به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 13
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 اردیبهشت 94 [ 20:24]
    تاریخ عضویت
    1393-12-19
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    486
    سطح
    9
    Points: 486, Level: 9
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    2

    تشکرشده 20 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    هديه هاي ازار دهنده

    سلام دوستان
    مثل هميشه راهنمايي ميخواستم ازتون
    اين دفعه مشكلم اينه كه نامزدم هديه هاي دوست دختراي قبليشو نگه داشته
    يه چيزي كه الان رو اعصابم هست ٣ تا قاب نقاشي هست كه به سبك كوبيسم يه دختر پسرو تو بغل هم و در حال موزيك زدن نقاشي كرده
    كه احتمالا منظور خود دختر و نامزد من هست 😡😠😡
    اينارو جديداً از انبار در اورده و زده به ديوار خونش
    منو خيلي عصبي ميكنه ولي سعي كردم به روي خودم نيارم 😤
    چند بار بهش گفتم برش دار
    با خنده ميگه جاي ميخش رو ديوار خالي ميمونه و...
    به نظرتون چطور بايد رفتار كنم؟؟

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 تیر 94 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1390-1-26
    نوشته ها
    770
    امتیاز
    14,787
    سطح
    78
    Points: 14,787, Level: 78
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 69.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    4,357

    تشکرشده 4,467 در 859 پست

    Rep Power
    122
    Array
    در دوران نامزدی شما فقط باید نظاره گر باشی، لازم نیست رفتار خاصی انجام بدی.
    به جای احساسانی شدن، حرص خوردن، عصبی شدن، حسادت کردن و توضیح خواستن، فقط نگاه کن،
    ببین با کی طرف هستی.
    وقتی تو نیستی
    نه هست های ما
    چونانکه بایدند
    نه بایدها . . .

    هر روز بی تو
    روز مباداست!



  3. 7 کاربر از پست مفید meysamm تشکرکرده اند .

    alireza198 (شنبه 29 فروردین 94), setare_000 (شنبه 29 فروردین 94), terme00 (چهارشنبه 09 اردیبهشت 94), فرشته مهربان (شنبه 29 فروردین 94), هم آوا (دوشنبه 31 فروردین 94), میشل (شنبه 29 فروردین 94), داود.ت (یکشنبه 30 فروردین 94)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 فروردین 96 [ 14:28]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    6,459
    سطح
    52
    Points: 6,459, Level: 52
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 79.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    305

    تشکرشده 406 در 145 پست

    Rep Power
    49
    Array
    سلام مهرنازجان
    چه خوب كه دوباره تاپيك زدي! يه سري حرف باهات داشتم. ببين جناب ميثم درست مي گن. شما الان بايد فقط سعيت رو شناخت باشه. يه نكته اي كه توي كل صحبت هات لمس ميشه اينه كه الان شما اين رابطه رو صرفا ختم به ازدواج مي بيني. ولي مهرناز جان يكم به طرف مقابل هم نگاه كن. ايشون هنوز مردده كه مي خواد يا نه! مگه روابطت دو نفره نيست؟ اون وقت شما مي خواي يك تنه پارو بزني؟؟ فكر نمي كني يه روزي خسته ميشي و برمي گردي به پشت نگاه مي كني مي بيني اي دل غافل يارت تو كل مسير فقط خواب بوده!

    من خودم الان تو يه رابطه اي مشابه توام منتها چند قدم جلوتر. و با اين حال هنوز هم راه هاي فرار از رابطه رو چك مي كنم! هي موضوعات مختلف رو ميذارم تو كفه هاي ترازو. رفتارا رو مي برم به ده سال آينده. رفتارارو غير قابل تغيير تصور مي كنم و مي بينم برام آزار دهنده ان يا نه؟ اگه من هنوز وارد اين رابطه نشده بودم، از دور اين رفتارا رو مي پسنديدم؟

    ببين زماني كه بين ما بحث ازدواج مطرح شد من گفتم به هيچ عنوان نمي تونم به ازدواج فكر كنم چون مطمئنم خونواده ها به هم نمي خورن! سر همين مسئله مجبورش كردم زودتر خونواده ها همو ببينن. با اينكه خونواده ايشون منو ميشناختن و خونواده خودم هم دورادور. ولي تا پاي ديدار خوانواده ها نباشه اصلا نميشه در مورد ازدواج حتي حرف زد!
    من خودم برنامه مسافرتي كه چيده بوديم رو لغو كردم چون گفتم تا ازدواج نكرديم بار خوبي به خونواده ها نميده.
    ولي الان توي مرحله مشكلم. جايي كه طرف مقابلم به خاطر سن خودش و حرفاي دلشوره برانگيز اطرافيان نسبت به ازدواج ترس داره. ولي باز اينجا هم از تو جلوترم.
    من بارها با خودم فكر كردم كه حرف شنوي از مادرش چه تاثيراتي داره. كلي تجزيه تحليل دارم اينجا برات رديف كنم. خلاصه نميخوام وارد رابطه خودم بشم. تو اين مدتي هم كه به سايت سر ميزنم دارم كلكسيوني براي خودم جمع مي كنم. زندگي هايي كه خراب شدن رو مي خونم. زنگ خطرهايي كه تو دوره نامزدي بهشون توجه نشده مي خونم. رفتارهاي طرف مقابلم رو مي سنجم و اصلااااااااا فكر نمي كنم كه مجبورم باهاش ازدواج كنم.
    با همه اين حرفا يه وقتايي ميشد كه بهش فشار مياوردم پس كي مي خواي تكليفو مشخص كني و معلومه كه تو اصلا رغبتي به من نداري و من مي خوام اين رابطه رو تموم كنم و .... مي دوني آخرش همين فردي كه بسيارررر درونگراست و هر حرفي رو نميزنه بهم چي گفت؟ گفت بذار من بيام سمتت!

    حالا فكرش رو بكن مني كه انقدر به خيال خودم هي پا پس مي كشم، الان با اين جمله مواجه شدم. شما كه انقدر خواهان ايشوني فكر مي كني چي تو سرش مي گذره؟

    يه بار يه جمله اي گفتي كه به ذهنم نشست. گفتي زماني كه بحث ازدواج بينتون مطرح شد تو ازش پرسيدي مطمئني؟! تا بعد به خونوادت بگي.
    ولي ببين اين سوالت چقدرررر مشكل داره! در حالت عادي هيچ دختري اين سوالو نمي پرسه! ولي چرا پرسيدي؟ چون از ته وجودت مي دونستي اين آدم ممكنه رو حرفش نمونه ممكنه واقعا نخوادت! ولي تو مي خواي با اين جمله مطمئن شي كه مي مونه! داري ثابت ميكني كه از دودل بودنش نگراني ...

    مهرناز جان با اين روشي كه در پيش گرفتي مطمئن باش رابطه ت رو داري خراب مي كني. تو فعلا با دست پس بزن. دست نيافتني باش. نه كه براي از دست دادنش حرص بخوري. به اطرافياني كه در دسترس هم نيستن حسادت كني ... فعلا عقب تر بايست. خودت و رابطه ت رو برانداز كن. زندگي مثل اين دوستيا نيستا. هروقت به اينجا رسيدي كه به رابطه ت منطقي تر فكر كني و از حرفات بوي منطق اومد، كم كم تاثيراتت رو هم ميذاري. نگران نباش اون روزا واسه با پا پيش كشيدن هم برات برنامه داريم! تو فعلا دور باش و با منطقت ببين اصلا اين آدم به دردت مي خوره؟؟

    - - - Updated - - -

    سلام مهرنازجان
    چه خوب كه دوباره تاپيك زدي! يه سري حرف باهات داشتم. ببين جناب ميثم درست مي گن. شما الان بايد فقط سعيت رو شناخت باشه. يه نكته اي كه توي كل صحبت هات لمس ميشه اينه كه الان شما اين رابطه رو صرفا ختم به ازدواج مي بيني. ولي مهرناز جان يكم به طرف مقابل هم نگاه كن. ايشون هنوز مردده كه مي خواد يا نه! مگه روابطت دو نفره نيست؟ اون وقت شما مي خواي يك تنه پارو بزني؟؟ فكر نمي كني يه روزي خسته ميشي و برمي گردي به پشت نگاه مي كني مي بيني اي دل غافل يارت تو كل مسير فقط خواب بوده!

    من خودم الان تو يه رابطه اي مشابه توام منتها چند قدم جلوتر. و با اين حال هنوز هم راه هاي فرار از رابطه رو چك مي كنم! هي موضوعات مختلف رو ميذارم تو كفه هاي ترازو. رفتارا رو مي برم به ده سال آينده. رفتارارو غير قابل تغيير تصور مي كنم و مي بينم برام آزار دهنده ان يا نه؟ اگه من هنوز وارد اين رابطه نشده بودم، از دور اين رفتارا رو مي پسنديدم؟

    ببين زماني كه بين ما بحث ازدواج مطرح شد من گفتم به هيچ عنوان نمي تونم به ازدواج فكر كنم چون مطمئنم خونواده ها به هم نمي خورن! سر همين مسئله مجبورش كردم زودتر خونواده ها همو ببينن. با اينكه خونواده ايشون منو ميشناختن و خونواده خودم هم دورادور. ولي تا پاي ديدار خوانواده ها نباشه اصلا نميشه در مورد ازدواج حتي حرف زد!
    من خودم برنامه مسافرتي كه چيده بوديم رو لغو كردم چون گفتم تا ازدواج نكرديم بار خوبي به خونواده ها نميده.
    ولي الان توي مرحله مشكلم. جايي كه طرف مقابلم به خاطر سن خودش و حرفاي دلشوره برانگيز اطرافيان نسبت به ازدواج ترس داره. ولي باز اينجا هم از تو جلوترم.
    من بارها با خودم فكر كردم كه حرف شنوي از مادرش چه تاثيراتي داره. كلي تجزيه تحليل دارم اينجا برات رديف كنم. خلاصه نميخوام وارد رابطه خودم بشم. تو اين مدتي هم كه به سايت سر ميزنم دارم كلكسيوني براي خودم جمع مي كنم. زندگي هايي كه خراب شدن رو مي خونم. زنگ خطرهايي كه تو دوره نامزدي بهشون توجه نشده مي خونم. رفتارهاي طرف مقابلم رو مي سنجم و اصلااااااااا فكر نمي كنم كه مجبورم باهاش ازدواج كنم.
    با همه اين حرفا يه وقتايي ميشد كه بهش فشار مياوردم پس كي مي خواي تكليفو مشخص كني و معلومه كه تو اصلا رغبتي به من نداري و من مي خوام اين رابطه رو تموم كنم و .... مي دوني آخرش همين فردي كه بسيارررر درونگراست و هر حرفي رو نميزنه بهم چي گفت؟ گفت بذار من بيام سمتت!

    حالا فكرش رو بكن مني كه انقدر به خيال خودم هي پا پس مي كشم، الان با اين جمله مواجه شدم. شما كه انقدر خواهان ايشوني فكر مي كني چي تو سرش مي گذره؟

    يه بار يه جمله اي گفتي كه به ذهنم نشست. گفتي زماني كه بحث ازدواج بينتون مطرح شد تو ازش پرسيدي مطمئني؟! تا بعد به خونوادت بگي.
    ولي ببين اين سوالت چقدرررر مشكل داره! در حالت عادي هيچ دختري اين سوالو نمي پرسه! ولي چرا پرسيدي؟ چون از ته وجودت مي دونستي اين آدم ممكنه رو حرفش نمونه ممكنه واقعا نخوادت! ولي تو مي خواي با اين جمله مطمئن شي كه مي مونه! داري ثابت ميكني كه از دودل بودنش نگراني ...

    مهرناز جان با اين روشي كه در پيش گرفتي مطمئن باش رابطه ت رو داري خراب مي كني. تو فعلا با دست پس بزن. دست نيافتني باش. نه كه براي از دست دادنش حرص بخوري. به اطرافياني كه در دسترس هم نيستن حسادت كني ... فعلا عقب تر بايست. خودت و رابطه ت رو برانداز كن. زندگي مثل اين دوستيا نيستا. هروقت به اينجا رسيدي كه به رابطه ت منطقي تر فكر كني و از حرفات بوي منطق اومد، كم كم تاثيراتت رو هم ميذاري. نگران نباش اون روزا واسه با پا پيش كشيدن هم برات برنامه داريم! تو فعلا دور باش و با منطقت ببين اصلا اين آدم به دردت مي خوره؟؟

  5. 2 کاربر از پست مفید setare_000 تشکرکرده اند .

    هم آوا (دوشنبه 31 فروردین 94), بارن (دوشنبه 31 فروردین 94)

  6. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 اردیبهشت 94 [ 20:24]
    تاریخ عضویت
    1393-12-19
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    486
    سطح
    9
    Points: 486, Level: 9
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    2

    تشکرشده 20 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط setare_000 نمایش پست ها
    سلام مهرنازجان
    چه خوب كه دوباره تاپيك زدي! يه سري حرف باهات داشتم. ببين جناب ميثم درست مي گن. شما الان بايد فقط سعيت رو شناخت باشه. يه نكته اي كه توي كل صحبت هات لمس ميشه اينه كه الان شما اين رابطه رو صرفا ختم به ازدواج مي بيني. ولي مهرناز جان يكم به طرف مقابل هم نگاه كن. ايشون هنوز مردده كه مي خواد يا نه! مگه روابطت دو نفره نيست؟ اون وقت شما مي خواي يك تنه پارو بزني؟؟ فكر نمي كني يه روزي خسته ميشي و برمي گردي به پشت نگاه مي كني مي بيني اي دل غافل يارت تو كل مسير فقط خواب بوده!

    من خودم الان تو يه رابطه اي مشابه توام منتها چند قدم جلوتر. و با اين حال هنوز هم راه هاي فرار از رابطه رو چك مي كنم! هي موضوعات مختلف رو ميذارم تو كفه هاي ترازو. رفتارا رو مي برم به ده سال آينده. رفتارارو غير قابل تغيير تصور مي كنم و مي بينم برام آزار دهنده ان يا نه؟ اگه من هنوز وارد اين رابطه نشده بودم، از دور اين رفتارا رو مي پسنديدم؟

    ببين زماني كه بين ما بحث ازدواج مطرح شد من گفتم به هيچ عنوان نمي تونم به ازدواج فكر كنم چون مطمئنم خونواده ها به هم نمي خورن! سر همين مسئله مجبورش كردم زودتر خونواده ها همو ببينن. با اينكه خونواده ايشون منو ميشناختن و خونواده خودم هم دورادور. ولي تا پاي ديدار خوانواده ها نباشه اصلا نميشه در مورد ازدواج حتي حرف زد!
    من خودم برنامه مسافرتي كه چيده بوديم رو لغو كردم چون گفتم تا ازدواج نكرديم بار خوبي به خونواده ها نميده.
    ولي الان توي مرحله مشكلم. جايي كه طرف مقابلم به خاطر سن خودش و حرفاي دلشوره برانگيز اطرافيان نسبت به ازدواج ترس داره. ولي باز اينجا هم از تو جلوترم.
    من بارها با خودم فكر كردم كه حرف شنوي از مادرش چه تاثيراتي داره. كلي تجزيه تحليل دارم اينجا برات رديف كنم. خلاصه نميخوام وارد رابطه خودم بشم. تو اين مدتي هم كه به سايت سر ميزنم دارم كلكسيوني براي خودم جمع مي كنم. زندگي هايي كه خراب شدن رو مي خونم. زنگ خطرهايي كه تو دوره نامزدي بهشون توجه نشده مي خونم. رفتارهاي طرف مقابلم رو مي سنجم و اصلااااااااا فكر نمي كنم كه مجبورم باهاش ازدواج كنم.
    با همه اين حرفا يه وقتايي ميشد كه بهش فشار مياوردم پس كي مي خواي تكليفو مشخص كني و معلومه كه تو اصلا رغبتي به من نداري و من مي خوام اين رابطه رو تموم كنم و .... مي دوني آخرش همين فردي كه بسيارررر درونگراست و هر حرفي رو نميزنه بهم چي گفت؟ گفت بذار من بيام سمتت!

    حالا فكرش رو بكن مني كه انقدر به خيال خودم هي پا پس مي كشم، الان با اين جمله مواجه شدم. شما كه انقدر خواهان ايشوني فكر مي كني چي تو سرش مي گذره؟

    يه بار يه جمله اي گفتي كه به ذهنم نشست. گفتي زماني كه بحث ازدواج بينتون مطرح شد تو ازش پرسيدي مطمئني؟! تا بعد به خونوادت بگي.
    ولي ببين اين سوالت چقدرررر مشكل داره! در حالت عادي هيچ دختري اين سوالو نمي پرسه! ولي چرا پرسيدي؟ چون از ته وجودت مي دونستي اين آدم ممكنه رو حرفش نمونه ممكنه واقعا نخوادت! ولي تو مي خواي با اين جمله مطمئن شي كه مي مونه! داري ثابت ميكني كه از دودل بودنش نگراني ...

    مهرناز جان با اين روشي كه در پيش گرفتي مطمئن باش رابطه ت رو داري خراب مي كني. تو فعلا با دست پس بزن. دست نيافتني باش. نه كه براي از دست دادنش حرص بخوري. به اطرافياني كه در دسترس هم نيستن حسادت كني ... فعلا عقب تر بايست. خودت و رابطه ت رو برانداز كن. زندگي مثل اين دوستيا نيستا. هروقت به اينجا رسيدي كه به رابطه ت منطقي تر فكر كني و از حرفات بوي منطق اومد، كم كم تاثيراتت رو هم ميذاري. نگران نباش اون روزا واسه با پا پيش كشيدن هم برات برنامه داريم! تو فعلا دور باش و با منطقت ببين اصلا اين آدم به دردت مي خوره؟؟

    - - - Updated - - -

    سلام مهرنازجان
    چه خوب كه دوباره تاپيك زدي! يه سري حرف باهات داشتم. ببين جناب ميثم درست مي گن. شما الان بايد فقط سعيت رو شناخت باشه. يه نكته اي كه توي كل صحبت هات لمس ميشه اينه كه الان شما اين رابطه رو صرفا ختم به ازدواج مي بيني. ولي مهرناز جان يكم به طرف مقابل هم نگاه كن. ايشون هنوز مردده كه مي خواد يا نه! مگه روابطت دو نفره نيست؟ اون وقت شما مي خواي يك تنه پارو بزني؟؟ فكر نمي كني يه روزي خسته ميشي و برمي گردي به پشت نگاه مي كني مي بيني اي دل غافل يارت تو كل مسير فقط خواب بوده!

    من خودم الان تو يه رابطه اي مشابه توام منتها چند قدم جلوتر. و با اين حال هنوز هم راه هاي فرار از رابطه رو چك مي كنم! هي موضوعات مختلف رو ميذارم تو كفه هاي ترازو. رفتارا رو مي برم به ده سال آينده. رفتارارو غير قابل تغيير تصور مي كنم و مي بينم برام آزار دهنده ان يا نه؟ اگه من هنوز وارد اين رابطه نشده بودم، از دور اين رفتارا رو مي پسنديدم؟

    ببين زماني كه بين ما بحث ازدواج مطرح شد من گفتم به هيچ عنوان نمي تونم به ازدواج فكر كنم چون مطمئنم خونواده ها به هم نمي خورن! سر همين مسئله مجبورش كردم زودتر خونواده ها همو ببينن. با اينكه خونواده ايشون منو ميشناختن و خونواده خودم هم دورادور. ولي تا پاي ديدار خوانواده ها نباشه اصلا نميشه در مورد ازدواج حتي حرف زد!
    من خودم برنامه مسافرتي كه چيده بوديم رو لغو كردم چون گفتم تا ازدواج نكرديم بار خوبي به خونواده ها نميده.
    ولي الان توي مرحله مشكلم. جايي كه طرف مقابلم به خاطر سن خودش و حرفاي دلشوره برانگيز اطرافيان نسبت به ازدواج ترس داره. ولي باز اينجا هم از تو جلوترم.
    من بارها با خودم فكر كردم كه حرف شنوي از مادرش چه تاثيراتي داره. كلي تجزيه تحليل دارم اينجا برات رديف كنم. خلاصه نميخوام وارد رابطه خودم بشم. تو اين مدتي هم كه به سايت سر ميزنم دارم كلكسيوني براي خودم جمع مي كنم. زندگي هايي كه خراب شدن رو مي خونم. زنگ خطرهايي كه تو دوره نامزدي بهشون توجه نشده مي خونم. رفتارهاي طرف مقابلم رو مي سنجم و اصلااااااااا فكر نمي كنم كه مجبورم باهاش ازدواج كنم.
    با همه اين حرفا يه وقتايي ميشد كه بهش فشار مياوردم پس كي مي خواي تكليفو مشخص كني و معلومه كه تو اصلا رغبتي به من نداري و من مي خوام اين رابطه رو تموم كنم و .... مي دوني آخرش همين فردي كه بسيارررر درونگراست و هر حرفي رو نميزنه بهم چي گفت؟ گفت بذار من بيام سمتت!

    حالا فكرش رو بكن مني كه انقدر به خيال خودم هي پا پس مي كشم، الان با اين جمله مواجه شدم. شما كه انقدر خواهان ايشوني فكر مي كني چي تو سرش مي گذره؟

    يه بار يه جمله اي گفتي كه به ذهنم نشست. گفتي زماني كه بحث ازدواج بينتون مطرح شد تو ازش پرسيدي مطمئني؟! تا بعد به خونوادت بگي.
    ولي ببين اين سوالت چقدرررر مشكل داره! در حالت عادي هيچ دختري اين سوالو نمي پرسه! ولي چرا پرسيدي؟ چون از ته وجودت مي دونستي اين آدم ممكنه رو حرفش نمونه ممكنه واقعا نخوادت! ولي تو مي خواي با اين جمله مطمئن شي كه مي مونه! داري ثابت ميكني كه از دودل بودنش نگراني ...

    مهرناز جان با اين روشي كه در پيش گرفتي مطمئن باش رابطه ت رو داري خراب مي كني. تو فعلا با دست پس بزن. دست نيافتني باش. نه كه براي از دست دادنش حرص بخوري. به اطرافياني كه در دسترس هم نيستن حسادت كني ... فعلا عقب تر بايست. خودت و رابطه ت رو برانداز كن. زندگي مثل اين دوستيا نيستا. هروقت به اينجا رسيدي كه به رابطه ت منطقي تر فكر كني و از حرفات بوي منطق اومد، كم كم تاثيراتت رو هم ميذاري. نگران نباش اون روزا واسه با پا پيش كشيدن هم برات برنامه داريم! تو فعلا دور باش و با منطقت ببين اصلا اين آدم به دردت مي خوره؟؟
    سلام ستاره جون
    مرسي از راهنماييات
    ببين خيالت راحت من الان نسبت به قبل ديدم خيلي عوض شده
    به حدي كه حتي به كيس ها و خواستگاراي ديگه هم توجه ميكنم
    در مورد نامزدم هم يه چيزايي دستم اومده و يه قلق هايي دارم ازش ميفهمم
    ببين به طور كلي ادم خيلي احساسي هست ولي اصلا بروز نميده
    طوري رفتار ميكنه كه انگار با يه تكه يخ رفتار ميكني ولي من بهش گفتم كه ما حتي اگر رسمي هم بشيم ممكنه بازم باهم اكي نشيم و...
    اون ميگه كه نه ما برنامه بينمون قطعي هست فقط زمان بنديمون عوض شده و...
    كه هرجا ميريم و دوستا و فاميلاشو ميبينيم معرفي ميكنه خانمم هستن و...
    ولي من بازم نسبت بهش شك دارم و تقريبا ديگه فكر نميكنم بتونم بش اعتماد كنم
    خيلي حساسيت نشون نميدم
    خودمو بيخيال نشون ميدم و تا تابستون بهش فرصت ميدم اگر تونست با خودش كنار بياد كه اكي هست اگر نه منم بيخيالش ميشم
    ولي راستشو بخواي خودمم دارم فكر ميكنم چه خوب شد عقب افتاد اين برنامه ها چون خيلي چيزا تو اين مدت دستگيرم شد
    تا قبلش خيلي اماتور داشتم به ازدواج فكر ميكردم
    بازم مرسي از توجهت عزيزم 💐❤

  7. 2 کاربر از پست مفید Mehrnaz.69 تشکرکرده اند .

    setare_000 (شنبه 29 فروردین 94), نادیا-7777 (یکشنبه 30 فروردین 94)

  8. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 خرداد 94 [ 02:09]
    تاریخ عضویت
    1394-1-25
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    511
    سطح
    10
    Points: 511, Level: 10
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 42 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظر من زیادم حساس نشین! حساس شدن زیادی باعث میشه ناخداگاه حست به رابطه کم شه و یه لحظه چشم باز میکنی میبینی هیچ حسی دیگه بهش نداری و رابطه رو میخوای تموم کنی ! زیاد تو فکر جدایی و... نباش اینا مساعلی هستن که حل میشن چطور مامانامون باباهامونو راه میارن دقیقا شما هم همدیگه رو راه میارید و چیز غیر قابل تغییری بین زوجا نیست منتها مونده به قلقش
    مطمعن باش اگه از الان به فکر موقعیتیای بهتری بعد از یه مدت این رابطه از چشمت میوفته
    همه مردا یه رگ خواب دارن البته به این اسونی ها و به این زودیا دستت نمیاد ولی راه هایی هست که مرد رو طوری عاشق کنی که جز تو هیج کس دیگه ای رو نبینه و با یه قهرت دنیاش تموم شه! من خودم پسرم و این حرفو بهت میگم , قلقش بیاد دستت میشی خداش
    ویرایش توسط hvldk : یکشنبه 30 فروردین 94 در ساعت 10:10

  9. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 اردیبهشت 94 [ 20:24]
    تاریخ عضویت
    1393-12-19
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    486
    سطح
    9
    Points: 486, Level: 9
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    2

    تشکرشده 20 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط hvldk نمایش پست ها
    به نظر من زیادم حساس نشین! حساس شدن زیادی باعث میشه ناخداگاه حست به رابطه کم شه و یه لحظه چشم باز میکنی میبینی هیچ حسی دیگه بهش نداری و رابطه رو میخوای تموم کنی ! زیاد تو فکر جدایی و... نباش اینا مساعلی هستن که حل میشن چطور مامانامون باباهامونو راه میارن دقیقا شما هم همدیگه رو راه میارید و چیز غیر قابل تغییری بین زوجا نیست منتها مونده به قلقش
    مطمعن باش اگه از الان به فکر موقعیتیای بهتری بعد از یه مدت این رابطه از چشمت میوفته
    همه مردا یه رگ خواب دارن البته به این اسونی ها و به این زودیا دستت نمیاد ولی راه هایی هست که مرد رو طوری عاشق کنی که جز تو هیج کس دیگه ای رو نبینه و با یه قهرت دنیاش تموم شه! من خودم پسرم و این حرفو بهت میگم , قلقش بیاد دستت میشی خداش
    hvdlk عزيزم
    مرسي از هم فكريت
    واقعيتش كاملا درسته
    مردا همگي يه رگ خواب دارن كه وقتي به دستت بياد همه چيز تمومه
    منتها بعضي مردا انعطافشون كمتر هست و جيگرتو خون ميكنن
    در مورد كيس من، من با خودش هيچ مشكلي ندارم و هرچي ازش بخوام دير يا زود براورده ميكنه برام
    اونقدر واسش اهميت داشتم كه واسه خاطر من در عرض ٦ ماه كل سبك زندگيشو عوض كرد
    قيد خيلي از دوستا و خوشگذرونياشو زد
    ولي مشكل اصلي من با اطرافيانش هست كه خيلي ازشون حرف شنوي داره و روي تصميماتش تاثير ميذارن
    منم حرصم ميگيره كه چرا نميذارن خودش تصميماتشو بگيره😔

  10. کاربر روبرو از پست مفید Mehrnaz.69 تشکرکرده است .

    hvldk (سه شنبه 01 اردیبهشت 94)

  11. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 21 خرداد 94 [ 02:09]
    تاریخ عضویت
    1394-1-25
    نوشته ها
    46
    امتیاز
    511
    سطح
    10
    Points: 511, Level: 10
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    21

    تشکرشده 42 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خواهش میکنم مهرناز جان
    ببین شوهرت چه رفتارایی رو دوست داره و تو همون کارارو بکن و طوری که دوست داره رفتار کن محبت کن ولی محبت بیش از حد نکن بعد از یه مدت کوتاه شدید عاشقت میشه بعد رگ خوابش میاد دستت
    درباره حرف شنوی از دیگران هم برین پیش مشاور بزا مشاور روش کار کنه بعد از چند جلسه مشاوره کم کم شوهرت این اخلاقش عوض میشه و تاثیرشو میبینی
    ویرایش توسط hvldk : سه شنبه 01 اردیبهشت 94 در ساعت 20:23

  12. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 19 اردیبهشت 94 [ 20:24]
    تاریخ عضویت
    1393-12-19
    نوشته ها
    33
    امتیاز
    486
    سطح
    9
    Points: 486, Level: 9
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 14
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    2

    تشکرشده 20 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط hvldk نمایش پست ها
    خواهش میکنم مهرناز جان
    ببین شوهرت چه رفتارایی رو دوست داره و تو همون کارارو بکن و طوری که دوست داره رفتار کن محبت کن ولی محبت بیش از حد نکن بعد از یه مدت کوتاه شدید عاشقت میشه بعد رگ خوابش میاد دستت
    درباره حرف شنوی از دیگران هم برین پیش مشاور بزا مشاور روش کار کنه بعد از چند جلسه مشاوره کم کم شوهرت این اخلاقش عوض میشه و تاثیرشو میبینی
    مرسي از راهنماييت عزيزم🌹
    دقيقا دارم همينكارو ميكنم
    اميدوارم نتيجه بگيرم

  13. کاربر روبرو از پست مفید Mehrnaz.69 تشکرکرده است .

    hvldk (پنجشنبه 03 اردیبهشت 94)

  14. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    اون طور که متوجه شدم شما دوست هستید و هنوز رسمی نشده.

    اگر درست حدس زده باشم تا زمانی که ایشون به صورت رسمی برای خواستگاری اقدام نکردند هر گونه اتباطی با ایشون رو قطع کنید.
    شناخت شما از ایشون وحتی تغییرات ایشون به خاطر شما در این چند ماه بیشتر جنبه احساسی داشته و قابل اطمینان نیست.

    هر چه سریع تر کات کنید .

  15. #10
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1393-10-23
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    5,315
    سطح
    46
    Points: 5,315, Level: 46
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 247 در 126 پست

    Rep Power
    0
    Array
    جدیدا به دوس پسر همه دارن میگن نامزد!

    به هر حال با این تعریفایی که شما از این آقای نامزد کردید، پیشنهاد میکنم کلا قیدشو بزنید که بدرد زندکی نمیخوره!
    به نظر آدم باهوشی میاد و حاضرم شرط ببندم ایشون هرگز به خواستگاری شما هم نخواهد اومد!
    شما هم از کلامت معلومه یه خانوم ساده و زود باور هستید و البته شدیدا احساساتی.
    به جای گوش کردن به احساسات بی منطق قلبت, به نصیحت منطقی مغزت گوش بده و کاتش کن که این بابا برات شوهر بشو نیست .
    ویرایش توسط سوشیانت : جمعه 04 اردیبهشت 94 در ساعت 04:07


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:07 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.