به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اردیبهشت 94 [ 20:30]
    تاریخ عضویت
    1394-2-08
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    49
    سطح
    1
    Points: 49, Level: 1
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    شوهرم حرمت و احترام من رو شکست و دیگه احساسی بهش ندارم

    سلام.
    خواهش میکنم کمکم کنید واقعا دلم شکسته و نمیدونم چکار باید بکنم...
    من حدود دو ساله ازدواج کردم و یک سال از این مدت رو تو عقد بودیم.
    من دانشجو هستم و شوهرم صبح ساعت هشت میره و نه شب برمیگرده. اهل خونه ی فامیل رفتن و اینا نیستم، تنهایی هم اهل تفریح نیستم یک دوست دارم از دوران دبیرستان شاید هر دو ماه با هم قرار بذاریم و هم رو ببینیم، از قدیم موقع تولدهامون واسه هم هدیه میگرفتیم. شوهرم تا حالا نشده یک جمعه بگه بیا خودمون با هم بریم بیرون شهر، مگه بریم خونه فامیلاش یا مامانش یا مامان خودم، همین.
    خیلی هواشو دارم، صبح که میره بلند میشم واسش چایی میارم ساندویچ درس میکنم، با اینکه درس دارم خونه و زندگی مرتبه، لباساسش همیشه شسته و اتو داره، غذام امادس و خودش میگه چقدر روی اینا حساسی، چقدر تمیزی تو . شبا که حالش بد باشه تا صبح خوابم نمیبره و ازش حالشو میپرسم پتو روش میندازم تا تکون بخوره و بدونم آب بخواد بهش لیوان آبو میدم و ... همه جوره هواشو دارم، خودم تو خونه همیشه مرتبم، زیاد هم میگم دوستت دارم ....
    تولد همون دوستم گذشته بود و من با اون رفتیم بیرون و یه هدیه کوچیکتر از چیزی که اون برام خریده بود واسش خریدم (شوهرم میگه مگه اون یه کادو صد تومنی گرفت تو هم باید بخری !) یه مانتو دیدم و خوشم اومد و خریدم وقتی اومدم خونه به شوهرم نشون دادم ناراحت شد و بعدش گفت دیگه با سارا جایی نرو، اون مجرده هرچی میخواد میخره تو هم دنبال سرش همین کارو میکنی !!! خیلی ناراحت شدم ... من ادم ولخرجی تو زندگیمون نیستم، حتی بهش نمیگم بیا شام بریم بیرون و ... حونه بابام بودم وقتی خوشم می اومد میگرفتم هیچ عیبی نداشت ... خلاصه هروقت بین من و شوهرم دعوا میشد میگفت به خانوادت باید بگم میگفتم آخه چه ربطی داره بیا بریم مشاوره میگفت نه بذار همه بفهمن !!!!!

    دیگه این دفه که گفت با سارا جایی نرو واقعا از گذشته هرچی ناراحت بودم تو ذهنم اومد توقع این اذیت ها رو ندارم، منم خواشتم عصبانیش کنم گفتم اصلا من کس دیگه رو قبلا دوس داشتم و الانم دارم ... گفت زنگ بزن مامان و بابات منم مامان و بابام خلاصه همه اومدن.
    من طبقه ی بالای خونه ی پدرشوهرم هستم. مادرشوهرم تا اومد و شوهرم گفت اینو گفته گفت پسرم راس میگه چرا گفتی ؟ ولی چرا نمیگن قبلش چه کارا کرده ...
    خلاصه جلو پدر برداشت گفت چرا از عید تا حالا سه تا مانتو خریده !!! هرچی بهش گفت تو این دوسال یه عیب از من بگو نتونست، میگه المیرا حساسه هروقت میام شام امادست چایی درسته لباسم شسته خودش مرتبه ... مادر شوهرم به مامانم گفت آبروی من عید امسال رفت چون ما جلوس داشتیم اینا نیومدن (حالا به شوهرم گفته بود بیا اون نیومده بود)، مادرشوهرم میگه به پسرم نگو هرچی میخوای به من بگو تا من بخرم واست !!!!
    من گریه کردم و سعی کردم چیز زیادی نگم اما شوهر و مادرش با سروصدا خوردم کردن، من لایق اینا حرفا نبودم ...
    دیشبم شوهرم اومد گفت ببین تقصیر خودت بود !!! از صبح تا ده شب پایین خونه مامانش بود، یه زنگ نزد بگه خوبی یا نه ؟
    بهش گفتم باید اینایی رو که خراب کردی درس کنی، گفت باشه ولی به شرطی که از این به بعد هرچی بهت گفتم بگی چشم ! میگه از این بعد هم هرچی شد بازم به خانوادهامون میگم !!! بذار بقیه بفهمن ما چطوری زندگی میکنیم !

    واقعا خسته شدم احساس میکنم شوهرم از نظر روانی سالم نیست، مامانش هم همین طوره و خودش میگه اعصاب نداره ...
    نمیدونم برم خونه مامانم و بگم اخلاقتو درس کن تا برگردم یا نه !! من هیچ حقی تو زندگیمون ندارم.
    خواهش میکنم کمکم کنید...

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 22 تیر 97 [ 21:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-22
    نوشته ها
    180
    امتیاز
    5,092
    سطح
    45
    Points: 5,092, Level: 45
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    56

    تشکرشده 91 در 64 پست

    Rep Power
    32
    Array
    سلام المیرای عزیز

    من فکر نمی کنم مشکلت زیاد حاد باشه که بخوای از خونه قهر کنی بری خونه مادرتون.البته اگه هم حاد باشه هیچ وقت خونه رو ترک

    نکن.

    منم خواشتم عصبانیش کنم گفتم اصلا من کس دیگه رو قبلا دوس داشتم و الانم دارم ...
    عزیزم فکر نمی کنی حرفت خیلی زشت بود و هیچ مردی حاضر نیست این حرفا رو بشنوه؟؟؟؟!!!!به نظر من حتی عکس العمل مادر

    شوهرتون هم طبیعی بود.....

    خلاصه جلو پدر برداشت گفت چرا از عید تا حالا سه تا مانتو خریده !!!
    شاید اینجا کار همسرت درست نبوده که جلوی بقیه عنوان کرد ولی باز هم میگم احتمال داره به دلیل حرفی که زدی گفته باشه.

    مادرشوهرم میگه به پسرم نگو هرچی میخوای به من بگو تا من بخرم واست !!!!
    چقدر خوب!!!!کاش مادر شوهر من این حرفو به من بزنه.

    عزیزم به نظرم شما خودت بشین با همسرت در مورد اینکه تو دعوا و بحث ها بزرگترها و بقیه فامیل رو دخالت نده با ارامش و منطق

    صحبت کن.بهشون بگو چرا باید دیگران رو دخالت بدیم،در صورتی که ما دو تا ادم های مستقل و بالغی هستیم و خودمون میتونیم

    از پس مشکلات خودمون بربیایم.

    شما خودت چون صبح تا شب خونه هستی و سرگرمی دیگه ای نداری،کارهای خونه برات تکراری شده و این باعث عصبانیت

    و جوش آوردنت شده.بهتره که با یک سرگرمی مثل باشگاه،کلاس های متفرقه ...... خودت رو مشغول کنی.




  3. 3 کاربر از پست مفید سحر22 تشکرکرده اند .

    elmiraa (سه شنبه 08 اردیبهشت 94), نازنین 2 (سه شنبه 08 اردیبهشت 94), هم آوا (چهارشنبه 09 اردیبهشت 94)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اردیبهشت 94 [ 20:30]
    تاریخ عضویت
    1394-2-08
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    49
    سطح
    1
    Points: 49, Level: 1
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از پاسخت عزیزم
    ولی من تو خونه نیستم از صبح تا شب، دانشجوی ارشدم و شوهرم هم تحصیل کردست...
    من با منطق بهش گفتم ولی بازم گفت دوباره هم هرچی که شد با خانوادهامون در میون میذاریم ....
    حرف های همسرم اصلا جنبه منطقی بودن نداره ...
    من قبول دارم حرف خوبی نزدم و لایق حرف های اونم جلوی بقیه نبودم + حرف های مادرش. لایق خورد شدن نبودم ....
    عزیزم من ازدواج کردم و شوهرم از نظر مالی باید تامینم کنه، این یه نیاز درونی منه ، وگرنه بخوام بخرم به پدر و مادر خودم هم میتونم بگم . حمایت عاطفی و روانی و مادی شوهر مهمه تو زندگی مشترک.

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 22 تیر 97 [ 21:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-22
    نوشته ها
    180
    امتیاز
    5,092
    سطح
    45
    Points: 5,092, Level: 45
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    56

    تشکرشده 91 در 64 پست

    Rep Power
    32
    Array
    المیرا جان،اون قسمت از حرفم که گفتم:

    چقدر خوب!!!!کاش مادر شوهر من این حرفو به من بزنه
    این جنبه شوخی داشت وگرنه مسلمه که شوهرتون وظیفه تامین شما رو به عهده داره...

    از حرف مادرشوهرتون ناراحت نشین و به دل نگیرین.اگر هم قرار باشه ما خانوما هر حرفی رو به دل بگیریم،واقعا دیگه نمی تونیم

    زندگی کنیم.هی پیش خودمون بگیم فلانی این حرف رو زد،اون یکی چرا اینجوری گفت......فقط ذهن خودمون رو درگیر می کنیم.

    و خودمون اذیت میشیم.به نظرم اصلا نباید احساس خورد شدن داشته باشی.چون چیزی نشده.شما برو زندگی بعضی از دوستان رو توی

    همین سایت بخون،بعد تازه متوجه میشی خورد شدن یعنی چی.این مسئله ممکنه تو زندگی هر کسی پیش بیاد.از خودت ضعف

    نشون نده.

    عزیزم،ممکنه فشار درسها هم باعث عصبانیتت به طور ناخواسته شده باشه.چون خود منم دانشجوی ارشدم،بعضی وقتا فشار

    این درسها ناخواسته رو آدم تاثیر میذاره،در صورتیکه خودمون فکر می کنیم اصلا فشاری وجود نداره.

    شما چون خودت هوای شوهرت رو داری وکارهات منظمه،چنین انتظاری رو هم از همسرت داری.در مورد مسئله دعوا و گفتن به

    خانواده ها توصیه می کنم باز هم خودت با همسرت صحبت کن،اگر دیدی فایده ای نداشت.می تونی از خانواده هاتون(هم خانواده

    خودتون و هم خانواده همسرتون) بخوای که وقتی همسرتون باهاشون تماس میگیرن خیلی محترمانه بگن که برای زندگیتون

    خودتون باید همفکری کنید و راه حل پیدا کنید.چون شما باید یاد بگیرین زندگیتون رو بدون دخالت دیگران هدایت کنین.

    موفق باشی عزیزم

  6. 2 کاربر از پست مفید سحر22 تشکرکرده اند .

    elmiraa (سه شنبه 08 اردیبهشت 94), morteza2487 (سه شنبه 08 اردیبهشت 94)

  7. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 خرداد 94 [ 02:09]
    تاریخ عضویت
    1394-1-25
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    511
    سطح
    10
    Points: 511, Level: 10
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 42 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    المیرا نمیدونم حالا نقاط ضعفت چیه ولی اینطوری که تو تعریف کردی به نظرم زن خیلی خوبی هستی همچین دخترایی کم پیدا میشن (البته فقط نقاط قوتتو نوشتی )
    در باره اختلافاتت ببین عزیز اینا چیزای ساده ای هستن که رفع میشه چیز حادی نیست به قول معروف نمک زندگیه ولی اون حرفی که شما زدی واقعا حرف بدی بوده و میتونه اعتماد هر شوهری رو صلب کنه
    پیشنهادم اینه که اولا وقتتو پر کنی دوما خودت برو پیش مشاور باهاش حرف بزن بزا زندگیتو تو برنامه بندازه شوهرتم نیومد نیومد اشکال نداره ولی تو یاد میگیری چطوری شوهرتو راه بیاری
    وقتتو پر کنی خیلی از این مشکلاتت حل میشه

    - - - Updated - - -


    المیرا نمیدونم حالا نقاط ضعفت چیه ولی اینطوری که تو تعریف کردی به نظرم زن خیلی خوبی هستی همچین دخترایی کم پیدا میشن (البته فقط نقاط قوتتو نوشتی )
    در باره اختلافاتت ببین عزیز اینا چیزای ساده ای هستن که رفع میشه چیز حادی نیست به قول معروف نمک زندگیه ولی اون حرفی که شما زدی واقعا حرف بدی بوده و میتونه اعتماد هر شوهری رو صلب کنه
    پیشنهادم اینه که اولا وقتتو پر کنی دوما خودت برو پیش مشاور باهاش حرف بزن بزا زندگیتو تو برنامه بندازه شوهرتم نیومد نیومد اشکال نداره ولی تو یاد میگیری چطوری شوهرتو راه بیاری
    وقتتو پر کنی خیلی از این مشکلاتت حل میشه

  8. کاربر روبرو از پست مفید hvldk تشکرکرده است .

    elmiraa (چهارشنبه 09 اردیبهشت 94)

  9. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 خرداد 94 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1393-12-02
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    548
    سطح
    10
    Points: 548, Level: 10
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 30 در 19 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست خوبم ...
    با مردها نبايد مادرانه برخورد كرد....
    و ضمنا همونقدر كه احترام شما از بين رفته احترام اون هم از بين رفته (پيش مادر و پدر شما و خودش)چون حرف شما خيلي بد بوده
    منم خواشتم عصبانیش کنم گفتم اصلا من کس دیگه رو قبلا دوس داشتم و الانم دارم ...
    كينه به دلت راه نده..تو دعوا شيريني و شكلات پخش نمي كنن...ممكنه هر حرفي زده بشه ..دوسش داشته باش ..برو تو همين تالار بقيه پست ها رو بخون مشكل شما فقطبا كمي صبر و حوصله ومهرباني حل ميشه...

  10. کاربر روبرو از پست مفید مهتا 68 تشکرکرده است .

    elmiraa (چهارشنبه 09 اردیبهشت 94)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 اردیبهشت 94 [ 20:30]
    تاریخ عضویت
    1394-2-08
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    49
    سطح
    1
    Points: 49, Level: 1
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    4

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط hvldk نمایش پست ها
    المیرا نمیدونم حالا نقاط ضعفت چیه ولی اینطوری که تو تعریف کردی به نظرم زن خیلی خوبی هستی همچین دخترایی کم پیدا میشن (البته فقط نقاط قوتتو نوشتی )
    در باره اختلافاتت ببین عزیز اینا چیزای ساده ای هستن که رفع میشه چیز حادی نیست به قول معروف نمک زندگیه ولی اون حرفی که شما زدی واقعا حرف بدی بوده و میتونه اعتماد هر شوهری رو صلب کنه
    پیشنهادم اینه که اولا وقتتو پر کنی دوما خودت برو پیش مشاور باهاش حرف بزن بزا زندگیتو تو برنامه بندازه شوهرتم نیومد نیومد اشکال نداره ولی تو یاد میگیری چطوری شوهرتو راه بیاری
    وقتتو پر کنی خیلی از این مشکلاتت حل میشه

    - - - Updated - - -
    سلام عزیزم، مرسی پاسخ دادی.
    تو همون ماجرا رو به شوهرم گفتم تو این دو سال هر عیبی ازم دیدی بگو، میگه که حساسم، حالا لباسم یه کم چروک بود عب نداره ! حالا غذام سروقت آماده نبود ولش کن، زندگی من رو برنامست، من یه دانشگاه خوب درس میخونم و کتاب زیاد میخونم، میگه این قد کتاب خوندی همش تو کتاباتی، من سعی میکنم همه ی اصول یک زندگی خوب رو رعایت کنم، ولی همسرم مثلا اصلا اهل کتاب خوندن و این برنامه ها نیس، لباسش اتو نباشه میپوشه، خیلی تمیز نبود عب نداره، ولی واسه من مهمه، من به تمیزی زندگی اهمیت میدم.
    مثلا یه روز قرار بود بریم بیرون با اقوام گفتن ساعت هفت همه اماده باشن؛ من راس هفت حاضر بودم ولی همه نه راه افتادن بعد شوهرم گفت ببین چقدر عجولی واستا هروقت در زدن حاضر شو، حالا بذار معطل بشن، چه عیبی داره !!!! کلا اخلاقامون متفاوته .
    + اینکه تصمیم گرفتم برم کلاس ورزشی .

    نقل قول نوشته اصلی توسط مهتا 68 نمایش پست ها
    سلام دوست خوبم ...
    با مردها نبايد مادرانه برخورد كرد....
    و ضمنا همونقدر كه احترام شما از بين رفته احترام اون هم از بين رفته (پيش مادر و پدر شما و خودش)چون حرف شما خيلي بد بوده
    منم خواشتم عصبانیش کنم گفتم اصلا من کس دیگه رو قبلا دوس داشتم و الانم دارم ...
    كينه به دلت راه نده..تو دعوا شيريني و شكلات پخش نمي كنن...ممكنه هر حرفي زده بشه ..دوسش داشته باش ..برو تو همين تالار بقيه پست ها رو بخون مشكل شما فقطبا كمي صبر و حوصله ومهرباني حل ميشه...
    سلام و مرسی مهتای عزیز.
    حرفتو قبول دارم، ولی میخوام زندگیم رو به بهتری باشه، جلوی بقیه گفت چرا زنگ زدی گفتی مامان بابام منظرند، خب بذار منتظر باشن، تو چرا به من میگی عجله کن !!!
    اصلا باور کنید حرفاش واسم عجیبه، گیجم ....

  12. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 خرداد 94 [ 02:09]
    تاریخ عضویت
    1394-1-25
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    511
    سطح
    10
    Points: 511, Level: 10
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 42 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خواهش میکنم
    متاثر شدم یه جمله ای هست که میگه خدایا چرا همه رو لنگه به لنگه خلق کردی چرا لنگه هر کسو پیشش خلق نکردی
    خیلی دلم میخواد زنم اینطوری باشه و این اخلاقارو داشته باشه ولی کسیو گیر نمیارم! منم به دوست دخترم که قرار بود برم خاستکاریش خیلی میگفتم اگه اشکالی هست یا اخلاقم مشکلی داره بگو ... تا حلش کنیم ولی هیچ وقت نمیگفت...


    در کل اینو بهت بگم که مشکلت قابل حله و خیلی راحت تر از چیزی که فک کنی میتونی از پسش بر بیای یعنی اصلا مشکل نیستن فقط یه اختلاف سلیقست! ولی توصیه مهمی که میخوام بکنم اینه که حتما یه مشاور تو زندگیت داشه باش برا این مشکل هم به نظرم یه سر به مشاور بزن ببین نظر اون چیه , مطمعنم تاثیرش زیاده ولی هیچ وقت دیگه رو غیرت شوهرت دست نزار این جرفی که زدی میتونست زندگیتو از هم بپاشه


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: دوشنبه 12 فروردین 92, 00:01
  2. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: شنبه 20 خرداد 91, 14:03
  3. پسری که دنبال تصاویر جنسی تو نت هست ممکنه مشکل درست کنه برای اطرافیانش؟
    توسط بهار.زندگی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 12 اسفند 90, 15:20
  4. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 04 بهمن 90, 20:16
  5. روانشناسی دست خط
    توسط بالهای صداقت در انجمن شخصیت
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 09 فروردین 90, 19:20

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:08 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.