به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 9 , از مجموع 9
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 دی 94 [ 09:00]
    تاریخ عضویت
    1394-1-13
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    646
    سطح
    12
    Points: 646, Level: 12
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array

    خواستگارم به ىکباره جا زد.ن چه کنم؟

    حدود ىک ماه ونىم قبل با اىن اقا اشنا شدم .هر دو 34 ساله هستىم..با نظرخانوادم دو مرتبه قبل از خواستگارى بىرون با هم صحبت کردىم تا اگرتوافق حاصل شدخواستگارى انجام بشه.همه چىز خوب بود.واىشون پسر معقولى به نظر مىومد.طى اىندو جلسه و تماسهاى تلفنى مکرر درموردهمه چىزصحبت کردىم و به توافق رسىدىم .مشکلاتى مثل مشکل مالى داشت کمى البته که توافق شد در مورد حتى مىزان زمان عقدوو نامزدى تا رفتن سر خونه و زندگى .
    البته پدر بسىار بسىار پولدارى دارند که حتى خاضر به خواستگارى رفتن برا پسراشونم نىستند البته به گفته خودش به خاطر خساستش مبادا قولى مجبور بشه بده .
    بهرحال با توحه به تحقىقات که انحام شد و اشناهاى زىادى که به صورت اتفاقى فهمىدىم در بىن دوستان و اشناهاى هر دو طرف داشتىم و تاىىد انها و اخلاقى که از خودش دىدم جواب بله را دادم .
    اونقدر راغب بود که مدام مضطرب بود که مبادا من نه بگم .و براى راضى کردن خانوادم مىگفت هرکارى مىکنه.اونقدر که صد در صد از قصد ونىتش که مطمن شدم اومدند خواستگارى .
    خانوادش همون جلسه اول پسندىدند و بسىار هم تعرىف کردند.اىنه رو خودش شب بعدداز خواستگارى گفت و مدام نظر خانواده من را مىپرسىد.
    طى ىک هفته بقىه صحبتها هم کردىم و قرار شد بعد تعطىلات برىم برا کارهاى نامزدى
    اما ىکدفعه اخلاقش عوض شد
    مطمنم سر تحقىق نىست چون ما مشکلى نداشتىم اصلن.دوست نزدىکشم کاملن ما رو مىشناختند بطورى که طبق اطلاعاتى که بهشون داده بودتد من بش گفتم انگار دوستت فقط نمىدونه نا نهار و شام چى مىخورىم
    بهر حال اخلاقش طى سه چهار روز اخلاقش تغىىر کرد.
    بهانه گىر.سرد و نق نقو شد .
    وقتى ازش پرسىدم دفعه اول گفت به خاطر پدرمه .قول خونه داده بود الان زده زىرش و حتى مىگه عقدم نمىام
    منم گفتم مشکلى نىست نىمدم نىمد .چون طبق تحقىقى که شده بود واقعن پدرش چنىن اخلاقى داشت
    اما دو روز بعد باز نق نق کردناش شروع شد به هر بهانه اى
    اهرشم ىکشب که گلاىه کردم چرا رفتارش اىنطوره .گفت نمىتونم ادامه بدم .مشکل دارم تحت فشارم.عذر خواهى کرد و رفت .حتى مهلت حرف زدنم نداد نه تلفن جواب مىده .نه پىام .و خواهش کرد اصلن بهش پىام ندم
    ىک جوراىى شوکه ام کرد
    اون همه خواستن استرس طى سه روز بر باد رفت
    اونقدر مىخواست که تو اىن مدت چند بار هدىه خرىده بود برام با اىنکه مخالف اىن کارش بودم
    برام تابلو نوشته بود با اسمم و...
    الان واقعن موندم
    هر چى زنگ زدم و پىام هم جوابى نداد .
    الانم چون جلو همه خانواده و فامىل جواب بله داده بودىم و توافق برا انجام کارها بعد تعطىلات شده بود برام خىلى سخته
    چون خانوادم و...فهمىده بودند منم بهش علاقمندم
    تو جلسه خواستگارى هم رفتارش جورى بود که هنه فهمىدندچقدر اونم عاشفه وبه دل همه نشست
    اصلن نمىدونم چطور باىد کنار بىام

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    119
    Array
    سلام زلفا جان

    متاسفم بابت این اتفاق

    سعی کنید احساساتتون رو کنترل کنین . دیگر تماس نگیرین.

    و تلاش کنین به پذیرفتن رفتن ایشان. به بازگشت ایشان امیدوار نباشین. اگر خاستگار دیگری داشتین حتما فکر کنین.

    دنبال پاسخ برای چرایی رفتن ایشان نباشین.

    به هرحال این رفتار که انقدر نظرشان مثبت بود یکهو انقدر تغییر میکند خ رفتار منطقی ای نیست و امکان تکرارش هم هست . معمولا این نوع رفتارها از انسانهایی سر می زند که مدیریت در احساس و مهارت کافی در تصمیم گیری ندارند. من اگر بودم با تمام احساسی که داشتم شانس دوباره ای نمیدادم ( در صورت بازگشت. چون نیاز دارم که بتوانم اطمینان کنم ( تا حد متعارف)) من نمی دانم ایشان در چه شرایطی هستند و امیدوارم زودتر مشکلاتشان با خانواده شان برطرف شود. اما من مسول احساس خودم هستم و دوست ندارم اسیب ببیند

    به هر حال دوران خاستگاری و نامزدی برای شناخت هست . همه این اتفاقها در حقیقت شناخت شما را از ایشان بیشتر میکند.
    میدونم عبور از این روزها راحت نیست و احساس شکستگی داری اما مراقب خودت باش.
    گاهی باید پذیرفت. و با توجه نکردن به قضاوت این و ان و توقف فکر به خودت کمک کنی.


    امیدوارم انچه به صلاح هست برای شما رخ دهد

    نیایش به قصد این نیست که خدا را به برآوردن آرزوهایمان وادارد، بلکه برای آن است که اشتیاق به خدا را در ما برافروزد و ما را به سوی خدا فرا ببرد. دیونوسیوس مجعول می گوید:
    "کسی که در قایقی نشسته و طنابی را که از صخره ای به طرفش پرت شده می گیرد و می کشد، صخره را به طرف خود نمی کشد، بلکه خودش و قایق را به صخره نزدیک تر می کند".
    فریدریش هایلر، نیایش، ص 331

    ویرایش توسط مهرااد : پنجشنبه 13 فروردین 94 در ساعت 22:18

  3. 4 کاربر از پست مفید مهرااد تشکرکرده اند .

    میشل (پنجشنبه 13 فروردین 94), اقای نجار (پنجشنبه 13 فروردین 94), اثر راشومون (شنبه 15 فروردین 94), بارن (پنجشنبه 13 فروردین 94)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 دی 94 [ 09:00]
    تاریخ عضویت
    1394-1-13
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    646
    سطح
    12
    Points: 646, Level: 12
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    خودم هم دىگه تماىلى به زندگى ندارم چون تو اىن چند روز مدام فکر کردم اگر در زندگى ىکدفعه بزنه زىر همه چىز اون وقت چى.
    از ادم تحصىل کرده اى که به ادعاى دوستانش و اشناهاش بسىار مهربان و صبور هست اىن رفتار خىلى تعجب اور بودو براى دختر حساسى مثل من ندانستن اىن چراىى کلافه کننده..چون عشق اون اونقدر زىاد بود که از من خواستن تا حواب صدرصد اوکى را نگرفتم نىان.چون بقول خودشون حوصله صبر کردن برا جواب دادن رو نداشتن .و خواستند همه تحقىقات انجام بشه و فکرامو کنم جواب بدم بعد با پدر مادرش بىاد اما ىک دفعه مىره .بدون هىچ دلىلى .فقط ىک حرف ىقه خودتو نچسب مشکل از منه..در,شان شما نىست که سوالى بپرسىد همىن..
    الانم هم کلافه ام چرا تا دو رور بهش زنگ زدم و پىام دادم و اىشون جواب نداد حس بدى به خودم دارم
    هم نداستن علت کلافه ام کرده

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    119
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط زلفا نمایش پست ها
    خودم هم دىگه تماىلى به زندگى ندارم چون تو اىن چند روز مدام فکر کردم اگر در زندگى ىکدفعه بزنه زىر همه چىز اون وقت چى.
    از ادم تحصىل کرده اى که به ادعاى دوستانش و اشناهاش بسىار مهربان و صبور هست اىن رفتار خىلى تعجب اور بودو براى دختر حساسى مثل من ندانستن اىن چراىى کلافه کننده..چون عشق اون اونقدر زىاد بود که از من خواستن تا حواب صدرصد اوکى را نگرفتم نىان.چون بقول خودشون حوصله صبر کردن برا جواب دادن رو نداشتن .و خواستند همه تحقىقات انجام بشه و فکرامو کنم جواب بدم بعد با پدر مادرش بىاد اما ىک دفعه مىره .بدون هىچ دلىلى .فقط ىک حرف ىقه خودتو نچسب مشکل از منه..در,شان شما نىست که سوالى بپرسىد همىن..
    الانم هم کلافه ام چرا تا دو رور بهش زنگ زدم و پىام دادم و اىشون جواب نداد حس بدى به خودم دارم
    هم نداستن علت کلافه ام کرده

    زلفا جان این که خ عجله دارند برای جواب به نظر من پوین مثبتی نیست. دوست داشتن و پسندیدن یک مساله هست اما رفتارهای منطقی هم یک مساله مهم. من از ادمی که در عاشق شدنش رفتارهای بی منطقی داره انتظار کلا منطقی برخورد نکردن ندارم.

    شناختی که من از ادمهای احساسی دارم این است که هم عاشق شدنشان عمیق است هم تنفرشان هم مهربانیشان هم نگرانیهایشان هم ..

    این نظر شخصیه منه من وقتی یک نفر بهم ابراز علاقه میکنه از نوع بالاتر از حد متوسط خ احساساتی نمی شوم. سعی میکنم در این نوع رفتارها دنبال نگرشهایی باشم که این نوع تفکر و رفتار را برای ایشان به ارمغان میاره. در این وسط دو دستی به معیارهایم می چسبم تا در اینده خود را بخاطر رها کردنشان ملامت نکنم. چون بکرات در اطراف شاهد بودم ابراز احساسات اولیه و مهربانیهای وصف ناپدیر و بعد از مدتی سردشدنهای ازار دهنده. کلا تعدادی از اقایون در فرایند عاشق شدنشان تغییر شخصیت میدهند ( مثل البته تعدادی خانومها :) )

    بنظر من دختر ها خ سرمایه گذاری احساسی میکنند برای همین خ ضربه م یخورند وگرنه ایشان هم خ خلاف قانون عمل نکردند دوران شناخت بود به هر دلیلی که برای خوشان ق قبوله دیدند مناسب هم نیستید و بهم زدن. شماهم اینگونه فکر کنید. ارزش خودت را زیر سوال نبر. این قضیه ارتباط مستقیمی با شما ندارد.

    بابت زنگ زدن هم دیگر خودت را ملامت نکن. خط پنجم شما را متوجه نشدم. دوست من در هر روز شما می توانید 3 پست ارسال کنید

    نیایش به قصد این نیست که خدا را به برآوردن آرزوهایمان وادارد، بلکه برای آن است که اشتیاق به خدا را در ما برافروزد و ما را به سوی خدا فرا ببرد. دیونوسیوس مجعول می گوید:
    "کسی که در قایقی نشسته و طنابی را که از صخره ای به طرفش پرت شده می گیرد و می کشد، صخره را به طرف خود نمی کشد، بلکه خودش و قایق را به صخره نزدیک تر می کند".
    فریدریش هایلر، نیایش، ص 331


  6. 3 کاربر از پست مفید مهرااد تشکرکرده اند .

    میشل (پنجشنبه 13 فروردین 94), اقای نجار (جمعه 14 فروردین 94), اثر راشومون (شنبه 15 فروردین 94)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 دی 94 [ 09:00]
    تاریخ عضویت
    1394-1-13
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    646
    سطح
    12
    Points: 646, Level: 12
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    منظورم اىن بود اىشان مدام عنوان مبکردند که تنها نظر خودم مهم نىست زمانى که خانواده هم به جمع بندى و تصمىم نهاىى رسبدند من بگم تا اىشون بىاند.چون قبل ىکبار دىده بودند اىشون رو..البته اىشون ىک دفعه هم عاشف نشداولش خىلى منطقى برخورد کزد..و تا تحقىقاتش کامل نشد و سر مساىل مهم به اتفاف نظر نرسىدىم ابراز عشق نکردند.اما بعد از اون واقعن تماىل شدىدشون رو نسون دادند هم از طرف خودسون هم خانوادشون.و مدام نگران بودند نکنند من ىا خانوادم مخالفت کنىم.خودم همه بهرحال طى دوره اولىه شناخت هر احتمالى براى نشدن رو با اىشون مطرح کردم..از مخالفت خانواده تا حتى جواب منفى ازماىش خون .و اىشون حتى در اىن مورد گفتند انتخابشون کردند و اگر براى من مهم نباشه براى اىشون اصلن مهم نىست..اما به ىکباره جا زدند ...
    خودم هم احساس شدىدى ندارم اما شاىد فقط مىخوام اروم بشم .و ىا حس بد جواب دىگران رو دادن.چون هنوز به خانواده هم نگفتم که اىن اتفاق افتاده

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سلام دوست عزیز

    منم خیلی متاسف شدم بابت اتفاقی که افتاده.من نتونستم همه نوشته هاتون رو(به علت نوع فونتتون )متوجه بشم.

    در هر حال این رفتاری که از ایشون سر زده میتونه یه زنگ خطر بزرگ باشه.خدا رو شکر کنین که توی مراحل اولیه همچین رفتاری از ایشون سر زد.

    تصور کنین تمام مراحل انجام شده بود و در آخرین لحظات ایشون همچین رفتاری رو نشون می دادن.یا مثلا بعد از عقد اینطور سرد میشدن.

    به نظر من دنبال چرایی رفتار ایشون نباشین.این رفتار میتونه به خاطر شرایط پیچیده شخصیتی و خانوادگی ایشون باشه که کوچکترین ربطی به شما و شرایط شما نداره.

    شما این وسط هیچ تقصیری نداشتین.پس خودتون رو آزار ندین.

  9. کاربر روبرو از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده است .

    بارن (جمعه 14 فروردین 94)

  10. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 دی 94 [ 09:00]
    تاریخ عضویت
    1394-1-13
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    646
    سطح
    12
    Points: 646, Level: 12
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان
    مهرااد و انیتای عزیز ممنونم از توجهتون
    خودمم میدونم این عکس العمل میتونه زایده مشکلات شخصیتی و خانوادگی ایشون باشه
    اما چیزی که نمیتونم باهاش کنار بیام رفتارشون هست که به نظرم بسیار توهین امیز بود
    ایشون اگر یه خواستگار معمولی بودند مثل بقیه که اومده بودند و این مدت هم در حال سبک و سنگین کردن شرایط هر دو طرف بودند و الانم به هر دلیلی پیشمون شده بودند مهم نبود
    اما اینکه ایشون اومدند دو هفته ای به تحقیقاتشون پرداختند شندیدن نطرات هر دو طرف و بعد جواب مثبت خودشون رو اعلام کردند و تحقیقاتشون تقریبن بعد ها اتفاقی از اشناها و دوستان ما انجام شده بود بعد ادعای دوست داشتن کردند و اصرار شدید به اینکه من حتمن جواب مثبت خانواده ام را بگیرم هر طور شده و قول و قرارهای فراوان و برنامه ریزی برای اینده و امدن خواستگاری نهایی و بعد بدون هیچ توضیحی بزارن برن و حتی شماره خودشون رو خاموش کنند توهین بزرگیه
    من خاطرم هست حتی یک زمانی پرسیدند نظر پدرم چی هست گفتم پدرم ادم ساکتی هست و عمومن حرف نمیزن تا چیزی به مرحله عمل نرسه چیزی هنوز نگفتند اینقدر به ایشون برخورد که من چرا نظر پدرم رو هنوز نگرفتم و عنوان کردند زمانی مجدد برای خواستگاری نهایی میان که پدرم همه تحقیقاتش را کرده باشه و از جواب مثبت مطمن باشه .
    منم به همین منظور موضوع را با پدرم در میون گزاشتم و خواستم کاری اگر میخواد انجام بده و روز خواستگاری بالاخره خوهرام دامادمون و داداش و زن داداش و عموی بزرگ و دایی بزرگ بودند . همه میدونستند کار تموم شده است . حرف زدن خودش و خانواده اش هم مبنی بر قول قرار برای کارهای تکمیلی بود مثل ازمایش خون و...
    تا دو سه روز بعدهم مدام نظر فامیل منو میپرسید و...و عنوان میکرد خانواده اش در تداک بقیه کارها هستند .
    اما یکدفعه کلن عوض شدند و طی سه چهار روز بهانه گیری عنوان کردند که نظرشون عوض شده و دیگه نمیخوان ازدواج کنند . وحتی اجازه صبحت هم ندادند . و رفتند ...

  11. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 آذر 94 [ 22:17]
    تاریخ عضویت
    1394-2-29
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    535
    سطح
    10
    Points: 535, Level: 10
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 15
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من هم یه خواستگار داشتم از شروع خواستگاری مدام میگفت بله رو از شما بگیرم من هم مدام میگفتم هر چی قسمت باشه خانواده خوب خودش هم شرایط منو 60 درصد داشت بعد دو ماه حرف مهریه شد ما گفتیم 114 سکه و هر چی در زندگی مشترک به دست اومد نصف که اون آقا شرط رو قبول نکردن من هم برای اینکه نشون بدم درگیر حاشیه نیستم قبول کردم اما مادرشون با لحن بدی گفتن که مهریه زیاده به مادرم تلفنی اون اقدام زنگ نزد تا فرداش که گفت باشه قبول و من خوشبختت میکنم و ....اما چند روزه باز زنگ نزده!!حالا خودشون که اومدن خواستگاری تا رسیدن خونه زنگ زدن از ما جواب خواستن ولی الان ما رو گذاشتن تو برزخ باز خدا خیر بده اونی که زود میگه نه! من درکش میکنم شما هم سخت نگیر این آدم بر میگرده ولی باز هم میره خودت رو بی ارزش نکن راجع به مشکل من هم دوستان کمک

  12. #9
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,022 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    دوستان عزيز تاپيك قديميه....و از ارسال اخرين پست دو هفته بيشتر ميگذره....بالا نياريد تاپيك رو لطفا
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.



 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:06 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.