سلام خدمت همه کاربران گرامی
ضمن تبریک سال نو می خواستم ازتون کمک بگیرم چون شرایط بسیار سخت و طاقت فرسایی دارم. ممنونم از اینکه وقتتون رو در اختیارم میذارید
من دختری 29 ساله و فوق لیسانس روانشناسی هستم. از تیر ماه با یک پسر 30 ساله آشنا شدم. بعد از یک سال و نیم که نتونسته بودم عاشق کسی بشم به شدت شیفته این آقا شدم و بهش اعتماد کردم. ایشون هم ادعا میکرد که خیلی به من علاقمند شده طوریکه بعد از دو هفته که از آشنایی گذشت من رو در عمل انجام شده قرار داد و به خانوادش نشون داد. اونا هم منو پسندیدن و همه چیز ظاهرا به خوبی و با سرعت شک برانگیزی پیش می رفت! اینم بگم که این پسر گذشته بسیار شلوغی داشته و برای من ریز زندگی و روابطشو گفت. چیزهایی رو برام تعریف کرد که مادر خودشم نمی دونست. خلاصه اینکه منو فریب نداد و من از صداقتش خوشم اومد. برام خیلی مهم نبود گذشته می گفتم مهم حال و آینده هست. چون خودش می گفت از این مدل زندگی کردن خسته شده و دوست داره دیگه ازدواج کنه و ... و اینکه صادق بود من اعتماد زیادی بهش داشتم. تا اینکه سر و کله یکی از دخترایی که قبلا باهاش دوست بود پیدا شد و از اونجا بود که زندگی و آرامش من زیر و رو شد. اوایل می گفت اون دختر دیوونس و بهش محل نده و جوابشو نده خودش خسته میشه (برام توی واتساپ پیام گذاشته بود که دست از سر اون آقا بردارم) اما بعد از یک مدت دوست پسرم حقیقت ماجرا رو بهم گفت که اون بلایی سر اون دختر آورده و الان نمی تونه دلشو بشکنه و همینجوری رهاش کنه. با این حال مطمئن هم نیست کار خودش باشه چون بعد از دوستیشون اون با چند نفر دیگه هم بوده دوباره اومده سراغ دوست پسر من. خلاصه اینکه من واقعا دارم عذاب می کشم که می بینم اینا هنوز رابطشون رو حفظ کردن. هر چقدر به دوستم میگم ادامه این وضعیت چه سودی برای اون و یا تو داره جوابی نمیده و فقط میگه تو نگران نباش تو دچار توهمی تو زن منی و از این حرفهای بی پایه. من حتی مجبور شدم برای روشن شدن حقیقت ماجرا به مادرش زنگ بزنم. ایشون هم اظهار بی اطلاعی کرد فقط گفت که قبلا با یک همچین شخصی دوست بوده ولی من از رفتاراش خوشم نمیومده و باهاش سر اون دختر بحث داشتم.
من حتی از زندگیش رفتم بیرون و تا چند روز جواب تماسهاشو ندادم . ولی گفت این همه سختی نکشیده که من راحت دورش خط بکشم و نمیذاره. گفتم یا پای کاری که کردی وایسا و با اون دختر ازدواج کن یا پول بده به هر حال مشکلشو حل کنه اما اون راضی به هیچکدوم از این کارها نیست. متاسفانه مادرش از قضیه کامل خبر نداشت و من نتونستم اطلاعات زیادی به دست بیارم. حالا این پسر نمی دونه یا شایدم نمی خواد بدونه که باید با دوست سابقش چیکار کنه. اگه شما جای من بودین چه تصمیمی می گرفتین؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)