به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 21
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    21
    Array

    وابستگی زیاد به شوهرم

    سلام
    چهارساله با پسر خالم عقد کردیم وبه دلیل مشکلات نتونستیم عروسی کنیم شوهرم اخلاقای خیلی خوبی داره جوری که همه با یه برخورد ازش خوششون .ازدواجمون عاشقانه بوده.به خاطرش درسمو تا فوق دیپلم بیشتر ادامه ندادم وحتی با وجود مشکلات مالی خانوادم چون دوست نداشت برم سرکار نرفتم ودر کل بدون اون کم پیش میاد جایی برم یا اگه برم همش فکرم پیشش ولی اونم دست از رفیق بازی بر نداشته وتت اعتراض میکنم میگه هنوز نرفتیم زیر یه سقف ولی من میخوام خلاء هایی که به خاطر اون تو زندگیم به وجود اامده با خودش پر کنم ولی هر وقت بهش احتیاج دارم وقتشو با رفیقاش میگذرونه از طرفی من خیلی بهش وابسته شدم وجوری که باید هر روز ببینمش وگاهی به خاطر اینکه زیاد بهش زنگ میزنم عصبانی میشه .ولی تو ای چهار سال خیلی تنها موندم و علت وابستگی زیاد به شوهرمو همین تنهایی میدونم ویک هفته پیش وقتی باهم رفتیم خونه خالم فقط روز اول باهم بودیم وفرداش بیشتره وقتشو با دوستاش بود وهمین موضوع باعث دعوامون شد والان یک هفت هست که باهم قهریم البته خیلی از پلای پشت سرمونو خراب کردیم وخیلی حرف به هم زدیم والبته منو هم کتک زد الان باید چیکار کنم وابستگیم کم بشه
    ویرایش توسط mlika2 : یکشنبه 27 اردیبهشت 94 در ساعت 04:54

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    21
    Array
    کسی نیست به من کمک کنه؟الان نه روزه لا شوهرم قهرم وطاقتم داره تموم میشه ولی نمیخوام برم سراغش چون خیلی اذیت شدم در ضمن اگه برم میگه باید با رفیق بازی من کنار بیای گذشته از این شوهرم تو این چهار سال چندین بار با من قهر طولانی داشته وهر بار من پیشقدم شدم بهم بگید چه جور تحمل کنم اینبار اگه برم جلو باید همه چیزو قبول کنم که نمیتونم .لطفا کمک کنید

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 01 خرداد 94 [ 17:46]
    تاریخ عضویت
    1394-2-22
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    97
    سطح
    1
    Points: 97, Level: 1
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 3
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered
    تشکرها
    0
    تشکرشده 2 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    ملیکاخانم خیلی مهمه که بگی شوهرت چندسالشه؟و اینکه شاغله یا بیکار؟ اگه شوهرت کم سن وسال باشه شاید بشه این مشکلو حل کرد ولی اگر یه انسان کامل شده ولی این رفتارهارو داره نشون دهنده اینه که کاملا بی مسئولیته و به نظر من بی مسئولیتی در بی درمونه٬ کسی که ۴سال تورو عقد نگه داشته و هنوز پی رفیق بازیه هرچقدرم تو ناراحت میشی باز ککش نمیگزه و کتکتم میزنه دوروز دیگه که بچه دار بشی خیلی بدتر از اینا به سرت میاره٬ البته این که میگی هروقت قهر میکنید شما میری طرفش و میگی از وقتی شوهر کردی خیلی تنها شدی نشون دهنده اینه که خیلی بهش وابسته شدی و اونم فهمیده و حدس میزنم شما از اون دستا آدمایی شدی که مثل معتادا هرچی از این گوش بگیرن از اون گوش میدن بیرون و به رفتار خودشون ادامه میدن٬ اول با خودت بشین خوبی ها و بدی های شوهرتو دسته بندی کن ٬ بعد هرچی منطقت گفت انجام بده٬ نذار وابستگیت تصمیم بگیره٬ اینم بگم که خوب بودن توی اجتماع و اقوام از خوب بودن توی زندگی مشترک کاملا مجزاس٬ اینکه همه شوهر شمارو دوس دارن لزوما همسر خوبی نیست٬ هیچی مثل احساس مسئولیت یک مرد زندگی رو برای زن امن نمیکنه٬ مردی که احساس مسئولیت نداره٬ گشنت میذاره٬ تنهات میذاره٬ خیانت میکنه٬ بهت نارو میزنه...

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    21
    Array
    سلام از دوستایی که جواب دادن تشکر میکنم
    شوهرم 29 سالشه.خودم بیست هشت اخلاقای خوب شوهرم راجع به همه احساس مسیولیت داره.شغلش مهندس ناظر ساختمان وخیلی مهربونه البته مشکلای خیلی زیادی داشت ار بچگی بدون پدر بزرگ شد ومجبور بودن خونه داییم بزرگ بشن یه برادر معلول داشت که سال پیش فوت کرد یه مادر مریض برادربزرگش هم به خاطر اعتیاد تا سال قبل واشتباهاتش ننیتونست کمکی بهش کنه فامیلای پدریش هم علاوه بر بالا کشیدن ارثیه سراغی ازشون نمیگرفتن ولی در کل شوهرم مشکلاتش خیلی زیاده والبته وقت برام میذاره هر چی دوست داشته باشم پول داشته باشه برام میخره.خیلی خیلی صبوره ولی لجباز.به خاطر من خیلی وقتا با مادرش بحث میکنه چون خیلی وقتا خواسته های نامعقولی ازم داره یا تعنه میزنه ولی شوهرم ازم حمایت میکنه همیشه بهم اعتماد به نفس میده که خیلی خوشگلم در صورتی که معمولیم همیشه منو برتر از همه میدونه.ایرادی من خیلی زود از کوره در میرم وقتی کسی بهم حرفی میزنه سر شوهرم خالی میکنم وبهش غر میزنم زیادی بهش زنگ میزنم روزایی که کمتر ز میزنم خودش سراغمو میگیره هر روز برای دیدنم میاد ولی من همیشه یه موضوعی گیر میارم که غر بزنم ولی خیلی پشتکار داره با اینکه در امدش زیاد نیست ولی کارهای متفرقه انجام میده.این چند وقت که عقد موندیم کمترش مشکل خودمون بود مثلا بیماری مادرش وفوت برادرش وتازه خرید خونه ودادن وامایی که گرفتیم باعث شد که نتونیم عروسی کنیم.من از کاه کوه میسازم سر مشکلای گوچیک انقدر پیله میکنم ومسیج میدم بعضی وقتا پیش میاد پنجاه تا مسیج پشت هم میدم بدونه اینکه جوابی بدی ولی وقتی اروم‌شدم اصلا به روی خودش نمیاره.الان نمیدونم چیکار کنم اینقد حرفای بد به هم زدیم که همه جوره خورد شدیم خیلی فشار سرمه

  5. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 تیر 94 [ 16:35]
    تاریخ عضویت
    1394-3-06
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    210
    سطح
    4
    Points: 210, Level: 4
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 8 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شک نکن عاشقته،فقط ایراد رابطه رو خودتون گفتین.گشتن زیاد آقا داماد با رفیقاش و غر زدن عروس خانم
    بهشون خیلی شیک پیامک بدین که توو این مدت خیلی فکر کردین،و به نتایجی رسیدین که حتما میخوایین قرار بذارین و حرفاتونو بزنین.(بذار یکم بترسه) وقتی دیدیش ازش معذرت خواهی کن و یکم صمیمو شو باهاش.مطمئنم حال میکنه و بهش بگو که دوسش داری و فقط اونه که با حضورش در کنار ت اآرامش عجیبی ازش میگیری.اینطوری غیر مستقیم خواستتو مطرح کردی.وقتی باهات وقت میگدذرونه خیلی قدر دانی کن ازش.خیلی.فرض کن ده دقیقه برات وقت گذاشته تو یه ربع ازش تشکر کن.
    بعضی وقتا هم خودت پیشنهاد بده که با دوستاش بیرون بره وقتی خودت کار داری و نمیتونی پیشش باشی.
    مطمئنم که نتیجه میگیری.
    یا علی

  6. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    21
    Array
    ازتون تشکر میکنم که جواب دادین.با شوهرم اشتی کردم ولی هنوز مشکلاتو داریم.خیلی خستم.دلم میخواد زودتر بریم سر زندگیمون پنج شنبه عروسی دوست صمیمیش بود وبا هم رفتیم شب اول تا ساعت سه اونجا بود وقتی برگشت خیلی ناراحت بودم ولی خیلی مهربون برخورد کرد وگفت عروسی بهترین دوستم بودوباید کمکش میدادم وکلی حرف زد راضی شدم بعد عروسی هم با چندتا از رفیقاش وپسر خاله هام امدن خونه ومن خیلی ناراحت شدم وباز گفت من اسراری به امدنشون نداشتم خودت میدونی دلم میخواست تنها باشیم تازه با اینکه مشکل مالی داشتیم هدیه عروس رو خیلی زیاد داد وقتی هم من گفتم پول احتیاج دارم بهم پول داد ولی نه اونقد که میخواستم وقتی هم گفتم من واقعا به این پول احتیاج دارم میتونستی کادوی عروسی دوستت رو کمتر بدی گفت درک نمیکنی که چه قد دوستم به دردم خورده ولی من بیشتر به اون پول نیاز داشتم وحس میکنم بین مو ودوستش خیلی فرق میذاره در صورتی که من از نظر مالی به اون وابسته ام ولی دوستش نیست خیلی ناراحتم

    - - - Updated - - -

    خواهش میکنم جواب بدید چه طور میتونم حق اشتراک بگیرم من فرما رو نگاه کردم ولی همه تعرفه ها وفرمای سالای قبله من با موبایل وارد سایت میشم.اگه کسی هست کمکم کنه ممنون میشم

  7. #7
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mlika2 نمایش پست ها
    ازتون تشکر میکنم که جواب دادین.با شوهرم اشتی کردم ولی هنوز مشکلاتو داریم.خیلی خستم.دلم میخواد زودتر بریم سر زندگیمون پنج شنبه عروسی دوست صمیمیش بود وبا هم رفتیم شب اول تا ساعت سه اونجا بود وقتی برگشت خیلی ناراحت بودم ولی خیلی مهربون برخورد کرد وگفت عروسی بهترین دوستم بودوباید کمکش میدادم وکلی حرف زد راضی شدم بعد عروسی هم با چندتا از رفیقاش وپسر خاله هام امدن خونه ومن خیلی ناراحت شدم وباز گفت من اسراری به امدنشون نداشتم خودت میدونی دلم میخواست تنها باشیم تازه با اینکه مشکل مالی داشتیم هدیه عروس رو خیلی زیاد داد وقتی هم من گفتم پول احتیاج دارم بهم پول داد ولی نه اونقد که میخواستم وقتی هم گفتم من واقعا به این پول احتیاج دارم میتونستی کادوی عروسی دوستت رو کمتر بدی گفت درک نمیکنی که چه قد دوستم به دردم خورده ولی من بیشتر به اون پول نیاز داشتم وحس میکنم بین مو ودوستش خیلی فرق میذاره در صورتی که من از نظر مالی به اون وابسته ام ولی دوستش نیست خیلی ناراحتم
    سلام

    من بقیه تاپیکتون را نخوندم. ممکن هم هست نظرم درست نباشه
    (مخصوصا در مورد همراهی و همدلی مالی با آقایون، چون شنیدم خیلی زود یادشون می ره چقدر کمک کردی و فداکاری کردی)

    ولی بازم برام سواله که
    دوستش یه بار عروسی می کنه و بهش کادوی عروسی می ده. منظورتون چیه که می گید کادوی عروسی دوستش را به من ترجیح داده؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  8. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    alireza198 (شنبه 09 خرداد 94)

  9. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 تیر 94 [ 16:35]
    تاریخ عضویت
    1394-3-06
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    210
    سطح
    4
    Points: 210, Level: 4
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 8 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    فایل صوتی دکتر حبشی با عنوان کلید مرد رو دانلود کن حتما گوش بده دیگه نیاز به چیزی پیدا نمیکنین.بهتون قول میدم مشکلتون بعد شنیدن این فایل حل میشه.بی خبر نذارین منو.موفق باشی

  10. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    21
    Array
    سلام ازتون تشکر میکنم تاپیک منو دنبال میکنید اقای جوان میدونم دوستش یکبار عروسی میکنه ولی میتونست مقدار کادو رم یه کم کمتر کنه با این اوضاع مالی.فایل دکتر حبشی رو گوش کردم حتی خود شوهرم گوش داده خیلی از مطالبشو به کار گرفتم ولی شوهرم انگار یه گوشش دره یکی دروازه حتی یه مطلب راجع به خواسته های کوچیک خانما تو همین سایت براش فرستادم وخوند ولی باز هم میگه من خیلی مشکلات دارم نمیدونم چیکار کنم خیلی تحقیق میکنم واز جاهای مختلف مقاله میخونم.امروز که راجع به خواسته های کوچک حرف میزدم که بهم در طول روز یه بار زنگ بزنی خوشحال میشم ونا حرف زدنمون شاید یک دقیقه طول بکشه ولی کار ومشکلات رو بهانه میکنی جوابمو میده که تو‌ مو میبینی و من پیچش مو.البته ناگفته نماند در طول روز دو سه بار رو خودش مسیج میده

    - - - Updated - - -

    حس میکنم مشکل شوهر اعتماد به نفس زیادشه واز خود راضی بودنش که نمیخواد برای زندگی بهترمون خودش رو تغییر بده از هر جا که مطلب میخونم برای اون هم میفرستم ولی همش میگه من خودم میدونم چیکار کنم خیلی خسته شدم میدونم خیلی دوسم داره ولی حس میکنم تلاشم یک طرفست برا بهبود زندگی

    - - - Updated - - -

    اقای جوان وشیدای عزیز خواهش میکنم کمکم کنید شیدا جان من تمام ارسالها وراهنمایی های شما رو خوندم وراهنمایی های خوبی میکنی.الان مادر شوهرم(خالم)بیمارستانه ومن برای اینکه شوهر م وبرادر شوهرم( که سال پیش از زنش جدا شد والان هم یه دختر هفت ساله داره )تنها نباشن وبتونم براشون غذا اماده کنم امدم خونشون وقتی با شوهرم راجع به خواسته های کوچیک که از همین‌سایت گرفتم وبراش فرستادم حرف زدم توجه زیادی نکرد و گفت تو مو میبینی ومن پیچش مو از دستش ناراحت شدم وقتی رفت سر کار زنگ زدم میخوام برم خونمون ولی گفت نرو میام‌حرف میزنیم ولی وقتی میاد هم مثل همیشه با خنده حرفامو جواب میده یا عصبانی میشه البته قبول دارم غر میزنم ولی اون هم راجع به خیلی از مسائل بی تفاوته و فکر میکنه خودش بهترین کار رو انجام میده واکثر اوقات هم‌میگه من مشکل زیاد دارم تو دختر خالمی واین مشکلات رو میدونی ولی دلیل نمیشه من همیشه درک کنم و اخرین نفر زندگیش باشم بالاخره من هم تو این زنگی خواسته هایی دارم وخیلی هم کوچیک هستن و مشکلات جلوی اینکارا رو نمیگیره (حتی یه زنگ کوچیک ویه شاخ گل)تمام خواسته منه.که فکر کنم به مشکلات ربطی ندارن و راحت میتونه انجام بده ولی متاسفانه نمیخواد .البته بین چند روز میشه که شوهرم زودتر از من مسیج بده یا زنگ بزنه ولی اکثر اوقات من پیش قدم میشم و از این هم‌مطمئنم شوهرم عاشقمه ولی با این ترتیب پیش بره و خواسته هامو نادیده بگیره وفقط تو دلش باشه همه چیزاز بین میره

  11. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 تیر 94 [ 16:35]
    تاریخ عضویت
    1394-3-06
    نوشته ها
    14
    امتیاز
    210
    سطح
    4
    Points: 210, Level: 4
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 8 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام...
    نظر شخصیه من این که شوهرت یه سری مشکلات داره و خیلی توو فکره..و از شما میخواد پیشش باشی و درکشون کنی ولی شما به قول خودتون غر میزنین.من به شما حق میدم ولی سعی کنین توو یه فرصت بهتر در مورد رابطتون با شوهرتون حرف بزنین.به ایشونم حق بدین شما شاید از 24 ساعت شبانه روز 24 ساعتشو دارین به نحوه رابطتون فکر میکنین و براتون یه دغدغه شده.ولی شوهرتون هم باید به تامین مخارج زندگیتون و هم مدیریت زندگی و خیلی چیزای دیگه فکر کنه...


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 آبان 94, 19:18
  2. وابستگی زیاد همسرم به خانواده
    توسط mahtab 1393 در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: دوشنبه 29 دی 93, 12:18
  3. از اینکه خیلی زیاد عاشق شوهرمم خسته شدم چون مشکلات زیادی برام ایجاد کرده
    توسط مهشید93 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 دی 93, 15:23
  4. خواستگاری دارم که با وجود محاسن زیادش، معایبی دارد که مرا بر سر دوراهی قرار داده
    توسط f.s.a.o در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: سه شنبه 11 تیر 92, 13:36
  5. خستگی ناشی از همدردی زیاد با خانواده ام
    توسط tasnime_elahi در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: سه شنبه 22 آذر 90, 13:23

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:24 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.