سلام دوستان.تا چند وقت دیگه میدونید عروسیمه.اما فکر کنم امروز همه چیزو تموم کنیم.منتظرم بدونم عکس العمل همسرم چی میشه.راستش همسرم الان شهرستانه.قبل از آشنایی با من مدتی در زاهدان زندگی میکردن.به خاطر کارهای پر درامد اون شهر برای ایشون.و مدتی یک همکار خانم داشتن که به قول خودشون شام و نهار هم با هم میخوردن اما به چشم خواهر و برادری و هیچ مسیله ای مثل حرف ازدواج و اینا نبوده.بعد از خواستگاری و اشنایی متوجه شدم گفت و گو های پیامکی اینا هنوز با هم ادامه داره و چون زاهدان شهر دلگیری بوده و اون خانم هنوز اونجا مونده بود از خستگی های اون شهر و این چیزا با همسرم میحرفید ...البته بعد از قطع همکاری اولین بار همسرم بوده که باب پیامک رو بینشون باز کرده.نوع گفت و گوها طوری بود که من نپسندیدمو ازش خواستم فورا کات کنه که اخرش کار به دعوا کشید.این قضایا مال چند ماه پیشه و طوری شد که همسرم بی مقدمه ارتباطشو قطع کرد با اون خانم.طوریکه اون خانم تعجب کرده بود و پیگیر بود.ولی به هر مصیبتی رابطه قطع شد.اینم بگم وسط دعوا همسرم نسبت به اون خانم ابراز علاقه کرد تا مثلا حرص منو در بیاره که یکساعت بعدش گفت منظوری نداشته و معدرت خواست.اما من بیشتر حساس شدم.بعد از اون قضیه کار همسرم چند بار افتاد زاهدان برای تکمیل رزومه قبلیش که ناچار زنگ زد به اون خانم و اون ریجکت کرده بود و حتی کار ساده ای که ازش بر میومد رو انجام نداد و همسرم بهم ریخته بود.الان همسرم تبریز هستن و طبعا رفت و امد سخته.خلاصه امروز فهمیدم یکبار هم که همسرم برای کارش رفته بوده تهران وزارتخونه مربوطه، اون خانم رو همونجا دیده بوده که از زاهدان منتقل شده و قرار شده بود اون خانم کار مهمی رو براش انجام بده.یعنی همسرم ازش خواسته بود و رو انداخته بود.امروز به من گفت که قراره با هم برن وزارتخونه و من کلی بهم ریختم.من گفتم مگه اون خانم بدترین رفتارها رو با تو نداشت سر مدارک زاهدانت که اصلا همسرم یادش نبود و گفت نه اون به من مدیونه و خواستم با هم بریم فلان جا و اون کارو واسم راه بندازه و من اگه میخواستم چند سال قبل از اشنایی با تو میشناختمشو ...
من نمیدونم کی و کجا این دو تا باز با هم اشتی کردن یا اصلا قضیه دعوایی بوده یا نه!اما شوهرم اقرار کرد که چتها و پیامکهاش با همه همکارهای خانمش رو پاک میکنه تا من نبینم و از بینشون دعوایی بینمون درست نشه
خلاصه تو این چند روز واسه اون کار اداری با اون خانم قرار داشتن که من گفتم هر طور شده از راه دیگه کارت رو پیش ببر و از نطر من به صلاح نیست.راستش همسرم از قد بلندی اون خانم هم زیاد تعریف میکرد.یعنی کلا از قدبلندها خیلی تعریف میکنه.منو خودش قدمون متوسط هست.من رو این قضیه حساس نبودم اما انقدر نسبت به خامهای قد بلند ابراز ارادت داره که من هر کسو میبینم اول تو دلم وجب میکنم چه قده!!!خلاصه یعنی یه حس تحسین خاصی هم نسبت به اون خانم داره
امروز شوهرمم با عصبانیت قبول کرد کارش رو از مجرای دیگه ای پیش ببره. اما بعدش دیگه اصلا تلفنهامو جواب نداد و به قولی تحویلم نگرفت.طوریکه اشکم در اومد و پیش خودم همش فکر میکردم که حالا مگه چی میشه کارشو کس دیگه انجام بده و اون خانمو دیگه نبینه!!!اما اون میگفت تو حسودی....در حالیکه من اصلا تا حالا اون شخصو ندیدم.شهر من کجا و زاهدان کجا.فقط از کارها و حرفهای خودش حساس شدم مخصوصا ابراز علاقش وسط دعوا!!!امروز کلی زنگ زدم و پیام دادم که جواب نداد.اخرش یه پیام بد و بیراه دادم و گفتم تمومش کنیم!منم که همش دنبال تموم کردن این پیوندم!!!نمیدونم چه برخوردی نشون بدم.امروز مادرش میره تبریز.فکر کنم همه چیز تموم بشه.چون چند دقیقه پیش هم تماس گرفت.بهش گفتم تو از من خواستی با فلان همکارم قطع رابطه کنم و من کردم اما تو همین یه کارم نکردی.گفت خیلی پررو شدی که منو مقصر میدونی و نمیخوای برو و گوشی رو قطع کرد و باز بهم ریخت...چه کار کنم؟من مقصرم؟؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)