عاشق شدم بدجورری نمیتونم فراموش کنم

[zzzz]

25سال هم فوق لیسانس عاشق یه پسر33ساله کاردانی شدم که تو ادارش مسول خریده و توقسمت خدماته.بشدت وایستش شدم رایطمون رسمی بود بهش گفتم هیچی نمیخوام نه طلا نه عروسی نه مهریه .گفتم کمکن میکنم گفت نه.گفتم اگه دنبال دختر خوشکلی میرم پوستمومیکشم بینمیموعمل میکنم گفت نه.حتی ج مسیجمونمیداد خواهرمو تو وایبرو لاین بلوک کرده بود که بهش پیام نده.شمارمو انداخت تو ریجت دوستموفرستادم رفت بهش دوس شه به بدن دوستم دس میزد میخواس سرکیسش کنه ولی بااینکه میدونس من عاشقشم نه ازمن پول میخواس نه ب بدنم دس میزدم الیته پیشنهاد رایطه جنسیم میداد گفتن نه من فقط ازدواج میخوام . من پاکم.نمیدونم چرا انقدر ازمن بدش میاد نمیتونم فراموشش کنم هرکیوتو خیایون مییبینم میگم شبیهشه لیاس تو بوتیک میبینم میگم بهش میاد دارم دیوونه میشم بخاطش میخواستم دکترا بخونم هرکاری کردم نشد

[نادیا-7777]

zzzz عزیز
هرچه سریعتر به یک روانشناس و درصورت تشخیص و صلاحدید ایشون، به یک روانپزشک مراجعه کن دختر خوب

چون اینجا هرچی ما راهکار بدیم و بگیم این رابطه از پایه اشتباه و غلطه و چجوری خودتو بیخیالش کن و برو سراغ برنامه ها و هدفهات و موارد خیلی بهتر از این آقا برات پیدا میشه و بذار اون بیاد علاقشو ثابت کنه نه تو و غیره......، فکر نمیکنم خیلی اثری بذاره و شما عاشق چشم بسته ایشون شدید و چیزی رو بجز عشق به ایشون نمیتونید تصور کنید و در واقع دارید با این شرایط و حس و حال هم یجورایی لذت میبرید حتی اگر محلتون نده.

مورد شما اورژانسیه عزیزم و من نگرانم که شدیدا توی این احساس غرق بشی و عواقبش خودت و خانوادت رو درگیر کنه.

یاحق

[zzzz]

سلام نادیا جان ممنونم که جواب دادید
میدونم چی میگید بخدا درسته دقیقا هرچی گفتید
من اعتماد بنفس ندارم اون اقا غرورو شخصیتمو خورد کرد من میخوام بدونم مگه من چی کم داشتم که منونخواسته
من میدونم که اگه باهاش ازدواج کنم بدبخت میشم میدونم بهم خیانت میکنه
حالم خوب نیست من حتی مشکلمو ب دوستم میگم گریم میگیره چجوری اخه برم حرفاو ب روان شناس بزنم
دررابطه با روان پزشکم خودم اطلاعات داروییم بالاست و همه داروارو میشناسم از طرفی عوارضشونم میدونم که چقدبدن اگه یه حسن داشته باشه ده تا عیب داره بنظرتون من با قرص خوب میشم من میگم یه ماه خوبم بعدش حالم بدمیشه دارو فقط روحیه منو گول میزنه من میخوام ریشه یابی کنم
اگه نمیتونید کمک کنید بگین که دیگه مزاحم نشم من قصدخودکشی داشتم اومدم اینجا چون دلم بر زحماتیکه کشیده بودم تو دانشگاه میسوخت همین الان استادم گفته مقالت چاپ شد اصلا انگیزه ندارم بخدا ارزوی مرگمومیکنم شبا گریه میکنم ازطرفی کارپیدا نمیشه همش توخونهم و دکتراهم قبول نشدم باعث شداز چن طرف ظربه روحی بدی بهم وارد شه

[نادیا-7777]

"

من اعتماد بنفس ندارم اون اقا غرورو شخصیتمو خورد کرد من میخوام بدونم مگه من چی کم داشتم که منونخواسته"

" من میدونم که اگه باهاش ازدواج کنم بدبخت میشم میدونم بهم خیانت میکنه "

"حالم خوب نیست من حتی مشکلمو ب دوستم میگم گریم میگیره چجوری اخه برم حرفاو ب روان شناس بزنم "

"من قصدخودکشی داشتم اومدم اینجا"

دقیقا بخاطر همین حالات روحیت هست که میگم باید بری پیش یک روانشناس

باید مشکلت به قول خودت ریشه ای حل بشه .چون این حس توی تاروپود روح و روانت رخنه کرده و متاسفانه اینش بدتر کرده موضوع رو که خودت دونسته و به علم یقین به اینکه کارت اشتباهه، به این حس پروبال دادی

مطمئن باش اگر تاپیکت بیست صفحه دیگه هم جلو بره بازم باید بری پیش روانشناس

نگران نباش
اگر یک متخصص حرفه ای ببینتت خودش میدونه چجوری باهات صحبت کنه و راحت میتونی حرفاتو بهش بزنی و الکی الکی هم قرص برات نمینویسه (البته همونطور که گفتم حرفه ای باشه)

یاحق

[zzzz]

خب توی تهرات روان شناس خوب میشناسید؟
اگه میشه ادرس تلفنشو بهم پیام بدید

[فرشته مهربان]

با سلام


شما بسیار احساسی عمل کردی و افسار گسیخته . ضعف عزت نفس نشان داده اید .... مردان زنان سریش و با ضعف اعتماد به نفس را نمی پسندند و ..... شما با التماس و رفتارهاتون نشون دادید که چقدر ضعیف هستید ....

لطفاً کمی بیشتر به شناخت نقطه ضعفهای خود توجه کنید و در جهت رفع آنها و تقویت عزت نفستون بر بیایید .... که هرچه عزت نفستون بالاتر و قوی تر باشد ، رفتارتون طوری می شود که اعتبار و ارزشتون آشکار می شود و جذابیت پیدا می کنید ، آنوقت است که شما ناز خواهی کرد در برابر کسی که خواهانتون باشد

[Aminn]

واقعا برام عجيبه كه چقد احساسات بر منطق توي خانم ها ميتونه غلبه پيدا كنه! البته شما هم خيلي خيلي خودتون رو درگير احساسات كردي

[آی تک]

آدم وقتی جملاتی که نوشتی رو میخونه احساس میکنه یه دختربچه 13-14 ساله داره حرف میزنه نه یه دختر 25 ساله فوق لیسانس


تصوری که ازت دارم اینه که دختر خیلی پاک و سرسنگینی هستی که با پسرا زیاد معاشرت نداشتی و تا حدودی خجالتی هستی.این پسر هم فکر کنم اولین پسری باشه که تونستی باهاش چند کلمه حرف بزنی.


روابط اجتماعیتو که زیاد کنی و برخودت با آقایون زیاد بشه خودت متوجه میشی که این آقا همچین مالی هم نیست که داری خودتو پیشش حقیر میکنی و میگی من هیچی نمیخوام فقط با من ازدواج کن.


البته منظورم از گسترش روابطت احیانا رابطه دوستی نیستا.همین روابط عادی با همکلاسیا و همکارای مرد باعث میشه از این توهمات بیای بیرون.


قدر خودتو بدون

[anyy]

سلام عزیزم.ببین .به نظر من مردا دوست دارن طرف مقابلشون اعتماد به نفس داشته باشه نه اینکه اویزونش بشه.واقعا حرفاتون از یه خانوم ۲۵ ساله و تحصیلکرده بعیده.به نظر من اصلا اصلا بهش زنگ نزن اس هم نده .خودتو کاملا نسبت بهش بی تفاوت نشون بده جوری که انگار اصلا برات مهم نیست مطمئن باش نتیجه بهتری میگیری.در ضمن نه سنت اونقدر بالاست نه بیسوادی که نگران باشی.فقط بدون که هر چه قدر خودتو مشتاق تر نشون بدی اون اقا ازت دورتر میشه

[zzzz]

من نمیتونم فراموشش کنم ینی ادما انقدر بدن که من حتما باید خودمو بگیرم تا منو بخواد؟
ملاک اقا پسرا چیه ؟ینی فقط به خوشکلیو پول فکر میکنن؟ براشون نجابت و پاکی حیا وفاداری تحصیلات مهم نیس؟
نمیدونم چه مشکلی داشتم که منو نمیخواد
واقعا نمیدونم همش این برام سواله