به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 26 خرداد 97 [ 15:05]
    تاریخ عضویت
    1393-3-05
    نوشته ها
    177
    امتیاز
    5,897
    سطح
    49
    Points: 5,897, Level: 49
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    337

    تشکرشده 305 در 123 پست

    Rep Power
    35
    Array

    احساس میکنم شوهرم ادم قدرشناسی نیست واین موضوع اذیتم میکنه

    سلام دوستای خوبم به همفکریتون نیازدارم
    من قبل ازعیدچندین جلسه مشاوره رفتم درکنارش هم پیش روانپزشک رفتم وبرام دارو نوشتن ودارم داروها رومصرف میکنم حالمم خداروشکرخیلی خوب شده وحدود2ماهی میشه که هیچ بحث وتنشی نداشتیم اماباوجوداین ارامش نسبی من ازدست شوهرم ناراحتم حس میکنم ادم پرتوقعی هست واصلاقدرکارهای منو نمیدونه یعنی باوجود حال خوب وارومم واحساساتم که بادارو داره کنترل میشه بازم این حس رو دارم لطفاشماقضاوت کنیدببینید من حرفم درسته یاتوقع بی جایی دارم

    اول یه کم ازحرفای مشاورم رو بهتون میگم
    ایشون گفتن که من خیلی دنبال تاییدگرفتن ازدیگران هستم وبایدتوانجام کارهام دقت کنم که هدفم گرفتن تاییدوتحسین دیگران نباشه برای دل خودم ورضای خدا کارانجام بدم وازادم هاتوقع تشکرنداشته باشم
    راستش من خیلی سعی کردم اماالان ازشوهرم بخاطرهمین قدرنشناسیش ناراحت هستم
    قبل ازعیدشوهرم بیمارستان بستری شدنتونست خوب کارکنه کلی خرج بیمارستان وبدهی هم بالا اوردیم من طلاهامو بدون اینکه شوهرم ازم بخوادفروختم تاچکش برگشت نخوره اولش تشکرکرد اماروزهای بعدبدون اینکه من حرفی زده باشم میگفت ناراحتی که طلاهاتو فروختی ویه باردرست وحسابی جوری که ادم حس کنه واقعاطرف داره قدردانی میکنه تشکرنکرد
    برای عیدمن هیچی نخریدم خودش چندباری گفت بیا200تومن بدم برو مانتوبخر اماواقعا200تومن پولی نیست ومن گفتم نمیخوام همه چی دارم وعید رو بالباس ای سال قبل گذروندم فقط به شوهرم گفتم یه شب توعیدبریم رستوران خیلی دلم میخواست وبهش گفتم ماکه نمیتونیم بریم مسافرت لااقل یه روزتوعیدنرو مغازه بریم اطراف تهران مثلادماوند گفتم جوجه گرفتم توفریزر داریم اماشوهرم اصلااینکارهارو نکردخیلی بی اعتناازکناردرخواست های من ردشدواقعاهزینه ای نمیخواست من دلم گرفت
    چون هرسال عیدمن میگم دلم میخوادیه شب توعیدشام بریم بیرون 5تاعیدرو باهم گذروندیم هنوز این اتفاق نیفتاده
    خودش گفت امسال پول ندارم برای مادرامون عیدی نخریم من ازپس اندازکم خودم برای مادرهامون لباس خریدم امااصلایه بارنگفت دستت دردنکنه بعدعیددیدنی که میرفتیم وبهمون عیدی میدادن بامنت وپوزخندعیدی خودشم میدادبه من
    روززن اومدبهش گفتم چیزی برام نخریه شاخه گل کافیه برام یه دسته گل خرید امامن انتظارداشتم لااقل یه کلمه بگه مرسی که امسال شرایط منو درک کردی باهام راه اومدی مدارا کردی اماهیچی نگفت
    مادرش مریض احواله من میرم بهش سرمیزنم کارهاشومیکنم امایه بارنگفت دستت دردنکنه رفتی خونه تکونی کردی برای مادرم مرسی وقتی مادرم مهمون داشت رفتی اشپزی کردی
    البته خداییش مادرشوهرم زن باشعوریه هرکاری براش کردم بارهاتشکرکرده امادوست دارم شوهرم همونطورکه گاهی ازحرفهام راجع به خانوادش گله میکنه لااقل جایی هم که کارخوبی میکنم براشون بایه کلمه تشکرکنه
    شوهرم که بیمارستان بودهرروز میرفتم بهش میرسیدم حواسم به داروهاودکترش بودبعدازترخیص یک بارتشکرکه نکردهیچ تازه هی گفت تومنو انداختی گوشه بیمارستان
    یه روزتوعیدرفتیم خونه عموش کلی ازعروسش وپرتوقعی هاش گفت واینکه چقدرپسرشونو اذیت کرده عموش همش میگفت دخترهای این دوره وزمونه اینطوری هستن عروسشون همسن وهم نسل من هست خیلی دوست داشتم شوهرم یه کلمه بگه نه عمو ولی خداروشکرخانم من اینطوری نیست امافقط حرفای عموشوگوش میکردوتاییدمیکرد
    من ازشوهرم فقط میخوام گاهی توجمع یه جمله ای بگه یاازخودم قدردانی کنه برام ازگرون ترین هدیه هاهم باارزش تره
    امااز5سال پیش که خونه خریدیم هیچوقت جایی نگفت که خانمم پول داد تاتونستیم خونه بخریم وهیچوقت هم ازخودم یه تشکردرست وحسابی نکرد بابت اینکه همه کارکردوپس اندازهای زمان مجردیمو دودستی تقدیمش کردم برای خریدخونه بدون اینکه چیزی به نام من باشه
    بنظرشماتوقع من نابجاست؟چطورمیتونم بدون انتظاربه دیگران خوبی کنم؟چرامن هرکاری به حق دیگران میکنم بعدش سرخورده میشم وتازه طرف مقابلم ازم طلبکارم میشه


    - - - Updated - - -

    خواسته های من ازش مادی نیست دوست دارم گاهی بریم پارک قدم بزنیم برام وقت بذاره پارسال عیدقول دادکه توسال 93 ماهی یه جمعه تعطیل کنه امادرطول کل سال 93 فقط یه جمعه تعطیل کرد
    بازگفت قول میدم سال جدید اماامسال هم میدونم کاری نمیکنه من دوست دارم یه روزناهاردرست کنم دوتایی بریم پارک واقعاخیلی توقع زیادیه؟خیلی پول میخواد؟
    امروزکه بهش این حرفهارو زدم گفت شرایط زندگی من همینه که میبینی ناراحتی جمع کن برو خونه بابات وو
    واقعااین حرف اخرناسپاسی وقدرنشناسی نیست؟
    ویرایش توسط شاپرک 114 : جمعه 28 فروردین 94 در ساعت 11:46

  2. 5 کاربر از پست مفید شاپرک 114 تشکرکرده اند .

    mohi (جمعه 28 فروردین 94), sasha (جمعه 28 فروردین 94), بارن (شنبه 29 فروردین 94), شیدا. (جمعه 28 فروردین 94), غزاله 91 (جمعه 28 فروردین 94)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 دی 98 [ 20:11]
    تاریخ عضویت
    1393-10-22
    محل سکونت
    شمال
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    5,402
    سطح
    47
    Points: 5,402, Level: 47
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    34

    تشکرشده 151 در 58 پست

    Rep Power
    28
    Array
    شاپرک جان زندگی رو اینقد سخت نگیر مردا همینن دیگه الکی رزوگار به خودت تلخ نکن باور کن من اگه بهت بگم چه فداکاریهایی برا شوهرم کردم و چی دیدم به خودت و زندگیت میبالی. شما نیکی کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد اب..........همیشه نیکی های بدون پاسخ وجود داره تو بخاطر زندگی مشترکت فداکاری میکنی بخاطر خودت و نیمه وجودت(همسرت) پس انتظار قدر شناسی نداشته باش ......ولی سعی کن در زمان های مناسب و غیر مستقیم فداکاری هات رو به شوهرت یاداور بشی ولی نه انطور که جنبه سرکوفت یا منت داشته باشه

  4. 4 کاربر از پست مفید مینا30 تشکرکرده اند .

    mohi (جمعه 28 فروردین 94), مهتا 68 (یکشنبه 30 فروردین 94), شاپرک 114 (شنبه 29 فروردین 94), غزاله 91 (جمعه 28 فروردین 94)

  5. #3
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    شاپرک نوشته هات نسبت به قبل خیلی بهتر شده
    به نظرم مشاوره و مطالعه در مورد خودت و کارهات روت تاثیر خوبی گذاشته و بهتر هم خواهی شد.

    حداقلش اینه که منسجم تر و آروم تر نوشتی.
    حالت پرخاشگری، سرگردونی و خشم توی متنت نیست. انگار داری آروم و منطقی به ناراحتیهات و راه حل هاش فکر می کنی
    متنهای قبلیت (به نظر من ) شبیه کسی بود که گوشهاش را گرفته و فقط حرف می زنه. اونم از همه جا و همه کس، هر چی دلخوری داشت ...

    حتما مشاورت از نظر تخصصی مسیر بهتر شدنت را دنبال می کنه و بهتر می شی

    در مورد این درد و دلهایی که کردی فکر کنم با کمی سیاست بشه به خواسته هات نزدیکتر بشی.
    اول این که در مورد مانتو اشتباه کردی. مبلغی که شوهرت گفته کمه. اما اگر نگرفتی کار اشتباهی کردی، چون کم کم دیگه همون را هم نمی ده.
    عادت می کنه که شاپرک چیزی نمی خواد، خودش نگرفت، لازم نداره و ...
    و فاجعه اونجاست اگر حس کنه بهش نیاز نداری رو می کنه به کسی که بهش نیاز داشته باشه.
    این نیاز یک مرد هست که زنی را تامین کنه. بذار اون زن خودت باشی. حتی اگر وسعش 200 تومن بوده، بگیر و قدردانی کن.

    دائم تکرار نکن که توقع مادی ندارم
    پیشاپیش نگو که برای روز زن فقط یه شاخه گل بخر
    بذار هر چی که می تونه و تاجایی که دوست داره برات خرج کنه. این لذت را ازش نگیر. حتما در مورد این رفتارت کلید مرد را گوش کن.

    در مورد بیرون رفتن و پیک نیک و رستوران
    وقتی مستقیم گفتی و فایده نداشته، باید راهش را پیدا کنی. نه این که مستمر و مصر حرفت را تکرار کنی.
    به قول خودت 5 ساله داری می گی و نتیجه نگرفتی. پس مثل یک زن باهوش و عاقل، فکر کن ببین راه دیگه برای رسیدن به این مقصد چیه.

    مث این می مونه که شما یه بار بدون دستگیره یه ظرف داغ را بلند کنی دستت بسوزه و هر بار این کار را تکرار کنی!!
    وقتی یه بار و ده بار تجربه کردی و نشده، انتظار این که بار صدم بدون تغییر روشت به نتیجه برسی، انتظار عاقلانه ای نیست.

    مثلا می تونی بگی دوست دارم امسال عید یا تولد مامانت یا ... ( هر چیزی که با فضا و فرهنگ خانواده تون جوره ) مامان بابات را دعوت کنم رستوران.
    دلم می خواد یه تنوع به دعوتمون بدیم و خوشحالشون کنیم یا ...
    یه بار با این بهانه 4 نفری برین رستوران. دفعه بعد با بهانه ها و شکلهای دیگه.
    کم کم که به رستوران رفتن عادت کرد و این شیوه از مهمانداری یا گذروندن اوقات بیرون از خونه را پذیرفت، مطمئنا یه شب هم دوتایی می رید. اگر این 5 سال به جای تکرار بیهوده ی درخواستت، آروم آروم عادتش داده بودی، الان خودش پیشنهاد می داد.

    روشت را عوض کن.
    اولین جمله ای که نوشتی از قول مشاورت، هنوز توی کارهات دیده می شه، تایید طلبی.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  6. 9 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    maryam123 (یکشنبه 30 فروردین 94), meinoush (جمعه 28 فروردین 94), mohi (جمعه 28 فروردین 94), sasha (جمعه 28 فروردین 94), واحد (یکشنبه 30 فروردین 94), نادیا-7777 (شنبه 29 فروردین 94), بارن (شنبه 29 فروردین 94), شاپرک 114 (شنبه 29 فروردین 94), غزاله 91 (جمعه 28 فروردین 94)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 19 بهمن 97 [ 17:43]
    تاریخ عضویت
    1393-12-07
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    3,160
    سطح
    34
    Points: 3,160, Level: 34
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 40
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    45

    تشکرشده 23 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام شاپرک جان میدونم فداکاری های زیادی برای همسرت و زندگیت انجام دادی اما باید یاد بگیریم که بدون انتظار قدر دانی کاری رو انجام بدیم مخصوصا اینکه واسه زندگی خودت بوده اگه از کسی انتظار تشکر نداشته باشی آرامش خودت بیشتره ولی در مورد بیرون رفتن شما با همسرت، میخواستم ببینم تا حالا شده واسه دو نفره بیرون رفتنتون اقدامی بکنی؟ مثلا به مناسبت روز تولدش کیک بپزی و خودت بیرون دعوتش کنی؟

  8. 2 کاربر از پست مفید bitabi man تشکرکرده اند .

    شیدا. (دوشنبه 31 فروردین 94), شاپرک 114 (شنبه 29 فروردین 94)

  9. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 26 خرداد 97 [ 15:05]
    تاریخ عضویت
    1393-3-05
    نوشته ها
    177
    امتیاز
    5,897
    سطح
    49
    Points: 5,897, Level: 49
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    337

    تشکرشده 305 در 123 پست

    Rep Power
    35
    Array
    ممنون ازاینکه برام وقت گذاشتید

    میناجون من تاپیک شماروخوندم نمیدونم اسم کارهایی که شماکردین رو چی میشه گذاشت صبر.گذشت یافداکاری واقعاشرایط سختی داشتید ایشالاخداخودش کمک تون کنه نمیدونم چه جوری بایدکارهامو به شوهرم بگم که جنبه منت وسرکوفت هم پیدانکنه چون خیلی حساسه حتی درقالب تعریف هم یه چیزی بگم زودمیگه منت گذاشتی انجام نده منتم نذار


    وای شیداجون ممنونم ازت حرفات خیلی بهم دلگرمی داد من نمیدونم تحصیلاتت درچه زمینه ای هست اماشایدباورت نشه تشخیص روانشناس ازمن ومشکلم همون چیزایی بودکه شمابهم میگفتی اولش ازخوندن حرفات ناراحت میشدم میگفتم اینی که میگه چه ربطی داره به مشکل من.من که دارم کارخوب میکنم پس چراشیدا خرده میگیره بهش باورت میشه روزی که بامشاورحرف زدم ازدستش همونقدرناراحت شدم که ازدست تو؟چون هردوتون جایی که فکرمیکردم صددرصدحق بامنه منومقصردونستید حرفای اون مشاورم خیلی ناراحتم کردگریه کردم اماواقعاچشمهامو بازکرد یه مشاوربالینی بهم معرفی کردکه خیلی تبحرداره بیشترازیه ماهه که دارم زنگ میزنم تابالاخره منشی اش جواب دادوگفت دکترتاخردادایران نیست وبعدازاون هم وقتش تااخرسال پرهست ولی گفتم اسممو تولیست انتظارنوشت وبرای 16 اردیبهشت ازیکی همکارهای اقای دکترکه توکلینیک ایشون کارمیکنه وقت گرفتم چون مشکل من ریشه ای ومشاورم گفت اگه حل بشه حتی دیگه لازم نیست دارو بخورم
    خلاصه شیداجون من خیلی قبولت دارم حررفاتوچندبارمیخونم
    راجع به اون 200تومن میدونی چراقبولش نکردم؟چون من مسئول یه قرعه کشی توفامیل هستم و200تومن ازپول یکی ازبرنده هادستم بودهنوزمیگفت برو بااون 200تومن خریدکن راستش اونقدرقرض وبدهی بالااوردیم که اصلادوست نداشتم 200تومن دیگه ام بهش اضافه بشه خداروشکرشوهرم ادم دست ودلبازیه تنهاچیزی که براش ارزش نداره پول هست وازاون مردهانیست که باخریدنکردن زنش پررو بشه کافیه بدونه من دلم چیزی میخواد اگه توکیفش 10هزارتومنم باشه کل اون پول رو میده برای من چیزی که دوست دارمو میخره وقتی کاسبی خوب باشه بهش بگم 50تومن بده امکان نداره همون 50تومنو بده حتما70-80تومن میده کلادوست داره برای من خرج کنه روززن هم برای این جلوتربهش گفتم که باتوجه به اخلاقش واینکه میدونستم دستش خالیه نمیخواستم جلوم شرمنده بشه یابیادبگه ببخشیددستم خالی بود
    این رستوران نرفتن مون هم ازسرخسیسی نیست نمیدونم چرا توجه نمیکنه یابرای تفریح دنبال کارهای بزرگه مثلامیگه 1روزاطراف تهران رفتن چیه؟یهو 1هفته بریم شمال
    یامسافرت دسته جمعی روبیشتردوست داره تادوتایی.مثلااول اردیبهشت قرارشمال گذاشته بامادرم اینادرصورتیکه ازنظرمن تواین اوضاع مالی لازم نبودبریم 1روزاطراف تهران کافی بود
    یامثلااهل پیاده روی ودوتایی قدم زدن نیست کارهای ساده وکم خرجی که منوخیلی خوشحال میکنه مثلااون جمعه بهش گفتم پیاده بریم خونه مادرت قبول نمیکنه
    مادرطول سال رستوران میریم ولی نمیدونم چراتوعیدکه من اینقدردوست دارم اینکارو نمیکنه؟میدونی انگارشوهرم دوست داره هروقت خودش خواست بریم رستوران منم میگم شایدپول نداره مثلاتوعید 1بارجدی گفتم 2بارهم به شوخی امااصلاتوجه نکردنمیدونم شایدم واقعاپول نداشته


    بی تابی جون بله شده گفتم شام درست کنم بریم فلان پارک(نزدیک خونمون یه پارک بزرگ ومعروف هست)بهانه میاره که خسته ام اماهیچوقت یادم نمیره که یه شب که اتفاقادیرترازهمیشه اومد خونه تادوستش وخانمش زنگ زدن که ماپارکیم شماهم بیاین باوجودخستگیش گفت حاضرشو بریم حتی یه باربادوستاش تا5صبح توپارک داشتیم سرسره بازی میکردیم من خودمم ادم شیطون وشلوغی هستم خودش ازشیطنت هام لذت میبره امابیشتردوست داره باکسای دیگه بریم دقیقابرعکس باجناقش هست مثلاخیلی تعجب میکنه که خواهرم وشوهرش 10سال ازازدواجشون گذشته وهمش خودشون میرن مسافرت میگه خسته نشدن ازاین همه تنهامسافرت رفتن؟
    کلاخانواده شوهرم خیلی پررفت وامدهستن وازبچگی توشلوغی بزرگ شده شوهرم بی نهایت مهمون نوازه چون همیشه خونشون پرازمهمون بوده تاحالانشده دعوتی رو ردکنه وماهمیشه توهمه جمع هاومهمونی هاحاضریم مگه اینکه کاری داشته باشیم واقعا


    میدونیدمن دوست دارم گاهی اون بیادبگه ناهاربذاربریم پارک امااصلاپیشنهادنمیده مگه من غربزنم یه کم بخودش بیاد مثلاپنجشنبه بهش گله کردم چراعیدنرفتیم رستوران یاپارک دیروزاومدخونه گفت بریم پارک بریم امامزاده صالح انگاربایدهلش بدم حالااین حرفهای من تکراریه اماانگارچندوقت یه باربایدبهش یاداوری کنم

  10. 2 کاربر از پست مفید شاپرک 114 تشکرکرده اند .

    بارن (شنبه 29 فروردین 94), شیدا. (دوشنبه 31 فروردین 94)

  11. #6
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 اردیبهشت 98 [ 09:11]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    939
    امتیاز
    15,687
    سطح
    80
    Points: 15,687, Level: 80
    Level completed: 68%, Points required for next Level: 163
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6,262

    تشکرشده 5,821 در 1,048 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    139
    Array
    شاپرک جان
    همونطور که خودتم قبول داری و درک میکنی، شوهرت مرد خیلی خوب و سالمیه

    من فکر میکنم اشکال در نحوه تربیت و بزرگ شدن و اختلاف طرز فکر و دیدگاهتون به مسائل هست
    مثلا شوهر شما در خانواده پر رفت و آمد و شلوغ بزرگ شده و دوست داره دسته جمعی بره بیرون و اونجوری بهش بیشتر خوش میگذره ولی شما بقول خودت خواهرت 10ساله با شوهرش تنهایی میره سفر و اینجوری عادت دارید.

    همه مثل هم فکر نمیکنن و علایق همه مثل هم نیست

    شما نباید شوهرتون رو با شوهرای دیگه مقایسه کنید و بگید چون شوهر من فلان کار شوهر اونیکی رو نمیکنه، پس کار همسر من اشتباهه ولی کار همسر فلانی چون طبق علاقه من هست، درسته

    مشکل بعدی که باید اساسی روش کار کنی اینه که در برابر هرکاری انتظار تلافی و تشکر داری
    حالا ممکنه بگی نه من تشکر یا خرید کادو و اینا نمیخوام...من فقط میخوام یه ناهر بریم رستوران توی عید...یا مثلا یه پارک ساده بریم...یا مثلا فلان

    اینا هرچند توقعات کوچکی هست توی ذهنت ولی به هرحال انتظاراتی هست که توی ذهنت داری مدام با خودت حمل میکنی و مثل خوره افتاده به جونت و همش ناخودآگاه بزرگ میشن و فکر میکنی که داری فداکاری میکنی و شوهرت اصلا قدر این فداکاریهات رو نمیدونه

    یک روانشناسی حرف خوبی میزد:
    میگفت اگه حتی فکر میکنید که بچتون بزرگ شه برمیگردید بهش میگید: من 9ماه بارداریت رو کشیدم...بهت شیر دادم...شب تا صبح بالای سرت بیداری کشیدم و تروخشکت کردم...بزرگت کردم..بهت توجه کردم...چرا قدرم نمیدونی!!!!

    اصلا بچه دار نشید


    وظیفه مادره که به بچش این خدمات رو بده و در قبالش هیچ توقعی از بچش نداشته باشه
    هرچند بچه هم باید قدرشناس باشه و این زیباست
    ولی مادر برای لذت خودش اینکارهارو باید انجام بده و حس خوبیکه اون لحظات بخاطر اینکارا بهش دست میده

    عزیزم بیشتر روی خودت کار کنی تمام این مسائل حل میشه

    مردها مسائل رو اونجوریکه زنها میبینند، نمیبینند
    همینطور هم برعکس

    یاحق
    زندگی زیباست

  12. 5 کاربر از پست مفید نادیا-7777 تشکرکرده اند .

    maryam123 (یکشنبه 30 فروردین 94), مهتا 68 (یکشنبه 30 فروردین 94), بارن (شنبه 29 فروردین 94), شیدا. (دوشنبه 31 فروردین 94), شاپرک 114 (دوشنبه 31 فروردین 94)

  13. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام شاپرک، خوشحالم حالت خوبه.

    مسئله اینه:

    شوهرت به اون سبکی که می خوای، بهت محبت و توجه نمی کنه.

    حالا دو راه هست،

    راه غلط: به این موضوع معترض بشی. حالا چه اعتراضت رو به زبون بیاری چه نیاری.

    اگه اعتراضت رو به زبون بیاری، که می شه پرخاشگری، و اگه اعتراضت رو در ذهن و دل خودت نگهداری و بیان نکنی، می شه کدورت و توقع برآورده نشده. هم فضای روانت آلوده می شه، هم بالاخره یه جایی می پره بیرون.

    راه درست: بپذیری که هر انسانی "حق داره" مطابق تمایلات خودش رفتار کنه. مادامیکه تمایلاتش در جهت تجاوز به حقوق فرد دیگری نباشه.

    مثلا شوهرت به هر دلیل (بی حوصلگی یا هرچیزی) دلش نخواسته تو رو به پارک دعوت کنه.

    اگه این حق همسرت رو بپذیری (لیست حقوق فردی رو که آقای sci گذاشتن، خوندی؟)، و باهاش اوکی باشی، نتیجه این میشه که اون رو مسئول رسیدنت به تمایلاتت نمی دونی. پس جایی برای اعتراض نیست.

    در نتیجه: خودت رو مسئول رسیدن به تمایلاتت میدونی.

    در نتیجه: سعی می کنی یه راه شیرین و عاشقانه برای جلب توجه همسرت پیدا کنی. مثلا در مورد پارک یا هرچیز.

    و به جای پیام "از تو راضی نیستم"، پیام "دوست دارم باهات باشم" رو به همسرت منتقل می کنی.

    و اگه یه راهی رو رفتی و به جواب "نه" رسیدی، ناکام می شی، اما دلخور نمی شی. چون حق نه گفتن رو هم برای همسرت قائلی.

    و چون خودت رو قبول داری، و به توانایی هات اعتماد داری، در نتیجه: یه راه دیگه رو امتحان می کنی. و چون خودت رو دوست داری: از راه های دیگری که نیازی به حضور همسرت ندارن هم خودت رو شاد می کنی. و شادیت وابسته به همسرت نمی شه.

    و بعلاوه میدونی که، تنها راه خوش گذشتن، مثلا پارک نیست. ممکنه الان همسرت چیز دیگری رو ترجیح بده.

    یادمه قبلا شاکی بودی که دیگران (نه تنها همسرت) قدر خوبی هات رو نمی دونن. حالا که خداروشکر حالت خوبه، در مورد رفتار جراتمندانه و حقوق فردی مطالعه و تمرین کن. چون بیشتر از قبل پتانسیل تغییر نگرش درت ایجاد شده.

    موفق باشی

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  14. 3 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    maryam123 (یکشنبه 30 فروردین 94), نادیا-7777 (یکشنبه 30 فروردین 94), شاپرک 114 (دوشنبه 31 فروردین 94)

  15. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,022 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام شاپرک عزیز

    خوبی خانومی؟

    میدونی مشکل کجاست؟مشکل اینه که شما دقیقا دوست داری همسرت مثل یک زن رفتار کنه و توجه نداری که مردها یه سدی مقابل دلشون هست به نام غرور....ما زنها بروز میدیم...عاطفه خرج میکنیم...خلاصه دل و زبونمون یکیه اما مردها اینطوری نیستند.

    خیلی وقتها از شرایط راضی هستن اما صداشو در نمیارن....مثلا نباید از همسرت توقع داشته باشی که حتما به زبون بیاره که دستت درد نکنه طلاهاتو دادی خونه بخرم....خب نمیکنه این کار رو.

    هیمن که برات دسته گل خریده یعنی علاقه داره بهت...انقدر توقع نداشته باش سرشو کج کنه و بگه مرسی و تو خوبی و مرسی که فلان پول رو دادی و .....مرده با یک دنیا غرور.....

    با توجه به جنسیتش ازش توقع داشته باش.

    اینجا رو یه نگاهی بنداز...در مورد انتظارت برای تایید قابل عموش....من خودمو میذارم جای عموت ..اگر همسرت یهو وسط درد و دل میگفت ولی خدارو شکر شاپرک اینطوری نیست،من این رو توهین تلقی میکردم....میگفتم ببین دارم با پسره درد و دل میکنم پز زنشو به من میده !!

    یا میبینه من ناراحتم به جای همدردی ببین چی میگه !!

    مثالشو ببین :مثلا یکی داره از بدیهای ماشین پرایدش میناله.شما که پژو داری یهو میگی ولی پژو حرف نداره.این کار یعنی چی؟!یعنی فخر فروختن و درک نکردن شرایط طرف مقابل.

    به نظر من هسر خوبی داری و باید قدرشو بدونی.....اما بنا به مرد بودنش ازش انتظار داشته باش.....از این حرفای ناشکری هم نزن....خدا یی نکرده ارامش زندگیت از بین میره.

    خوشبخت باشید باهم.انشاالله
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  16. 4 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    واحد (یکشنبه 30 فروردین 94), نادیا-7777 (یکشنبه 30 فروردین 94), شیدا. (دوشنبه 31 فروردین 94), شاپرک 114 (دوشنبه 31 فروردین 94)

  17. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    شاپرک جان من چی بگم دوستان همه گفتنیها رو گفتند . فقط اینو بگم که اقایون عمل گرا هستند و با تشکر زبانی میانه چندانی ندارند . دلیلش هم شاید تنها غرورشون نباشه . بلکه اینکار رو کار بیهوده ای میدونند .

    من هم مثل شما در اوائل ازدواجم طلاهام رو فروختم برای خرید خونه بود . با اینکه همسرم هم موافق نبود . خودم اینکار رو کردم . انتظار تشکر هم نداشتم . بیشتر از 5 سال طول کشید تا تونستیم خودمون رو جمع و جور کنیم و از قرض و قسط خونه بیاییم بیرون و همسرم تونست دوباره طلا برام بخره . البته بماند که طلایی که برام خرید چندین برابر بهتر از قبلی بود . ولی روزی که اون طلاها رو خریدیم همسرم اونقدر خوشحال بود که نمیتونم توصیف کنم . میگفت خیلی ناراحت و معذب بودم از اینکه طلاهات رو فروختی . الان احساس سبکی میکنم .


    - - - Updated - - -

    شاپرک جان من چی بگم دوستان همه گفتنیها رو گفتند . فقط اینو بگم که اقایون عمل گرا هستند و با تشکر زبانی میانه چندانی ندارند . دلیلش هم شاید تنها غرورشون نباشه . بلکه اینکار رو کار بیهوده ای میدونند .

    من هم مثل شما در اوائل ازدواجم طلاهام رو فروختم برای خرید خونه بود . با اینکه همسرم هم موافق نبود . خودم اینکار رو کردم . انتظار تشکر هم نداشتم . بیشتر از 5 سال طول کشید تا تونستیم خودمون رو جمع و جور کنیم و از قرض و قسط خونه بیاییم بیرون و همسرم تونست دوباره طلا برام بخره . البته بماند که طلایی که برام خرید چندین برابر بهتر از قبلی بود . ولی روزی که اون طلاها رو خریدیم همسرم اونقدر خوشحال بود که نمیتونم توصیف کنم . میگفت خیلی ناراحت و معذب بودم از اینکه طلاهات رو فروختی . الان احساس سبکی میکنم .

  18. 2 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    شیدا. (دوشنبه 31 فروردین 94), شاپرک 114 (دوشنبه 31 فروردین 94)

  19. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 26 خرداد 97 [ 15:05]
    تاریخ عضویت
    1393-3-05
    نوشته ها
    177
    امتیاز
    5,897
    سطح
    49
    Points: 5,897, Level: 49
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    337

    تشکرشده 305 در 123 پست

    Rep Power
    35
    Array
    سلام
    ممنونم ازتون دوستای خوبم راجع به حرفاتون فکرکردم همونطورکه نادیاجون گفتن من انتظاراتم رو باخودم حمل میکنم نمیدونم چرااینقدردوست دارم ازم تشکربشه
    من ازاول عقددرموردکارکردن توخونه مادرشوهرم هیچ مشکلی نداشتم میدونیدچرا؟چون حتی اگه یه لیوان هم بشورم مادرشوهرم هنوزبعداز5سال مثل روز اول تشکرمیکنه جوری تشکرمیکنه که انگارمن بهش لطف کردم نه انجام وظیفه.منم خیلی مشتاقم وقتی کاری داره براش انجام بدم مثلاچندروزپیش بردمش دکتر امافکرکنم این حس وطرزفکرمن خیلی بد باشه درسته؟
    مشاورم بهم گفت قبل ازانجام هرکاری فکرکن که چرامیخوای انجامش بدی؟برای اینکه دیگران تاییدت کنن یااینکه خودت ازانجام اون کارلذت میبری؟
    اماهمه ادم ها ازتعریف وتشکرخوششون میادمنم تاوقتی طرفم بفهمه وتشکرکنه مشکلی ندارم اماوای به روزی که تشکرنکنه بهم میریزم بنظرتون مشکم کجاست؟روی چه مهارتی بایدکارکنم؟

    حرفای مریم جان هم منویادهمکاراقایی که چندسال پیش داشتم انداخت همکارم خیلی خیلی ازخانومش راضی بودمیگفت کل دنیارو بگردم که فکرنکنم زنی به گردپای خانومم برسه یادمه یه بارازش پرسیدم تاحالااین حرفهارو به خانم تونم گفتید؟گفت نه تواین 10سال هرکاری کردم نه تونستم بهش بگم دوستت دارم نه ازش تعریف کردم
    البته این عادت بدی هست که اقایون دارن امااون همکارم یه ملک خیلی بارزش رو خودش به نام خانمش زده بود درسته مردهابیشترعملگراهستن
    منم خیلی دوست دارم شوهرم یه روزبگه بخشی ازخونه روبه نامم میزنه اماتاالان هروقت به شوخی گفتم اززیرش دررفته
    واحدجان اون طلاهایی که من فروختم همه کارکرد سالهای مجردیم بود ازجنبه مادی بارزش بودن ولی وقتی یادم میفته که توگرماوسرماچقدرمنتظراتوبو س می موندم تاکرایه تاکسی ندم وپولموپس اندازکنم بعدهمشو دادم شوهرم وتشکرم نکرد دلم میسوزه


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نمیدونم موضوع طلاق رو چجوری پیش بکشم،که شوهرم اذیتم نکنه
    توسط E_Aysan در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 10 اسفند 94, 06:36
  2. عشق همکلاسی سابقم خیلی اذیتم میکنه
    توسط خوش خیال در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 32
    آخرين نوشته: چهارشنبه 08 بهمن 93, 15:50
  3. من خیلی کم حرفم و شوهرم ازاین موضوع راضی نیست.چطور خودمو تغییر بدم؟
    توسط شارلوت در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 20
    آخرين نوشته: چهارشنبه 06 آذر 92, 10:11
  4. تنوع طلبی اشفته چیست ؟
    توسط ani در انجمن شخصیت
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 24 آذر 88, 23:48
  5. شخصیت جنسی و یا زندگی جنسی چیست ؟
    توسط lord.hamed در انجمن آگاهی ها، مهارتها و روشها
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 16 مرداد 88, 11:04

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:59 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.