به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 مرداد 95 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1392-10-10
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    4,066
    سطح
    40
    Points: 4,066, Level: 40
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    305

    تشکرشده 145 در 59 پست

    Rep Power
    28
    Array

    نیاز به کمک فوری...شوهرم بیکاره .فوق لیسانس قبول شده ولی نمیره

    سلام
    خیلی وقت ندارم لطفا کمکم کنید
    4ساله ک ازدواج کردم شوهرم دانشجوبوده وپدرشوهرم هزینه زندگیمونو میدن
    الان که به زووور لیسانش تموم شده ( تابستون تموم میشه) ارشد رتبش خوب شده روزانه دانشگاه متوسط قبول میشه ولی نمیزنه تو انتخاب رشته میگه میخوام دوباره بخونم که تهران قبول شم..به خاطراستادها وجو دانشگاه والبته امکاناتی مثل استخر وسالن فوتبال خوب
    واصلا به این فکر نمیکنه که الان 5سال لیسانسش طول کشیده و4ساله باباش خرجمون رو میده لااقل فوقشو زودتربگیره ک زودتربره سر کار تاازین وضعیت خلاص شیم تازه میگه ارشدشو3 ساله تموم کنه ک خوب تحقیقات کنه...سربازیم هنوز نرفته

    احساس میکنم هیچ نقشی توزندگیش ندارم هرکارکه به صلاح امورشخصیش باشه انجام میده و به منافع زندگی مشترکمون فکر نمیکنه..
    تازه ماباید کم کم بچه دار شیم دیگه ولی اصلا فکر نمیکنه از دانشگاه تهران بگذره تا زودتر زندگیمون جمعوجور بشه
    به علاوه یه خورده دمدمی مزاج هم هست واصلا معلوم نیست الان بخواد بخونه برای تهران ایا این 6 ماه رومیتونه بشینه خونه ک برا ارشد بخونه یا حتی ممکنه باکوچکترین مشکلی انگیزشوازدست بده و دیگه نخونه واونوقت همین دانشگاه متوسط روهم ازدست میده
    مشاورهم نمیاد الان
    توروخدا بگید من چجوری راضیش کنم همین امسال بره?
    یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند ٬ طلب عشق ز هر بی سروپایی نکنیم.....

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 اردیبهشت 02 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1393-10-26
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    15,299
    سطح
    79
    Points: 15,299, Level: 79
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 91.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    526

    تشکرشده 1,129 در 328 پست

    Rep Power
    101
    Array
    سلام یسنا جان

    من نظر شخصیم رو میگم شاید هم درست نباشه.


    به نظر من همسرت فعلا ادامه تحصیل رو بیخیال بشه و بره دنبال کار چون وضعیت بازار کار تو این مملکت روز به روز داره بدتر میشه حالا حساب کن سه سال دیگه که تازه شوهرت میخواد بره دنبال کار چه وضعی قراره پیش بیاد.این همه بچه های تاپ از دانشگاههای خوب داریم که با فوق لیسانس رشته های فنی مثل مکانیک،برق و...بیکارن


    شما باید با آرامش با همسرت صحبت کنی و بگی که میخوای مستقل باشین و چشمتون به جیب پدر شوهرت نباشه.شوهرت که یه کار مناسب پیدا کرد حالا میتونه در کنارش ارشد هم بخونه.

    موفق باشی و خوشبخت

  3. 3 کاربر از پست مفید آی تک تشکرکرده اند .

    yasna1990 (پنجشنبه 24 اردیبهشت 94), بارن (پنجشنبه 24 اردیبهشت 94), شیدا. (پنجشنبه 24 اردیبهشت 94)

  4. #3
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 08 تیر 94 [ 19:38]
    تاریخ عضویت
    1394-1-10
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    757
    سطح
    14
    Points: 757, Level: 14
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 71 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خوش بحالش
    همچی داره اب یخ از یخچال برمیداره اب گرم هم از سماور براش میارن
    شما هم براش میوه پوست می کنی..
    پدرشم میره سرکار

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 مرداد 95 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1392-10-10
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    4,066
    سطح
    40
    Points: 4,066, Level: 40
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    305

    تشکرشده 145 در 59 پست

    Rep Power
    28
    Array
    مرسی ایتک جان
    من هم اول نظرتورو داشتم..ولی دیدم خیلی علاقه داره گفتم جهنم ضرر دوسال دیگم روش ....ولی الان دیگه اصلا عین خیالش نیست ...دیشب با مهربونی همو بغل کردیم وبهش گفتم ولی همین که اینو گفتم یه کم رفت کنار و گفت هرچی میخوای بگو ولی این خط قرمزه منه...خیلی محکم روتصمیشروتصمیمش وایساده...
    منم گریه کردمو گفتم اخه من تاکی باید صبر کنم...بعد خیلی راحت گفت ببخشید من برم فوتبال نگاه کنم..اینقدر حرصم گرفت ک نگو
    لجبازی هم رو شوهرم اصلااا جواب نمیده..مهربونی هم ک دیشب جواب نداد

    یه چیزی بگید بهش بگم که منصرف شه..
    یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند ٬ طلب عشق ز هر بی سروپایی نکنیم.....

  6. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 خرداد 95 [ 16:12]
    تاریخ عضویت
    1390-4-20
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    3,635
    سطح
    37
    Points: 3,635, Level: 37
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4

    تشکرشده 13 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام. شوهر شما الان چند سالشونه؟
    ایا میتونن در شهر خودتون یا در شهری نزدیک شهر خودتون قبول بشن؟

  7. کاربر روبرو از پست مفید برای عدالت تشکرکرده است .

    yasna1990 (پنجشنبه 24 اردیبهشت 94)

  8. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 مرداد 95 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1392-10-10
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    4,066
    سطح
    40
    Points: 4,066, Level: 40
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    305

    تشکرشده 145 در 59 پست

    Rep Power
    28
    Array
    شوهرم الان25 سالش هست.
    شهرخودمون که نه ولی شهر نزدیکتر از تهران اره.
    هرجا قبول شه احتمال زیاد خونمون رو میبریم اونجا
    یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند ٬ طلب عشق ز هر بی سروپایی نکنیم.....
    ویرایش توسط yasna1990 : پنجشنبه 24 اردیبهشت 94 در ساعت 16:52

  9. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 01 تیر 99 [ 11:20]
    تاریخ عضویت
    1391-8-08
    نوشته ها
    271
    امتیاز
    10,375
    سطح
    67
    Points: 10,375, Level: 67
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 75
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger First Class10000 Experience Points
    تشکرها
    852

    تشکرشده 554 در 206 پست

    Rep Power
    47
    Array
    خب با این توصیفات که شما گفتید همسرتون یه فردیه که دغدغه و مسئولیت هیچی نداره و مسئولیتی هم نمی خواد داشته باشه خب معلومه که وقتی شما حرفهایی بهش می زنید که می خواید رو دوشش مسئولیت بذارید (مثل اینکه بره سر کار یا بچه دار بشید) عصبانی میشه یا از بحث فرار می کنه. ظاهر امر همسرتون از مسئولیت فراریه و فقط می خواد امروز رو خوش باشه و زندگی کنه. کاری هم به آینده نداره
    خب این شخصیت همسرتونه که در طول عمرش این طوری بزرگ شده. شما که نمی تونید توی حتی 2-3 سال تغییرش بدید. به نظرم باید این واقعیت و این شخصیت همسرتون رو قبول کنید و بعد بر اساس این اقدامات بعدی تون رو انجام بدید
    فکر هم نمی کنم شما اگر تهدیدش کنید جواب مثبتی بگیرید. اگر تهدیدش کنید که ترکش می کنید و اینها، تازه به نظرم خوشحال تر میشه و میره سراغ چند نفر دیگه

    کار مناسب اینه که با پدرش کانکت باشید و از طریق اون بتونید کنترلش کنید. توی این شرایط تنها کسی که زورش به همسر شما میرسه فقط پدرشه چون خرجشو میده و همسرتون بهش محتاجه. ببینید آیا می تونید با پدر همسرتون صحبت کنید و از این طریق کارها رو درست کنید

  10. 2 کاربر از پست مفید بابک 1369 تشکرکرده اند .

    yasna1990 (جمعه 25 اردیبهشت 94), شیدا. (پنجشنبه 24 اردیبهشت 94)

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 01 مرداد 95 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1392-10-10
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    4,066
    سطح
    40
    Points: 4,066, Level: 40
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    305

    تشکرشده 145 در 59 پست

    Rep Power
    28
    Array
    مرسی اقای بابک
    بله همینطوره.مسیولیت پذیری همسم خیلییی کم بود.البته الان بامشاوره هایی ک رفتیم خیلی بهتر شده.
    دلیل اصلی همسرم ک میخواد بره دانشگاه تهران اینه که تاالان حیلی به خاطر درسش روحیه و اعتماد به نفسش ضعیف شده وحتی باباش زیاد نیشو کنایه زده..
    ومیگه من باید بهترین دانشگاه برم تا اول به خودم و بعد پدرومادرم وبقیه خودم رو اثبات کنم..
    باپدرش نمیشه دراین موردصحبت کنم چون اصلااا خوب برخورد نمیکنه...یه لحن تمسخرامیزخاصی همیشه تو صحبتاشون هست...تنها کسی ک باحرف زدن باهاش تاثیر مثبت میگیره خودم هستم...که تو این موقعیت خودم هم انگارنمیتونم کاری کنم
    یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند ٬ طلب عشق ز هر بی سروپایی نکنیم.....

  12. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 02 مهر 95 [ 23:41]
    تاریخ عضویت
    1392-2-09
    نوشته ها
    153
    امتیاز
    3,832
    سطح
    39
    Points: 3,832, Level: 39
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 118
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    128

    تشکرشده 312 در 128 پست

    Rep Power
    32
    Array
    چه لحن تمسخر امیزی هست یعنی منظور اینه که همسرت رو تمسخر میکنه یا اینکه تو میخوای احیانا ازشون کمک بگیری و ازشون همفکری میخوای رو مسخره میکنه؟؟
    راستی ایا همسرت تک فرزند یا تک پسر هست یا نه برادر دیگه هم داره؟
    پدر مادر همسرت نگران این نوع رفتاراری همسرت نیستن؟
    روحیه همسرت درونگرا هست بیشتر یا برون گرا؟خودش بین دوستاش از اینکه کار و درامد نداره ناراحت نیست؟

  13. کاربر روبرو از پست مفید gisooo تشکرکرده است .

    yasna1990 (شنبه 26 اردیبهشت 94)

  14. #10
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام یسنا جان

    برخی زندگی ها از پایه و اساس غلط و اشتباه دارن پیش میرن....از روز اول هم نباید این موضوع رو میپذیرفتی که پدر همسرت خرجتون رو بده.این کار تبعات منفی زیادی داره....من هم جای همسر شما بودم مسئولیت قبول نمیکردم چون بهش یاد ندادن و اجازه هم نمیدن یاد بگیره....
    همسرت الان زندگی مشترکش رو داره ..سرکار هم نمیره...خب دیگه چی بهتر از این ؟!

    من خودم دانشجوی ارشد دانشگاه تهرانم.هیچ فرقی بین ما بچه های دانشگاه تهران و بچه های دانشگاه ازاد نیست.گذشت اون زمانی که اسم دانشگاه تهران میمومد اب از دهن و لب و لوچه مردم راه میگرفت...به دلیل نظام اموزشی نا سالم، ارشد در حال اشباع شدن و چند سال بعد هم دکترا اشباع میشه.....
    فف
    پس به نظر من اصلا صلاح نیست ادم وقت با ارزشش رو بذاره که فقط و فقط دانشگاه تهران قبول شه...از بیرون یه چیز رویاییه ولی وقتی از سر در دانشگاه تهران وارد میشه ادم، تازه میفهمه خبر خاصی نیست اینجا !

    همسرت رو به درس خوندن تشویق کن اما وظایفش رو هم بهش غیر مستقیم یاداوری کن.

    ضمنا با این شرایط ابدا به فکر بچه دار شدن نباش....چون اون موقع باید برای پوشک بچه ات جلوی پدر شوهرت گردن کج کنی....

    به نظرم سعی کن غرور مردانه اش رو تحریک کنی نه اینکه تهدید و یا سرزنشش کنی.....

    بهش بگو دوست دارم از دست تو پول بگیرم....دوست دارم وقتی از سرکار میای و خسته ای برات چایی بریزم....و از این حرفا.

    شاید برای کسی که به زووور لیسانسشو تموم کرده وارد شدن به دانشگاه تهران کمی غیر ممکن و بد تر از اون ادامه کار در همچین دانشگاهی بعید باشه.....ما انقدر فشار درس و تحقیق و پژوهش رومون زیاده که دو تا از دانشجو ها انصراف دادن و شبانه روز هم در حال تحقیق و ترجمه هستیم.همه کتابهای منبعمون به انگلیسیه و با اینکه رشته مون انگلیسی نیست اما دو از اساتیدمون سر کلاس انگلیسی تدریس میکنن.....بدترین و سخت ترین امتحانات رو ازمون میگیرن....

    یه امتحانمون ممکنه 4 ساعت هم طول بکشه....در حالیکه ازمون ارشد بیشتر از دو ساعت طول نکشید !!

    خلاصه.....

    من فکر نمیکنم همسرت علاقه به درس داشته باشه..بلکه بیشتر مدرک گرایی براش مهمه.بهش بگو ارشد همه اش زمین فوتبال و این چیزا نیست...و انقدر باید تلاش و کوشش کنه که کلا فوتبال و استخر و ...رو یادش میره.....

    بهش بگو یکی از دانشگاه تهران ارشد بگیره با کسی که از دانشگاه فردوسی مدرک بگیره فرق انچنانی نداره.هر دو ارشد دارن.فقط یکی با زحمت بیشتر و یکی با زحمت کمتر.خب چه بهتر که ادم به هدفش با زحمت کمتر برسه.....!

    اما مطمئنم اگر با یک دانشگاه تهرانی صحبت کنه کلا قید رورود به این دانشگاه رو میزنه....
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  15. کاربر روبرو از پست مفید maryam123 تشکرکرده است .

    yasna1990 (شنبه 26 اردیبهشت 94)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مشکل با خانوادم و مقایسشون با خانواده همسرم
    توسط melisazand در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: پنجشنبه 27 آبان 95, 11:25
  2. میگه اخلاقمون نمیسازه
    توسط saminnaz2 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: جمعه 04 تیر 95, 17:12
  3. نامزدم و لایکهای فیسبوکی اش و شک به وجود یک دختر دیگر؛
    توسط دکتر شیوا در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: سه شنبه 21 بهمن 93, 13:44
  4. کی از فیسبوک سر در میاره تورو خدا کمک کنید
    توسط ترنم خانم در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 22
    آخرين نوشته: دوشنبه 18 آذر 92, 12:10
  5. فوق لیسانس و بالا تر
    توسط girlkhatibi در انجمن ارتباط مراجعان - مشاوران
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 13 آبان 87, 16:21

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:32 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.