قطع يك رابطه شديد عاطفي

[حسابدار59]

مي خواهم رابطه اي را قطع كنم اما برايم بسيار بيشتر از آنچه كه فكر مي كنيد سخت است . لطفاً با راه حل هاي كليشه اي راهنمايي ام نكنيد . من بسيار او را دوست دارم چون بسيار از لحاظ روحي به هم نزديك هستيم و او هم بسيار به من وابسته ،‌ در طول اين مدت تاثير بسيار زيادي در زندگي هم داشته ايم و عشقمان از آن عشق هاي خام دوره جواني نيست ، او 38 سال و من 28 ساله هستم ، اين رابطه كه تا كنون حدود يك سال است شروع شده در روحيه هر دوي ما كه بسيار بي انگيزه نسبت به زندگي بوديم و دچار روزمرگي شده بوديم تاثير گذاشته و با روحيه اي مضاعف از لحاظ كاري ، تحصيلي ، اجتماعي و ظاهري باعث پيشرفت يكديگر شده ايم . اما اكنون بنا به دلايلي كه ترجيح مي دهم گفته نشود من مي خواهم اين رابطه را قطع كنم . مشكل از جانب او يا من نيست ما كماكان عاشق هم هستيم . اما اين رابطه بايد قطع شود . چگونه ؟ نمي دانم ! با اين همه وابستگي ، اين همه نزديكي روحي و عاطفي ، وابستگي شديد او به من . كمكم كنيد .

[elina]

سلام عزیز دلم
خوش اومدی آخه حرفات مبهمه آگه واقعا" دلیل محکمی واسه جدایی داری اینقدر مضطرب نباش عزیزم
شاید اگه دلایلتو بگی ما بهتر بتونیم کمکت کنیم

[حنان]

سلام حسابدار 59
من خودم هم يه زماني قصد داشتم كه جدا شم ولي چون از ته قلب و دلم نميخواستم اين كارو بكنم نشد ......
به نظر من يكي از دلايلي كه باعث ميشه كه افرادي كه از هم جدا ميشن نتونن به جدايي ادامه بدن اينه كه اميد دارن همين اميده كه كارها رو خراب ميكنه
ميدونم كه جدايي خيلي خيلي سختر از اونيه كه بشه فكرش رو كرد ولي اگه شما هردوتون بخواين كه از هم جدا شين و مصمم باشين كه جدا شدن بسيار بسيار بيشتر از با هم موندن به سود هردوتونه ميتونين اين كار رو بكنين
البته به نظرم جدايي بايد خيلي محترمانه و بدون تحقير ديگري باشه ...... خيلي از آدمها وقتي كه ميخوان جدا شن طرفشون رو تحقير ميكنن)( كه البته مشخصه كه در مورد شما اصلا اينجوري نيست ) ...... مثلا ميگن تو به درد من نميخوري ........ من كس ديگه اي رو دوست دارم ....... ما هم شان هم نيستيم ........ و واسه اينكه طرف رو از خودشون دور كنن ميگن من دوستت نداشتم يا همه اين چيزها الكي بوده ( ولي نميدونن با اين كارهاشون چه كينه و چه غم و ناراحتي اي رو براي طرف مقابلشون ميگذارن و چه ضربه ي بزرگي بهش ميزنن ...... به نظرم اگه جدايي با توافق دو طرف و با احترام كامل باشه خيلي خيلي موفق تره
شما اگه هردو همين قصد رو دارين بايد توافق كنين كه ديگه به برگشتن فكر نكنين يعني ( خدايي نكرده و زبونم لال ) فكر كنين كه طرفتون مرده و شما ديگه هيچ موقع بهش نميرسين و ديگه نميتونين همو ببينين ...... همونجوري كه كسايي كه عزيزشون رو از دست ميدن بعد از يك مدتي وقتي ميبينن ديگه كاري از دستشون برنمياد آروم ميشن در اين مورد هم همينجوريه ولي اگه اميد داشته باشي هر موقع كه دلت ميگيره همش ميگي اون هنوز هست ...... دلم تنگ شده ميخوام ببينمش ....بذار يه بار ديگه ببينمش و بعد فراموشش كنم .......يعني تا زماني كه اميد تو وجود آدم هست جدايي خيلي خيلي خيلي مشكل و عملا غير ممكنه
پس كاري كه شما ميتونين بكنين اينه كه با توافق هم و قبول كردن اينكه قطع رابطه بايد انجام بشه و از بين بردن اميد درونتون از هم جداشين و اينو قبول كنين كه ديگه برگشتن امكان نداره
ميدونم جدايي خيلي خيلي سخته ...... خود من هم هنوز نتونستم و از لحاظ روحي خيلي افسرده شدم ولي شايد اگه با احترام و با توافق اين جدايي انجام ميشد اينهمه ضربه نميخوردم و اينهمه كينه درونم جمع نميشد و اين همه تحقير نميشدم و راحت تر ميتونستم فراموش كنم
و بهتره كه هرچي كه يادگاري دارين و ياد آور ايشون هست از بين ببرين تا كمتر به يادش بيافتين و خودتون رو با مسائل ديگه سرگرم كنين
راه سختي رو در پيش دارين ولي اگه اميد رو نااميد كنين ميبينين كه همه سختي هايي كه براي جدايي كشيدين بي جواب نميمونه و از بين نميره و موفق ميشين
اميدوارم كه تونسته باشم بهتون كمكي بكنم
موفق باشين

[-somaye-]

رویا جان ممنون از نظراتت منم در مشکلی مشابه به سر میبرم با این تفاوت که زابطه ی ما تبدیل به یه رابطه یکطرفه شده !
سعی کردم تمام امیدوم رو قطع کنم و کردم اما باز در دلم احساس خیلی بدی دارم

بارها ازم خواسته تنهاش بزارم و یا در عمل با قهرهای طولانی اینو بهم گفته اما نمیتونستم و نمیخواستم با قهر کردن رابطه مون تموم بشه برای همین اینبار خودم ازش خواستم که کمکم کنه تاازش دل بکنم اما خیلی احساس بدی دارم تنهایی شدید منو عذاب میده فقرقی نمیکنه چند نفر جز اون در زندگیم حضور دارن و موجب قوت قلبم هستن همین که اون رو ندارم احساس تنهایی شدید دارم

به کی پناه ببرم که دردم کمتر بشه و دوباره چاله بزرگتری نیفتم ! نگو خدا که خیلی وقته از درش رانده شدم ! با خانواده هم هیچ وقت راحت و دوست نبودم !
با هیچ کدوم از دوستانم نتونستم خیلی راحت و صمیمی باشم در حقیقت هیچ وقت نتونستم اعتماد کامل کنم تا بدوتنم از دغدغه هام از ناراحتی هام بگم تا عقدههای دلم خالی شه و نیازی به دوست اینترنتی نداشته باشم !

[حنان]

علت اينكه نميتونين فراموش كنين به نظر من اينه كه شما هنوز به طور دقيق قانع نشدين كه چرا بايد جدا بشين؟ آيا ايشون واقعا دوستتون نداره ؟ يا اينكه فكر ميكنه كه نميتونه خوشبختتون كنه ؟ يا اينكه خانواده اش مخالفن ؟؟؟؟؟
شما بايد اول دليل اصلي براي جدايي رو بدونين تا بتونين فراموش كنين ..... وقتي آدم نميدونه كه چرا بايد از عشقش بگذره؟ نميتونه جدا شه!!!! وقتي به طور كامل قانع نشه كه مشكلشون حل شدني نيست هر از چند گاهي ميگه بگذار يه بار ديگه تلاش كنيم شايد مشكلمون حل بشه!!!اينجوري خودش رو گول ميزنه
وگرنه اگه آدم واقعا قانع بشه كه جدايي تنها راهه و كاملا با احترام و بدور از تحقير از دوستش جدا بشه !!!! جدايي رو راحت تر تحمل ميكنه
عزيزم جداييي سخته ...... اگه به اين آسوني بود كه الان اينهمه آدم مشكل روحي عاطفي پيدا نميكردن....
شما هم بايد تحمل داشته باشي..... تحمل تحمل تحمل
فكر ميكني من نميدونم جدايي چيه ؟ روح و قلب آدم پر پر ميشه چيه ؟ فكر ميكني نميدونم كه از شدت ناراحتي آدم دلش ميخواد فرياد بزنه و خودش رو راحت كنه چيه ؟ اينكه قلبت واسش پر ميكشه چيه ؟؟؟ اينكه خاطره ها آدم رو آتيش ميزنه چيه ؟؟؟؟؟؟و ..........
من همه اينها رو ميدونم ..... ولي واقعيت اينه كه بايد جدا شي ..... و بايد تحمل كني..... چاره اي نيست..... هيچ موقع جدايي آسون نيست هيچ موقع
سميه جان خدا خيلي بنده هاشو دوست داره و اونها رو از خودش نميرونه ...... با خدا حرف بزن .... ازش صبر بخواه كه بهت بده .....مطمئن باش كه بهت صبر ميده.....
بدون كه تنها تو نيستي كه داري اين درد رو تحمل ميكنن ..... خيلي هاي ديگه هستن كه مشكل تو رو دارن
اگه يه سري به انجمن ارتباطات دختر و پسر بزني مبيني ......
اگه دوستي توي دنياي واقعي نداري بيا و توي همدردي و درو دل كن ..... هميشه هستن كساني كه به درد و دلت گوش بدن و باهات هم دردي كنن
موفق باشي

[mke]

رویا جان ممنون از نظراتت منم در مشکلی مشابه به سر میبرم با این تفاوت که زابطه ی ما تبدیل به یه رابطه یکطرفه شده !
سعی کردم تمام امیدوم رو قطع کنم و کردم اما باز در دلم احساس خیلی بدی دارم

بارها ازم خواسته تنهاش بزارم و یا در عمل با قهرهای طولانی اینو بهم گفته اما نمیتونستم و نمیخواستم با قهر کردن رابطه مون تموم بشه برای همین اینبار خودم ازش خواستم که کمکم کنه تاازش دل بکنم اما خیلی احساس بدی دارم تنهایی شدید منو عذاب میده فقرقی نمیکنه چند نفر جز اون در زندگیم حضور دارن و موجب قوت قلبم هستن همین که اون رو ندارم احساس تنهایی شدید دارم

به کی پناه ببرم که دردم کمتر بشه و دوباره چاله بزرگتری نیفتم ! نگو خدا که خیلی وقته از درش رانده شدم ! با خانواده هم هیچ وقت راحت و دوست نبودم !
با هیچ کدوم از دوستانم نتونستم خیلی راحت و صمیمی باشم در حقیقت هیچ وقت نتونستم اعتماد کامل کنم تا بدوتنم از دغدغه هام از ناراحتی هام بگم تا عقدههای دلم خالی شه و نیازی به دوست اینترنتی نداشته باشم !

سمیه جان هیچی اینقدر منو نمی سوزونه وقتی کسی از خدا ناامید شه! کاری ندارم که گناه کبیرست می خوام بگم به چشم خودت خدا رو نبین با این دید ببین که یه بچه ی کم عقل هرچی بهش می گی نرو سراغ کامپیوتر و عوضش درس بخون با اینکه صد بارم قول داده نکنه ولی بازم میره سراغ کامپیوتر ولی بعدش پشیمون میشه و تو هم می دونی از صمیم قلب پشیمونه هرچند می دونی بازم ممکنه بره سراغ کامپیوتر! حالا دلت میاد بگی نمی بخشم؟
اونم خدایی که به فرموده ی بزرگان اگه انسان می دونست چقدر دوسش داره حتی یه لحظه هم تو این دنیا صبر نمی کرد! تو فقط نگو منو رونده تو ناامید نشو بقیش با خودش! اگه هزار بارم توبه شکستی فقط کافیه با یه دل شکسته و پشیمون برگردی!!!

حسابدار59 عزیز منم راجع به ابرو شبیه تو هستم و نمیتونم فرامشش کنم پس منو ببخش نمی تونم راهنماییت کنم!

رویا جان حرفه ای جواب میدی! ای ول. روانشناسی نمی خونی؟:D

[هستي زماني]

اگه آدم براي انجام كاري كمر ميبنده بايد.
1- تصميم قطعي بگيره كه بعدها خودشو سرزنش نكنه .
2-اگه مطمعن نيستي حتي يك كم بايد دنبال يك راه حل ديگه باشي.
3- هيچ مشكلي نيست كه حل نشه اول بگردين دنبال حل مشكل .