کاری که من کردم چیه؟ با خودم گفتم من که نمیتونم کسی رو وادار کنم منو دوست داشته باشه و همدم من بشه ... پس بی خیال.. من میخوام بی قید و شرط همه ادم های دور و برم رو دوست داشته باشم .. فکر کنم خود من هستن... اولین نتیجه این احساس این شد که احساسات منفی من خیلی کمتر شد.. میدونی باید خودتو پیدا کنی این خیلی مهمه.. باور کن این رنج ای که تو رو تا این حد درمانده کرده گنج توست... من تنهای عزیزم ادم هایی که همه چی به کامشونه اتفاقا فقیرند از درک خیلی چیزها... این یه فرصته که خدا در اختیار ادم هایی که خیلی دوستشون داره میزاره... خیلی از ادم های بزرگ مثل بتهوون و وان گوگ زندگی سراسر رنج و سختی داشتن ولی شریف و باشکوه زندگی کردند و ماندگار شدن.. تازه مجرد هم بودن و هرگز نشد که ازدواج کنند.. کتاب زندگانی بتهوون و کتاب شور زندگی که ماجرای زندگی وان گوگ که نقاش بزرگ هلندی هست رو بخون... خودت کیف میکنی... بتهوون یه جایی میگه "میخواهم نشان دهم هر کس خوب و نجیبانه رفتار کند می تواند از این راه حتی بر بدبختی هم چیره شود".. من تنهای عزیزم منم مجردم و مثل تو دلم یه همدم میخواد و میفهممت ولی من میگم شما که هنوز سنی نداری که این قد نا امیدی... فکر نمیکنی داری خیلی به خودت سخت می گیری؟... یه بار یکی حرف قشنگی به من میزد می گفت شما دخترها گل هستین و وجودتون مایه شادی و لطف گیتی هست مهم نیست کسی بچینه شما رو یا نه... مهم وجودتونه که عطر و رنگ و بو میده به عالم... تو الان گل بابایی ... قدر خودت و وجود نازنیت رو بدون و این قد خودت رو آزار نده.... صبر داشته باش و برنامه ریزی کن ... کتاب های خوب بخون ... با مردم دور و ورت مهربونی و محبت کن بی هیچ توقعی.. نتیجه اش تو رو غافلگیر میکنه .. هر چی که میخواهی از خودت بخواه... وقتی از خودت دور میشی همه چی سیاه و تلخ و سخته..باور کن همینه.. اگه بتونی احساس ات رو به خودت و شرایطتت بدون مقایسه با دیگران ، اصلاح کنی حالت واقعا خوب میشه و قشنگی ها رو میبینه .. اونوقت جتی رنج هات هم برات شادی بخش میشن چون فهمیدی حقیقت چیه ..
تشکرشده 52 در 22 پست
بتهوون و ... که شما میگید بزرگ برای کی هستن؟! من اصلا هدفم در زندگی این نیست که زنده بودن زجر آور و بدون شادی داشته باشم اما بعد مردنم ، زنده ها بهم بگن آدم بزرگی بود!... میخوام صد سال سیاه نگن... مهم زندگی خود منه که فقط یکبار اتفاق میفته. از نظر من دوره گرد سر کوچه امون خیلی بزرگتر از بتهوونه. چون زندگی داره، خانواده داره، بچه داره، زندگی داره ولی بتهوون چی؟!
کاش بجای ملودی ساختن بفکر زندگی کردن بود. شاید اگر زندگی هم داشت ملودی هاش خیلی قشنگتر هم میشد.
از نظر من بزرگ اونیه که از زندگیش لذت ببره. برنده بشه تو زندگیش، خودش در زمان زنده بودن خوشحال باشه. مهم نیست بعد مرگش فراموش بشه یا ماندگار باشه. مهم لذت بردن از زندگی که فقط یکبار اتفاق میفته.غیر ممکنه بدون خانواده بدون عشق بدون همدم بشه از زندگی لذت برد. محاله.
چقدر آدمایی که زندگی و خانواده نداشتن بدبختن. چقدر انتخاب بدی کردن. چقدر سرنوشت ترحم انگیز و غمگینی داشتن
از نظر من فروغ،پروین و ... آدمای شکست خورده زندگی خانوادگیشون بودن. شعر گفتن تا آدمای دیگه از اون شعرها لذت ببرن. چقدر بهتر بود اگر زندگی خانوادگی خودشون مستحکم و قلبشون شاد بود. همیشه با احساس ترین آدما بیشترین بی وفایی بیشترین تنهایی بیشترین رنج رو میبرن.
ویرایش توسط من تنها : پنجشنبه 07 خرداد 94 در ساعت 00:10
ali.amamverdi (پنجشنبه 07 خرداد 94), یه دختر سرگردان (پنجشنبه 07 خرداد 94), اعجاز عشق (جمعه 08 خرداد 94), شکوه (پنجشنبه 07 خرداد 94), شیدا. (پنجشنبه 07 خرداد 94)
تشکرشده 404 در 152 پست
سلام.
مگه فقط تو تنهایی؟
آدمی که بگه غصه نمیخوره برا تنهایی، آدم نیست. خیلی ها تنهان. یکیش من. بشمری تو تالار تنها زیاده.
ببین تو الان وضعیتت جوریه که احتیاج به تغییر اساسی داری. اما مقاومت زیادی هم داری.
الان تو قفس ذهنت گیر کردی.
زیاد سخت نیست اما یکم طولانیه که درشو باز کنی و راحت شی.
میشه چند تا از خوبی های زندگیتو اینجا برامون بنویسی؟ چند تا از داشته هات؟ ویژگی های خوبت و توانایی هات؟
نمیدونم پیشنهاد درستیه یا نه. میشه تو تالار یه مدت بدبختیای آدمای دیگه رو هم بخونی و بعد با خودت مقایسه کنی؟ اینجا بنویس که چه چیزی داری که در مقایسه با اون فرد یکم شده
1 درصد وضع تو بهتره؟
تا حالا همچین آدمی دیدی که مثلا بعضی موقع ها خیلی شاد باشه و پر انرژی و بعضی موقع ها اونقدر ناراحت باشه و احساس تنهایی عجیبی وجودشو پر کنه؟
تو خودت این جوری هستی مثلا یه هفته خوشحال یه هفته داغون؟ یا ممکنه زمانش فرق کنه یه هفته نه اصلا صبح تا غروب.
همیشه احساس تنهایی میکنه یا مثلا غروبا و شبا بیشتر ؟ یه جورایی تحمل جای سر بسته رو نداری؟
کلا نظرت در مورد تنهایی چیه؟ خوبه بده؟منظورم تو اجتماع بودن یا تو خونه بودنه؟ حوصله ات برا حرف زدن با آدما چه جوریاست؟
از آدمای خاصی بدت میاد؟ مثلا احساست اینه که کسی حق تو رو خورده؟
آخرین باری که حس بازنده بودن داشتی کی بود؟
به نظرت چند درصد از آدما بدبختن ؟
اگه دوست داشتی جواب بده :)
یه دختر سرگردان (پنجشنبه 07 خرداد 94)
تشکرشده 52 در 22 پست
سوالاتتون خیلی زیاد بود
اینکه دیگران هم تنهان یا نیستن چیزی از تنهایی من کم نمیکنه. آرامش ندارم. بدبخت تر بودن بقیه چطور میتونه بهم آرامش بده؟! اتفاقا بیشتر ناراحت میشم که چه دنیای چندش آور و غیر قابل تحملیه. ترجیح میدم به آدمای خوشبخت فکر کنم. لااقل میشه توهم بزنم منم مثل اونها شاد باشم.
خوبی زندگیم اینه که دل هیچکی رو نشکوندم. فقط همین. اگر موفقیتی بوده مربوط به بخش مادی و منطقی زندگیم بوده که اتفاقا در مقایسه با آدمهای هم سطحم خییییلی بیشتر زحمت کشیدم. بحث من بعد روحی و معنوی زندگیم هست. هیچ اتفاق خوشایند یا داشته ای در این بعد نداشتم و ندارم.
من هیچوقت خوشحال نیستم. نمیتونم خودمو وادار به خوشحالی کاذب کنم. فقط سعی میکنم تو جمع خیلی قیافه عبوس و ناراحت نداشته باشم که حال مردم ازمن بهم نخوره و باعث ناراحتیشون نشم.
همیشه تنها بودم. به اندازه یک لحظه حتی یک لحظه رو هیچ آدمی نتونستم حساب کنم. چه عاطفی و معنوی چه مادی.
تو جمع حوصله بعضی از آدما رو ندارم. آدمایی که دنبال چشم و هم چشمی،فضولی، حسادت هستن. بودن با بعضی آدما که معنوی تر هستن رو ترجیح میدم.
حقمو که زیاد خوردن ولی اصلا بهش فکر نمیکنم. یکی ازدلایلش این بوده که من زیادی بیخیال دنیا بودم در نتیجه طرف عرصه رو خالی دیده و حالشو برده. ولی برام مهم نیست . بخوره.من حق آرامش و یک زندگی معمولی زو تو دنیا ندارم بقیه اش اونقدرها مهم نیست. بدار حقمو ببرن بخورن یک آب هم روش. داشته هام به دردم نمیخورن چون قلبم ناراحته.
آخرین باری که احساس بازنده بودن داشتم حداقل مربوط به 10-15 سال پیشه. وقتی دیدم زندگیم چقدر خالیه. هیچی توش نیست که منو خوشحال کنه.
نمیدونم چند درصد آدما بدبختن ولی تا جایی که اطرافم دیدم بنظرم 95 درصد آدما در نوسان بین خوشبختی و بدبختی هستن و 5 درصد همیشه بدبختن. من جز اون 5 درصد هستم. مثلا همین دوستانی که میان اینجا از روز اول زندگیشون که مشکل نداشتن. اصلا خوشبختی داشتن که حالا که فقدانش هست اومدن برای حل مشکلشون. اما من میدونم هیچوقت خوشبختی رو نچشیدم.
یه دختر سرگردان (پنجشنبه 07 خرداد 94), Zahra68 (جمعه 15 خرداد 94), اعجاز عشق (جمعه 08 خرداد 94), شیدا. (پنجشنبه 07 خرداد 94)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)