به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 16
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 15 آبان 94 [ 13:41]
    تاریخ عضویت
    1394-1-23
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    807
    سطح
    15
    Points: 807, Level: 15
    Level completed: 7%, Points required for next Level: 93
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array

    جذب شوهربه خانواده همسر

    سلام به همه دوستان عزیز.لطفا راهکاردرست را به من بگید .بعض اوقات واقعا کلافه میشوم ازرفتارهای شوهرم.یه مدت بین من وشوهرم اختلاف برسرخانواده هامون ایجاد شد که چراتو بی محلی میکنی یا برعکس ..چند مدتیه که عضو سایت شدم واقعا تاثیرگذاربود ممنونم ازشماها .میخواهم راهکارهای جذب شوهرم به خانواده ام رابه من نشان دهید هرموقع که ازخونه پدرم میایم سرچیزهای خیلی بچه گانه به من حرفهای سرد میزند من فقط سکوت یا طرفداریش را میکنم اما نمیفهمه وسری های بعد ادامه میدهد هرموقع هم طرفشون رو گرفتم میگه چراطرفشونو میگیره وسرزنشم می کند احساس حقارت می کنم .چیکارکنم هم باصلابت باشم هم بالطافت زنانه رامش کنم ؟خانواده من درشهرمون ازلحاظ محترم بودن حرف اول رامیزنند .چیکارکنم ازخانواده ام پیش من بدگویی نکند پیش من پشت سر مادرم خواهرم حرف میزند طرفداری اونا رو میکنم تا 2 روزقهرمیکنه من باید منت کشی کنم .خسته شدم به خدا.من به خانواده اش بی احترامی نمیکنم یا اگرچیزی دیدم پیشش مطرح نمیکنم اصلا لزومی نمیبینم که بدونه اما اون نه .کمکم کنیدممنون

  2. کاربر روبرو از پست مفید mehraz2 تشکرکرده است .

    nika lili (شنبه 02 خرداد 94)

  3. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 28 مهر 02 [ 00:16]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,563
    امتیاز
    44,252
    سطح
    100
    Points: 44,252, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,950

    تشکرشده 6,439 در 1,458 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    سلام دوست عزیز
    میشه چندتا مثال بزنید؟
    رفتارخانوادتون باهمسرتون چه جوریه؟بامثال
    رفتارخودتون باخانواده همسرتون چه جوریه...این هم بامثال؟وهمچنین موردهایی که شوهرتون اعتراض دارن ازرفتارشما باخانوادش روهم بگید

    یه کارمهم که میتونی انجام بدی اینه که پیش خانوادت خیلی به همسرت احترام بزار وحتی ازخوبی هاش بگو...مثلا به مامانت بگونمیدونی شوهرم چقدرمهربونه وفلان کارکردو....
    یاشوهرت بگو مامانم امروز میگفت چقدر شوهرت خوبه و....خلاصه سعی کن باخوبی ومهربونی بینشون صمیمیت ایجاد کنی
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 15 آبان 94 [ 13:41]
    تاریخ عضویت
    1394-1-23
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    807
    سطح
    15
    Points: 807, Level: 15
    Level completed: 7%, Points required for next Level: 93
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست گرامی.مرسی ازاینکه توجه نمودی .
    مثال رفتارخانواده من :مثلا مادرم به خونه فامیل وآشنا رفت وآمد میکنه به قصد عیادت یا شادی یا عزا شوهرم به من میگه مامانت چراایقدراین ورواون ورمیره هیچ وقت خونه نیست بابات ازاول جلوشو نگرفته .وای که من اصلا طاقت این رفتارهاروندارم .یا مثلا مادرم حرف خواهرمو خواهرزاده ام وشوهرخواهرمو میزنه حساسیت نشون میده واین دفعه دراومد جلوی مادروپدرم به مادرم گفت هیچ وقت خونه نیستی ما باید 1 ماه قبل نوبت بگیریم من همونجا جوابشو دادم اومدیم خونه به من گفت چراجلوی پدرومادرت به من توپیدی؟خلاصه خیلی حساس وریزبینه .چندبارالکی بهش گفتم مادرم گفته داماد گلم خوبه ...بهم گفت دروغ نگو اونا حوصله منو ندارند من احساس میکنم با این کارها میخواد ارزش خونواده منو پایین بیاره منو به سمت خونواده اش بکشونه تا الان من هیچ بی احترامی به خانواده اش نکردم فقط احترامشونو داشتم ولی زیاد صمیمی نشدم .مثلا من میپرسم خواستگارخواهرت چی شد ؟میگه حسود تو چیکارداری ؟کاری کردی من دیگه احوال خانواده شو نمیپرسم .ما خانواده هامون همه تویه شهرزندگی میکنیم . هرموقع بخوام برم خونه بابام یا خواهرم باید قبلش کلی فکرکنم چه جوری بگم موافقت کنه بعدشم میبینم خراب کردم .

  5. کاربر روبرو از پست مفید mehraz2 تشکرکرده است .

    nika lili (شنبه 02 خرداد 94)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 15 آبان 94 [ 13:41]
    تاریخ عضویت
    1394-1-23
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    807
    سطح
    15
    Points: 807, Level: 15
    Level completed: 7%, Points required for next Level: 93
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یعنی روانشناسی نیست جواب منو بده ؟زندگیم داغونه .نیازبه مشاوره های خوب شما دارم

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 تیر 94 [ 15:02]
    تاریخ عضویت
    1393-9-22
    نوشته ها
    63
    امتیاز
    1,387
    سطح
    20
    Points: 1,387, Level: 20
    Level completed: 87%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    39

    تشکرشده 116 در 43 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم.خب چرا وقتی شوهرت یه چی گفت به مامانت شما سریع جوابشو جلوی مامانت اینا دادی.میتونستی به مامانت بگی شوخی میکنه ناراحت نشین.به نظرم خیلی حساسی یکم حساسیتتو کم کن وقتی کم کم ببینه شما طرفداری نمیکنی خوب میشه یا مثلا یه وقت با هم تنهایین بهش اروم بگو ما همه جز یه خانواده هستیم نباید همو مسخره کنیم.شما خودت هم به هیچ عنوان بدگویی نکن از خانوادش.

  8. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اردیبهشت 98 [ 15:58]
    تاریخ عضویت
    1393-11-09
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    7,738
    سطح
    58
    Points: 7,738, Level: 58
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    132

    تشکرشده 652 در 153 پست

    Rep Power
    59
    Array
    من روانشناس نیستم و البته مشاور هم نیستم
    بیینید کار به کجا کشیده که منی که خودم این مشکل رو دارم می خوام نظر بدم، یکی نیست به من بگه تو اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی اما از دید یه مرد که این مشکل رو دارم می خوام بگم
    در این مورد می تونم بگم که کشیده شدن طرفین به خانواده مقابل به خیلی چیزا بستگی داره به کارها و رفتار هایی که از همون اولین ارتباط شکل می گیره بستگی داره تا دیگر موضوعات مشابه. و جذب صرفاً از طریق محبت و حمایت انجام میشه، حمایت منظورم حمایت مالی نیستا، حمایت همه جانبه و البته نه حرف خالی. و اگه اینا نباشه چون این ارتباط یه ارتباط دلی هست هیچ وقت گره و جوش نمی خوره.
    مثال میزنم: اینکه یه اتفاقی برای خانواده همسر شما می افته و خانواده شما علاوه بر جویا شدن احوال از همسرتون مستقیم از خانواده همسرتون هم جویای احوال میشن، خب اینکار یعنی احترام به همسر شما و به صورت کاملاً نامحسوس اما اثر گذار، همسرتون رو به سمت خانواده شما می کشونه.
    اینکه همسر شما می خواد یه کاری انجام بده و خانوادتون در حد توان (منظورم باز مالی نیستا) مثلاً مشاوره، حداقلش همراهی و امثالهم (والبته دخالت نه). اینا هستن که صمیمیت ایجاد می کنن و نه چیز دیگه ای.
    نمی دونم کلاً تونستم منظورم رو برسونم یا نه؟
    الان از دوستام کسی رو می شناسم که بعد ازدواج با اینکه محل زندگیشون با محل زندگی همسرش 5 کیلو متر بیشتر فاصله نداشت اما یک سال بعد ازدواج امده شهر محل زندگی همسرش خونه گرفته، دلیل این چی می تونه باشه؟ خب مشخصه حمایت همه جانبه.
    اینکه رفتار خانواده باید واقعی باشه، نه نیش و کنایه و امثالهم.
    در مجموع باید بگم که تا احترام واقعی (با اعمال و رفتار انجام نشه) جذب به خانواده شما صورت نمی گیره و البته اینایی که گفتم هم منظورم این نیست که به همسر شما باج داده بشه، نه منظورم اینه که همون طور که خانواده شما احترام داماد رو نگه داشتن داماد نیز موظف هست متقابلاً این کارو انجام بده.

  9. کاربر روبرو از پست مفید به دنبال خوشبختی تشکرکرده است .

    mehraz2 (پنجشنبه 17 اردیبهشت 94)

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 خرداد 01 [ 15:58]
    تاریخ عضویت
    1393-6-21
    نوشته ها
    88
    امتیاز
    6,971
    سطح
    55
    Points: 6,971, Level: 55
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 179
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 73 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array

    سلام مهرناز جان يكبار جواب نوشتم نميدونم چرا ديده نميشه دوست خوبم اول بايد روي خودت كار كني و اون هم كم كردن حساسيت هست من هم سالهاي اول زندگيم مثل تو بودم شوهرم آدم خيلي ركي هست و هر كار يا حرفي كه خوشايندش نباشه اعتراض ميكنه و زود جبهه ميگيره اوايل از حرفاش دهنم باز مي موند متاسفانه منم آگاهي نداشتم همش از خانوادم طرفداري مي كردم ولي بعد ها ديگه خودم رو عادت دادم ديدم خب بعضي مواقع هم اين بيچاره راست ميگه خب. تو هم بايد بدون طرفداري قضاوت كني مثال ميزنم ميگه مادرت هميشه بيرونه خب اگه واقعا از 10 بار رفتنتون 7 بار اينطوري هست خب تو هم توي دل خودت فكر كن ببين اگه راست ميگه ديگه چرا طرفداري مادرت رو ميكني اونم پيش شوهرت.ميتوني با خنده و شوخي بگي وا مامان راست ميگه شوهرم(اسمش) شما هم خودتون رو خيلي گرفتار ميكني يكم تو خونه بيشتر استراحت كن.بعدا ميتوني به مادرت بگي كه پيش شوهرم اونطوري گفتم بزار شوهرت يقين كنه كه طرف اون هستي.واقعا من نميدونم چرا مرد و زن هر كدوم بيشتر پدر مادر خودشون رو مثبت مي بينن. به عينه بگم دوست من يك مثال بزنم پدر مادر من ميان خونمون پيش بچه ها چند بار شوهرم گفت بابات درجه يخچال خونمون رو كم و زياد ميكنه منم دفعه اول گفتم نخير اصلا اينطوري نيست حالا يكروز بابام اومده تو چرا پشت سرش حرف ميزني بعد نشستم با خودم گفتم خب راست ميگه اگه شوهر من بره خونه مامانم اينا به يخچالشون دست بزنه مامانم چي ميگه؟دفعه بعد خودم واقعا با چشمام ديدم كه بعد از رفتن بابام اينا درجه يخچال عوض شده عصر به شوهرم گفتم ميبيني بابام باز درجه رو عوض كرده بايد بهش بگم كه ديگه اينكارو نكنه ميدوني جواب شوهرم چي بود گفت خب ديگه باهاش كاري نداشته باش ولش كن خودمون دوباره عوض ميكنيم ببين به همين راحتي در حالي كه در حالت قبلي به قدري عصباني شده بود كه حد نداشت.هزار تا مثال ديگه هم هست كه بعدا واست توضيح ميدم تجربياتم رو تو سعي كن مثل من دير از خواب بيدار نشي كاري كن كه شوهرت مثل شوهر من بهت نگه هميشه منو به خونوادت فروختي تو بيشتر طرف شوهرت رو بگير با احترام با پدر مادرت رفتار كن اونم عادت ميكنه بعدا هم رفتارش درست ميشه.يك نكته ديگه عزيزم تو وقتي ميري خونه مامانت اينا با شوهرت از قبلش هماهنگ كن كه خونه باشه ديگه سعي كن خودت هرموقع خواستي بري ديدنشون ولي وقتي شوهرت هم مياد دعوتي باشه مثلا من طول ماه هر موقع دلم خواست بچه ها رو برميدارم ميرم خونه مامانم اينا يا باهاشون بيرون ميرم مامانم اينا هم چون مثل مامان تو زياد خونه فاميل و بيرون ميره خودش ماهي يكبار يا توي مناسبتها واسه شام و ناهار دعوت ميكنه شوهرم رو هم عادت دادم دم به دقيقه سر نزنيم بلاخره اونا زندگي و كار و گرفتاري دارن ديگه.شاد و موفق باشي

  11. 3 کاربر از پست مفید elsay تشکرکرده اند .

    mehraz2 (شنبه 02 خرداد 94), nika lili (شنبه 02 خرداد 94), همسر (دوشنبه 28 اردیبهشت 94)

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 15 آبان 94 [ 13:41]
    تاریخ عضویت
    1394-1-23
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    807
    سطح
    15
    Points: 807, Level: 15
    Level completed: 7%, Points required for next Level: 93
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 6 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز.تازه امروزه جوابتو دیدم ناامید شده بودم .ممنونم ازت . مثالهات برای من آشنا بود.امید وارشدم به زندگی فقط یه سوال دیگه دارم تو این شرایط بچه دارشدن منطقی هست؟سنم 32 وشوهرم 33 - 3ساله ازدواج کردیم .هرموقع خواستیم بجث ومشاجره پیش اومده منصرف شدیم . .موقع عصبانیت خیلی بدعصبانی میشه .چندبارم قهرکردم خونه پدرم بعدها متوجه شدم اشتباه کردم .ممنونم دوست گرامی

  13. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 10 شهریور 96 [ 01:17]
    تاریخ عضویت
    1393-5-13
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    2,092
    سطح
    27
    Points: 2,092, Level: 27
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    32

    تشکرشده 12 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    منم که ایراد از خانواده خانمم میگرفتم سخت طرفداریشون رو میکرد . دیگه جرات نمیکردم در موردشون حرف بزنم .
    بخاطر همین با بچه دار شدن مخالف بودم.
    تا اینکه خواهر خانمم ازدواج کرد و دقیقآ برعکس خانمم عمل کرد وما دو تا تآثیر مثبتش رو دیدیم و خانمم عوض شد .
    وما خوشبختتر شدیم.بچه دار شدیم وهمه چی بهتر شد.
    خانمelsay خیلی درست گفتن ، اگه یه جایی هم حق با شوهرتون نبود هیچ وقت تو جمع یا تو فامیل ویا جلو پدر مادتون ضایش نکنید .
    همیشه بزرگش کنید بهش احترام بزاری مخصوصآ تو جمع . فکر نکنید ما مردها سوء استفاده میکنیم .
    خانمم میدونست حق با منه ولی فکر میکرد اگه حرفهام رو تآیید کنه من سوء استفاده میکنم . بخدا اینطور نیست ومن آروم تر شدم وبا
    خانواده همسرم کنار امدم . دیگه خانمم کارهای اشتباشون رو تآیید نکرد و بهم گفت ، ما
    نمیتونیم آدمها رو عوض کنیم . ومن هم قبول کردم .خانمم تصمیم گرفت که کمتر رفت و آمد کنیم .
    و همه چیز خوبه و علاقه من هم به خانواده همسرم خیلی بیشتر شده . حالا دیگه میدونم برای خانمم در الویتم.

  14. کاربر روبرو از پست مفید nika lili تشکرکرده است .

    mehraz2 (شنبه 02 خرداد 94)

  15. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 27 مرداد 94 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1394-2-18
    نوشته ها
    65
    امتیاز
    859
    سطح
    15
    Points: 859, Level: 15
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    4

    تشکرشده 77 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز به نظر من دانستن یک نکته برای همه ما ضروریست "نه داماد مثل پسر می شه و نه عروس مانند دختر " تنها چیزی که می تونه ارتباط عروس و دامادو با خانواده همسرو گرم و حفظ کنه احترامه . احترام متقابل . هیچ لزومی نداره که عروس یا داماد در جریان جزییات زندگی خانواده همسر قرار بگیرند مثلا بیرون رفتن مادر شما به خود او مربوطه و در جریان بودن همسر شما از این موضوع کاملا غلط و اشتباهه. چرا که او ممکنه تفسیر غلط و ناشایستی از اینکار مادر شما داشته باشه و تصور کنه که شما هم از او تاثیر می گیرید و شاید بخواهید مانند او رفتار کنید. به نظر من هر چه شما تلاش کنید همسرتان را به هر شکلی به خانوادتون نزدیک کنید نتیجه عکس می گیرید مگر اینکه خود او به این نتیجه برسه . باید رفت و آمدها کنترل شده و به جا صورت بگیره تا حرمتها حفظ و حریمها رعایت بشه .َ

  16. 2 کاربر از پست مفید raha20014 تشکرکرده اند .

    mehraz2 (شنبه 02 خرداد 94), nika lili (یکشنبه 03 خرداد 94)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:25 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.