به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 17
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 22 مرداد 96 [ 18:44]
    تاریخ عضویت
    1393-11-22
    نوشته ها
    59
    امتیاز
    2,806
    سطح
    32
    Points: 2,806, Level: 32
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 86 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array

    Tavajoh انار در مسیر دادگاه......

    به نام خدا

    دوستانی که در جریان تاپیک من هستن.........
    من 27 سالمه و همسرم 30 سالشه

    من و شوهرم یازده ماهه پیش عقد کردیم........تو خواستگاری شوهرم اصرار زیادی داشت و خانوادش با وجود اینکه مخالف بودن و من نمیدونستم اونا مخالفن در تمام مراحل شرکت کردن و چیزی نگفتن........ازدواج ما سنتی بود.
    سه چهارماه اول بخاطر اختلاف فرهنگی و ذروغهای همسرم تو خواستگاری دعواهای زیادی داشتیم اما بعدش که ارتباطم با خانوادشون قطع شد ، اوضاع ارتباطیمون کم کمک بهتر شد و نهایتا چهارماه پیش خیلی خوب شدیم........
    اواخر دی ماه از همسرم خواستم تکلیف زندگیمون رو روشن کنه و اونم رفت خونشون دعوا کرد و گفت زنم رو میخوام و این کارا رو نکنید(خانوادش طبل رسوایی دستشون گرفته بودن و ابروی ما رو میبردن)

    خانوادش فردای دعوای پسرشون اومدن خونمون و گفتن ما تو رو نمیخوایم و خونه بابات باش.......و اگر نه پسر ما مال خودتون.
    خانوادم عصبانی شدن و گفتن دیگه حق نداری بهش زنگ بزنی،نظر مشاور هر دومونم این بود که تماس از سمت من نباشه،چون صحبت های خانوادش بسیار ناخوشایند بود......بعد از بیست روز با همسرم هیچ ارتباطی نداشتم و ایشون تماس نگرفت.
    بعدش من باهاشون تماس گرفتم و ایشون گفتن با این وضع بهتره توافقی جدا بشیم....دلیلشون هم این بود که:ما همش دعوا داشتیم.....مشکل خانواده هم باعث میشه این دعواها تشدید بشه....در ضمن تو ناز نازی هستی و من میترسم نتونی زندگیمون رو اداره کنی..... حالا هم حاضرم هر کاری کنم تا خانوادم راضی بشن.......اما اگه راضی نشدن بریم توافقی جدا بشیم.

    من دو هفته مدام با شوهرم تماس داشتم و حتی پدرشون رو به اصرار من بردن مشاوره تا ایشون راضشون کنن،ولی موفق نشدیم...........در انتهای اون دو سه هفته تو یه قرار عاشقانه تصمیم گرفت ما با هم ارتباطی نداشته باشیم تا بلاخره خانوادش راضی بشن،چون ازشون میترسید.....بعدش پدر من به یکی جریان رو گفتن و ایشون اصرار کردن واسطه بشن واسه حل مشکل....بعد که اون واسطه رفت شوهرم جواب من رو نداد و نهایتا بهم گفت شما ابروی ما رو بردین و همه چی تمومه و بهتره طلاق بگیریم..........

    خلاصه اینکه الان سه ماهه از اخرین صحبتهام با همسرم میگذره و هیچ خبری ازش نشد تا اینکه دیدم داره کار دومش رو جمع میکنه..........فک کنم خونش رو هم فروخته...........خلاصه خودش رو برا دادن مهریه اماده کرده........داداشم بهش زنگ زد و تکلیف رو خواست،ایشون هم گفتن به خانمم گفتم بهتره جدا بشیم و دیگر هیچ.........
    من 6ام اظهارنامه نفقه دادم در خونشون........4 روز پیش دستش رسید و هیچ جوابی نداد،تماس هم نگرفت.......
    رفتم پیش وکیل که وکالتم رو کنه،تا فهمید شوهرم کیه،گفت امکان نداره اینجوری باشه...........خیلی آدم خوبیه........مشکل شما در حدی نیس که طلاق بشه.........من باهاش صحبت میکنم سازش کنید....و اگر نه روی یه مبلغی توافقی جدا بشید.........
    از وکیله هنوز خبری نشده.........

    شنبه میخوام برم مهریه رو هم اجرا بذارم............تا تکلیفم مشخص بشه.........

    دوس ندارم به زور برم سر زندگیم.........از این طرفم دارم دیوونه میشم که اقا دلش خواسته طلاقم بده،منم مفت و مجانی بدبخت بشم.........
    میخوام شمادوستای گلم کمکم کنید برگردم ولی اون بیاد دنبالم..........تو دادگاه چطور برخورد کنم؟

    چطوری صحبت کنم؟
    چطوری با خودم و سرنوشتم کنار بیام؟

    چطوری همسرم رو ببخشم؟
    چطوری با لطمه ای که بهم زده کنار بیام؟


    دوستان نیاین سک سک کنید و برید..........خواهشا نظر بدید.......ممنونم.

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 فروردین 97 [ 15:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-17
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    8,056
    سطح
    60
    Points: 8,056, Level: 60
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 832 در 244 پست

    Rep Power
    72
    Array
    دلیل مخالفت خانوادش چی بوده؟؟

    شما چه قد تلاش کردین که در دل خانوادش جابگیرین؟؟

    ایا پیش شوهرت بدگویی خانوادشو کردی؟؟طوری که مجبور بشه بین شما و خانوادش یکی رو انتخاب کنه؟؟

    من میگم فعلا مهریتو اجرا نزار بزار وکیلت باهاش صحبت کنه و حرفاشو بشنوه بعدش تصمیم بگیر..

  3. 2 کاربر از پست مفید SOGAND. تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 15 فروردین 94), اقای نجار (چهارشنبه 12 فروردین 94)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 تیر 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1393-8-30
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    10,896
    سطح
    69
    Points: 10,896, Level: 69
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 354
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,179

    تشکرشده 383 در 100 پست

    Rep Power
    42
    Array
    سلام
    من تجربه ای در این زمینه ندارم و فقط برای همدردی اومدم، امیدوارم هرچیزی که به صلاحتونه براتون اتفاق بیافته.
    ولی وقتی منطقی به قضیه نگاه میکنم میبینم دوره نامزدی برای همینه دیگه اگر یکی از طرفین دید نمیشه ،بتونه کنسل کنه .شما هم که ازدواجتون سنتی بوده پس از قبل شناختی نداشتید . همونطور که گفتم من تجربه ای ندارم و نمیدونم از نظر احساسی چه اتفاقاتی میافته ولی بد نیست اینطوری هم به مشکل نگاه کنید.

  5. 2 کاربر از پست مفید اقای نجار تشکرکرده اند .

    parsa1400 (شنبه 15 فروردین 94), خیال تو (چهارشنبه 12 فروردین 94)

  6. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 11:12]
    تاریخ عضویت
    1393-1-26
    نوشته ها
    183
    امتیاز
    7,915
    سطح
    59
    Points: 7,915, Level: 59
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    487

    تشکرشده 433 در 149 پست

    Rep Power
    34
    Array
    همسرت مشخصه که درگیر اختلافات خانوادگیه و استقلال فکری نداره
    برای آخرین بار باهاش صحبت کن و بگو که تکلیفت رو مشخص کنه
    به هیچ وجه ( چه ادامه بدی یا طلاق) از حق و حقوقت نگذر.
    الان دوران عقده و بهترین زمان برای شناخت ( گرچه بهتر بود این موضوعات قبل عقد مطرح و حل میشد و باز خدارو شکر فعلا ازدواج نکردین ) . از شانس اولتون برای شناخت همدیگه ( قبل عقد) خوب استفاده نکردین حداقل از شانس دومتون (دوران عقد) نهایت استفاده رو بکنین و نذارین قربانی بی منطقی و افکار غلط خانواده همسر و عدم استقلال فکری همسرتون و ... شما باشین.
    وابستگی و دلتنگی رو بذار کنار ...( من خودم یه دخترم و میدونم دلتنگی و وابستگی یعنی چی ؟ قشنگ مانع از گرفتن یه تصمیم خوب و موثر میشه)
    با همسرت با جدیت تمام صحبت کن و اتمام حجت!
    اختلافات فرهنگی و فکری و ... رو درنظر بگیر... ( طرز فکر کردنشون مثلا این که شما باید برای بیرون رفتن از خانواده همسر اجازه بگیری و یا بری کارای خونشون رو انجام بدی خیلی برات مشکل ساز میشه مخصوصا این که همسرت هم هیچ عکس العملی نشون میده - پس نقش همسرت این وسط چیه ؟ ایشون چطور همسری میخان برتون باشن ؟ ارزش و منطلت شما و خانوادتون خیلی بیشتر ازین هاست پس عزت نفس خود و خانوادتون رو حفظ کنید و اصلا حالت اصرار گونه و .. رو جهت درست کردن شرایط نداشته باشن که صد در صد نتیجه منفی میده. ) .
    این که همسرت به وعده و وعیدهاش پایبند نیست ... در زندگی مشترک نکته مهمی هست و قابل تامل!
    ..
    بهتره خوب فکر کنی و وابستگی رو کم کنی و یه تصمیم عاقلانه و خوب بگیری...
    خانواده نقش مهمی در ازدواج خوب رو دارن ...
    فکر نکنم شروع یه زندگی با یک همسری که سابقه دروغ گفتن داره و هنوز نمیتونه نقش یک شوهر مستقل از جنبه فکری ایفا کنه و مدام خانواده همسر دخالت های بیجا خواهند داشت به صلاح باشه ... مگر این که سعی کنن خلاف این موارد رو اجرا کنن ... و آیا ممکنه این مورد اتفاق بیفته ؟

    موفق باشی خواهرم.

  7. 2 کاربر از پست مفید خیال تو تشکرکرده اند .

    اقای نجار (چهارشنبه 12 فروردین 94), بارن (چهارشنبه 12 فروردین 94)

  8. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 22 مرداد 96 [ 18:44]
    تاریخ عضویت
    1393-11-22
    نوشته ها
    59
    امتیاز
    2,806
    سطح
    32
    Points: 2,806, Level: 32
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 86 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    sogand عزیزم.............شاید بهتره یه سری به تاپیک قبلیم بزنید،اونجا کامل توضیح دارم.............

    آقای نجار ممنون از همدردیتون.........میدونم که با شناختی که از همسرم پیدا کردم،واقعا من براش ایده آلم...البته ضعف هایی هم دارم ولی همه ضعف دارن....ایشون هم بخاطر بعضی از خصوصیاتشون ایده آلن ولی مشکل اینه که منم دلم میخواد همه چی رو تموم کنم بخاطر ضعف هایی که دارن........اما مدام میگم مشکلات بعد از طلاق و احتمال برخورد با یک انسان دیگه با ضعف های شاید بیشتر خیلی بدتره.... از طرفی دیگه واقعا نمیشه به شرایط قبل عقدم برگردم.........خواستگارام دیگه نمیان.......برداشت طلاق تو شهر کوچک ما...........شخصیت اجتماعی مظلوم نمای شوهرم..........وبدتر از همه تجربه ی تنها نبودنم که باز باید تنها بشم........ پس نمیشه به همین راحتی بدون دلیل خیلی جدی من یا اون بیخیال عفدمون بشیم و کنسل کنیم.......این یه دوستی ساده نیس که کنسل بشه.........شاید یه دختر با ده تا پسر دوست بشه و کنسل کنه و تاثیری تو ازدواجش نذاره..............اما یه دختر مثل من که با هیچ فردی هم تا حالا دوست نشدم ، حتی همین یکبار طلاق هم میتونه در ازدواج بعدیم تاثیر تعیین کننده ای داشته باشه..........و به شدت شانسم رو کاهش بده........مگر به یاری خدا.

    خیال تو عزیز
    من جرات صحبت کردن با اون و شنیدن دوباره ی نمیخوامت رو ندارم.........متاسفانه حرفات واقعا درسته و من قربانی شدم...........اگرم از حقم نگذرم شوهر خسیسم طلاقم نمیده و تا چندین ماه و حتی چندین سال درگیری خواهم داشت و شانس ازدواج بعدیم رو که همین الانم تو شهر ما پایینه از دست میدم.........از اون طرفم واقعا سخته من تنبیه بشم در حالی که اون هیچ تاوانی بخاطر رفتارهای خودش و خانوادش و دروغهاش نده.........حتی زحمت تغییرم نده.........
    راستش وابسته نیستم..........فقط شکست رو نمیتونم بپذیرم..........

    و چیزی که ازارم میده اینه که من میتونستم بهترین زن براش باشم و اون بهترین همسر.........اگه فقط یه ذره اراده داشت و مثل خواستگاریش شدید دوسم داشت............

    دلم مخواد بره پیش مشاوره درمان کنه و زندگی کنم...............اما نمیدونم بدون اینکه اونم بخواد چطوری؟!!!

  9. 3 کاربر از پست مفید anargol تشکرکرده اند .

    parsa1400 (شنبه 15 فروردین 94), اقای نجار (چهارشنبه 12 فروردین 94), بارن (چهارشنبه 12 فروردین 94)

  10. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام خانومی

    شما بهتره در وهله اول وکیلت رو عوض کنی چون وکیلی که ذهنیت خوبی از طرفل مقابل موکلش داشته باشه قطعا با جدیت نمیتونه پیش بره...

    از یک وکیل همچین قضاوتی واقعا بعیده...مگر ایشون زن همسر شما بوده ! که نشسته کنار حوض و .....

    اگر واقعا خودت تصمیمت رو گرفتی و قاطع هستی همونطور که دوستان گفتن به هیچ عنوان از حقت نگذر....

    فقط یادت باشه این کار به صبوری نیاز داره.....باید خیلیییییییی صبور باشی.....

    چند نکته یادت باشه

    1.شما به هیج عنوان تحت هیچ شرایطی هیچ جا حرف از طلاق نمیزنی...هیچ کجا.فقط کافیه تو دادگاه قاضی حس کنه که شما مایل به طلاقی ...اون موقع کلاهت پس معرکه است.

    2.اگر ایشون میخواد طلاق بده خیلی به نفع شماست و باید بابت این موضوع خوشحال باشی.این یعنی حاضره همه حق و حقوقت رو بده.دست خودش هم نیست.باید بده.

    3.تو دادگاه عنوان کن که همسرم و زندگیم رو دوست دارم (یک درصد راه برای برگشت بذار) و ایشونه که طلاق خواسته و به فلان دلیل و فلان دلیل شرایط برای ادامه زندگیمون جور نیست.

    4.وکلیت رو حتما عوض کن به همون دلیلی که برات نوشتم.

    5.الان اصلا لازم نیست بشینی به یکسال دیگه ات فکر کنی....چون فقط باعث برگشتت به عقب و مانع ار زرفتنت به جلو میشه.

    6.به هر حال در یک زندگی که به جدایی ختم میشه طرفین سهم خودشون رو دارن پس شما هم بی تقصیر نبودی و سعی نکن از خودت یک قربانی بسازی.

    7.شما فکر میکنی اینجوری بدبخت میشی یا با اون شرایطی که تعریف کردی بری سر خونه و زندگیت بدبخت میشی؟کدومش ؟!

    8.فرستادن دادخواست نفقه کاری بسیار بسیار غلط بوده و اگر امکانش هست جلوش رو بگیر.چون اگر یک روز این اقا از دادن طلاق ممانعت کرد و 6 ماه هم به به شما نفقه نداد میتونی طلاقت رو بگیری.(نمیدونم کی شما رو اینجوری راهنمایی کرده؟)

    9.من ابدا صلاح نمیبینم شما بری دادگاه واسه مهریه و نفقه و .....

    مگه نمیگی خودش طلاق خواسته؟پس چرا شما بدو بدو رفتی نفقه اجرا گذاشتی و حالا هم مهریه ؟

    بذار خودش اقدام کنه.به وکیلت، به وکیلش به دادگاه به همه بگو من طلاق نمیخوام و نمیخواستم .ایشون خودش میخواد و باید طبق قانون همه حق و حقوقم رو بده

    دادگاه وقتی میبینه مردی درخواست طلاق داده خودش دیدش به مرد منفی میشه و مجبورش میکنن حق و حقوق رو بده...

    پس هوشیار باش و با دقت برو جلو.

    درسسته که حرفهای من ممکنه جنبه قانونی داشته باشه اما وارد نشدن شما به دادگاه خیلی میتونه مفید باشه..غیر از بحث حقوقیش اگر فردا روزی به هر دلیلی دوباره این زندگی جور شد میتونی بگی من شروع کننده دادگاه و دادگاه بازی نبودم.

    پس درایت کن..اروم باش و صد البته صبور باشه.بازم میگم دادگاه خسته کنندست سخته روند فرسایشی روح و جسم و روان رو داره اما شما باید صبور باشی....انقدر هول مهریه اجرا گذاشتن رو نداشته باش...دیر نمیشه....حق شما محفوظه

    عاقل باش و احساسی تصمیم نگیر
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.

    ویرایش توسط maryam123 : چهارشنبه 12 فروردین 94 در ساعت 16:09

  11. 6 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 15 فروردین 94), mercedes62 (شنبه 15 فروردین 94), parsa1400 (شنبه 15 فروردین 94), اقای نجار (چهارشنبه 12 فروردین 94), امیر مسعود (جمعه 14 فروردین 94), بارن (چهارشنبه 12 فروردین 94)

  12. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 22 مرداد 96 [ 18:44]
    تاریخ عضویت
    1393-11-22
    نوشته ها
    59
    امتیاز
    2,806
    سطح
    32
    Points: 2,806, Level: 32
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 86 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مریم جونم ممنونم

    1-مریم جون من طلاق نمی خوام ......... مگر اینکه چاره نباشه.........پس پیش قاضی هم میگم که نمیخوام.............

    2- ایشون نمیخوان طلاق بدن.........ایشون میخوان ولم کنن خودم برم طلاق بدم.............نمیخوان مهریه بدن..........

    3-وکیلم رو عوض کردم...........

    4-من مقصر بودم قطعا ولی سهمم خیلی کمه...............

    5-راستش رو بگم..............با شرایطی که شوهرم داره...........مهربونی و اینکه بددهن نبوده بر خلاف مامانشون و مشکلات دیگه که من تو همدردی خوندم و اون نداشته............و فقط چهار مورد نگرانم میکنه که دخالت خانوادشو ترسو بودنش هست که اگه دادگاه ازشون تعهد بگیره دخالت نکنن و ارتباط کمم با خانوادش مسایل حل میشه...........از طرفی غلق خانوادش دستم اومده و بعد از مدتی شاید بتونم باهاشون تعامل سازنده داشته باشم...........البته اینا حدسه.............میمونه مشکل خساست شوهرم و کینه ای بودنش که اگه بتونم باهاش کنار بیام حله،یعنی میتونم؟

    6-دادخواست نفقه ندادم که.........اظهارنامه دادم.........اون 6 ماه از وقتی شروع میشه که اظهارنامه بره دم خونشون واگر نه 4 سالم بشینم بی فایده هست........جنبه قانونی نداره.........

    7-نه ایشون طلاق نخواسته.........به من گفته بریم طلاق بگیریم...........حاضر نیس ادامه بده.............اما دادگاه هم نمیره.............من برا اینکه تکلیفم روشن شه باید مهرم رو اجرا بذارم....... دادگاه بهش میگه :1- طلاق 2- زندگی.........کدوم؟ ایشون چون نمیخواد مهریه بده میگه : زندگی........اما احتمالا من رو تهدید به زندانی کردن تو خونه کنه......یا بره و روزا نیاد خونه.....اونوخت من چیکا کنم؟قبول کنم برم سر زندگیم یا نه؟

    من واقعا فقط میخوام تعیین تکلیف شم.............مهریه اولویت بعدیمه............مهم رها شدن از سرگردونیه...........

  13. کاربر روبرو از پست مفید anargol تشکرکرده است .

    بارن (چهارشنبه 12 فروردین 94)

  14. #8
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    انار گل جان

    زندگی شوخی نیست...وقتی پاتو میذاری تو دادگاه باید قید زندگیتو بزنی چون پلهای پشت سرت خراب میشه...

    اگر هنوز دلت با شوهرته با فشار مهریه و نفقه و زندان و ....مطمئن باش راهی به جایی نمیبری.

    اگر همسرت مایل به زندگی نباشه شما هم ناچاری تن به خواسته اش بدی.

    احساس میکنم زیاد الان نمیتونی درست تصمیم بگیری چون از اولین پستت نوشته ها نشونه مسر بودنت به طلاق بود اما حالا میگی طلاق نمیخوام و ....

    قبل از پست گذاشتن و .....اول بشین با خودت کنار بیا.شاید اگر صبوری کنی و هیییچ عکس العملی نشون ندی همسرت برگرده به این زندگی چون شما دلت هنوز باهاشه.

    الان اصلا وضعیت روحی مناسبی برای ورود به پروسه دادگاه رو نداری....حرفات ضد و نقیصه و احتمالا مال همون بهم ریختگی روحیته.
    یه جا گفتی داره خودشو برای دادن مهریه اماده میکنه و حتی خونه اش رو فروخته حالا میگی نمیخواد مهریه بده

    اگر فکر میکنی همسرت نقاط مثبت داره ..خب هیچ اقدامی نکن.دادگاه حرمت ها رو میشکنه و اعتماد ها رو نابود میکنه.
    اما ایا همسرت هم ویژگیهای مثبت شما رو میبینه؟ایا میگه انار گل هم این خوبی و اون خوبی رو داره ؟!

    به نظرت خانواده ای که با صراحت میگن ما تورو نمیخوایم قابل اصلاح هستن ؟

    به نظرت خانواده ای که پسرشون رو سر دو راهی همسر و خانواده میذارن و میگن یا این یا اون میشه روشون حساب کرد ؟

    بذترین چیز در نوشته های شما اینه که همسرت بهت پیشنهاد طلاق توافقی داده و این خیلی بده...یعنی ایشون به هر دلیلی مایل به ادامه نیست....و ممکنه فردا روزی بگه من گفتم جدا شیم تو قبول نکردی....البته اینا همش حدس و گمانه اما خب خیلی هم دور از عقل نیست.

    همسر شما قانونا نمیتونه شما رو ول ! کنه.بالاخره تعهداتی داره و باید بهشون پایبند باشه....

    یه سوال.... شما میخواهی دادگاه بیاد از خانواده همسرت تعهد بگیره که دخالت نکنن ؟!!!؟!؟! و بعد میخوای روابطتت رو باهاشون درست کنی ؟!!؟!؟!

    نه دادگاه این کارو میکنه و نه خانواده همسرت این موضوع رو میپذیرن.اینا اختلافات خانوادگی هستن و دادگاه وارد این قضایا نمیشه...

    این رو هم متوجه نشدم.همسر شما میگه جدا شیم بعد شما میخوای بگی خانوادت بیان تعهد بدن که دخالت نمیکنن و بعد بریم سر خونه زندگیمون ؟!

    با اجرا گذاشتن مهریه شما تکلیفت روشن نمیشه...چیزی که حقت هستش رو مطالبه میکنی .همین.

    نه روند طلاقت رو تسریع میده و نه کند میکنه.فقط شلوغ میشه .....

    هیچ وقت در جواب مهریه به همسرت نمیگن زندگی یا طلاق...حتی در دادگاه مهریه بهتون اجازه نمیدن در مورد اختلافاتتون نظری بدین.....فقط میگن

    سلام....سلام....اقای محترم همسرتون مهریه اش رو اجرا گذاشته به این مقدار و این میزان.تواناییش رو دارین یا خیر؟

    همسرت:ندارم
    د ادگاه:پس ابتدا محکوم به پرداخت کلش میشین و بعد از اون میتونید تقاضای اعسار بدین.خوش امدین(کلش دو الی سه دقیقه طول میکشه)

    بعد زیر یه برگه رو جفتتون امضا میکنید و میره برای یه چهار ماه دیگه....

    تو دادگاهه طلاقه که به شما و همسرت اجازه میدن مشکلاتتون رو خیلی خلاصه وار بگید.

    شما باید صبور باشی خانوم که اصلا نیستی
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.

    ویرایش توسط maryam123 : چهارشنبه 12 فروردین 94 در ساعت 22:24

  15. 4 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 15 فروردین 94), parsa1400 (شنبه 15 فروردین 94), sasha (شنبه 15 فروردین 94), اقای نجار (چهارشنبه 12 فروردین 94)

  16. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 22 مرداد 96 [ 18:44]
    تاریخ عضویت
    1393-11-22
    نوشته ها
    59
    امتیاز
    2,806
    سطح
    32
    Points: 2,806, Level: 32
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 86 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نام خدا


    مریم جان
    من واقعا تصمیم گیرنده نیستم........من قطعا میخوام زندگی کنم.........ولی چیکا کنم وقتی همسرم ولم کرده رفته؟...........از طرفی هم مطمنم به خودی خود بر نمیگرده و صبر کردن بی فایده هست.........و در ضمن واقعا دلم نمیخواد از حقوقم بگذرم...........خوب برای گرفتن حقوقم اقدام کردم و میکنم.........حق من فقط مهریه و نفقه هست..........دیگه وقتی قرار باشه مهریه باشه و بعد چند ماه نفقه بده به هر حال میاد تکلیف رو روشن کنه............و میگه یا بیا برو سر زندگیت..........یا برو پی زندگیت..........تکلیفم روشن میشه..............دلم میخواد بگه بیا سر زندگیت.......... حالا اگه گفت بیا سر زندگیت، من میخوام بهش بگم به شرط میام.........شرطمم ایه که خانوادش تعهد بدن اذیتم می کنن..............اگرم گفت برو پی زندگیت، خوب دادگاه الزامش مبکنه تو دادگاه نفقه که زنت رو نمی خوای طلاقش بده..........اونوخت طلاق مع المهر میگیرم............این کجاش تناقضه؟




    ممنونم از وقتی که میذارین


    بچه ها امشب پدرشوهرم بهم زنگ زد،من چیزی نگفتم ولی اون گفت ما چند روز نبودیم، این اظهارنامه چیه به ما دادی؟منم گفتم با پدرم صحبت کنید...........گفتن تو اظهار نامه دادی باید خودت حرف بزنی...........بهشون گفتم مخاطب اون نامه پسرتونه،اگه خودشون تماس بگیرن ، من بهشون میگم...............بعد کلی حرف زد و داد و بیداد کرد و من سکوت کردم،فقط گفتم اگه موضوع بین پدرهاست با بابام صحبت کنید......................به من گفت طلاق میخوای؟ گفتم نه میخوام زندگی کنم.........اونم گفت پس همینجوری باش.........من قیم پسرمم.......... من وکیل پسرمم........با من صحبت کن...........میام طلاقت رو میدم و از این حرف ها...........وقتی صحبتشون تموم شد بهشون گفتم شب خوبی داشته باشید.....بدون خداحافظی قطع کردن...........


    فردا بابام میگن باید مهریه رو هم اجرا بذاری.............به نظرتون چی میشه؟

  17. #10
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    138
    Array
    سلام
    قبل از هر چیز از تلاش مریم گرامی در این تاپیک تشکر میکنم ....همراهی شما رو خواستاریم .....

    متاسفانه همسرت و بدتر از اون خانواده همسرت رودخانه خروشانی هستند در مسیر جدایی و شما غزل آلایی زخم خورده تنها در جهت خلاف رود خانه با دلی پر از آرزوهای زندگی.............

    میدونم در تعارضی بین زندگی و جدایی قرار داری . و این حرف مریم گرامی درسته که در دادگاه ها جز تخریب پل ها و اینکه کی کارو به دادگاه کشونده و مقصره. میتونه درست باشه.........

    اما من از رفتار قبل عید همسرت و نقل انتقال های صورت گرفته شده توسط ایشون متوجه سنگینی کفه جدای شما نسبت به زندگی که دیروز و امروز شما هنوز مدعی اون هستید رو متوجه شدم .........

    نمیخوام بر خلاف میلم و روند تالارمون شما و تاپیک شما رو در مسیر طلاق قرار بدم برا همین بازم برای آشتی شما تلاش خواهم کرد .....میدونی چرا ؟ چون در جهت طلاق فقط میشه گفت برو پیش وکیل و مشاوره حقوقی بگیر اونم حضوری و تمام و باید تاپیک بسته بشه.... اما خب جای تلاش هنوز هست .......

    گفتی شهرتون کوچیکه و شما نفقه در شوری اجرا گذاشتی ؟ درسته ؟ اگه اینطور باشه میشه به بازگشت امید داشت ...

    انار گل به خودت پاسخ بده ...به خودت بگو من زندگیمو میخوام یا نه ؟؟؟ و هدف از این قدمها رسیدن به زندگی و نه جدایی ..

    نکته
    1. شوری حالت کدخدایی رو داره و میشه به سازش رسید .

    2. تمام قضات چه شوری چه دادگاه طرفدار زندگی هستند و با اخلال گر برخورد و حکم مناسبی ندارن .....
    اینکه گفتم به تاکید به قضات ابلاغ شده ......

    3. وکیل در حد مشاوره بگیر تا از روند پرونده شما آگاه باشه ولی روی پرونده تمر وکالت پاره نکن .. چون پرده ای دیگر را پاره خواهی کرد و بهتره بگم مستقیم طلاق........در ضمن وکلا به شما به چشم کیسه زر مینگرند و کاری هم عملا انجام نمیدهند چون کار شما یه مسیر بسیار عادی داره...و خودت بری دادگاه در ذهن قاضی بهتر میتونی تاثیر مثبت بذاری ....

    4. اگه خواهان زندگی هستی فعلا مهر اجرا نکن .... به دو دلیل ... گرفتن مهر روند طولانی داره ..... در نهایت با پذیرش اعسار ایشون از سوی قاضی و البته اثبات دارای ها و مشاغل و درامد ایشون از سوی شما چیزی قابل توجهی دستگیر شما بعد حدود 8 ماه شایدم بیشتر نخواهد شد ...عرض میکنم

    همسرت فعلا منکر زندگی نخواهد شد تا بعد از حکم اعسار و پرداخت دو قسط از مهریه ... در این هنگام در خواست طلاق خواهد داد ... و این به نفع شما نخواهد بود .........

    برا همین همسرت اسرار داره شما مهر اجرای کنی چون کار اونو راحت میکنی ....

    5. انار گل .. خدا کنه در شورا باشی البته فرق نمیکنه ...برو با قاضی صحبت کن از منش وقت بگیر . به قاضی بگو شما و همسرت همو دوست دارین و در اختلاف خانوادگی و کشمکش خانوادها گرفتار راه جدایی شدین ازش بخواه در جهت سازش کمکت کنه و با همسرت و خانواده همسرت در یک جلسه حضوری مشکل حل کنه ....

    البته بستگی به قاضیت هم داره .... یا اینکه شما و همسرت به همراه خانوادها رو اجبار بهچند جلسه مشاوره کنه . تا با تعهد از همه طرف های درگیر شعله جدایی خاموش بشه......

    قاضی من این کار برای من کرد ولی همسرم قبول نکرد و تعهد منو در عدم ازدواج مجدد در ناباروری همسرم قبول نکرد و جلوی قاضی نشوز خودشو نسبت به زندگی اثبات کرد طوری که قاضی من به تاکید به من گفت طلاقش بده و بذار بره....

    6 . یادت باشه نفقه و مهریه صرفا فقط جهت وقت کشی برای بازگشت به زندگی محسوب میشه . هر دو ارزش دوندگی ندارند متاسفانه . و توافق بهترین راهه... که خوشبختانه شما دنبالش نیستی ... مگه نه ؟؟؟؟؟؟

    7. در صورت اجرای مهر بهانه روشن شدن موضع بهتر بدونی قدم اشتباهی خواهد بود در جاییکه طرف مقالبل حالا به هر هر دلیلی توافق قبول داره............

    8. بدون اونارو نمیتونی ادب کنی و تغییر پذیر خواهند بود. یه رابط پیدا کن ا بهشون بگه شما حاضری نقفه پس بگیری و به زندگی فکر کنی و برای بازگشت دیر نیست ....... موفق باشی .... تاپیکتو پیگریری میکنم دنبال مشاوه حقوقی نباش هدفت اینجا دو چیز باشه یک برگشت به زندگی دو التیام و اسیب کمتر در پروسه جدایی ..... من کلیات گفتم اگه بخوای از من یا دیگری مستقیم مشاوره حقوقی بگیری تاپیکت بسته میشه .... اگه موضوع برات تمومشده محسوب میشه توافق کن . یه حقی رو یه جا بگیر و خودتو و خانوادتو راحت کن ...از سر زبونها فاصله بگیر .... مهم ...

    ماهی غزل آلا تخماهای زندگی بخش خودشو در بالاترین نقطه رود خانه رها میکنه پس برای رسیدن به بالاترین نقطه بجنگ. و تسلیم نشووووو.

  18. 5 کاربر از پست مفید parsa1400 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 15 فروردین 94), maryam123 (شنبه 15 فروردین 94), sasha (شنبه 15 فروردین 94), آبی آسمان (شنبه 15 فروردین 94), بارن (شنبه 15 فروردین 94)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. منفی بافی های مادرم به اوج رسیده و من به شدت ضعیف و آسیب پذیر شدم
    توسط tanhaeii در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 تیر 95, 11:28
  2. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 18 خرداد 95, 23:02
  3. پاسخ ها: 53
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 اردیبهشت 94, 23:28

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:59 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.