به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 16 فروردین 94 [ 15:56]
    تاریخ عضویت
    1394-1-15
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    32
    سطح
    1
    Points: 32, Level: 1
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array

    ادامه دادن رابطه ای که امکان مخالفت خانواده با اون زیاده درسته یا نه؟

    21 سالمه...14 سالم که بود دوستام پسری رو که هربار بخاطرم میومد جلو پنجره رو نشونم دادن اوایل خیلی برام خنده دار بود هم حرفای دوستام راجب اینکه خیلی مغروره و خجالتیه هم دیدنش جلو پنجره. سه سال همین شکلی گذشت و بدون اینکه حرفی بزنه...همه ش فقط یه نگاه بود که کم کم منم دچارش شده بودم...عاشق نبودم فقط از اینکه میدیدم ازم خوشش میاد خوشم میومد...از یه طرف از اینکه هربار بیرون میومدم دوستام شرو میکردن به گفتن حرفای تکراری عصبانی بودم...تو این سه سال هم سر یه موضوعی پدرامون باهم اختلاف پیدا کردن...تا اینکه یکی از دوستام ازم خواست که من پیش قدم بشم و باهاش تماس بگیرم.یه ماه شمارش رو تو گوشیم نگه داشتم ولی اخرش زنگ زدم می خواستم بگم دیگه نیاد جلو پنجره ولی دست و پامو گم کردم اولین بارم بود تو همچین موقعیتی قرار می گرفتم.گفتم بهش اشتباه گرفتم در کمال ناباوری بهم گفت که اگه همونی هستی که من منتظرشم لطفا بگو ... اول فکر کردم شمارمو از قبل داشته ولی اینطور نبود اگه داشت تو اون سه سال حتما زنگ می زد.باورش کردم اما شش ماه طول کشید تا بهش علاقمند بشم و بعد از یه سال اشنایی فقط یبار همدیگرو از نزدیک دیدیم...تو اون یه سال نگرانیمون فقط اختلاف بین پدرامون بود...تا اینکه یه ماه بعد از اینکه همو دیدیم رفت...نه جلو پنجره خبری ازش بود نه وقتایی که اتفاقی تو کوچه همدیگرو میدیدیم بهم توجه میکرد...از رفتنش ناراحت بودم ولی میدونستم چون دوسم داره رفته می دونستم نمیخواد تو این رابطه اسیب ببینم...خیلیا بهم گفتن دیگه برنمیگرده ولی نمیتونستم اینو قبول کنم ...دو ماه یبار یا به مناسبتای مختلف واسش پیام میفرستادم یکم حرف میزد و بعد میرفت...تا این تابستون...بهش گفتم که خیلی صبر کردم که برگرده گفتم اگه واقعا منو میخواد حاضرم بازم صبر کنم ولی اگه نه فراموشش میکنم چیزی نگفت که نشون از برگشتنش باشه و ازش خداحافظی کردم...سه ماه پیش تویکی از سایتا اددم کرد و شرو کرد به چت کردن اوایل اهمیت ندادم تا قبل عید گفت که دوسم داره بازم برگشت الان بازم بعد از اونهمه مدت باهمیم ولی هنوز نگرانی مخالفت پدرامون خیلی اذیتمون میکنه...حالا نمیدونم چیکار کنم ایا این رابطه رو ادامه بدم تا وقتی که قصد ازدواج داشته باشیم یا نه؟

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 26 فروردین 94 [ 01:39]
    تاریخ عضویت
    1393-11-19
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    589
    سطح
    11
    Points: 589, Level: 11
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 11
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 52 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دختر خانم سنت کمه و درگیر احساسات هستی . این چه پسری بوده که سال ها توی کوچه وایساده فقط دید زده از پنجره . اگر شما رو واقعا می خاست باید محترمانه تر برخورد می کرد. من چند وقتیه یه دختر توی پایین کوچمون رو بهش علاقه دارم . اولا که قبلا یه جایی کار میکردم توی محیط کار باهاش آشنا شدم و فهمیدم هم محلیم .میدونه هم بهش علاقه دارم و میخام برم خواستگاریش تا یه چند وقت دیگه بهش گفتم. ولی اینو میخام بگم از وقتی بهش علاقه مند شدم و خونشون رو فهمیدم توی کوچمونه از یه سه راهی وسط راه مسیرمو میپیچونم از کوچه بغلی میرم میگم توی کوچه میبینمش دختره بالاخره شاید روش نشه معذب بشه برای یه سلام علیک با یه پسر غریبه .این قدر برام محترم هست . دلتو الکی بهش خوش نکن /به نظرم بیخیالش شو و بزار به عهده اون.اول باید شرایط ازدواحش رو فراهم کنه بعد از طریق خانواده اقدام کنه اگر قسمتت باشه اختلافات خانوادگی هم برطرف میشن

  3. کاربر روبرو از پست مفید Maxpayne تشکرکرده است .

    khaleghezey (یکشنبه 16 فروردین 94)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 16 فروردین 94 [ 15:56]
    تاریخ عضویت
    1394-1-15
    نوشته ها
    2
    امتیاز
    32
    سطح
    1
    Points: 32, Level: 1
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 18
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    همونطور که گفتم پدرامون تو مدتی که ایشون میومد جلو پنجره باهم اختلاف پیدا کردن و مشکلی که بینشون پیش اومد اصلا چیز عادی و پیش پا افتاده ای نبود و ایشون به همین خاطر حاضر نشد چیزی بگه...از ظرفی هم هردوی ما علاقه ای به دوستی نداشتیم و نداریم...حرفتون رو قبول دارم که سنم کمه ولی به هیچ عنوان درگیر احساسات نبودم و نیستم اگه به ایشون هم علاقمند شدم فقط به خاطر این بوده که نسبت به علاقه ش یک ذره هم شک ندارم به خودشونم گفتم...دلیل دیگه ای هم که مانع از اومدنش میشد اینه که خیلی رو این موضوع حساسه که به خاطر یه دوستی خانواده و بقیه نسبت به من بدبین شن...بازم به حرف خودتون اشاره میکنم که سن هردومون کمه و شرایط ازدواج برامون فراهم نیست و همین هم بزرگترین دلیل نیومدنشه ... ارتباط فعلی ما هم مثل ارتباط دوست دختر و دوست پسر نبوده نهایتش در حد چندتا پیام ساده باشه که اونم اکثر مواقع به خاطر کار و مشغله ی زیاد وقتش رو نداریم جز همون یبار که حودا چهارسال ازش گذشته هیچوقت باهم بیرون قرار نزاشتیم.اختلاف خانوادگی هم فک نکنم به این سادگیا برطرف بشه و من نمیخوام به خاطر این موضوع تو خانواده هردومون بحث و ناراحتی صورت بگیره... دوست عزیز از اینکه توجه کردید و خوندید خیلی ازتون ممنونم خوشحال میشم با توجه به شرایطی که گفتم بهتر راهنماییم کنید

  5. #4
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    جمعه 03 فروردین 03 [ 04:10]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,022 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام
    این رابطه هم از اون رابطه هاست که شک نکنید به
    هیچ جای خوبی ختم نمیشه و بعد از یه مدت شما میمونی با یک دل شکسته و کلی اسیبهای روحی و جسمی.

    اگر نظر ما رو میخواهی
    این رابطه رو قطع کن.

    مشخصه شما شدی بازیچه این اقا....یه روز میره یه روز میاد...یه روز ادت میکنه.....دقیقا داره
    عواطف شما رو به بازی میگیره تا شما از لحاظ عاطفی تحریک بشی...اگر یه پسر یه دختر رو برای یک عمر زندگی و مادر شدن بخواد هرگز و هرگز اینجوری جلو نمیاد.....ایشون صد در صد قصدش ازدواج نیست و شما بازیچه دستش هستی.حالا میتونی ادامه بدی و بذاری بیشتر با احساساتت بازی کنه و یا میتونی بذاریش کنار و برای زندگی سالم و درست و اصولی خودتو اماده کنی.


    ضمن اینکه این رابطه جز
    روابط پر خطر دوستی های خیابانی دختر و پسر محسوب میشه و چون همدردی با این روابط مخالفه در این زمینه هیچ مشاوره ای نمیده.
    موفق باشی
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  6. 2 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 16 فروردین 94), فرشته مهربان (یکشنبه 16 فروردین 94)

  7. #5
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام


    تالار همدردی در جهت ایجاد رابطه دوستی بین دو جنس و یا تداوم و بازسازی رابطه راهنمایی نمی دهد ، چون با این روابط دوستی مخالف هست و آسیب زا می داند ، لطفاً لینکهای زیر را بخوان .

    سطوح رابطه دختر و پسر

    دلایل عینی برای منع رابطه های دوستی دختر و پسر


    *:* پیوست تاپیک دلایل عینی برای منع رابطه های دوستی دختر و پسر >>>



    ما قصدا و عمدا چنین روابط عاشقانه ای رو تخریب می کنیم!!!!


    گفتگوی صمیمانه مدیر همدردی با دخترانش


    چرا در رابطه با جنس مخالف وابسته مي شويم يا وابسته مي كنيم




    ======================================
    قطع رابطه بصورت کامل نه پیامک نه زنگ نه دیدار و نه چت
    موفق باشید
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  8. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    فرشته مهربان (یکشنبه 16 فروردین 94)


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 آبان 94, 19:18
  2. وابستگی زیاد همسرم به خانواده
    توسط mahtab 1393 در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: دوشنبه 29 دی 93, 12:18
  3. از اینکه خیلی زیاد عاشق شوهرمم خسته شدم چون مشکلات زیادی برام ایجاد کرده
    توسط مهشید93 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: پنجشنبه 11 دی 93, 15:23
  4. خواستگاری دارم که با وجود محاسن زیادش، معایبی دارد که مرا بر سر دوراهی قرار داده
    توسط f.s.a.o در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: سه شنبه 11 تیر 92, 13:36
  5. خستگی ناشی از همدردی زیاد با خانواده ام
    توسط tasnime_elahi در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: سه شنبه 22 آذر 90, 13:23

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:35 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.