سلام،
پسری 25 ساله هستم. دو سال پیش بود که تازه وارد دانشگاه مقطع ارشد شدم.
از همون روزای اول (برای اولین بار تو زندگیم) از خانمی خوشم اومد که ایشون همکلاسیم بود. همه ایده آل های من در معیارهای انتخاب همسر در ایشون وجود داشت (اینو بعد از یه سال و نیم شناخت میگم).
یه سال هیچ کاری نکردم و فاصلمو حفظ کردم. حتی سلام علیک هم نداشتیم! (زیادی مغرورم)
کم کم یخمون آب شد ولی رابطه ما هیچ وقت از یه رابطه عادی همکلاسی خشک و خالی فراتر نرفت.
تو رفتارم و نگاهم و گفتارم به ایشون کاملا غیرمستقیم فهموندم که از ایشون خوشم اومده. چند ماهی گذشت ولی من هیچ اقدامی نکردم. اوایل واکنش بدی از ایشون ندیدم گاهی هم سیگنال هایی مشاهده میکردم ولی کم کم ایشون در قبال من مغرور تر شد . البته یقیین دارم از من خوشش میاد.
در آستانه پیشنهاد آشنایی برای ازدواج به ایشون بودم که متوجه شدم ایشون چند سالی هست با آقایی که من نمیشناسم قول و قرار ازدواج بستن. و من از اون روز به بعد بی خیال ایشون شدم.
دوباره سر یه پروژه درسی مشترک کمی با هم نزدیک تر شدیم. این بار خودم بهش بیشتر از قبل میدون دادم! سیگنال های بسیاری از ایشون در این چندوقت مشاهده کردم (اینها صرفا برداشت من نیست) و دوباره ذهنم داره مشغول میشه.
نمیدونم هدفی داره؟ شخصیتش مریضه؟ همزمان میخواد با دو نفر باشه؟ آخه تا اونجایی که خبر دارم هنوز با اون آقا هست.
البته ایشون به من احترام بسیار بسیار زیادی میذاره و اینو نه تنها در رفتارش دیدم بلکه چندین بار در جمع به زبون هم آورده. البته این گونه رفتارهاش صرفا برای من بوده!
خانمها/آقایون میتونید تحلیل کنید؟ چی کار کنم؟ پیشنهاد ازدواج بدم یا بهش محل نذارم؟
اینم بگم ایشون هم خانمی عاقل و فهمیده هستن.
علاقه مندی ها (Bookmarks)