به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مهر 98 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1394-1-17
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,231
    سطح
    56
    Points: 7,231, Level: 56
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 119
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    411

    تشکرشده 310 در 114 پست

    Rep Power
    42
    Array

    New2 به نظرتون شک به همسرم در این شرایط درست است؟

    سلام به همه.من تازه عضو شدم و فقط هم بخاطر این سوالم عضو شدم.
    من دوران عقد رو سپری می کنم.تو این دوران مشکلات داشتیم ولی خب منو همسرم هم رو دوست داریم. فقط یک مشکلی پیش اومد که بخاطر اون عضو سایت شدم وگرنه مدتی هست که من از سایت استفاده میکنم ولی عضو نشده بودم
    راستش در مورد شوهرم بود مسئله.نمیدونم چرا یکدفعه اینطوری شدم آخه من خیلی حساسم که شوهرم بهم خیانت نکنه و اونم بهم علاقه منده واقعا ولی اتفاقی که افتاد و ذهنمو مغشوش کرد از این قرار بود: من امشب با همسرم تماس گرفتم .ایشون مغازه دارن.گوشی رو برداشتن و سلام کردن بعد چند ثانیه گفتن من مشتری دارم بعد من یه چیز دیگه گفتم باز دوباره گفتن من الان مشتری دارم در حالیکه در این مواقع همیشه میگن خانم من بهت زنگ میزنم.درحالیکه از اونجا هیچ صدایی هم نمیومد. بعد من گوشیو قطع کردم در حالیکه به شدت به ایشون مشکوک شدم.(این از من بعید بود) ایشون بعد نیم ساعت تماس گرفتن منم خیلی خودمو ناراحت نشون ندادم.بعد به خنده گفتم باید من زنگ میزنم مشتری رو بیرون کنی..ایشونم گفت چرا اینطوری میکنی؟؟؟!! حالا مگه چی شده؟؟ تعجب کردم اینطوری گفت.گفتم مشتری کی بود حالا؟ گفت چندتا خانم با چند تا خانم و آقا.گفتم همه باهم اومدن؟ گفت آره..در حالیکه اون موقع ساکته ساکت بودهااا.بعد گفت این مشتریا میان جنس سخت انتخاب میکنن موقع پول دادن همه باهم میان. دیگه چیزی نگفتم ولی از اون موقع حدود یک ساعت میگذره بدجوری شک به دلم افتاده.نمیدونم چیکارکنم؟ اصلا درست هست این شک؟این در حالی بود که دو سه ساعت قبلش ایشون خودش زنگ زد و کلی گفتیم و خندیدم.
    میشه بهم کمک کنین.اعصابم خورد شده دلم نمیخواد این شک ها تو زندگیم اثرگذار باشه و تا الانم اینطوری نبوده ولی یکدفعه بد به دلم افتاد. به نظرتون در این حالت باید شک کنم یا نه؟میخواد بهش بگم فردا باهات میام مغازه که تنها نباشی(از بعداز ظهر تنهاست) یا بذارم ببینم فردا مثل قبله باهام یا نه.... چیکار کنم؟!!
    اینم بگم من مثلا هر اتفاقی میافته در مورد خودم پیادش میکنم مثل این اتفاقایی که اینجا می افته و تاپیکایی که میخونم....می ترسم.کمکم کنین لطفا.
    ویرایش توسط donya. : دوشنبه 17 فروردین 94 در ساعت 22:04

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 تیر 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1393-8-30
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    10,896
    سطح
    69
    Points: 10,896, Level: 69
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 354
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,179

    تشکرشده 383 در 100 پست

    Rep Power
    42
    Array
    سلام
    الان تو دوره شناختید پس حسابی دقت کنو حساس باش ولی شک بی مورد ممنوع
    تا بحال چیزی از ایشون دیدی؟
    میتونی سرزده بری محل کارش هم ببینیش هم رفتارشو بسنجی.

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 شهریور 94 [ 23:22]
    تاریخ عضویت
    1393-9-03
    نوشته ها
    183
    امتیاز
    5,161
    سطح
    46
    Points: 5,161, Level: 46
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    588

    تشکرشده 383 در 141 پست

    Rep Power
    47
    Array
    سلام، خير درست نيست، اينجور شك ها معمولا شروع يك جنجال و دعواى بزرگ در زندگى مشتركه، شما بايد از همون ابتدا و در دوران آشنايى آنقدر همسرتون را خوب مى شناختيد كه متوجه بشيد با توجه به شخصيت همسرتون اين شك و شبهه واقعيه يا زايده تخيلات خودتون... سعى كنيد به جاى كارآگاه بازى در زندگى زناشويى خودتون عشق و محبت به انذازه كافى به همسرتون بديد كه نتونه به جز شما به زن ديگه اى فكر كنه مخصوصا محبت بى قيد و شرط كه رابطه زناشويى رو دلپذير مى كنه و در نتيجه دوباره اعتماد و آرامش به زندگى بر مى گرده، اگر هم احساس مى كنيد تا موضوع رو با همسرتون در ميون نگذاريد به آرامش نمى رسيد خيلى واضح و شفاف توضيح بديد كه به اين دليل و اين دليل من يه كم افكار عجيب و غريب اومده سراغم، تا همسرتون براتون شفاف سازى كنه، چك كردن و به مغازه ايشون رفتن بزرگترين اشتباهى هست كه شما در اين شرايط ميتونى انجام بدى عزيزم

  4. 3 کاربر از پست مفید sasha تشکرکرده اند .

    paiize (سه شنبه 18 فروردین 94), هم آوا (سه شنبه 18 فروردین 94), بارن (سه شنبه 18 فروردین 94)

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 خرداد 97 [ 13:17]
    تاریخ عضویت
    1392-8-26
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    9,405
    سطح
    65
    Points: 9,405, Level: 65
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,386

    تشکرشده 653 در 231 پست

    Rep Power
    53
    Array
    دوست عزیزم روزی چند بار با ایشون تماس میگیری؟مگه 2 ساعت قبل با ایشون صحبت نکردین چرا مجدد تماس گرفتین اگه کار ضروری داشتین میتونستین پیامک بدین ... با تماس گرفتن های متعدد حس بی اعتمادی رو به ایشون منتقل میکنید
    حس شما نسبت به خیانت کاملا اشتباهه فرد خیانت کار چه زن باشه و یا مرد 3 نشانه داره:
    1. توجه بیش از اندازه به آراستگی که این توجه رو در گذشته به این اندازه نداشتن
    2. چک کردن دائم گوشی و قرار دادن قفل یا رمز عبور بدون اینکه این رمز و در اختیار شما قرار بده
    3. اوقات فراعت خودش رو کمتر با شما میگذرونه و در منزل نیز به جای گفت و گو با شما اکثراً حواسش یا به گوشیش یا به لب تابه

    این موارد در صورتیه که فرد از نظر روانی سالم باشه و فردی که افسردگی داره قطعا کم صحبت میکنه و یا اینکه کمتر بیرون میره ... در مورد همسر شما قطع به یقین ایشون از طرف مشتری اذیت شده و شما هم در موقع نامناسبی تماس گرفتی و ایشون واکنش تندی نشون دادن ... توجه داشته باشین ایشون بعد رفتن مشتری سریعا تماس گرفتن با شما و این نشانه حسن نیت شونه
    بیش از اندازه چک کردن و یا بازپرسی ایشون بعد مدتی باعث ایجاد حس عدم اعتماد و نهایتا دلزدگی خواهد شد ازین عادت دست بردارید

  6. 2 کاربر از پست مفید هم آوا تشکرکرده اند .

    paiize (سه شنبه 18 فروردین 94), بارن (سه شنبه 18 فروردین 94)

  7. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دیروز [ 13:02]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,566
    امتیاز
    44,733
    سطح
    100
    Points: 44,733, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,973

    تشکرشده 6,445 در 1,461 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    سلام
    موضوعی که مطرح کردید خیلی عجیبه!!!
    خب بنده خدا مشتری داشته دیگه!!!
    دوست عزیز به هیچ وجه چنین فکرهایی نکن که پایه های زندگی خودت ذوسست میکنی...ازاون دسته ازخانمها نباش که بادست خودشون زندگی هاشون رونابود میکنن
    شغل شوهرمنم جوریه که با خانمها خیلی سروکارداره مخصوصا دخترهای جوان
    وای تا به حال توی این چهارسال حتی یه سوال ازش نپرسیدم که فک کنه بهش شک دارم...بیشتر وقتها هم که بهش زنگ میزنم صدای دختر وخانم میاد!!!تازه خودم بهش میگم عزیزم نزاحمت نمیشم به کارت برس...
    آخه اون همسرمه مگه میشه چنین فکری درموردش کنم!!!به اندازه چشمام بهش اعتماد دارم...

    همه مردها بیرون ازخونه کارمیکنن وهزارتا مورد اینجوری پیش میاد...
    قدر زندگیت وشوهرت روبدون...قدر این رابطه وعشق ومحبت مقدس روبدون...
    خوشبخت باشی عزیزم
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  8. 2 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    هم آوا (جمعه 21 فروردین 94), بارن (سه شنبه 18 فروردین 94)

  9. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 فروردین 97 [ 15:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-17
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    8,056
    سطح
    60
    Points: 8,056, Level: 60
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 832 در 244 پست

    Rep Power
    72
    Array
    خشت اول چون نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج

    فقط میگم دوست خوبم الکی زندگیتو بر پایه شک بنا نکن.

    توی زندگی مشترک خیلی خیلی مهمه که طرفین بهم احترام بزارن و روشون بهم باز نشه.خب اگه شوهرت بویی از این حرفها ببره دیگه اون احترامی که باید بین طرفین باشه کمرنگ میشه

    اصلا لازم نیست فردا بری.چون شاید از حالت پرسیدنت که مشتریا کی بودن و همه باهم اومدن و.. بویی برده باشه که ممکنه بهش مشکوک شده باشی و وقتی دقیقا واسه فردا پیشنهاد

    بدی که باهاش باشی ممکنه از دستت ناراحت بشه

  10. 3 کاربر از پست مفید SOGAND. تشکرکرده اند .

    elahenaz (سه شنبه 18 فروردین 94), هم آوا (جمعه 21 فروردین 94), بارن (سه شنبه 18 فروردین 94)

  11. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مهر 98 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1394-1-17
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,231
    سطح
    56
    Points: 7,231, Level: 56
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 119
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    411

    تشکرشده 310 در 114 پست

    Rep Power
    42
    Array
    سلام دوستان ،ممنون از نظراتتون
    آقای نجار...خیر، تابحال من چیزی ندیدم ازش و خداییش پسر دیندار و خوبیه.ولی اصلا نمیدونم چی شد یکدفعه بدجوری شک به دلم افتاد.امیدوارم اشتباه کنم....
    ساشا... نمیدونم چی بگم.حرفاتو قبول دارم ولی چیکار کنم با این ترس زیادم.من همش میترسم این چیزایی که اینجا میخونم یکیش سر خودم بیاد و وقتی این اتفاق افتاد واقعا همه وجودم دچار شبهه شد که چرا اینطوری کرد آخه.
    هم آوا...امیدوارم همینطوری باشه که شما میگی.آخه منم اهل این کارا و شک و تردید ها نیستم واقعا ولی یکدفعه به دلم بد افتاد اونم از نوع شدیدش. و هیچ کدوم از این رفتارایی رو که شما میگی همسرم نداره خداروشکر.اینم بگم هم من و هم همسرم روزی چندبار باهم تماس میگیریم و از حال هم همیشه باخبریم بخاطر همین اون زنگ زدنم زیاد عجیب نبود
    پاییزه ....شما درست میگی.منم به همسرم اصلا تو این مدت شک نکردم.ولی این طرز مشکوک جواب دادنش متعجبم کرد.چون فرد باخدایی هم هست بیشتر تعجب کردم وگرنه اگر موضوعی نباشه دلیل دیگه ای نداره که بخواد پنهان کاری کنه.البته من نمیگم واقعا اینکارو کرده من ازتون پرسیدم که به نظرتون اینطوری می رسه یا نه که خدارو شکر جواب ها منفی بوده تاالان
    سوگند...من اصلا نرفتم و عادی بودم با همسرم ولی امروز راس همون ساعت دوباره به همسرم زنگ زدم و همه چیز عادی بود.کلی هم باهام مهربون بود ولی رفتار دیشبش برام عجیب بود که چرا اینجوری کرد .میگم خونواده خوبی داره همسرم که اینکارا توشون مرسوم نیست و همینطور خود ما ولی از بس اینجا این چیزا رو خوندم با هر چیز کوچیکی یه دفعه دست و دلم میلرزه...
    پس واقعا به نظرتون هیچ چیزی نبوده و خیالم راحت باشه؟

  12. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    دنیا جان سلام

    اگر میبینی حضورت در اینجا داره روی دیدت اثر میذاره و حتی داره اعتمادت رو نسبت به همسرت کم میکنه به نظرم بهترین کار اینه که نشینی و تاپیکهای دیگران رو نخونی....و یا حتی برای مدتی از فضای تالار فاصله بگیری...چون اینجا هرکسی میاد مشکلی داره و بیشتر این مشکلات هم بین همسرانه.....

    نگفتی چند سالته و تحصیلاتت چیه و .....اما کاملا مشهوده که کم تجربه ای...ابدا همراه همسرت نرو مغازه و این رفتار ها رو هم انجام نده...بیخود زندگیتون رو بهم نریز و با این افکار منفی کام خودت و همسرت رو تلخ نکن....

    همسر شما اگر ذاتش خراب باشه و بخواد خیانت کنه ، شما همه شبانه روز کنارش هستی که چکش کنی؟
    میتونی هر روز بری و توی مغازه اش بشینی و ببینی کی میاد و کی میره؟

    نه مسلما.نمیتونی.

    خودت میگی پسر خوبیه و دینداره....پس این شک و شبهه هایی رو که شیطون به دل ادم میندازه رو بریز دور.....

    سعی در کنترل و چک کردنش نداشته باش و انقدر جذابیتهای اخلاقی و جسمی خودت رو ببر بالا که همسرت اگر هزاران زن رنگ و وارنگم کنارش باشن باز هم تشنه محبت و اغوش گرم تو باشه....

    دقت کن جذب کردن همسرت به این معنا نیست که همش بهش زنگ بزنی و یا کنترلش کنی و یا بری ور دلش بشینی.....یعنی اینکه مثلا هفته ای یکبار یه غذای خوشمزه براش درست کنی و سر زده ببری دم مغازه اش.....

    یا مثلا گهگداری براش با پیک یه کادوی کوچیک بفرستی....(زیاد نه ها....مثلا سالی یکبار دوبار...)

    یه زمانایی مردها میخوان جلوی کسی نگن که پشت خط زنمونه و .....که طرف بهشون نگه تو زن ذلیلی و .....و به نظرم اصلی ترین دلیلش این بوده که نمیخواسته جلوی اونا بگه مثلا من از زنم حرف شنوی دارم....(مرده دیگه...میخواد مردونگیش رو نشون بده)

    توروخدا خانومی زندگیتو با این چیزا بهم نریز....تایپکای دیگرو دیدی که....ببین مردم چه مشکلاتی دارن و با چه مسائلی درگیر هستن....بعد شما داری از هیچی برای خودت مشکل میسازی.....

    نکن عزیزم....قدر زندگیتو بدون
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  13. 2 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    anisa (چهارشنبه 19 فروردین 94), نادیا-7777 (چهارشنبه 19 فروردین 94)

  14. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 07 شهریور 99 [ 23:27]
    تاریخ عضویت
    1389-5-21
    نوشته ها
    679
    امتیاز
    18,628
    سطح
    86
    Points: 18,628, Level: 86
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 222
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial10000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    3,951

    تشکرشده 4,314 در 675 پست

    Rep Power
    115
    Array
    عزیزم، وقتی ابهامی چیزی برات پیش میاد با گفتگو حلش کن. لازم هم نیست مستقیما بپرسی که همسرت هم حساس بشه.

    مثلا می تونستی دو ساعت بعد زنگ بزنی بگی" مشتریا نمی ذارن که من با همسرجانم حرف بزنم که. حالا هیچی هم خریدن یا نه؟"
    و با می گفتی "راستش یه کم نگرانت شدم تو گفتی مشتری داری ولی صداشون نمی اومد، دلم هزار راه رفت، گفتم نکنه یکی اومده اسلحه کشیده دزدی کنه از مغازه و تو نمی تونی درست حرف بزنی ... به فکر دل گنجیشکی ما باش حضرت آقا"
    او هم قطعا توضیحی می داد برات و مسئله حل میشد.
    چاشنی شوخی و مهربانی و نگاه اطمینان بخش رو اینجور موقع ها بگنجون توی صحبت ات که آزار دهنده نباشه واسه همسرت..

    اما فرای اینها همانطور که دوستان هم اشاره کردن :

    1- قدرت تحمل ابهامت رو بالا ببر. یعنی جوری که حتی وقتی خیلی اوضاع برات روشن نیست، احساس نا امنی نکنی

    2- حالا که زمینه ذهنی‌ش رو داری، حضور شما توی تاپیک های خیانت و سوء ظن، برات سمه. لطفا دیگه نرو

    3- فکر های مخرب ذهنت رو بشناس و بهشون فرمان "ایست" و "ورود ممنوع" بده.

    4- از زندگیت، از آغوش همسرت، از مهربونیش عاشقانه لذت ببر

    هر چیز که در جُستن آنی، آنی

    مولانا

  15. 3 کاربر از پست مفید آویژه تشکرکرده اند .

    anisa (چهارشنبه 19 فروردین 94), maryam123 (چهارشنبه 19 فروردین 94), آنیتا123 (چهارشنبه 19 فروردین 94)

  16. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آبان 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-31
    نوشته ها
    537
    امتیاز
    8,891
    سطح
    63
    Points: 8,891, Level: 63
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,224

    تشکرشده 1,090 در 430 پست

    Rep Power
    85
    Array
    والا منم شرایطم تقریبا مثل شماست یکم حساسم ... ولی شما دیگه یکم زیادی حساسیت به خرج دادی حالا حتما اون لحظه کسی اومد نخواست صحبت کنه بعدشم که زنگ زد . یه پیشنهادی ام میکنم به هیچ وجه خانم مارپل نشو ... گوشی چک کنیو مغازه چک کنیو ... بیخیال این کارا شو فقط به رابطه اسیب میزنی .

    والا منم یه وقتایی همینطوری میبینم هیچ خبری از نامزدم نیست شک میکنم خیلی ام بهم علاقه داریم . اهل بیرونای الکی هم نیست . تقریبا تمام بیرون رفتناش با منه ... هر وقتم بگم بیا درجا امادست وقتی ام منو میبینه کم مونده خودشو بکشه ... ولی یکم پر جنب و جوشو شیطونه هم این اخلاقشو دوست دارم هم میترسم . بعدم فهمیده من یکم حساسم گاهی وقتا سر به سرم میذاره .. اما تجربه به خودم ثابت کرده نباید متوجه حساسیتت بشه تا از چیزی مطمئن نشدی اصلا نشون نده . بعدم من همیشه به خودم میگم من که میدونم منو خیلی دوس داره چیزی ام که کم نمیذاره پس بهتره با این فکرا خودمو اذیت نکنم و قدر لحظه هامو بدونم . این تنها چیزیه که به فکرم میرسه و خودمو اروم میکنم .

    تو که خیلی دیگه الکی حساس شدی مطمئنا چیز خاصی نبوده . والا رفتار کردنو شناختن مردا خودش یه رشته تحصیلیه الان 2 روزه بهم میگه غروب بریم بیرون با هم بعد بعد از ظهر میخوابه خوابش میبره تا شب ازونجایی ام که میخوابه بمب اتم بزنی بیدار نمیشه بیدارم که میشه میگه بیا من میگم دیگه دیر شده . حالا من صبحا ساعت 7.5 باید یرم سر کار .. اقا عشق اینه که صبح بریم با هم صبحانه بخوریم از اش حلیم و کله پاچه گرفته تا نون پنیر سبزی رفتیم خوردیم ساعت 7.5 زنگ میزنه که من دارم میام دنبالت بریم صبحانه میگم عزیزم من امروز کار دارم نمیتونم دیر برم به پزش بر میخوره که الان دو روزه ندیدمت دلم تنگ شده بهت میگم بریم بیرون نمیای ... انگار من مقصرم که خوابش میبره تا شب بعدم انتظار داره من صبح مرخصی بگیرم برم باهاش صبحانه تازه میدونه که اگه بتونم اینکارو میکنم .

    ببخشید چونم گرم شد دنیا جان خلاصه اینکه ادم نمیدونه دقیقا چی کار کنه من اوایل خیلی غصه میخوردم واسه این چیزا ولی الان میگم مردی که زنشو دوست داشته باشه دست به هر کاری نمیزنه ... اونا با ما خانوما خیلی فرق دارن شاید یه وقتایی ام شیطنت هایی بکنن اما اگه نشون بدی که ازاد گذاشتیش و بهش شک نداری و باهاش مهربونی من مطمئنم ادامه نمیده .. اصلا سعی نکن بخوای گیرش بندازی اسیرش کنی همه مردا ازین کار متنفرن ...
    همیشه لبخند بزن......
    برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید را باز گرداند....
    گاهی قوسی کوچک میتواند معماری یک سازه را عوض کند..



 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 26 بهمن 94, 19:57
  2. (توهم همه چیز دانی ) استفاده نادرست از شبکه های اجتماعی و توهم دانش
    توسط مدیرهمدردی در انجمن مهارتهای ارتباطی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 10 بهمن 94, 17:26
  3. آیا مشکل من پرتوقع بودن است؟
    توسط roze-zard در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: شنبه 29 مهر 91, 16:44
  4. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: شنبه 20 خرداد 91, 14:03

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:10 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.