ايجاد اختلاف، درگيري و مجادله درخانواده، محيط كار و به طوركلي دركليه ارتباطات ميان فردي و اجتماعي، بويژه درهنگام تصميمگيريهاي مهم و سرنوشت ساز و به عبارتي در هر روز زندگي، دربسياري موارد ميتواند امري طبيعي باشد. اما چگونگي برخورد با آن جاي بحث و بررسي دارد
اين درگيريها و برخوردها معمولا به دلايل مختلفي شكل ميگيرند. اهداف، ارزشها و علاقهمنديهاي متفاوت، سوءتفاهمها و عدم درك موقعيتها و نيازها و همچنين انتظارات بيمورد و ناخوشايند از جمله مواردي هستند كه منجربه مشاجرات و درگيريها ميشوند.
قطعا اين موضوع را بارها تجربه كردهايد كه زندگي كردن با اين نوع مشكلات حلنشده، چگونه باعث از بينرفتن انرژي مثبت و احساس نوعي خرد شدن و "له شدگي" درشما ميشود؟
همان احساس آشنايي كه فكرميكنيد مجبورشدهايد تابع نظرات تحميلي ديگران باشيد. و تكراراين موضوع دررابطههاي مختلف آن چنان كوه يخي از شما ميسازد كه به اين راحتيها آب نميشود.
به همين دليل وقتي با جسارت و شجاعت درواقع آنها را ميبينيد و ميپذيريد، مرحله مهم اوليه را پشت سرميگذاريد [برچسبها و نقابها را با شجاعت كنارزنيم]. زيرا اين خيلي بهتراست كه تلاش كنيد ابتدا علت بروز درگيريها و آثارآنها را درك كرده و سپس براي حل آنها يا حداقل تاثيرگذاري مثبت برآنها اقدام كنيد.
بنابراين به يك اصل اساسي دست مييابيم كه پذيرش باز و راحت برخوردها به اراده قوي، شجاعت و جسارت نياز دارد. معمولا به دلايل زيادي، ما به جاي پذيرش مشكلات و اختلاف نظرها، منكروجود آنها ميشويم. و به نوعي از حل مسايل و برخوردها فرارميكنيم. درحالي كه پذيرش و حل آنها نه تنها از عميق تركردن همان مشكلات جلوگيري مي كند بلكه امكان بروز و شكلگيري مسايل جديد را نيز كاهش ميدهد.
اين دلايل كه بيشتربه شكل كليشههاي ذهني، خود به خود عمل ميكنند، مواردي اين گونهاند:
- امكان اين نيست كه بتوانيم اقدامات بهتري داشته باشيم.
- من اگردراين موضوع دخالت كنم، به زحمت ميافتم.
- بهتراست راجع به آن فكر نكنم.
- آيا من واقعا قادرهستم يك كارهايي در اين مورد انجام دهم.
- شايد فقط من اين اختلافنظرها و درگيريها را احساس ميكنم.
- بهتراست ديگران دراين مورد اقدامي بكنند.
روانپزشكان همواره برنقش كليدي تجربيات دوران كودكي و نوجواني در چگونگي برخورد با مسايل تاكيد ميكنند. تجربياتي كه خالق اصلي اين كليشههاي ذهني، نگرشهاي خاص فردي و همچنين واكنشهاي خود به خودي تابع اين ذهنيتهاست.
استرس نيز باعث ايجاد تنش و درگيري ميشود كه به طورطبيعي ممكن است افراد به دنبال آن، مكانيزمهاي دفاعي خاص خود را داشته باشند. اگربه اين واقعيت و روند آن توجه نكنيم، به اين مفهوم است كه ما صرفا بدون هيچ تاثيرگذاري آگاهانه و مثبت، به دنبال واقعيت درحركتايم.
درچنين فضايي، هرنوع پيشنهاد و انتقادي براي ايجاد تغيير و تحول درزندگي، درك نميشود. چرا كه وجود اختلاف نظرها و تنشها پذيرفته نشده است.
درحالي كه اگربه جاي اين نوع واكنشها، درگيري پيشآمده، پذيرفته و حل شود؛ اين نحوه برخورد باعث ميشود افكار، احساسها و نيازهاي طرفين مجادله بهتردرك شود و همچنين ميتواند نتيجه خلاقانه تر و شفافتر دو يا چند جانبه دربرداشته باشد. به اين ترتيب، هربرخورد و اختلاف نظري درنهايت، ميتواند باعث بهبود ارتباطات و مناسبات شود.
علاقه مندی ها (Bookmarks)