به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array

    حساب بردن از مادرش در آینده دردسر ساز می شه ؟

    با سلام و تشکر از وقتی که می ذارین .

    دختری هستم 25 ساله که قرار است با پسری 25 ساله ازدواج کنم . با این پسر حدود 1.5 سال آشنایی دارم و پسر خوب و معقول و با وجدانی است و با خود ایشون مشکلی ندارم و خوب و بد رفتارهای ایشون رو پذیرفتم اما از ابتدای آشنایی ما خانواده ایشون بیشتر هم به اصرار خود خانواده نه آقا پسر در جریان رابطه ما قرار گرفتند و از ابتدای رابطه تلاش برای شناخت من و پذیرفتن من داشتند . اختلافات فرهنگی جزئی با خانواده ایشون داریم چون خود آقا پسر بعضی از عقاید خانواده اش را قبول ندارد به همین دلیل تمایل به ادامه داشتم . اما این پسر جرات نه گفتن به مادرش را ندارد و من فکر می کنم هر تصمیم مهمی که برای زندگیمون باید بگیریم ابتدا باید از زیر نظر مادر ایشون بگذرد چندین بار چند مثال در زندگی مان رخ داده که به این موضوع رسیدم .
    به مشاور مراجعه کردیم اما متاسفانه کمکی نکردند چون مشاور فکر می کرد من رابطه جنسی با این آقا برقرار کردم و در هر صورت به دلیل مشکلات جامعه باید با این موضوع کنار بیایم و به خواستگاری آنها جواب مثبت دهم . در صورتی که این طور نیست در مدت آشناییمون اتفاق نامشروعی نیفتاده غیر از اینکه من این آقا را به شدت دوست دارم و ایشون هم مرا دوست دارد.
    حالا مشکل من این است مادر ایشون بسیار دیکتاتور هستند و کل خانواده رو به شدت کنترل می کند طبق گفته مشاور در مورد خواستگارم ایشون از مادرش می ترسه و بسیار حساب می بره . من با این خصوصیت مادر خواستگارم بسایر مشکل دارم طبق مطالعاتم می دونم که در آینده ام هم مشکل ساز می شه . از اونجایی که از مشاوره جواب درست و قطعی نگرفتم می خوام بدونم ازدواج با همچین مردی درسته ؟
    و اینکه خصوصیت من اینه که دخالت بقیه در زندگیم به شدت مرا ازار می دهد و به همین دلیل می دونم رفتار مادر ایشون مشکل ساز خواهد شد چون نمی تونم بی خیال از دخالت بقیه بگذرم .
    چند مثال که در این مدت به آن برخورد کردم می آورم شک ندارم این دخالت ها بعد از ازدواج هم ادامه خواهد داشت :
    1- در مورد مهریه – آقا پسر ایشون از ابتدا سر یه مبلغ مهریه پا فشاری کرد که خانواده من به شدت مخالف بودند من با خانواده خودم تا حدی صحبت کردم که به یک حدی راضی شدند اما این آقا پسر یک ذره هم از موضع خود پایین نمی آمد با مشاور صحبت کردم گفتم مادر ایشون از ابتدا مخالف بود و شرط موافقتش را این گذاشته که مهریه از این مقدار بیشتر نشود و پسرشون هم قبول کرده و کوچکترین عقب نشینی نمی کند. فکر می کنم این نظریه درسته چون آقا پسر هیچ دفاعی نداشتند.
    2- بسیار روی خانواده و شهر محل زندگیش متعصب است اما در مورد شهر محل زندگیه من شوخی می کند و لطیفه می گوید که بعدها فهمیدم یکی از دلایل مخالفت مادرش این بود که همشهری آنها نیستم (شامل اختلاف فرهنگی هم می شود)
    3- پدر مادر من جدا شدند و پسرشون از ابتدا می دانست الان که بحث جدی شده می گوید اطمینان ندارد چون پدر و مادرم جدا شدند من هم ایشون رو ترک کنم یا با ایشون بمانم . بعد فهمیدم علت دیگر مخالفت مادرش جدایی پدر و مادرم بوده (این که اول مشکل نداشتند بعد به این عدم اطمینان رسیدند جای شک داره)
    4- در تمام این موارد پسر آنها ادعا دارد که تمامی این موارد نظر خودش است و به شدت از مادرش دفاع می کند و من اشتباه می کنم و مادرش مرا دوست دارد (در صورتی که از ابتدا قدم با بی اعتمادی و دو دو تا چهارتا کردن پیش گذاشتند)
    5- آخرین مورد هم خیلی ناگهانی برنامه چیدند که در ماه اخیر برای خواستگاری بیایند قبل از اینکه پسرشان با من درمیان بگذارد یا نظر مرا بپرسد .
    از رفتارهای حق به جانبانه و پر مدعای مادرش خوشم نمی آد و فکر می کند چون همسر و پسرانش به حرفش عمل می کنند و بی چون و چرا او را می پذیرند در مورد هر چیزی همه چیز را می داند
    توصیه مشاوری که به او مراجعه کرده بودیم این بود که مدارا کنم و کنار بیایم اما آیا واقعا این درست است که زندگی سختی رو با مادر همسرم شروع کنم در صورتی که مطمئنم اسیب خواهم دید . ممنون می شم راهنماییم کنید آیا ازدواج با همچین موقعیتی صحیح است ؟ من پسر آنها را دوست دارم و از خیلی جهات پسر سالمی است اما اگر بچه ننه باشد آیا خوشبخت خواهم شد؟ از نظر بقیه معیار های ازدواج مواردی را که برای من مهم بوده دارد . با مادرش مشکل دارم و حس می کنم اگر ازدواج کنم همسرم حامی من نخواهد بود.

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 11:12]
    تاریخ عضویت
    1393-1-26
    نوشته ها
    183
    امتیاز
    7,915
    سطح
    59
    Points: 7,915, Level: 59
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    487

    تشکرشده 433 در 149 پست

    Rep Power
    34
    Array
    سلام
    چرا مشاور فکر میکرد که شما ارتباط نا سالمی با این آقا پسر دارین ؟
    ار مشاور پرسیدین چرا بهتون گفته مدارا کنید ؟ ( واقعا این مشاور یک مشاور خوب و معتبری هست که شما بش مرراجعه کردین ؟)
    -
    به نظرم در این مرحله شما باید چشماتون رو خوب باز کنید و همه جوانب رو بسنجین ... مدارا در مواردی خوبه که اهمیت موضوع براتون کمتر باشه نه موضوع به این مهمی که این آقا پسر از خودش استقلال فکری نداره و به قول خودون حرف حرف مادرشه...
    اگه اینطوریه که میگین تو زندگی مشترک به مشکل بر میخورین و استقلال و آزادی کافی نخواهین داشت و موجب ناراحتی مشا میشه وزندگیتون رو تحت تاثیر قرار میده.

  3. کاربر روبرو از پست مفید خیال تو تشکرکرده است .

    بارن (دوشنبه 14 اردیبهشت 94)

  4. #3
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط خیال تو نمایش پست ها
    سلام
    چرا مشاور فکر میکرد که شما ارتباط نا سالمی با این آقا پسر دارین ؟
    ار مشاور پرسیدین چرا بهتون گفته مدارا کنید ؟ ( واقعا این مشاور یک مشاور خوب و معتبری هست که شما بش مرراجعه کردین ؟)
    -
    به نظرم در این مرحله شما باید چشماتون رو خوب باز کنید و همه جوانب رو بسنجین ... مدارا در مواردی خوبه که اهمیت موضوع براتون کمتر باشه نه موضوع به این مهمی که این آقا پسر از خودش استقلال فکری نداره و به قول خودون حرف حرف مادرشه...
    اگه اینطوریه که میگین تو زندگی مشترک به مشکل بر میخورین و استقلال و آزادی کافی نخواهین داشت و موجب ناراحتی مشا میشه وزندگیتون رو تحت تاثیر قرار میده.

    فکر می کنم به خاطر طولانی بودن مدت آشنایی و وابستگی احساسی که تشخیص داده بود اینطور فکر می کرد. به نظرم مشاور خوبی بود تست شخصیت گرفت و گفت با هم می سازیم .
    نظر مشاور این بود که پسر رو بین خودم و مادرش قرار ندم و اگه از چیزی ناراحت می شم احساسمو بگم اما هر بار با ملاقات مادر ایشون من که نمی تونم گله کنم یا ناراحت باشم . در ثانی ایشون توجیه کنن که من اشتباه می کنم و اینطور نیست .
    در اخر مشاور گفت مادرش اینطوریه دیگه خودت می دونی و در واقع هیچ کمکی به دودلی من نشد . از طرفی وابستگی احساسی دارم و ایشون رو موقعیت خوبی می دونم منو دوست داره و البته اصرار دارن که در مورد مادرشون اشتباه می کنم از طرف دیگه نمی تونم از حالا وارد زندگی سخت و پر از تحمل مادر همسر بشم . و این مسائل رو از الان دیدم.

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 فروردین 96 [ 14:28]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    6,459
    سطح
    52
    Points: 6,459, Level: 52
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 79.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    305

    تشکرشده 406 در 145 پست

    Rep Power
    49
    Array
    به نظر من سه تا راه داري؛

    ١) مادرش رو دوست داشته باشي. بپذيري كه اون هم يك مادره و نگران پسرشه. حالا گاهي هم اين نگراني ها ممكنه شكل دخالت بگيره. همون طور كه مادر خودت گاهي اين كارها رو ميكنه. و تو لزوما همه حرفاش رو اجرا نمي كني ولي با جون و دل بهش گوش ميدي.

    ٢) توي محيطي زندگي كني كه تا حد ممكن فاصله زيادي از خونواده ش داشته باشي تا كمتر بتونن وارد مسائل زندگيت بشن. اين طوري به هر حال بازم تنش هايي رو خواهي داشت ولي ميشه كمرنگ تر باشن.

    ٣) از خير اين زندگي بگذري.

    من جاي شما بودم اولي رو انتخاب مي كردم. ولي اين بستگي به ظرفيت خودت داره

  6. کاربر روبرو از پست مفید setare_000 تشکرکرده است .

    maryam.mim (سه شنبه 26 مرداد 95)

  7. #5
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    ممنونم Setare_000 عزیز ، کاملا درسته ولی فکر کنم راه دوم رو بهتر بتونم پیاده کنم . آدمی نیستم که بتونم نقش بازی کنم یا سیاست مدارانه رفتار کنم و فکر می کنم مشکل هم همین باشه

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 تیر 94 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1390-1-26
    نوشته ها
    770
    امتیاز
    14,787
    سطح
    78
    Points: 14,787, Level: 78
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 69.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    4,357

    تشکرشده 4,467 در 859 پست

    Rep Power
    122
    Array
    دنبال عامل بیرونی برای مشکلات زندگیت نباش،
    مادر شوهرت مقصر نیست،
    فقط سرنخ ها رو نشون داده.

    اختلاف فرهنگی، میزان مهریه و سابقه طلاق در خونواده شما، مسائل بحث برانگیزی هستن،
    انتظار نداشته باش خونواده آقا و البته مادرش در این مورد نظر خاصی نداشته باشن.
    این دلیل بر وابستگی غیرعادی پسر به مادرش نیست.
    همینکه تا الان پای شما وایساده یعنی خیلی هم زیادی مستقله.
    خیلی از پسرا با کوچکترین بحثی کنار میکشن، چون حوصله درگیری با خونوادشون رو ندارن.

    بنظر من مشکل اصلی شما خلق و خوی مادر این آقا نیست، بلکه مسائلی هست که باعث مخالفت ایشون شده،
    و این مسائل خود پسر رو هم دچار تردید کرده.
    شما نباید تردید این آقا رو با سرزنش یا ابراز ناراحتی پاسخ بدی.
    اجازه بده خوب فکراشو بکنه، با همه مشورت کنه و بعد اقدام کنه.

    خوشحال باش که صادقانه داره تردیدهاشو باهات درمیون میذاره،
    با کمک مشاور سعی کنید با هم به تصمیم قطعی برسید.


    وقتی تو نیستی
    نه هست های ما
    چونانکه بایدند
    نه بایدها . . .

    هر روز بی تو
    روز مباداست!



  9. #7
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 بهمن 98 [ 15:04]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    7,978
    سطح
    60
    Points: 7,978, Level: 60
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsOverdriveVeteran
    تشکرها
    318

    تشکرشده 381 در 176 پست

    Rep Power
    56
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط meysamm نمایش پست ها
    دنبال عامل بیرونی برای مشکلات زندگیت نباش،
    مادر شوهرت مقصر نیست،
    فقط سرنخ ها رو نشون داده.

    اختلاف فرهنگی، میزان مهریه و سابقه طلاق در خونواده شما، مسائل بحث برانگیزی هستن،
    انتظار نداشته باش خونواده آقا و البته مادرش در این مورد نظر خاصی نداشته باشن.
    این دلیل بر وابستگی غیرعادی پسر به مادرش نیست.
    همینکه تا الان پای شما وایساده یعنی خیلی هم زیادی مستقله.
    خیلی از پسرا با کوچکترین بحثی کنار میکشن، چون حوصله درگیری با خونوادشون رو ندارن.

    بنظر من مشکل اصلی شما خلق و خوی مادر این آقا نیست، بلکه مسائلی هست که باعث مخالفت ایشون شده،
    و این مسائل خود پسر رو هم دچار تردید کرده.
    شما نباید تردید این آقا رو با سرزنش یا ابراز ناراحتی پاسخ بدی.
    اجازه بده خوب فکراشو بکنه، با همه مشورت کنه و بعد اقدام کنه.

    خوشحال باش که صادقانه داره تردیدهاشو باهات درمیون میذاره،
    با کمک مشاور سعی کنید با هم به تصمیم قطعی برسید.



    ممنونم از نظرتون از نظر کلیت ماجرا حق با شماست . انتظارم این بود بعد از یک سال و نیم آشنایی مرا شناخته باشد و تردیدی به دل نداشته باشد و فکر نمی کنم کسی ایشون رو مجبور به انجام کاری کرده باشد اگر تردید دارن یا مشکلی با من یا فرهنگ من یا خونواده من دارن پا پیش نذارن نیازی نیست با یادآوری این مسائل و البته از جانب مادر ایشون نه خود ایشون منو آزار بدن . امکان داره بعد از ازدواج با کوچکترین بحث و ناراحتی از این موضوعات علیه من استفاده کنند . با علم به این موضوع و دیدن این قضایا از الان درسته که خودمو تو چاه بندازم ؟
    سابقه طلاق در خانواده آنها (عمه آقا پسر) و سابقه خیانت در خانواده ایشون هم وجود دارد آیا این درست است که بنا بر این دلایل من مهریه سنگین از آقا بگیرم که عدم اعتمادم را توجیه کنم ؟
    اگر موضوعات حاشیه ای (نه شخصیت و رفتار خود من) ملاک بر بحث و تصمیم آنها باشد این در آینده مشکل ساز نیست ؟


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.