به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 اردیبهشت 94 [ 12:25]
    تاریخ عضویت
    1392-3-12
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    1,506
    سطح
    22
    Points: 1,506, Level: 22
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array

    همسرم رو دوست دارم اما ميخوام طلاق بگيرم

    با سلام
    حدود 4 سال پيش با همسرم عقد كردم و سه ساله كه با هم زندگي ميكنم.
    خصلتهايي از ايشون كه خيلي منو ناراحت ميكنه اينا هستن. كتك ميزنه و احساس مسئوليت نميكنه. به من و حق و حقوقم احترام نميذاره.
    منم ميخوام ازش جدا بشم. خانواده ايشون بچه هاشون رو خوب تربيت نكردن. پسر اولشون بعد از دو سال از خانمش جدا شد. پسر دومش كه كلا با خانوادش قطع ارتباط كرده و دست زنشو گرفته رفته با هم زندگي ميكنن. دخترشون هم كه ازدواج كرده توي زندگي با شوهر و بچه هاش بسيار مشكل داره و اونم با خانواده مدام جنگ و دعوا دارن. اين آقا هم زماني كه ميخواست بياد خواستگاري من ميخواست با كل خانوادش قطع ارتباط كنه ولي من نزاشتم و بهش گفتم يا با خانوادت مياي يا اصلا نميايي. و توي اين سه سال هم تشويقش كردم كه با خانوادش خوب باشه. چون توي خانواده من احترام و حمايت از همديگه زياده ولي متاسفانه اون چشم ديدن اينا رو نداره و مياد اين خوبيها رو ياد ميگيره و روي خانواده خودش اجرا ميكنه و همش ميخواد خانواده ما رو از هم بپاشونه و هي ايراد ميگيره نرو. كمتر بيان. چرا اومدن. اگه ميان چرا من بايد ازشون پذيرايي كنم و از اين حرفا ...

    منم ديگه خسته شدم اصلا به خواسته هاي من توجه نميكنه چند بار رفتم قهر ولي اصلا فايده نداشته. براي حرف هيچ كس حرمت و احترام قائل نيست حتي پدر و مادر خودش. بار اول كه مادرش فهميد منو زده بهش گفت اگه يكبار ديگه بفهمم دست رو اين دختر بلند كني شيرمو حلالت نميكنم ولي كو گوش شنوا.

    حدود ده روز پيش دعوامون شد انقد منو زد و منم زنگ زدم به مامانش و باباش با هم اومدن. هر چي بهش گفتن فايده نداشت. البته منم عصباني بودم اما تونستم تحمل كنم. مامانش ميخواست زنگ بزنه به مامانم ولي من نزاشتم نميخواستم حرمت شوهرم شكسته بشه گفتم درست ميشه و زود آشتي ميكنيم. اون خيلي خودشو پيش خانواده من سبك كرده نه تنها خودشو بلكه خانوادشو و همچنين منو. ولي من هي نزاشتم خانوادم بفهمن و هي براش پوشوندم و نزاشتم كوچيك و خراب بشه ولي اون چشماشو بشت و دهنشو باز كرد هر چي دلش خواست به من و خانوادم گفت. بعد از ده روز قهر وسايلشو جمع كرد و رفت. به هيچ كسم نگفت كجا ميره. منم تا از سر كار اومدم خونه ديدم وسايلشو جمع كرده به مامانش زنگ زدم و گفتم گفت پس چرا هر چي ميگم گوش نميكنيد؟ بعدشم اومد پيشم. گفتم اينطوري پسرت حرفاتو گوش ميكنه؟ اينطوري ديگه كامل همه چيو خراب كرد منم ديگه نتونستم خودمو كنترل كنم و خيلي چيزا رو به حالت عصباني و ناراحتي به مادرشوهرم گفتم. ولي اونم كه كوتاه نيومد و تقريبا تو 80 درصد حرفاشو طرفدار پسرش بود.

    خيلي دلم به حال خودم سوخت. بعدشم به مامانم گفتم اونم با داداشم اومدن خونم به مادرشوهر و مادرم گفتم تكليف منو تو اين زندگي روشن كنيد؟

    مامانم گفت بلند شو بيا ببرمت خونه خودم. منم گفتم اگه بيام با كل اسباب و اثاثيم ميام. ولي ديشب رفتم خونه مامانم. سري قبل كه رفته بودم قهر قفل درو عوض كرده بود كه من نتونم برم تو خونه. بعدشم دو تا از سكه هامو فروخته بود. حالا هم من قفل درو عوض كردم الانم ميخوام برم مهريمو بزارم اجرا. بعدشم كل زندگيمو جمع كنم برم خونه مامانم.

    7 ماه پيش مقداري از طلاهامو فروختم و يه وام گرفتم و همكارمو ضامن كردم و دو تا حساب 5 ميليوني باز كرديم تا وام بگيرم. الان فكر كنم اون 5 ميليون رو برده. سري قبل هم كه دو تا از سكه هامو فروخت. به نظرتون آيا صحيحه من برم سر كار و اون آقا نتيجه زحمات زندگيمون رو اينطوري سر لج و لجبازي هدر بده؟

    ضمن اينكه از فروردين امسال بيكار شده و هر چي بهش ميگم برو دنبال كار يه گشتي تو سايت بزن روزنامه اي بخر و ... هيچ تلاشي نميكنه. و ميگه تو ميري سركار من ديگه نرم. بود ميخوريم نبود نميخوريم. يا ميگه اسباب و اثاثيه رو ميفروشيم. الان كه از خونه رفته ميگه براي كار رفتم.

    منتظر نظرات دوستان هستم تا راهنماييم كنن. آخه با وجود اينكه دوستش دارم اما اينبار واقعا ميخوام ازش جدا بشم. و ديگه اميدي به اصلاحش ندارم. چون نميخواد درست بشه و هميشه بهم ميگه برو. تو زن زندگي نيستي. بعضي وقتا حس ميكنم تمام عشق و علاقه منو تبديل به تنفر كرده. و از دست كاراش حالت تنفر بهم دست ميده.

  2. کاربر روبرو از پست مفید خزان زندگي تشکرکرده است .

    بارن (پنجشنبه 03 اردیبهشت 94)

  3. #2
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام خزان زندگی جان

    خب شما که تصمیمت رو گرفتی، و علیرغم علاقه ات به همسرت میخواهی برای طلاق اقدام کنی......

    الان میخواهی تایید بشه صحبتات یا دنبال راهکار و تلاش برای حفظ زندگیت هستی؟

    این رو باید مشخص کنی.
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  4. 3 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    نادیا-7777 (پنجشنبه 03 اردیبهشت 94), هم آوا (پنجشنبه 03 اردیبهشت 94), خزان زندگي (پنجشنبه 03 اردیبهشت 94)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 اردیبهشت 96 [ 12:40]
    تاریخ عضویت
    1393-11-18
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    2,800
    سطح
    32
    Points: 2,800, Level: 32
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 52 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خانم خزان زندگی داستان زندگیتو که خوندم خیلی شبیه زندگی خودم بود وقتی داشتم میخوندم احساس کردم خودم اینارو نوشتم .منم شوهرمو دوست داشتم ولی دارم جدا میشم حکم طلاقمو غیابی گرفتم 20روز دیگه هم اجراییه اش میاد.امیدوارم زندگیت درست بشه منم خیلی تلاش کردم فایده ای نداشت شوهر منم دست بزن داشت کتک میزد سر هر چیز بیخودی دست روم بلند میکرد خانوادشم همش از اون حمایت میکردن بنظر من کسی که دست بزن داشته باشه نمی تونه خودشو اصلاح کنه دستش هرز .
    عزیزم خوب فکراتو بکن اگر واقعا تصمییمت جدی برو دنبال کارات ممکنه وسط راه پشیمون بشی که دیگه اون موقع پل های پشت سرت رو خراب کردی.شوهرت چی با طلاق موافقه ؟ اونم میخواد طلاقت بده یا نه میخواد زندگی کنه ؟

  6. 3 کاربر از پست مفید مینا 66 تشکرکرده اند .

    نادیا-7777 (پنجشنبه 03 اردیبهشت 94), هم آوا (پنجشنبه 03 اردیبهشت 94), خزان زندگي (پنجشنبه 03 اردیبهشت 94)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 اردیبهشت 94 [ 12:25]
    تاریخ عضویت
    1392-3-12
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    1,506
    سطح
    22
    Points: 1,506, Level: 22
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط maryam123 نمایش پست ها
    سلام خزان زندگی جان

    خب شما که تصمیمت رو گرفتی، و علیرغم علاقه ات به همسرت میخواهی برای طلاق اقدام کنی......

    الان میخواهی تایید بشه صحبتات یا دنبال راهکار و تلاش برای حفظ زندگیت هستی؟

    این رو باید مشخص کنی.
    ميخوام بدونم واقعا تصميم درسته؟ چون عقلم ميگه بايد پا روي احساسم بزارم. و همچنين ميگه اين آدم درسته نميشه.
    و اين چيزايي كه ميگم ميخوام مهريه ام رو بزارم اجرا و اسباب و وسايلم رو ببرم درسته يا نه؟



    نقل قول نوشته اصلی توسط مینا 66 نمایش پست ها
    سلام خانم خزان زندگی داستان زندگیتو که خوندم خیلی شبیه زندگی خودم بود وقتی داشتم میخوندم احساس کردم خودم اینارو نوشتم .منم شوهرمو دوست داشتم ولی دارم جدا میشم حکم طلاقمو غیابی گرفتم 20روز دیگه هم اجراییه اش میاد.امیدوارم زندگیت درست بشه منم خیلی تلاش کردم فایده ای نداشت شوهر منم دست بزن داشت کتک میزد سر هر چیز بیخودی دست روم بلند میکرد خانوادشم همش از اون حمایت میکردن بنظر من کسی که دست بزن داشته باشه نمی تونه خودشو اصلاح کنه دستش هرز .
    عزیزم خوب فکراتو بکن اگر واقعا تصمییمت جدی برو دنبال کارات ممکنه وسط راه پشیمون بشی که دیگه اون موقع پل های پشت سرت رو خراب کردی.شوهرت چی با طلاق موافقه ؟ اونم میخواد طلاقت بده یا نه میخواد زندگی کنه ؟
    عزيزم خيلي ناراحت شدم برات. واقعا ميگم.
    شوهرم نميدونم موافقه يا نه. چون هميشه بهم ميگه برو. نميخوامت. ولي از طرفي ميگفت طلاق تو قاموس من نيست. الان رو نميدونم.
    خانمي شما كه فكر ميكني زندگي من شبيه شماست الان مگه پشيموني؟

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 اردیبهشت 96 [ 12:40]
    تاریخ عضویت
    1393-11-18
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    2,800
    سطح
    32
    Points: 2,800, Level: 32
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 52 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شوهرم من اصلا موافق طلاق نیست و نمیخواست منو طلاق بده من نامه پزشکی قانونی داشتم که چند بار کتکم زده بود و کلی مدرک داشتم و دوندگی کردم تا تونستم حکم طلاقمو بگیرم .م

    عزیزم منم مثل شما شوهرمو دوست داشتم یعنی الانم دارم ولی اون خیلی مغرور و یکدنده و لجباز هستش اگر حداقل یکبار از کاری که کرده پشیمون میشد و میگفت اشتباه کردم دیگه کتکت نمی زنم یا میرم سرکار خرجی میدم بهت و با خانوادت کاری ندارم من هیچ وقت کار طلاقمو پیگیری نمی کردم اون فقط میگفت طلاقت نمی دم تا خودت برگردی بگی غلط کردم و ببخشید ..... خوردمو برگردی سر زندگیت اون درست شدنی نبود من دوسش دارم ولی میدونم هیچ فایده ای نداره برگردم روز از نو روزی از نو.میدونی عزیزم دلم راضی نیست ولی عقلم میگه چاره ای ندارم جز این باید فکر آینده ام باشم بالاخره.اگر زندگیت درست شدنی هست عزیزم تلاش کن تا زندگیت درست بشه آخرین راهت طلاق باشه .

  9. 3 کاربر از پست مفید مینا 66 تشکرکرده اند .

    morteza2487 (شنبه 26 اردیبهشت 94), نادیا-7777 (پنجشنبه 03 اردیبهشت 94), هم آوا (پنجشنبه 03 اردیبهشت 94)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 مهر 95, 22:29
  2. منو زن داداشام دوستیم دوست دوست
    توسط ارشیدا در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 11 آذر 91, 11:00
  3. دوست داشتن دختری که با پسر دیگری است و می گوید مرا دوست دارد
    توسط mehdi1369 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 28 آبان 90, 11:29
  4. من دوست پسر دوست صمیمیم رو دوست دارم
    توسط MisS AviatoR در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 28 اسفند 89, 12:00

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.