به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام آغازکننده
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 مهر 97 [ 00:16]
    تاریخ عضویت
    1394-2-21
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    2,965
    سطح
    33
    Points: 2,965, Level: 33
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12

    تشکرشده 10 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Sad ایا ادامه این رابطه با وجود توهین هایی که بهم میشه به صلاحمه؟

    سلام.خانم 25 ساله ای هستم که از ابان ماه سال قبل با اقایی27ساله که بهم معرفی شدن در جهت ازدواج و با اطلاع خانواده ها اشنا شدیم و قرار بود اخر اردیبهشت به خواستگاری بیان. تا قبل این دفعه که بیان 2بار دیده بودمش. ایشون در شهری با 900ک متر فاصله از ما (تهران)زندگی میکنن البته خواهرش هم دانشگاهی منه. بطور کلی وضعیت مالی شون خیلی عالیه و ما معمولی هستیم. (و خودم ی جورایی با قضیه خودم یاد ساشا میفتم). جاذبه های ایشون برای من تحصیلات، ظاهر. وضع مالی مناسب،رابطه خانوادگی با بزرگان کشور و اخلاق مردونه و حمایت گرانه فوق العاده شدید ایشون بود. ما هر روز حدود 1ساعت یا بیشتر باهم صحبت میکردیم و از همه چیز خانواده هم خبر داشتیم. مثلا من میدونستم که پدرشون اخلاق تندی داره و گاهی به مادرش خیانت میکنه.البته از نظر مذهبی خیلی فرق داشتیم. مشروب تو خانواده اونا رایج بود و ایشون بمن قول داد که نخوره و عید به قولش عمل میکرد.حجاب خواهراش که من باهاشون بیرون رفتم تو ماشین و حتا بیرون شال از سرشون میافتاد اصلا حواسشون نبود (البته خیلی مهربونن)، منم چندسانتی موهام بیرونه ولی ما کلا مذهبی تریم.مدتی خارج کشور تحصیل کرده بوده و بهم گفته دیسکو رفته مشروب خورده رقصیده و خوشی بیش از حد کرده اما با دختری تاحالا نبوده و پاک بوده.برام جای تعجب بود که پسری با چند صد ملیون ماشین زیرپاش تاحالا به دختری نگاه نکرده باشه. اما میدونم راست میگه. اما ما یک خانواده یکم بالاتر از معمولی هستیم که همه فرهنگ استادی یا کارمندی دارن و مذهبی روشن فکرن. اینو برای دیدگاه دادن گفتم. ما همدیگه رو خیلی دوست داشتیم وبجز تو مسایل مذهبی که به تفاهم رسیده بودیم همه اخلاقامون کاملا بهم میخورد.
    من فهمیده بودم ایشون ی مقدار بد دلن چون ی بار گوشیم اشغال بود 1هفته بام قهر کردن،یا پدرش اجازه نمیده مادرش بره خونه پدرش.
    حدود یک هفته پیش اومده بود تهران تا ما همو ببینیم.دو سه بار رفتیم بیرون و ایشون برای من هدیه اوردن. اخرین بار که همو دیدیم تبلتمو تو داشبرد ماشینش جا گذاشتم که پسورد نداشت. و ایشون رفته بود تو وایبرم و دو مورد رو خیانت دونست. یکی اقایی که گاهی ماهی ی پیام بهم پیام میداد و خارج کشور بود که امروز فلان کارو کردم عکس طبیعت اونجارو میفرستاد و من اصلا نمیشناسمش و حرفای کاملا معمولی که اون بمن گفته بود درس بخون و مریضات چیان و .... و یکی خواستگار قبلی من بود که تمام حرفام باهاش با احترام بود و بهش میگفتم آقای فلانی. فقط یکبار ایشون بهم گفته بود که نسبت به من حس جنسی داره که باید خودشو کنترل کنه, اما سر مهریه به توافق نرسیدیم و کنسل شده بود.
    ایشون وقتی اینهارو خوند کاملا عصبانی شد و پشت تلفن داد میزد که خفه شو و هرچی فحش ناموسی بلد بود بمن داد و گفت هدیه ها رو اماده کن بیام ببرم.اومد داشت به پهنای صورتش اشک میریخت اما سرم داد میزد و فحش داد و حتا میخواست پیاده شه منو بزنه. 5دقیقه نشد . گرفت و رفت. بعدش زنگ زد به مادرم و گفت اون اقا چه حرفی بمن زده و مادرم هم بهش گفت دخترم کار اشتباهی کرده اما فکر نمیکنی تبلت حریم خصوصیه؟ بعد زنگ زد به اون اقای خواستگار و باهاش شدیدا دعوا کرد.
    الان چند روز ازون اتفاق میگذره. ما خیلی همو دوست داشتیم خیلی. اما فکر میکنم تمام عشقش بمن شده نفرت. هرچی بهش حرف میزنم فقط با فحش جوابمو میده. کل خانواده و ابا اجدادمو مورد فحش ناموسی گرفته و ساده ترین چیزی که میگه اینه که از سگ خونمم برام پایینتری و.... کلا کارم شده گریه، یک وعده غذای کامل نخوردم. زیر سرم رفتم. شب و روز گریه میکنم و سر سجاده ام.
    در حالیکه واقعا هیچ خیانتی بهش نکردم و دلم ازین میسوزه، فقط اونو دوست دارم. تو این مدت پیشنهادات خیلی زیادی داشتم و دارم .دوستی و یا خواستگاری پزشکای متخصص و فوق تخصص و... که همه رو رد کردم. با دوستم حرف زدم گفت به خدا توکل کن. ی حکمتی داشته که 2هفته مونده بیان خواستگاری اینجوری شده. خودتو دست کم نگیر. اون فقط ی خواستگار بوده نه 100 درصد و حق نداشته به تبلتت نگاه کنه. به خودش توکل کن.
    خود بنده این موقعیتو داشتم برم تو گوشی و تبلت اون آقا فضولی کنم اما نکردم. چون بی ادبانه میدونستم. یا پسورد نذاشتم چون چیز مخفی فک نمیکردم ازش داشته باشم.
    اصلا حال روحی مناسبی ندارم. بعد 2،3روز سکوت بهش اس دادم و همونطوری جواب میده. نمیدونم چه کار کنم؟ الان تا ماجرا داغه اصرار کنم یا بذارم کمی فراموش کنه؟ نکنه سرد شه بهم؟ نکنه براش کسیو بگیرن؟ میگه به خانوادشم قضیه رو بی کم و کاست گفته.
    نمیدونم نکنه اصرار کنم اما اصلا رسیدن بهش به صلاحم نیست؟ نکنه برم خونش هر اختلافی شد بگه تو پاک نبودی و کل خانواده مونو به تهمت های ناموسی بگیره ؟ اونم ما که اینقد ابرو داریم.من اصلا توانایی تحمل اینو ندارم. از طرفی منو محدود کنه و اجازه بیرون رفتن و ... بهم نده. نکنه مادر پدرش بگن تو خودتو تحمیل کردی به پسر ما و تو پاک نبودی؟ نکنه بخوان بیان با هزار منت بیان و شرایط کاملا یکطرفه باشه بنفع خودشون و بعد که استفادشو کرد راحت منو طلاق بدن؟ نکنه بخاطر عشقم بیشتر از بیشتر خرد و خاکشیر بشم و مجبور بشم سکوت کنم، این ارزششو داره؟ نکنه واقعا ی حکمتی داشته تا با موضوع ظاهری خیانته نکرده ذات اصلی شو بشناسم؟ جای ب جای خونه محل کارم وسایل آهنگا همه خاطراتشو واسم زنده میکنه. تو خیابون راه میرم بی اراده اشکم سرازیر میشه که قبلا ی بار با هم از فلان اتوبان اومدیم یا فلان اهنگو گوش دادیم. فقط گریه میکنم و میگم خدایا شکرت. هرچی به صلاحمه رو پیش روم بیار.
    از طرفی اون خواستگار قبلی بعد زنگ مادر من خانوادشون تماس گرفتن که ما هر مهریه ای شما میگین رو حاضریم قبول کنیم. اما من دیگه به اون علاقه ندارم. به عشق خودم علاقه دارم که فقط با رکیک ترین الفاظ منو از خودش میرونه.بخدا صفحه مانیتورو نمیبینم از شدت اشک.
    ی راهی جلو پام بذارین

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 07 مرداد 96 [ 10:17]
    تاریخ عضویت
    1393-9-18
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    2,783
    سطح
    32
    Points: 2,783, Level: 32
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    2

    تشکرشده 125 در 37 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.
    البته که من همیشه اول نظراتم میگم که:این نظر شخصی منه و نظرم کارشناسی نیست.
    بزار از تجربه شخصی خودم بگم
    من در دوران نامزدی یه بار همچین تجریه ای با خانومم داشتم.گوشیش تو ماشین جا مونده بود و من به صورت کاملا اتفاقی(خدا شاهده کلا اتفاقی)یه پیامک تو گوشیش دیدم.
    اولش خیلی خیلی ناراحت شدم.نتونستم خودمو کنترل کنم و سریع موضوعو بهش گفتم.اونم کامل ماجرا رو تعریف کرد.من بهش اجازه دادم تا موضوعو کامل تعریف کنه با اینکه خیلی خیلی از دستش ناراحت بودم و سرش داد زدم.ولی حتی یه کلمه هم بهش توهین نکردم چون به صداقت و پاکیش یقین داشتم و هیچ شکی تو دلم نبود.این موضوع رو هم بین خودمون دو نفر حل کردیم و من نزاشتم کسی از ناراحتیم چیزی بفهمه.واقعا الان خودمو تحسین میکنم که تونستم مدیریت کنم.
    بعدش که ماجرا رو کامل برام تعریف کرد کلی شرمنده شدم و هر دو تصمیم گرفتیم موضوعو فراموش کنیم
    اینو گفتم تا چند تا موضوعو از توش بیرون بکشم.
    1)اولا کار شما کاملا اشتباه بود که با وجود اینکه نامزد داشتین ارتباط خارج از چهارچوب گرفتین چون برای یه مرد اصلا قابل هضم نیست که همسرش با یه مرد دیگه ارتباط داشته باشه هرچند به قول شما ارتباط سالم و حرفای کاملا معمولی.به خصوص که یکیشون هم خواستگار سابقتون بوده
    2)برای نامزد شما متاسفم که اینقدر ناشیانه و اشتباه با موضوع برخورد کرده.هرچند کار شما اشتباه باشه ولی ایشون حق نداشتند توهین و فحاشی کنند که متاسفانه تمام حرمت ها رو از بین بردند.به نظر من در یک رابطه زناشویی حفظ حرمت توسط طرفین از هر چیزی مهمتره و خدا نکنه که پرده حیای دو طرف بیفته.
    نمیدونم نکنه اصرار کنم اما اصلا رسیدن بهش به صلاحم نیست؟ نکنه برم خونش هر اختلافی شد بگه تو پاک نبودی و کل خانواده مونو به تهمت های ناموسی بگیره ؟ اونم ما که اینقد ابرو داریم.من اصلا توانایی تحمل اینو ندارم. از طرفی منو محدود کنه و اجازه بیرون رفتن و ... بهم نده. نکنه مادر پدرش بگن تو خودتو تحمیل کردی به پسر ما و تو پاک نبودی؟ نکنه بخوان بیان با هزار منت بیان و شرایط کاملا یکطرفه باشه بنفع خودشون و بعد که استفادشو کرد راحت منو طلاق بدن؟ نکنه بخاطر عشقم بیشتر از بیشتر خرد و خاکشیر بشم و مجبور بشم سکوت کنم، این ارزششو داره؟ نکنه واقعا ی حکمتی داشته تا با موضوع ظاهری خیانته نکرده ذات اصلی شو بشناسم؟
    این ناراحتی کاملا بجاست.من یه مردم و همجنسامو خوب میشناسم.کسی که نتونه حرمت طرف مقابلشو تو عصبانیت حفظ کنه مرد زندگی نیست.مردانگی به اخلاق نیکو داشتنه.ایشون نباید حرمتا رو با فحاشی به شما و خانوادتون از بین میبرد.ایشون میتونست سر شما داد بزنه.عصبانی بشه ولی اصلا حق فحاشی به شما رو نداشت.مطمئن باشید تمام موضوعاتی که ازش هراس دارین و در بالا هم بهش اشاره کردین فردا تو زندگی بلای جان شما میشه.(چند موردشو دیدم که میگم)
    شاید جدایی سخته و فراموش کردنش خیلی سخت باشه ولی تصور یه زندگی با جنگ و جدل(متاسفانه صدها نمونشو تو همین سایت میبینین) میتونه یکم این دردو تحمل پذیر تر کنه.
    خدا همه ی ما رو نجات بده.الهی آمین
    سپاس

  3. 5 کاربر از پست مفید کوهنورد تشکرکرده اند .

    Amir_23 (دوشنبه 21 اردیبهشت 94), maryam240 (جمعه 30 مرداد 94), saeeded (دوشنبه 21 اردیبهشت 94), sasha (دوشنبه 21 اردیبهشت 94), بارن (دوشنبه 21 اردیبهشت 94)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 20 خرداد 95 [ 22:59]
    تاریخ عضویت
    1392-11-25
    نوشته ها
    16
    امتیاز
    1,881
    سطح
    25
    Points: 1,881, Level: 25
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 19
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 26 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    نقل قول نوشته اصلی توسط یه دونه نمایش پست ها
    جاذبه های ایشون برای من تحصیلات، ظاهر. وضع مالی مناسب،رابطه خانوادگی با بزرگان کشور و اخلاق مردونه و حمایت گرانه فوق العاده شدید ایشون بود.
    چیزهای مثبتی که از ایشون برشمردید (خصوصا مردونگی)، با رفتارشون تناسب نداره و به نظرم اصلا نتونست درست مدیریت کنه. این فقط یک نظر شخصی است. موفق باشید

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    126
    Array
    به نظر من کسی که اینقدر بد دهنه و راحت بدون اینکه بفهمه موضوع از چه قراره به شما وخانواده فحش ناموسی میده یه زره نباید بهش فکر کنی
    کار اشتباه رو اون کرده که بدون اجازه به حریم خصوصی شما سرک کشیده الان اون طلبکار شده؟دست پیش گرفته که پس نیوفته؟
    معلومه که موقعیت خوبی داری پس به نظرم این خواست خدا بوده که قبل رسمی شدن این اتفاق افتاده تا شما درست تصمیم بگیری
    وخدای نکرده احساسی تصمیم نگیرین ویه عمر پشیمونی به دنبال بیاره. این نشونه رو جدی بگیر وراحت از کنارش رد نشون خواهش میکنم!!!!!!!!
    مرا با حقیقت
    بیازار
    اما،
    هرگز با دروغ
    آرامم نکن.


  6. 2 کاربر از پست مفید abi.bikaran تشکرکرده اند .

    maryam240 (جمعه 30 مرداد 94), بارن (دوشنبه 21 اردیبهشت 94)

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 27 مرداد 94 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1394-2-18
    نوشته ها
    65
    امتیاز
    859
    سطح
    15
    Points: 859, Level: 15
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    4

    تشکرشده 77 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یه دونه خانم دوران آشنایی و نامزدی برای اینه که افراد همدیگه رو در موقعیتهای گوناگون محک بزنند چرا که همه ما صبح که از خواب بلند می شیم ماسکهای متفاوتی به صورتمون می زنیم که چهره واقعی ما رو پنهان می کنه . ممکنه در دیدارهای کوتاه مدت کسی متوجه خود واقعی ما نشه اما در طولانی مدت یک جا اشتباه می کنیم و چهره واقعی خودمون رو نشون می دیم. شما این فرصت رو غنیمت بشمرید و خدا رو روزی صد هزار مرتبه شکر کنید که زود ایشون رو شناختید . ببخشید ممکنه از این حرف من عصبانی بشید ظاهر و وضعیت مالی ایشون و موقعیتشون به نظر میاد چشم شما رو روی حقایق بسته. حتی قبل از این اتفاق هم یک نگاه گذرا به خانوادشون و پدر بد دل و کنترلگر و دیکتاتور شما رو باید به فکر فرو می برد. چون می دونیم که پسرها پدر الگوشونه . ایشون به شما فحاشی کرده و اگه الان کتکتون نزده برای این بوده که فعلا نسبتی با او نداری در آینده صد در صد اینکارو هم می کنه و حتما می دونی که این رفتارها چه بلایی سر آدم میاره . یه قسمت از یک مقاله رو برات میزارم :

    اگر این ماجرا مداوم و تکرارشونده باشد، شنونده دشنام به تدریج درون گرا، منفعل و منزوی می شود
    و موقعیت اجتماعی او به شدت به خطر می افتد.
    اضطراب، دردهای جسمی، مشکلات گوارشی، افسردگی، سردرد مداوم، اختلال خواب،
    کاهش اعتماد به نفس و بیماری های جسمی بدون پایه و اساس پزشکی،
    وابستگی شدید به دیگران و احساس گناه هم از عواقب تحمل ناسزا است.

  8. 2 کاربر از پست مفید raha20014 تشکرکرده اند .

    maryam240 (جمعه 30 مرداد 94), meysamm (دوشنبه 21 اردیبهشت 94)

  9. #6
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    یه دونه خانوم،

    رفتار این آقا درست نیست. ناراحتی و عصبانیت تا یه حدی معنا داره ولی این که بعد از چند روز همچنان به شما فحش ناموسی می ده ...

    اما در مورد موضوع خودتون،
    یه خواستگاری داشتید که رد کردید، ادامه ارتباط شما با خواستگارتون به چه دلیله؟
    معمولا رابطه ای که جدی یا خاص بوده، نمی شه دوستانه و معمولیش کرد. باید کامل بست. تعریف خیانت از نظر افراد متفاوته. باید این حد و مرزها را با ایشون مشخص می کردید. ولی به طور کلی ادامه رابطه شما با کسی که قبلا دوستش داشتید و به عنوان یک گزینه بررسیش می کردید و مدتی رابطه داشتید، از نظر اکثر آقایون مردوده.

    اگر توی گوشی ایشون پیام دوست دختر قبلیش را ببینید که نوشته باشه دلم برات تنگ شده یا من هنوز به تو فکر می کنم یا ... و متوجه بشی که این دو هنوز ارتباط دارن، خوشحال می شی؟ بی تفاوتی؟

    یه آقای دیگه ای هم یه جای این دنیا گاهی به شما پیام می ده و از نظر عاطفی ساپورتتون می کنه.
    خوبه یه خانمی هم از یه جایی به نامزد شما پیام بده و از نظر مورد نیاز آقایون (جنسی ) ساپورتش کنه؟ حرفها و عکسهای جنسی براشون بفرسته؟
    به هر حال ما خانومها معمولا با صحبتها و روابط عاطفی خوشحال تر می شیم و آقایون با مسائل جنسی. خوبه ایشون هم واسه نیازش با یکی از این گونه ارتباطات داشته باشه؟

    همونطور که شما دارید مشاوره می گیرید و دوستان بهتون می گن عصبانیت و رفتار این آقا عادی نیست،
    ایشون هم الان داره مشاوره می گیره و بقیه بهش می گن کسی که دوران نامزدی با نامزد قبلیش و مردهای دیگه در ارتباطه، قابل اعتماد نیست.

    الان داره با علاقه ای که به شما داره و مشکلی که پیش اومده می جنگه و سعی داره تصمیم درست بگیره.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  10. 8 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    alireza198 (دوشنبه 21 اردیبهشت 94), anyy (دوشنبه 21 اردیبهشت 94), maryam240 (جمعه 30 مرداد 94), meysamm (دوشنبه 21 اردیبهشت 94), sasha (دوشنبه 21 اردیبهشت 94), محیا ناز (دوشنبه 21 اردیبهشت 94), بارن (دوشنبه 21 اردیبهشت 94), غزاله 91 (دوشنبه 21 اردیبهشت 94)

  11. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 شهریور 94 [ 23:22]
    تاریخ عضویت
    1393-9-03
    نوشته ها
    183
    امتیاز
    5,161
    سطح
    46
    Points: 5,161, Level: 46
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    588

    تشکرشده 383 در 141 پست

    Rep Power
    47
    Array
    دوست گلم داستان زندگيت تقريبا شبيه مواردى بود كه من از سر گذروندم، با اين تفاوت كه خواستگار من بعد از اين كه آيپد منو چك كرد خيلى طفل معصومانه منو برد كافه كه در مورد اون آقايى كه چتم رو باهاشون خونده بود توضيح بدم (تاريخ چت هاى من حداقل واسه پنج ماه قبل از آشنايى مون بود) و اين من بودم كه وحشى بازى در آوردم و گفتم تو چقدر بى شخصيتى كه به وسايل من دست زدى و از زندگيم برو و نميخوامت، هيچوقت نه سرم داد زد نه هوار كشيد نه گفت كادوهامو پس بده و نه فحش هاى زشت به خودم و خونواده م داد حتى طفلكى آخرش ازم معذرت خواهى هم كرد چون اگر اين كارو نكرده بود با توجه به روحياتى كه از من سراغ داشت فاتحه ى عشق منو واسه هميشه و تا آخر عمرش خونده بود... البته نميدونم در جريان هستى كه وصلت من با اون آقا اصلا سر نگرفت و تو كمتر از يك ماه به كسى بله گفتم كه نه پولش از پارو بالا ميره و نه باباى دم كلفت داره، فقط عشق داره و محبت و يه عالمه مردونگى و منم كه دو برابر دوسش دارم ولى بازم از گل كمتر بهم بگه داغ خودمو به دلش ميزارم
    پيشنهاد من به عنوان دخترى كه تقريبا شرايط مشابه باهات داره (از نظر فرهنگى و اعتقادى و اتفاقات زندگى) و روحيه ش كاملا باهات فرق مى كنه (از اين جهت كه حاضره بميره ولى حتى ذره اى از اون جايگاه اطمينان و غرور كه به عنوان يك دختر براى خودش ساخته كوتاه نياد) اينه كه يه پيامك عذرخواهى براش بفرستى و هر توضيحى كه فكر مى كنى لازمه بدونه براى رفع سو تفاهم بهش بدى و براش آرزوى خوشبختى كنى. اگر اين آقا پسر واقعا انتخابشو كرده باشه به مدتى زمان احتياج داره كه فكر كنه و بدونه كه شما واقعا مقصر نيستى (البته خودمونيم ها يه كوچولو مقصرى) اون وقت دوباره قدم جلو ميذاره، ولى اگر شما گريه زارى كنى و بهش زنگ بزنى يا اس ام اس بدى قشنگ از خودت دورترش مى كنى و فرصت فكر كردن و قضاوت درست هم ازش مى گيرى، به نظرم حتى خودتو يه كم دلشكسته هم نشون بده و بگو اصلا از كسى كه قرار بود يه عمر همدم و همراهم باشه انتظار نداشتم اينجور با من حرف بزنه و اميدوارم كه بتونم اين جملات رو فراموش كنم و يه خاطره درست تو ذهن خودم ازت داشته باشم (راستى اصلا توى توضيحاتت نگو سر مهريه با اون شخص به توافق نرسيدى، بگو ازش خوشم نمى اومد و نتونستم باهاش ارتباط برقرار كنم)، ايشالا كه هر خيرت در اونى باشه كه دوست دارى و مى پسندى عزيزم

  12. 3 کاربر از پست مفید sasha تشکرکرده اند .

    maryam240 (جمعه 30 مرداد 94), meysamm (دوشنبه 21 اردیبهشت 94), یه دونه (سه شنبه 22 اردیبهشت 94)

  13. #8
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام آغازکننده
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 مهر 97 [ 00:16]
    تاریخ عضویت
    1394-2-21
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    2,965
    سطح
    33
    Points: 2,965, Level: 33
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 85
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    12

    تشکرشده 10 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان. مرسی از جوابهاتون. هنوز واسم ی سری سوالها باقی مونده.البته جوابها خیلی به دلم نشست.مثلا اینکه مردانگی به اخلاق نیکو داشته و کنترل عصبانیت تو شرایط سخته.فقط نمیدونم واسه کسی که از خیانتهای پدرش ناراحته یا در یک فرهنگ مرد سالارتر نسبت به تهران رشد کرده شاید این یک فاجعه محسوب بشه یا نه؟ کلا بنظر شما نسبت به این مساله اینقدر الرژی نشون دادن نرماله؟
    نمیدونم؟چرا باید اینقدر خاک بر سر بشم که هرکس هر توهینی خواست بهم بکنه؟ صبر کردن فقط بخاطر علاقه توجیهش میکنه؟ اونم منو دوست داشت ولی ایا عشقی که بعد این ماجرا باشه بی کیفیت نشده؟ وقتی حرمتا رو پاره کرده، وقتی قضیه رو درست مدیریت نکرد و حتا یکبار ازم نخواست عقلانی بهش توضیح بدم ماجرا چی بوده، همش فوران احساسی عصبانیت بود. نکنه این ادم تو مشکلات زندگی هم همینجوری برخورد کنه و منو از ارامش و خوشبختی دور کنه؟ شایدم چون اون منو پس زده دلم میخواد خودمو بهش اثبات کنم.ولی بعدش چی؟ از کجا معلوم خوشبختم کنه؟
    با اینکه رفتارش با خصوصیاتی که گفتم نمیخونه هم موافقم.گاهی فکر میکنم باید جنتلمن تر می بود. چک کردن گوشی تو دوران شناخت یا اینطور حرف زدن از اصالت به دوره. همونطور که من در شخصیت خودم نمیبینم حتا به فحش ناموسی فکر کنم. با اینکه این یک نشونه است که نباید به راحتی از کنارش رد بشم هم موافقم. عقل من اینها رو میگه ولی در طرف دیگه احساس من خیلی غلبه میکنه بر عقلم.خیلی.
    خانم رها درسته موقعیتش برام جالب بوده ولی کلا من شخصیتا اینطور نیستم که فکر کنم الان با یک نفر پولدار ازدواج کنم و برم بشینم رو سرشون و فقط مصرف کننده باشم. ایشون خودش پولی از پدرش دریافت نمیکنه و یکبار ناراحت بود که اون مقدار پولیو که میخواد نداره و نمیدونه چکار کنه من گفتم نگران نباش خودمون کار میکنیم یواش یواش مثل همه جورش میکنیم. من دوست دارم خودمون زندگیمونو بسازیم تا هم قدرشو بدونم هم منتی سرم نباشه. تنها دلیل خوبی وضع اقتصادی طرف مقابل برام اینه چون یک سری نیازهای اولیه تامین بوده بهم القا میکنه فرهنگشون بالاتره. نمیدونم تو این ماجرا کلا پذیرشش کم بوده یا با توجه به سابقه ای که دادم فرهنگ بالایی ندارن؟ بخدا همه اونا رو میشناسن، چطور باور کنم بی فرهنگن؟:(
    خانم شیدا بخدا بخدا من از مکالمه با اون اقای ساکن خارج هیچ لذتی که نمیبردم هیچ، خیلی وقتها وقت منم میگرفت تا ی چیزیو بگه. چیزی به مسخرگی اینکه من امروز کله پاچه خوردم. من تو دلم میگفتم به من چه ولی روم نمیشد بهش بگم.میدونم میگین منفعل بودی، ولی من تو جامعه اینجوریم. دختر نجیبی که سعی میکنه آروم و با ادب باشه و شر درست نکنه.دل کسی رو نشکنه و در مقابل سختی ها به بقیه لبخند بزنه. گاهی فکر میکنم نکنه فرهنگ اصیل همینه؟ اما قضیه دوم رو قبول دارم که اشتباه کردم. البته اونم از نظر من بسته شده بود، کاملا بسته شده. ولی نمیدونم چرا اون مکالمه رو پاک نکرده بودم.وقتی اومدم خونه تمامشون رو پاک کردم چون من واقعا هیچ وابستگی، علاقه، عشق و هیچی به اونها نداشتم و ندارم.ولی بهش حق میدم از دست من ناراحت باشه چون اونکه نیت منو نمیتونه از تو دلم بخونه و تلاشی هم نکرد که بفهمه و به همه چی پشت پا زد و رفت. اون کلا نمیجنگه که تصمیم بگیره، از نظر اون همه چی تموم شد. تنها چیزی که منو امیدوار کرده اینه که وقتی بهش گفتم احساس میکنم این حکمت خدا بوده که 10روز مونده بود تا همه چی رسمی بشه این قضیه رخ داده که من تورو بشناسم، و باید جدا بشیم. احساس کردم سختیش از 100درصد شد 99.5 درصد.
    خیلی ادم صفر و یکیه. عاشقت باشه دنیاتو گلستان میکنه ولی ازت متنفر باشه دنیارو به کامت تلخ میکنه و میچزونتت. تمام شب و روز خواب و اونو میبینم، غذا نمیتونم لب بزنم. دیشب شام دو قلوپ چای خوردم. هم دانشگاهیام میگن ی دونه چقد خسته ای؟ چرا اینقد چشمات قرمزه؟ چند وقته نخوابیدی؟همش دارم با گریه از خدا میخوام راه صحیح رو بهم نشون بده.
    خانم ساشا مرسی از راهنماییت. بنظرت الان بهش اسمس بدم یا زنگ بزنم؟ شاید اسمسو نخونه. شاید زنگ بزنم حرفام یادش بره. یا بذارم چند روز دیگه که تولدشه بهش بگم؟ یا الان بگم که تا اون موقع فکراشو کرده باشه؟
    تو این قضیه من مقصر بودم یا اون؟ احتمال برگشتش هست؟ تلاش کنم؟ ایا زندگی که بعدش تشکیل میشه با کیفیت و سالم میتونه باشه؟ اون خیلی روحیه قوی داره و منو که ادم منعطفیم اونجور میکنه که خودش دلش میخواد. حتا بعد این قضیه مامانم گفت چه پسر با جربزه ایه و این دل منو بیشتر سوزوند.
    نکنه اصولا فرهنگ های ما بهم نمیخوره؟ بمن میگه وقتی مادرت میگه تبلت حریم خصوصیه معلومه تو باید چی بشی؟!
    اگه از اول اینهمه تلاش کنم اون تو زندگی خودشو بالاتر حس نمیکنه؟ بخصوص که از لحاظ اجتماعی از ما بالاترن؟( البته خداییش تابحال یکبار این رو به رخ من نکشیده با اینکه من بهش گفتم تازه به دوران رسیده). بعدش دست بزن داشته باشه و ...، در حالیکه قبلا بهم گفته بود فقط ادم های وحشی و بی منطقن که زن رو میزنن. این زندگی که میخواد تشکیل شه چند درصد ارزش جنگیدن داره؟باهاش بمونم یا ولش کنم برم با یک ادم مهربون با ایمان (البته قبول دارم هر ادمی بدی هایی داره) که این حرمتها پاره نشده باشه و پدر مادرش منو به چشم بدی نگاه نکنن؟
    الان تا داغه بهش اس بدم یا بذارم سرد شه و فکراشو بکنه؟ جواب این سوالو بدین بهم.
    عوارضی که گفتم مثل تهمت های آتی چقد میتونه گریبانگیرم بشه؟چون میترسم روحیه امو نابود کنه. چون ما خیلی ابرو داریم. پدرم ی جورایی ریش سفیده و همه قبولش دارن. نره کلا ابروریزی راه بندازه؟به کسی مثل مادرم یا خواهرش بگم میانجی بشن خوبه؟ یا ارزش خودم میاد پایین؟
    لطفا اگه هر راهنمایی میتونین بکنین ازم دریغ نکنین. چون تو موقعیت بدی قرار گرفتم. تنها امیدم بعد خدا به راهنمایی های دوستان اینجامه. ممنون.
    ویرایش توسط یه دونه : سه شنبه 22 اردیبهشت 94 در ساعت 08:21

  14. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 27 مرداد 94 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1394-2-18
    نوشته ها
    65
    امتیاز
    859
    سطح
    15
    Points: 859, Level: 15
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    4

    تشکرشده 77 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یه دونه خانوم شما نیاز به راهنمایی نداری همه چیز مثل روز روشنه این تو هستی که باید انتخاب کنی و مسئولیتشو بپذیری. یه پشنهاد این آقا رو بدون امکانات مالی و مادیش در نظر بگیر فکر کن با این اخلاق و رفتار آیا باز هم به برقراری ارتباط مجدد رغبت پیدا می کنی

  15. کاربر روبرو از پست مفید raha20014 تشکرکرده است .

    داود.ت (سه شنبه 22 اردیبهشت 94)

  16. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 30 شهریور 98 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1390-10-26
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    11,022
    سطح
    69
    Points: 11,022, Level: 69
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 228
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,196

    تشکرشده 1,600 در 571 پست

    Rep Power
    104
    Array
    شما شیفته ظاهر و ثروت ایشون شدید و برای همین نمی تونید منطقی تصمیم بگیرید
    مطمئن هستم اگه یه فرد ضعیف تر بود ، با اولین توهین فاتحه رابطه رو خونده بودید
    الان هم فکر می کنید کیس خوبی گیرتون اومده که می خواهید هر طور شده رابطه رو بازسازی کنید والی عقلتون هم می گه این آدم به درد بخور نیست


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 26 بهمن 94, 19:57
  2. کسایی که تجربه ی جدایی دارن کمکم کنن چطوری تونستید با شرایط جدید کنار بیاین؟میخوام به ارامش برسم
    توسط dooo در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 39
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 آبان 94, 11:47
  3. کمکم کنید تا بتونم شوهرمو به زندگی برگردونم ودیگه حرفی از جدایی نزنه.
    توسط sarina_1362 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 58
    آخرين نوشته: شنبه 21 شهریور 94, 18:55
  4. راهنمایی درباره نامه برای تولد شوهرم
    توسط farnaz35 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: یکشنبه 05 بهمن 93, 12:03
  5. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: چهارشنبه 09 مرداد 92, 19:59

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:23 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.