به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 شهریور 95 [ 02:00]
    تاریخ عضویت
    1394-2-16
    نوشته ها
    109
    امتیاز
    2,724
    سطح
    31
    Points: 2,724, Level: 31
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 138 در 51 پست

    Rep Power
    26
    Array

    همسرم خرج نمیکند و مقید به رسومات نیست

    سلام دوستان.من تازه عضو شدم و زندگیمو میگم تا کمکم کنین.منو همسرم اتفاقی باهم اشناشدیم.وبعد 3 سال ازدواج کردیم.حالا مشکلاتمو میگم.من تک دختر خونوادم و همیشه تحت حمایت بودم.تو ی دانشگاه تاپ کشور با رتبه دورقمی درس خوندم.کتاب مینویسم و تدریس و...خونواده مرفهی داشتیم و همه جوره امکانات داشتم.و خونوادم مذهبیو خوب.برادرام هردوازدواج کردن و شدیدا باهمسراشون خوبن.ماهمه کار برا عروسامون کردیم.بعد 5 سال هرمناسبت و عیدی و...پدرومادرم کادو میدن بهشون و خلاصه همه جوره احترام و ارزش.اما همسرم.ایشون قبلا ازدواج ناموفق داشت ولی من ب علت علاقه گفتم مهم نیست.پسر خوب و مذهبی و چشم پاک و مهربونیه.اما راستش حسرت ب دلم مونده.مادرش برای بله برون حتی انگشتر نیورد.حتی چادرو پارچه و...گفتم مهم نیست.اما گذشت و خواستیم عقد کنیم ک پدرش فوت کرد.واین شد بهانه ک از زیر همه چی در برن.ادمای خوبین ولی اصلا اهمیت نمیدن ب رسومات.کلی عیدو...گذشت اما مادرش و خودش هیچی ندادن.بعد کلی حرف زدن باهاش ک عصبانیم شد ک تو مادی گرایی مادرش ی مشت خرت و پرت داغون داد ک ی دونه اش و هم استفاده نکردم.تا حالا هیچ طلایی نخریدن برام.من دوتا عروسامونو میبینم و کارم همش شده حسرت.میدونم بده اما دست خودم نیستو همش قیاس میکنم و دلم میشکنه.مثلاداداشام کادوهای میلیونی میدن برا تولد همسراشون ولی همسر من در حد یه لباس معمولی.اینا خیلی ازارم میده.من نیاز مادی ندارم اما حس میکنم شخصیتم له میشه ک هیچ کاری برام نمیکنن.اگرم میکنن خیلی کم و از سر تکلیف.خیلی دارم اذیت میشم.همه تو فامیل و...منتظر بودن ببینن من چجوری ازدواج میکنم با کلی خواستگار و...من اشتباه بزرگی کردم تو انتخابم اما دلم جداییم نمیخواد چون اونقد مشکلاتم بزرگ نیس.همسرم خونه و ماشین داره.کارخوب داره.داره دکترا میگیره اما ب این چیزا اعمیت نمیده.مثلا تولدم دلمو شکست.نه کیکی نه گلی.فقط منو برد ی بلوز خرید.اونم روز تولدم نبود.کادوی همه بهتر از اون بود.دستش ی کم تنگ هست ولی نه انقدری ک هیچ کاری نکنه.منم مدام قیاس میکنم و فقط حسرت میخورم و وارم دیوونه میشم.بگین چیکار کنم؟؟؟؟خسیس هم نیست.مخصوصا براخودش همه جور خرجی میکنه اما مثلا 8 ماهه عقد کردیم ی بار دست نکرده ی پوی چیزی بده.اگه من میگفتم میداد اما من دوس دارم خودش بفمه.من همه دوستام و...خرجشون تو عقدوهمسراشون میدادن.دلم میخواد اهمیت بده ولی نمیده.رسمو رسومو قبول نداره.کمکم کنین خواهش میکنم.خیای دارم ازش سرد میشم.بااینکه میدونم ادم خوبیه

  2. کاربر روبرو از پست مفید raha_ashegh تشکرکرده است .

    فدایی یار (جمعه 20 فروردین 95)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 تیر 97 [ 17:25]
    تاریخ عضویت
    1393-7-06
    نوشته ها
    129
    امتیاز
    5,905
    سطح
    49
    Points: 5,905, Level: 49
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    369

    تشکرشده 377 در 121 پست

    Rep Power
    38
    Array
    سلاممن فکر میکنم شما در مقابل ایشون نقش یه آدم خیلی مستقل رو بازی کردید،شخصیتی که با توجه به داشتن محل درآمد کافی و همچنین سطح اقتصادی خانوادتون، احتیاجی ندارید که کسی به شما خرجی بده،وگرنه فکر میکنم اکثر آقایون از این که بتونن نیاز همسرشون رو برآورده کنن احساس فخر و شادی کنن، منتهی شما این احساس نیاز رو بروز نمیدید و همسرتون هم هیچ وقت از این که بتونه نیاز شما رو برآورده کنه، ارضا نمیشه و دیگه انگیزه ای نداره که بخاد به شما خرجی و یا کادو بده.با این کار حتی لذت دادن حس غرور و افتخار رو از طرف مقابلتون گرفتید و خودتون هم از این اوضاع گله مندید.
    این همه لاف زن و مدعی اهل ظهور

    پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم!

    سالها منتظر سیصد و اندی مردانیم ...

    آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم

    اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید

    به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم!!!

  4. کاربر روبرو از پست مفید امیر مسعود تشکرکرده است .

    parsa1400 (جمعه 18 اردیبهشت 94)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 07 مرداد 96 [ 12:07]
    تاریخ عضویت
    1393-6-03
    نوشته ها
    149
    امتیاز
    3,765
    سطح
    38
    Points: 3,765, Level: 38
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    1

    تشکرشده 64 در 43 پست

    Rep Power
    27
    Array
    سلام دوست عزیزم کاملا درکت میکنم منم اون اوایل ازدواجم خیلی خودمو با بقیه قیاس میکردم و خیلی عذاب می کشیدم و از ازدواجم پشیمون شده بودم اما بعد یه مدت با خودم فکر کردم فهمیدم خودم دارم عذاب میکشم و خواه و ناخواه این قیاس ها رو دارم سر شوهرم خالی میکنم و اوقات هر دومون تلخ میشد ، با خودم عهد بستم که هر وقت خواستم مقایسه کنم یادم بیارم که همسر من در عوضش فلان خوبی رو داره اون فلان کارو برام انجام داده و خودمو متقاعد میکردم و اگرم جایی حس میکردم داره کوتاهی میکنه و به هر دلیلی ناراحتم میکنه ، سعی کردم زبان بدنشو بفهمم و بدونم از چه روشی بهتر جواب میده تا منو درک کنه و حرفهامو قبول کنه و تا حدودی موفق شدم ، البته اینم بگم نمیشه هر حرفی رو به همسرت بگی مخصوصا از خانواده اش که اصلا قبول نمیکنه ، خانواده همسر من میرفتن پیش خودشون برای خرید عروسی من لباس اینا میخریدن و هر وقت میرفتم خونشون لطف میکردن بهم نشون میدادن منم خیلی ناراحت میشدم چون حق انتخاب رو ازم میگرفتن . دوسه باری خیلی منطقی با شوهرم صحبت کردم ، حس کرده بودم خانواده اش میرن لباس های گرون قیمت میخریدن درحالی که اصلا نمی ارزید و پولشو از شوهرم میگرفتن و وقتی منو شوهرم باهم میرفتیم بیرون از چیزی خوشم میومد نمیذاشتن بخریم و میگفتن گرونه و هزار تا بهونه دیگه و من حرص میخوردم و هیچی نمیگفتم میخواستم شوهرم خودش بفهمه که خانواده اش دارن بی انصافی میکنن و از اخرم فهمید ، اینکه برات چیزی نخرن تا اینکه بخرن و بهت بگن سر خریدته بخوای نخوای همینه خیلی بدتره .
    به نظر من با شوهرت منطقی صحبت کن و فقط حستو بگو تخریبش نکن سرزنشش نکن غرغر نکن ، من حس میکنم همسرت شناخت کافی روت پیدا نکرده و نمیدونه از چه راهی میتونه خوشحالت کنه بهش بگو خیلی کارهای کوچیک و جزئی که از نظر آقایون هیچه برای ما خانم ها کلی نشاط آوره مثل یه شاخه گل و خیلی کارهای دیگه که یادآور عشق و علاقه میشه ، در حال حاضر باید از روحیات و علایقت بهش بگی در حین حرفهات از کلمه اینکه فلانی برای زنش اینو خرید تو چرا اینجوری نیستی اصلا استفاده نکن جواب عکس میده و این میشه که فکر میکنه تو اونو برای مادیات میخوای ، بگو به دور از هر مادیاتی گاهی دلم میخواد شوهرم محبت و عشقشو بهم یادآوری کنه حتی شده با یه شاخه گل . بهش یادآور شو اگه انتظار کادو داری بخاطر دل خودته نه برای حرف بقیه نه برای پز دادن چشم و هم چشمی ، اینو دریافت محبت میدونم از جانب همسرم .



  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 27 مرداد 94 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1394-2-18
    نوشته ها
    65
    امتیاز
    859
    سطح
    15
    Points: 859, Level: 15
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    4

    تشکرشده 77 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز اگر این موضوع رو در دوران عقد حل نکنید بعدها به مشکلی بزرگ تبدیل میشه بخصوص که در اطرافتون مردانی هستند که غیر این رفتار می کنن. بهتره در همین دوران در باره مسائل هر چند کوچک گفتگو و تصمیم گیری کنید . آیا شما علت جدایی ایشون رو می دونید؟

  7. کاربر روبرو از پست مفید raha20014 تشکرکرده است .

    نادیا-7777 (شنبه 19 اردیبهشت 94)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 شهریور 97 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1392-6-28
    نوشته ها
    105
    امتیاز
    5,309
    سطح
    46
    Points: 5,309, Level: 46
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 123 در 60 پست

    Rep Power
    22
    Array
    سلام عززیم
    چقد با تمام وجود مشکلت رو درک و حس کردم. مسائلی که هیچوقت از ذهنم پاک نمیشه.

    برای من هم از این مشکلات تو دوران عقد بوده. و چند برابر بدتر از اون. فقط زجر کشیدم. مهارتشو نداشتم درستو درمون مشکلم رو حل کنم. شوهر منم میگفت مادی هستی.

    یکی از کاربرا خیلی خوب اشاره کرد به موضوع. این که مستقلی. اره عزیزم. منم این کار رو میکردم. یعنی از بس مغرور بودم به هیچ وجه نمی گفتم به فلان چیز نیاز دارم . هر دفعه میرفتم خونشون

    یاعید سعی می کردم لباس جدید بپوشم. طلامو خودشون گرفتن بهم دادن. یادمه یه پنج شش ماهی کار کرده بودم به پول حقوقم نیاز داشتم اما همه رو یه جا دادم عید برا خودم طلا گرفتم

    فقط بگم که می تونم برا خودم بگیرم و طلاشونو نمی زاشتم. خیلی اذیت شدم راهش رو بلد نبودم.

    بله اونا هم برا عروسی عقد و ... پول از همسرم میگرفتن خودشون برام خرید میکردن یا منت سرم میزاشتن منو تنها میبردن که ما داریم برات میخریم. درحالیکه بعدا متوجه شدم حتی پول

    شاواش رو هم با همسرم حساب کردن و ازش گرفتن. خب کلی درد دل کردم


    حالا راه حل چیه؟

    خودت رو زیر دست شوهرت بگیری. غرور رو بزار کنار. بگو به فلان چیز نیاز دارم. هیچوقت نمیاد کلا تامینت کنه الان . ولی ذره ذره عادتش بده که بعد عروسی بیچاره میشی. تو مناسبت براش

    بخر بزار یاد بگیره باید برات بخره. یه چیز خرید ذوق کن. بگو وای چقد نیاز داشتم و... بهش حس بده. و از همه مهمتر صحبت کن باهاش. منطقی. و درست و البته کمی مظلومانه.


    خدا کنه جواب بده.

    ولی عزیزم یه نصیحت نزار مثل من مناسبتهای خوب روزای خوب با حرص خوردن از دستت در بره. هر جا به مشکل برخوردی سعی کن حلش کنی. تلنبارش نکن. با خودت همش حمل کنی مشکلات رو.

    انشاله خوشبخت شی عروس خانم

  9. #6
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 35,998 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    با سلام

    عنوان تاپیک شما گویای مشکل اصلی شما نیست ، لطفاً عنوانی مناسب تنظیم کرده از طریق مثلث پایین پستها ارسال کنید تا جایگزین عنوان کنونی شده و تاپیک باز گردد

    با تشکر





  10. کاربر روبرو از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده است .

    فرهنگ 27 (شنبه 19 اردیبهشت 94)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 شهریور 95 [ 02:00]
    تاریخ عضویت
    1394-2-16
    نوشته ها
    109
    امتیاز
    2,724
    سطح
    31
    Points: 2,724, Level: 31
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 138 در 51 پست

    Rep Power
    26
    Array
    سلام دوستای عزیز.از ته دل ممنون که وقت گذاشتین و پاسخ دادین.


    اول در پاسخ آقای امیر مسعود:
    ببینین من اتفاقا اصلا مستقل نیستم و بد عنوان کردم.چون همسرم دوست نداشت من شاغل باشم کارام صرفا تفریحیه و هیچ درآمدی ازش ندارم.و الان خرجم با پدرمه.بعد من بارها با زبون و همه جور بهش فهموندم که دوست دارم تامینم کنه. و مشکل بعدی اینکه یه سری چیزا مثل انگشتر بله برون و حلقه و سرویس و...رو همه میبرن و کاری به دارایی طرف ندارن.اما مادرش نیورد.بعدم که پدرش فوت کرد شد بهونه که بازم نکنه.کلی مشاوره هم رفتیم.نهایت فقط و فقط یه بار تو این هشت ماه روز بعد مشاوره جوگیر شد و قبض موبایل یک ماهمو داد.اصلا نیاز پولی نیست.بحث تامینه که داره ازارم میده.یا یه مثال دیگه.چون خونه ای که گرفته چسبیده به محل کارشو حاضر نشد حتی یه خیابون بیاد پایینتر،بهم گفت ماشینتو بعدا بیار که اذیت نشی.من گفتم اونو که بابام گرفته دوس ندارم بیارم.من دلم میخواد همسرم تامینم کنه.برگشت گفت باباته غریبه که نیست.ببخشید با کمال پررویی.یعنی مشکل اینی که گفتین نیست واقعا

    در پاسخ به مهسای عزیز: ممنون از همدردیت گلم.اره میفهمم چقد حس بدیه.منم کشیدم اینارو.نمونش من برا تولد خواهرش کادو گرفتم ببرم مادرش گفت پولشو بده دخترم سلیقه اش خاصه.اما تولد من یه مشت خرت و پرت ارزون و داغون اورد و گفت اینا سلیقه دخترمه برات گرفته.که حالم از سلیقش بهم میخوره.فقط مشکی میپوشه و پیرزنی.برا من مثلا تازه عروسم هرچی اورد مشکی.دست نزدم بهشون.جالبه بقول شما هیچ حرفیم راجع به خونوادشون نمیشه زد که میزنن صحرای کربلا


    در پاسخ رهای عزیز:
    ممنون گلم.مساله جداییشونو مشاوره بررسی کرد اوکی داد.مشکل اخلاقی و...البته همسر منم ایرادایی داره.اما واقعا اونقد حاد نیست ک ترسناک باشه.


    در پاسخ پرواز گلم:ممنون عزیزم.ببینین اون میدونه.من بارها بهش گفتم که چقد خوشحال میشم تامینم کنه.اما کلا اون کاریو میکنه که خودش میخواد.نه که نخواد خرج کنه اما به سبک خودش.یه مثال میزنم.من انتظار دارم وقتی یه روزی عیده و میاد حداقل یه جعبه شکلات بیاره.اما اصلا و اصلا و اصلا در قیدو بند نیست.خوب من جلو عروسامون خیلی خجالت میکشم.اما مدام منو رستوران و سینما میبردو خرج میکرد.خوب من هیچ علاقه ای به رستوران رفتن ندارم.ترجیح میدم پولشو خرجی بکنه که شان من جلو خونواده ام حفظ بشه.ولی نمیکنه.اعتراضم که میکنم میگه تو رستوران بردنو نمیبینی شیرینی روز عیدو میبینی.من بارها بهش گفتم اما توجه نمیکنه.منم فقط کلی حسرت و ارزو به دلم مونذه.مثلا برا تولدم دلم میخواست شده حتی یه کیک کوچولو بیاره برا سال اول.اما نیورد.یه شب رفتیم رستوران گفت این جای کیک.خوب مشکل اینه منو خواسته هامو درک نمیکنه.به سبک خودشه محبتش.انتظارم داره من هیچی نگم.البته منم این اخرا دیگه خیلی تو دلم موند و زیاد سرکوفت زدم و لج بازی و قیاس کردم.اما الان دلم میخواد بزرگترین مشکلم که قیاسه رو درست کنم.راجع به اینکه میگین من انجام بدم تا یاد بگیره باور کنین از پارسال تا حالا از قبل عقد حتی هر مناسبتی که فکرشو بکنین از اعیاد مذهبیو روزهای مهم و تولد شمسیو قمری و...هرچی که بود خونواده من بهش سکه دادن منم انواع و اقسام هدایا رو براش خریدم.اما میگه چوب خط نزار که هرکی چیکار کرده.من دوس دارم هروقت عشقمه بکنم.براش تولدی گرفتم که یه هفته بخدا سراپا بودم.چن مدل کیک و شیرینی و دسرو هرچی فک کنین.تهش گفت چرا انقد اسراف کردی جای تشکر.چنروز بعد تولد من بود.حتی نیومد.گفت سر کارم ظول داره کارم.برادرام اومدن با کیک و...و من یه دنیا حسرت موند به دلم.فقط برد یه بلوز خرید.که کادوی همه خونواده بیشتر از اون بود و من به هیشکی نشون ندادم.خونوادشم حتی یه زنگ نزدن تبریک بگن.کلا تو این وادیا نیستن.و من خیلی دارم عذاب میکشم.کلا راحتن.خودشونو به زحمت نمیندازن.


    پ.ن یه توضیحیم بدم.اینکه ما خودمون خونواده ی گرمی هستیم و مدام برادرام در رفتو آمدن.و با عروسامون خیلی خوبیم و همه کار میکنم.اما ایشون 15 ساله تنها زندگی میکنه.چون برا کار پدرش خونوادش یهو رفتن یه شهر دیگه.برا همین اصلا نمیتونه درک کنه شرایط منو که دراین رفتو آمدا من دوس دارم کارایی بکنه ک احساس ارزش بکنم جلوی بقیه.چون رفتو آمد نداشته در قیدو بند یه سری چیزا اصلا و ابدا نیست.مثلا برادرای من روز عید شده چنتا بستنی بگیرن دست خالی نمیان اما این جونش درمیاد برا این کارا.بخدا خسته شدم انقد گفتم و عمل نکرد.تا مرز جداییم رفتیم و برگشتیم.همش سرد دارم میشم.کمک کنینl

  12. کاربر روبرو از پست مفید raha_ashegh تشکرکرده است .

    فدایی یار (جمعه 20 فروردین 95)

  13. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 27 مرداد 94 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1394-2-18
    نوشته ها
    65
    امتیاز
    859
    سطح
    15
    Points: 859, Level: 15
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    4

    تشکرشده 77 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خواهر خوبم رها عاشق از اینکه کمی رک حرف می زنم عذر می خوام ولی هدفم اینه که کمی شما رو به فکر بندازم تا به مشکلتون عمیقتر فکر کنید. شاید در مشاوره ای که در اون علت جدایی همسرتون مطرح شده ایشون همه حقایق رو نگفته باشن . به نطر من شما خودتون سعی کنید تا با تحقیق پی به اصل موضوع جدایی ببرید. به نظر میاد ایشون از صفت ناپسند خساست برخورداره. گفتید که خرجهای دو نفره شما مثل رستوران و سینما را به راحتی تقبل می کنه اما برای خریدهای کوچک دیگه اقدامی که حتی باعث خوشحالی شما انجام نمی ده . تحیلی من از رفتار ایشون که ممکنه اشتباه باشه اینه که ایشون از حالا داره با زیرکی مرز بین زندگی خودش و خانوادتون رو مشخص می کنه تا فردا روز هیچ توقعی از ایشون نداشته باشند هر چند که خانواده شما بی نیاز به مادیات هستند و از طرفی می خواد ثابت کنه که تصمیم گیرنده اوست و هر چه صلاح اوست انجام می ده. این خصلت حسابگری بسیار آزار دهنده است و سایه ایست که همیشه روی زندگی شماست و شادی رو از زندگی شما می گیره . اما ریشه این خصلتها از شخصیت کنترلگر ایشون میاد . ایشون تونستن به راحتی با شناختی که از شخصیت انعطاف پذیر شما دارن شغل و استقلال مالی رو ازتون بگیرن یعنی هر چه را که سالها برای بدست آوردنشون زحمت کشیده و بدست آوردید تا در آینده حاکم مطلق زندگیتون باشن و ظاهرا شما هم تنها به خاطر مزدوج شدن به راحتی تن به آن داده اید. منو ببخشید امیدوارم که تحلیل من اشتباه باشه ولی با چشم باز آینده رو انتخاب کنید.

  14. کاربر روبرو از پست مفید raha20014 تشکرکرده است .

    hyper (جمعه 22 دی 96)

  15. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 شهریور 95 [ 02:00]
    تاریخ عضویت
    1394-2-16
    نوشته ها
    109
    امتیاز
    2,724
    سطح
    31
    Points: 2,724, Level: 31
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 138 در 51 پست

    Rep Power
    26
    Array
    سلام دوست خوبم.ممنون از وقتی که گذاشتین.راستش خودم هم گیج هستم و علت اصلی مشکلات رو نمیتونم پیدا کنم.شاید حق با شما باشه اما با شناختی که از خودم دارم میدونم کندو کاو تو گذشته ی ایشون بیشتر باعث ازار خودم میشه.من ب دنبال حل مشکلات الان خودم هستم.ایشون از اول ب من گفته بودن با کار کردن مخالفن و من هم قبول کرده بودم.اما بحث خساست و مشاور رد کرد.گف کسی که خسیس باشه کلا هرچی که خرج داشته باشه نمیتونه انجام بده.ولی همونجور که گفتم ی سری خرج کردنا براش خیلی راحته.مثل همون بیرون بردنا.مشکل من بیشتر رسوماته.مثلا وقتی عیده و.. فقز ب این مسایله که تقید نداره.و شایدم اهمیت نمیده.البته یه کم بهتر شده.براروز زن ی ربع سکه گرفت اوردو گل.امیددارم که کم کم بهتر بشه.اما بازهم دنبتل راهکار هستم که این قضیه دلسردم نکنه.راجع ب خونوادش هم این دفعه ک دیدمشون مادرش ی مبلغیو ب عنوان عیدی داد ک هرچی خودت دوست دادی بخر.از قبل دارن بهتر میشن به مراتب

  16. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 07 مرداد 96 [ 12:07]
    تاریخ عضویت
    1393-6-03
    نوشته ها
    149
    امتیاز
    3,765
    سطح
    38
    Points: 3,765, Level: 38
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    1

    تشکرشده 64 در 43 پست

    Rep Power
    27
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط raha_ashegh نمایش پست ها
    سلام دوست خوبم.ممنون از وقتی که گذاشتین.راستش خودم هم گیج هستم و علت اصلی مشکلات رو نمیتونم پیدا کنم.شاید حق با شما باشه اما با شناختی که از خودم دارم میدونم کندو کاو تو گذشته ی ایشون بیشتر باعث ازار خودم میشه.من ب دنبال حل مشکلات الان خودم هستم.ایشون از اول ب من گفته بودن با کار کردن مخالفن و من هم قبول کرده بودم.اما بحث خساست و مشاور رد کرد.گف کسی که خسیس باشه کلا هرچی که خرج داشته باشه نمیتونه انجام بده.ولی همونجور که گفتم ی سری خرج کردنا براش خیلی راحته.مثل همون بیرون بردنا.مشکل من بیشتر رسوماته.مثلا وقتی عیده و.. فقز ب این مسایله که تقید نداره.و شایدم اهمیت نمیده.البته یه کم بهتر شده.براروز زن ی ربع سکه گرفت اوردو گل.امیددارم که کم کم بهتر بشه.اما بازهم دنبتل راهکار هستم که این قضیه دلسردم نکنه.راجع ب خونوادش هم این دفعه ک دیدمشون مادرش ی مبلغیو ب عنوان عیدی داد ک هرچی خودت دوست دادی بخر.از قبل دارن بهتر میشن به مراتب
    دوست عزیزم شاید یه دلیلش این باشه که خانوادش مخالف هستن با کادو دادن ، برای عروس های دیگشون کادو میگرفتن ؟ چون من به شخصه خانواده همسرم خیلی حساس هستن روی اینکه شوهرم چی خرید برام ،من چی خریدم .همش مقایسه میکنن که کادو من در حد کادویی بود که پسرشون بهم داده یا نه و این قضیه منو خیلی حرص میده چون دارن دخالت های بیجا میکنند حتی سر این قضیه دوبار با شوهرم دعوا کردن که چرا تو فلان کادو رو میخوای بخری درحالی که خودمم بودم و میشنیدم خیلی ناراحت شدم حداقل میتونستن بذارن من برم بعد گله کنن ، یه بارم سر کادویی که من داده بودم گله کردن ، به نظر من که اصلا کادویی نباشه بهتره ، هرچند خانواده شوهر من خیلی دخالت گر هستن برای همون تصمیم دارم دیگه به هیچکس نه کادو بدم نه کادو بگیرم . خیلی بهتره .


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. سردی همسرم داره منو به سمت گناه سوق می ده
    توسط گیسو313 در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 36
    آخرين نوشته: شنبه 01 تیر 92, 10:21
  2. سوژه خنده های ایرانی (عکس )
    توسط کنجکاو در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 38
    آخرين نوشته: چهارشنبه 06 دی 91, 12:16
  3. در سوگ حامد 65 !
    توسط meysamm در انجمن مسائل واخبار اعضاء و تالار
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 11 تیر 90, 04:14
  4. اعمال مخصوص شب بیست و سوم ماه رمضان (شب قدر)
    توسط آزیتا در انجمن معارف و مناسبت ها
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 شهریور 89, 17:40
  5. گفتار سوم - شناخت خود و حقوق خود
    توسط آرمانخواه در انجمن حقوق ما...
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: شنبه 01 تیر 87, 13:49

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:56 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.