به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 48
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 خرداد 95 [ 10:16]
    تاریخ عضویت
    1393-11-25
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    2,721
    سطح
    31
    Points: 2,721, Level: 31
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 67 در 45 پست

    Rep Power
    29
    Array

    یعنی میشه همسرم خوب بشه و یکم عاقل بشه

    سلام
    من مینای سخن گو هستم تاپیک تحقیرهای بیش از حد همسرم
    یک جمع بندی در اینجا اشاره میکنم
    همسرم و من طی چهار سالی که ازدواج کرده ایم دو سال اخیر خیلی باهم تنش داشتیم و داریم
    همسرم خیلی بد دهنه و من هم قبلا مثل خودش بودم و جواب میدادم ولی الان دیگه جوابشو نمیدم
    همسمر قبلا مشکل کار داشت که با به این و اون رو زدن کارش درست شد ولی نه خیلی فقط در حد یک حقوق که اونم خیلی دیر میدن از کارش اصلن رضایت نداره ولی جدیدا جاش عوض شده بهتر شده
    بگذریم مشکل اصلی ما وسواس فکری و بی منطق و بی فکر عمل کردن همسرمه .که بیشترین مشکلاتمون هم سر همینه یک روز خوبه 5 روز بده
    خلاصه کلام که ما الان اصلن رابطه ج ن س ی هم نداریم
    1- گفتن خودم ازش بخوام که دو سه باری این کارو انجام دادم یا حال نداشت یا میخواست فیلم ببینه که منم دیگه نرفتم سراغش
    2- زیاد بهش حس ندارم حس میکنم دوسش ندارم
    پیش مشاور رفتیم که یکسری تست داد انجام بدیم من انجام دادم بردم تحویل دادم تا تحلیل بشه ولی اون انجام نداد
    مشاور گفت با هم به رختخواب بریم ولی متاسفانه ایشون اصلن رعایت نمیکنه یا فیلم میبینه بازم بعضی مواقع میشینم میبینم باهاش و اینقدر دیر میشه خوابم میبره یا بعضی فیلمها رو دوست ندارم میرم میخوام میگه میام صبح پا میشم میبینم که توی هال خوابیده
    قرار شد دلخوری هامون بنویسیم ولی ایشون حتی یک کلمه هم ننوشت من چند روز نوشتم ولی الان نمینویسم چون اینقدر دلخوری زیاده که از نوشتن گذشته
    الانم یعنی امروز حس خوبی دارم با اینکه از همسرم حرف نمیزنم

  2. 2 کاربر از پست مفید مینای سخن گو تشکرکرده اند .

    alireza198 (شنبه 19 اردیبهشت 94), sasha (سه شنبه 15 اردیبهشت 94)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 09 آبان 99 [ 11:16]
    تاریخ عضویت
    1392-10-21
    نوشته ها
    406
    امتیاز
    13,219
    سطح
    74
    Points: 13,219, Level: 74
    Level completed: 93%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 547 در 219 پست

    Rep Power
    74
    Array
    سلام دوست عزيزم

    در مورد روابط ج دوباره خودت برو طرفش خودت شروعش كن ازش نخاه بياد خودت برو و روابطو شروع كن

    يه عطر جديد س ك س ي ، يه ارايش ملايم و زيبا يه لباس با رنگي كه دوست داره صورتي خيلي خوبه تو روابط ...

    يه چراغ خاب رنگ صورتي فضاي اروم بعد خودت برو سمتش اروم همه حركاتت خودت شروع كن از كاراي كوچيك و كنارش رفتن كم كم نزديكتر شو دستشو بگير يه طوري كه نفهمه ميخاي چيكار بكني

    نذار روابطتون ازبين بره اين خودش عشقو محبت مياره
    اينو اويزه ي گوشمون بايد بكنيم


    تقديم به متاهيلن :


    اگر دنیای همسرت آنقدرکوچک است که
    از گفتن دوستت دارم خجالت میکشد...
    تو دنیایت را آنقدر بزرگ کن که
    دنیای اوپراز«دوستت دارم»های تو شود..
    اگردنیای همسرت آنقدر کوچک است که
    وقتی خشمگین میشود،
    زبان به ناسزا ودرشت گویی میگشاید...
    تو دنیایت راآنقدر بزرگ کن که،
    صبرو سکوتت رفیق لحظه های او باشد...
    اگر دنیای همسرت آنقدر کوچک است که،
    شبها وقتی به خانه برمیگرد،
    کوله باری از گله مندی و خستگیش سهم تو میشود...
    تودنیایت راآنقدر بزرگ کن که
    آرامش ولبخند سهم اوباشد...
    اگر دنیای همسرت آنقدر کوچک است که،
    باقضاوت های نابجا دلت رامیشکند...
    تودنیایت را آنقدر بزرگ کن که،
    گذشت وبخشش تو برایش،
    راهی به سوی سعادت باز کند
    زندگی راسخت نگیر،
    دوست داشتن آنقدرسخت نیست که،
    زیربارش شانه خالی کنی...
    اوکه نباشد، هیچ مرافعه و کشمکشی هم نیست..
    اماخانه چنان خالی میشود و
    دلت چنان رنگ تنهایی میگیرد...
    دوست داشتن سخت نیست،
    اگر تعهد ومهربانی را یاد بگیریم....

    نذار زندگيت با ناراحتي سپري بشه خدارو در همه حال شكر كن بدون كه مشكلات بيشتر از تو هم دارن خيليا و دارن راحتتر زندگي ميكنن

    خودتو سرگرم كن ، اروم كن ودتو حتي شده با قرص با دوز پايين


    غصه نخو از كفت ميره

    موفق باشي


  4. 2 کاربر از پست مفید Sahar51 تشکرکرده اند .

    alireza198 (شنبه 19 اردیبهشت 94), sasha (سه شنبه 15 اردیبهشت 94)

  5. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 خرداد 95 [ 10:16]
    تاریخ عضویت
    1393-11-25
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    2,721
    سطح
    31
    Points: 2,721, Level: 31
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 67 در 45 پست

    Rep Power
    29
    Array
    مرسی سحر جان لطف کردی متنی که نوشته بودی خیلی آرامش بخش بود

    من خودم هم زن خوبی نیستم چندین ایراد دارم

    1- منم با رفتارم همسرمو تحقیر کردم میدونم اما خودش باعث شده
    2- هیچ وقت نتونستم به عنوان یک مرد بهش نگاه کنم بازم خودش اذیتم کرده که به این حس رسیدم
    3- زنیت ندارم و خیلی کارهای زنانه از خونه گرفته و بقیه بلد نبودم چون همش کر کردم خیلی سعی کردم یاد بگیرم اما همسرم با تحقیر کردن اعتماد به نفسمو آورد پایین الان حس میکنم زن نیستم و زنیت ندارم
    4- خیلی زود از همسرم میبرم و علاقه ام از بین میره مثل این چند وقت که حس میکنم که نمیخوام بمونم و زندگی کنم پس چرا باید دوسش داشته باشم
    5- خیلی سخته فحش و ناسزا بشنوی ولی سعی کنی چیزی نگی
    6- ترس از آینده همه وجودمو گرفته ایمان ضعیف (نماز خون هستم و قرآن خون ولی اعتماد و ایمانم از بین رفته )
    7- فرق و تبعیض پدر همسرم چون من از خانواه مرفه نیستم و پدرم اعتیاد داره و کلاس خانواده ام خیلی بالا نیست و این با زمانی که جاری گرفتم خیلی اذیتم کرده الخصوص از وقتی این همه تبعیض دیدم ((((روند عروسیم .. روند عقدم و... و حتی الانم بعضی تبعیض ها برام قائل میشن که باعث میشه رفت و آمدم باهوش کمتر بشه دوست داشتن خانواده هسمرم خیلی اومده پایین حتی الان که پدر همسرم مریضه و کسالت داره دلم نمیسوزه و همش نفرینش میکنم که عقده توی دلم ایجاد کرده ))))))

    اینا خیلی منو اذیت میکنه خیییییییییییلیییییییییییی یی

  6. #4
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    در مورد حرفهای مشاور باهاش بحث نکن و تحت فشار نذارش.
    چون ممکنه دیگه جلسات را ادامه نده.

    شما کاری را که مشاور گفته خودت انجام بده.
    مادرش نیستی که دائم بهش یادآوری کنی مشقات را بنویس، کارهات را انجام بده.

    اگر همکاری نکنه، خود مشاور متوجه نوع مشکلش می شه و درمان دیگه ای را براش در نظر می گیره.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  7. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    khaleghezey (چهارشنبه 14 مرداد 94)

  8. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 فروردین 98 [ 15:00]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    275
    امتیاز
    7,709
    سطح
    58
    Points: 7,709, Level: 58
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    521

    تشکرشده 526 در 206 پست

    Rep Power
    63
    Array
    سلام خانم مینای سخنگو
    یادتون میاد که توی تایپیک من که مربوط بود به خیانت به همسر مخل ازدواج شده نظر دادید
    همیشه دوست داشتم که مشکلات شما حل بشه و شما برام یه الگو از زنی بودید که با وجود این همه مشکلی که دارید و اینکه میتونید خیانت کنید اما بازم این کار رو نمیکنید
    بیشتر این ایراد هایی که از خودتون گرفتین به خاطر همین تحقیر ها هست که اعتماد به نفستون رو از بین برده
    اینکه وضعیت خانوادگی شما چطوره یا اینکه پدرت اعتیاد داره این مسئله تقصیر شما نیست میدونم سخته براتون که از طرف نزدیک ترین فرد زندگیتون بخوایدحرفای تحقیر آمیز بشنوید ولی باید تحمل کرد، متاسفانه بعضی افراد برای اینکه خودشون رو بزرگ جلوه بدن سعی میکنن دیگران رو کوچیک کنن حقیقتش اینه که همسر شما هم این مشکلو داره و این یه بیماری روحیه، حرفاشو کاراشو به چشم یه بیمار نگاه کن و سعی کن کمکش کنی که این مریضیشو حل کنه.
    خصوصیات مثبت شما هم کم نیست همین که پاکی و عفت دارید خودش بزرگترین و بهترین ویژگی برای یه زن هست به نقاط مثبت خودتون هم نگاه کنید و سعی کنید این نقاط منفی که درونتون هست رو برطرف کنید{ البته اکثر اینایی که گفتی تقصیر شما نیست ولی اگه اعتماد به نفستونو بدست بیارید میتونید حلش کنید}
    وقتی خدا شمارو در برابر این مشکلات قرار داده حتما بهتون اعتماد داشته و میدونسته که میتونید این مشکلاتو حل کنید
    منم متاسفانه پدرم اعتیاد داره و وضعیت مالی خوبی نداریم ولی خیلی کم پیش اومده کسی بتونه توی این زمینه ها من رو ناراحت و تحقیر کنه چون همیشه این باور رو داشتم که من در این موارد مقصر نیستم و حق انتخابی هم براش نداشتم و خیلی جاها به خودم افتخار میکنم که با وجود این مشکلات و این همه زمینه برای معتاد شدن تاحالا طرف هیچ دودی نرفتم و سعی کرد روی پای خودم بایستیم و کنار درسم کار هم کنم
    بازم میگم مشکل اصلی شما از بین رفتن اعتماد به نفستونه به نقاط مثبت خودت خوب فکر کن ببین با وجود این وضعیت خانوادگی، نداشتن زندگی مرفه و این همه سختی چطور رفتار کردی، اون موقع به جای اینکه تحقیر بشی و حس بدی داشته باشی به خودت افتخار میکنی که با وجود این همه مشکلات بازم توی راه درست قدم برداشتی همین برای شما یه انگیزه میشه که بتونید این مشکلات رو هم حل کنید
    ان شاءالله. بتونید هرچه زودتر مشکلاتتون رو حل کنید {مطمئن هستم که میتونید}
    موفق باشید
    یاعلی...

  9. 3 کاربر از پست مفید alireza198 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 14 مرداد 94), واحد (چهارشنبه 16 اردیبهشت 94), شیدا. (سه شنبه 15 اردیبهشت 94)

  10. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 خرداد 95 [ 10:16]
    تاریخ عضویت
    1393-11-25
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    2,721
    سطح
    31
    Points: 2,721, Level: 31
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 67 در 45 پست

    Rep Power
    29
    Array
    مرسی شیدای عزیزم
    و ممنونم علیرضا198 محترم

    مرسی خیلی حرفهاتون به دلم نشست بله من با اینکه پدرم شرایط اعتیادش بد بود و به هر کسی رو زده بود برای پول و حتی بازداشتم هم شده بود ولی من روی پای خودم وایستادم بله به این افتخار میکنم که هنوز عفت و نجابتم از بین نرفته
    بله همسرم چون میدونم میخواد خودشو بزرگ نشون بده چون همیشه توسط پدرش تحقیر شده البته نمیخوام گناه به گردن همسرم بندازم اونم بعد از گفتنش همیشه پشیمون شده و سعی کرده از دلم در بیاره بابت این حرفش به پدرم

    ولی بعضی مواقع حسم تحریک میشه و غرورم جریحه دار خیلی اذیت میشم و تنفر به دست میده

    شیدا جون من تکالیفم انجام میدم ولی اون باید دلخوری های منو جواب بده ولی چیزی نمینویسه

    فعلن سعی میکنم بنویسم

    متاسفانه تبعیض هایی که پدر همسرم هم الان داره اذیتم میکنه ....
    و باعث میشه بقیه موارد قبل یادم بیاد بعضی مواقع حس میکنم داره خرم میکنه

    مثلا میگه من این حیاط به خاطر تو درست کردم ولی در صورتی که من الان 4 سال دارم اونجا زندگی میکنم و میدونم به خاطر من نیست به خاطر جاریمه... اما نمیتونم بهش بی ادبی کنم و جوابشو بدم میریزم توی خودم ...

    ممنونم که همراهیم کردین

  11. کاربر روبرو از پست مفید مینای سخن گو تشکرکرده است .

    alireza198 (چهارشنبه 16 اردیبهشت 94)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 31 خرداد 95 [ 10:16]
    تاریخ عضویت
    1393-11-25
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    2,721
    سطح
    31
    Points: 2,721, Level: 31
    Level completed: 81%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 67 در 45 پست

    Rep Power
    29
    Array
    امروز حس خوبی دارم چون با شما هستم

    امروز حس خوبی دارم چون میخوام ایمانم قویتر کنم تا بهتر تصمیم بگیرم بمونم یا برم

    هر کدوم هم انتخاب کنم میدونم موفق میشم

    دیشب جاریم اومد دنبالم و گفت شام بیاین بالا و منم قبول کردم همسرم هم وقتی اومد خیلی سریع آماده شد و اومد سر سفره هر چند من غذا تموم شده بود ولی بازم خوب بود....

    شب هم پدرش بردیم دکتر و اومد رفت یکم بالا رو کنترل کرد منم اومد پایین و رفتم روی تخت خوابیدم

    همسرم آخر شب اومده بود کنارم خوابیده بود روی تخت .....

    فعلن که روابط خوبه و. منم با اینکه قهرم چیزی نگفتم ......

  13. کاربر روبرو از پست مفید مینای سخن گو تشکرکرده است .

    آبی آسمان (چهارشنبه 16 اردیبهشت 94)

  14. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 22 فروردین 98 [ 15:00]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    275
    امتیاز
    7,709
    سطح
    58
    Points: 7,709, Level: 58
    Level completed: 80%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    521

    تشکرشده 526 در 206 پست

    Rep Power
    63
    Array
    سلام
    به نظر من بهش فرصت بده و کمکش کن تا خودشو درمان کنه به چشم یه بیمار نگاهش کن که به کمک تو نیاز داره اونم پدرش تحقیرش میکرد یه سری کمبود ها داره به یه سری کارهای اشتباه عادت کرد، خودتون هم میگید بعدش از حرفاش پشیمون میشه و معذرت خواهی میکنه
    بهترین راه همین تقویت ایمانتون هست که باعث میشه به آرامش قلبی برسید و اینکه تصمیم گرفتید این کار رو کنید خیلی خوبه
    ان شاءالله که بتونید ایمانتون رو قوی کنید
    برای تقویتش هم برو سراغ حضرت زینب و با اون آشنا شو
    کسی که توی کربلا این همه سختی و ناراحتی دید ولی حتی نماز شبش رو ترک نکرد، نتونست بیاسته سرپا، به خاطر همین نشسته نماز شبشو خوند
    بعد از کربلا یزید به حضرت زینب گفت دیدی خدا با شما در کربلا چه کرد و چه بلایی بر سرتان آورد، حضرت زینب در پاسخ بهش گفت من چیزی جز زیبایی ندیدم.
    به نظر من اگه واقعا بتونیم دنیا رو اینطور ببینیم که هر اتفاقی که اطرافمون میوفته و این همه رنج مشکلاتی که به ما میرسه همشون آزمایش خداست و خدا نمیزاره هیچ کار ما بی جواب بمونه اون موقع تحمل این رنج مشکلات برامون آسون تر میشه و میتونیم زیبایی این رنج ها و سختی هارو ببینیم.
    امام باقر عليه السلام میگه:
    خداوند تبارک و تعالی چون بنده ای را دوست دارد در بلا و مصیبتش غرقه سازد و باران گرفتاری بر سرش فرود آرد و آنگاه که این بنده خدا را بخواند فرماید : لبیک بنده ی من ! بی شک اگر بخواهم خواسته ات را زود اجابت کنم می توانم اما اگر بخواهم آن را برایت اندوخته سازم این برای تو بهتر است.

    ان شاءالله که رابطه شما کامل خوب بشه
    موفق باشید
    یاعلی...

  15. 2 کاربر از پست مفید alireza198 تشکرکرده اند .

    واحد (چهارشنبه 16 اردیبهشت 94), آبی آسمان (چهارشنبه 16 اردیبهشت 94)

  16. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    مینای عزیزم خیلی خوشحالم که حالت خوبه . مشاوره خیلی میتونه کمک کننده باشه . لطفا نیمه کاره رهاش نکن . همسرت هم وقتی پیشرفتی در رابطه و زندگیتون و تغییراتی در شما ببینه بیشتر استقبال خواهد کرد .

    عزیزم نقاط مثبت همیشه در اطراف ما هستند . کافیه اونها رو پیدا کنی و اونقدر پر رنگشون کنی که نقاط منفی در برابرشون محو بشن . یه نمونه از حرفهای خودت میگم . پدر شوهرت میگه این خونه رو برای تو ساختم . چرا به این جمله مثبت نگاه نکنی ؟ یعنی اون دوستت داره . براش مهمی . هم تو هم جاریت به عنوان عروسهاش براش مهمند . شما با حساسیت بیش از حد توجه ایشون به جاریت رو تبعیض تلقی میکنی . و توجه به خودت رو خر کردن اسم میگذاری !

    همسرت اومده و کنار شما خوابیده . این میتونه شروع پیشرفت باشه . چرا قهر ؟

  17. کاربر روبرو از پست مفید واحد تشکرکرده است .

    alireza198 (چهارشنبه 16 اردیبهشت 94)

  18. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 خرداد 94 [ 15:56]
    تاریخ عضویت
    1393-12-18
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    1,952
    سطح
    26
    Points: 1,952, Level: 26
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 43.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second Class3 months registered
    تشکرها
    235

    تشکرشده 155 در 73 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام مینای عزیزم خیلی خوشحالم که این قدر تغییر کردی وآروم شدی به خدا توکل کن واز حضرت زهرا کمک بخواه مطمئنم که میتونی زندگيتو درست کنی

    به خاطر این تبعیضی هم که میگی اصلن اهمیت نده چون همه جا هست به خودتو همسرت فکر کن و برا خودت دغدغه های جدید درست نکن چون سخته برات بخوای همه رو باهم مدیریت کنی

    پس با توکل به خدا فقط به فکر درست کردن زندگیت ومشکلاتت با همسرت باش سعی کن با همسرت قهر نکنی تا حالا هرچی قهربودين چی ازش دیدی جز اینکه از همدیگه دورترميشين

    مشاورتو حتما ادامه بده وحرفاشو مو به مو انجام بده به شوهرتم هیچ یادآوری درمورد مشاور نکن اون خودش مسوول کارای خودشه پس نیازی نیست تو چیزی رو بهش یادآوری کني
    موفق باشی عزیزم

  19. کاربر روبرو از پست مفید آبی آسمان تشکرکرده است .

    alireza198 (چهارشنبه 16 اردیبهشت 94)


 
صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. یعنی واقعا من بدبین وحساسم؟
    توسط آناهیتا۲۷ در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: پنجشنبه 17 خرداد 97, 16:32
  2. ازدواج شیعه با خانواده سنی
    توسط gandomm در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 20
    آخرين نوشته: شنبه 11 آبان 92, 20:05
  3. یعنی پاداش این همه مهر و محبت به دیگران هیچه؟ (حالا چکار کنم؟)
    توسط cascade در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: جمعه 24 شهریور 91, 02:16
  4. ? عشق و ازدواج یعنی چه!!!
    توسط سید مهدی زیب صیادان در انجمن سایر مقالات ازدواج
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 11 تیر 90, 11:27
  5. خر کیف یعنی
    توسط parnian1 در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 21 فروردین 89, 13:19

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 22:50 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.