با مخفی کاری های شوهرم و رمز روی گوشیش چه برخوردی کنم؟!
سلام.من 22 و شوهرم 24 سالشه.
4 ساله نامزدیم.
یه ماه دیگه عروسیمونه و میریم خونمون.
تا دلتون بخواد اینجا تاپیک و مشکل داشتم.اما چون زیاد کسی به تاپیکام سر نمیزنه دیگه زیاد نمیام.مگه اینکه واقعا بهم فشار بیاد.شوهرممدوس نداره بیام اینجا....
راستش الان یه ساله که شوهرم رو گوشیش رمز گذاشته.قضیه ازینجا شروع شد که رفتم سر گوشیش و چند تا چیز دیدم.بار اول یه دختری عکس واسش فرستاده بود....که سر و صدا کرد و توجیه که این دوست دختر دوستمه و چرا دخالت میکنی و...
بار دوم دیدم به دوستاش اس ام اس داده مشروب بیار پشت مغازه بشینیم بخوریم...
بهش گفتم گفت دیگه ح نداری به گوشی من دست بزنی.
بار سوم دیدم اس ام اس داده به دوستش فلانی با خودش دختر میاره باغ. ما بریم بد نباشه یوقت؟
بهش گفتم گفت این اس ام اسو دوستم داده از گوشیه من؛ و به تو چه و چرا رفتی نزدیک گوشیم و ... هرچی از دهنش دراومد بهم گفت و ازون روز رو گوشیش رمز گذاشت.
مشکل اینه من تو هیچکدوم ازین جریانا توجیه نشدم.هر دفعه گفتم روشنم کن داد و بیداد کرد و توپ رو انداخت تو زمین من.
من همینطوری چیزی ازش ندیدم.اما تو گوشیش چرا...
تو سایتهای اجتماعی خیلی دنبال عکس دختراس.چن بارم گفتم ناراحت میشم اصلا انگار نه انگار...منم زیاد گیر ندادم که لج نکنه.
الانم خیلی بدتر شده.یکی ز میزنه میپرسم چی گفت داد و بیداد می کنه که تو چیکار داری.چرا باید از همه چی سر در بیاری.یا اس ام اس میاد کنارمه.نیگاه میکنم ببینم گوشیه کی بود(نه که بخونم.فقط ببینم صدااز کجا بود) عصبانی میشه میگه فضولی.کاراگاهی.فلانی...
یا کنارش میشینم وقتی گوشیش دستشه میره یه جا دیگه.
بعدم ناراحت میشه میگه تو بهم شک دار تا چیزی میگم.واقعا هم دارم.اخه چرا باید نداشته باشم؟!
اگه حسابش پاک بود که اینقدر حساس نبود به گوشیش و ... وقتایی که با هم خوب میشیم یهو یاد اینا میوفتم و از سادگی خودم بدممیاد.ازینکه به عنوان زنش از خیلی چیزا بی خبرم.ازینکه نمیدونم با کی میره.با کی میاد.
حس میکنم یه کارایی میکنه.همیشه به این فک میکنم یعنی به کیاره پیام میده که من نباید بدونم؟!یعنی تو گوشیش چی هست که من نباید ببینم؟
اخه من دیگه چه زنیم.
ما دانشجوییم.امروز دوستمو دیدم میگفت شوهرت تو وایبر (تو گروه کلاسیشون) خیلی بی ادبی میکنه.همش تیکه های ناجور میندازه.(چن تا از حرفاشم گفت اب شدم).گفتم پسرا همینن دیگه.گفت اخه مام هستیم دیگه.چه طرز حرف زدنه.(البته نه که دوستم ناراحت باشه ها.اونم میخندید و مسخره میکرد)
میگفت چقدم پایست.خیلی اصرار داره جشن فارغ التحصیلی خارج از دانشگاه و تو باغ شخصی برگزار شه!!!
واقعا اخه این کار درسته پاشه با دخترای کلاس به باغ؟شایدم من حساسم.
منم دانشجوم اما تا حالا یه بارم تو این برنامه ها بدون شوهرم شرکت نکردم
میشه کمک کنید و نظرتونو بگید؟
يا راهي خواهم يافت
يا راهي خواهم ساخت
ویرایش توسط Somebody20 : یکشنبه 23 فروردین 94 در ساعت 16:24
علاقه مندی ها (Bookmarks)