به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 8 , از مجموع 8
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 اردیبهشت 01 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-6-06
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    6,569
    سطح
    53
    Points: 6,569, Level: 53
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 181
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    95

    تشکرشده 41 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array

    به فکر ازدواج باشم یا فعلا بی خیالش بشم

    سلام و عرض ادب منو بپذیرید
    بیست و پنج سالمه . مدتی هست که به صورت موقت مشغول به کار هستم و ایشالا همین چند روز بعد از عید قراردادی میشم. سربازی هم رفتم .
    حدود چند ماه پیش تجربه یه خواستگاری نیمه موفق رو داشتم که تو همین سایت هم عنوانش کردم (نیمه موفق یعنی یه هفته بعد از شیرینی خورون و نامزدی به هم خورد)
    و تا الان دیگه اقدامی انجام ندادم !
    خیلی از مردم چون قضیه خواستگاری قبلی رو می دونن، مدام میگن چرا دیگه اقدام نکردی؟
    مادرم خیلی اصرار داره زن بگیرم . خودمم همینطور. ولی بقیه خانواده هر کدوم نظر خودشونو دارن.
    یکی میگه صبر کن قرار دادت قطعی بشه اول ( که با نظرش موافقم)
    یکی میگه تازه بیست و پنج سالته صبر کن و پس انداز کن
    یکی میگه تازه الان راحتی . اگه ازدواج کنی باید هر چی در میاری خرج زنت و مخارج ازدواج کنی.
    یکی میگه از جوونیت استفاده کن و به معلوماتت اضافه کن چون اگه ازدواج کردی دیگه اسیری.

    نظر شما چیه؟
    به نظرتون ازدواج تو این سن و پس انداز اندک ، اشتباهه؟؟؟
    باید حالا حالاها صبر کنم و سه چهار سال دیگه اقدام کنم؟؟؟

  2. کاربر روبرو از پست مفید Shayan68 تشکرکرده است .

    capitan2 (چهارشنبه 12 فروردین 94)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام دوست عزیز.

    شما با کسانی که مشورت کردی بهتر بود دلایل اونا رو هم می پرسیدی و نگاه می کردی چه زندگی دارند؟

    درسته ازدواج مخصوصا از تامین مخارج گرفته تا بقیه ی مسایل خودش وقت گیر هستش ولی این لزوما باعث اسیری نیست و باید دید اسیری چه معنایی از نظر شما داره؟ اگه زن شما یک زن خوب و همراه باشه میتونید خیلی هم بیش تر پیشرفت کنید اینو شک نکنید...ولی اگه زن شما اون جور که باید باشه نباشه بله طبیعتا سخت تر میشه...

    پس همه چی بستگی به خانم شما داره....


    من میگم بشنید با خود و دلتون سنگاتونو وا کنید از ازدواج چی میخواید و... بعدش همینا رو هر جا می رید خواستگاری مطرح کنید کسی که با این شرایط شما بسازه طبیعتا اگه بهش عمل هم بکنه مشکلی فکر نکنم پیش بیاد.


    مثلا گیریم شما یک سال دیگه N lملیون پس انداز میکنی بعدش ممکنه یه خانمی رو انتخاب کنی یه چیزی از اضافه بر اون پول باید خرج همون شب اول عقد کنی و... ممکنه یه خانمی انتخاب کنی که نصف اونم نخواد و نذاره خرج کنی پس میگم بستگی به طرفت داره... شما اگه پول اون قدر عرف لازمه داری و بعدش کلا از کارت مطمئنی نه این جا بلکه اگه این جا نشد جایی دیگه اقدام کن با توجه به این که دوست داری خودت هم ازدواج کنی....

    شما اگه با کسی که زن بسیار خوبی داره مشورت کنی میگه اره ازدواج خوبه زودتر و...
    کسی که زیاد زنش همراهش نبوده میگه نه برو مجردی و عشق و صفا(مخصوصا اگه طرف قبل ازدواج اهل روابط دوستی هم بوده باشه دیگه ازدواج براش یک مانع بزرگ میشه)
    ولی کسی که اهل این روابط نبوده زن خوب گیرش بیاد دیگه دنیا زیر پاش نیست !

  4. 9 کاربر از پست مفید فدایی یار تشکرکرده اند .

    capitan2 (چهارشنبه 12 فروردین 94), Eram (چهارشنبه 12 فروردین 94), meinoush (چهارشنبه 12 فروردین 94), meysamm (چهارشنبه 12 فروردین 94), Shayan68 (چهارشنبه 12 فروردین 94), مصباح الهدی (چهارشنبه 12 فروردین 94), اقای نجار (چهارشنبه 12 فروردین 94), بارن (چهارشنبه 12 فروردین 94), شیدا. (چهارشنبه 12 فروردین 94)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 فروردین 97 [ 15:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-17
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    8,056
    سطح
    60
    Points: 8,056, Level: 60
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 832 در 244 پست

    Rep Power
    72
    Array
    به نظر من اگه امادگیشو داری اصن زود نیست اقدام کن

    چون با بالا رقتنت سنت درسته شاید بتونی پس انداز بیشتری داشته باشی اما مشکلات زیادی هم (نیازهای عاطفی و..) واست پیش میاد

  6. 5 کاربر از پست مفید SOGAND. تشکرکرده اند .

    Shayan68 (چهارشنبه 12 فروردین 94), فدایی یار (چهارشنبه 12 فروردین 94), مصباح الهدی (چهارشنبه 12 فروردین 94), بارن (چهارشنبه 12 فروردین 94), شیدا. (چهارشنبه 12 فروردین 94)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 اردیبهشت 01 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-6-06
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    6,569
    سطح
    53
    Points: 6,569, Level: 53
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 181
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    95

    تشکرشده 41 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم از توجهتون
    حرفتون کاملا صحیحه. هر کسی با توجه به زندگی و موقعیت خودش نظرشو اعلام می کنه .
    اینکه همسر آینده سختگیر باشه یا نباشه ، توقعش زیاد باشه یا نباشه ، خیلی تفاوت ایجاد می کنه . حالا چه من الان برم خواستگاری چه ده سال دیگه.
    ولی به نظرتون همسر آینده رو به همین راحتی میشه شناخت؟؟ آدم دوست و فامیل چندین و چند ساله اش رو کاملا نمی شناسه دیگه چه برسه به اینکه سر چند جلسه صحبت کردن بخوای همسرتو بشناسی!!!
    حالا به نظرتون این یه ریسک جدی نیست؟؟؟
    ازدواج تو محیطی که ما زندگی می کنیم خیلی سنتیه . اگه رفتی خواستگاری و نخواستی ممکنه روابط آینده با اون خانواده یه کم تغییر کنه . بعضی وقتا خانواده دختر نظرشون اینه که چون چند جلسه با دختر صحبت کردیم حالا دیگه اسممون روشه و باید بگیریمیش!
    ضمن اینکه دخترای این دوره زمونه خیلی توقعشون بالاس و خانواده منم راضی نمی شن در خونه همه کسی برن ! ( مثلا میگن به فلانی هم بله نگفته ، می خوای به تو بگه؟؟ )

    حالا شما بگین . اگه جای من بودین چیکار می کردین؟؟
    می خوام ازدواج کنم . نیمی از اطرافیان همش اصرار می کنن که اقدام کنم . نصفی دیگه میگن اشتباه می کنی الان زوده !!!

  8. کاربر روبرو از پست مفید Shayan68 تشکرکرده است .

    فدایی یار (چهارشنبه 12 فروردین 94)

  9. #5
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Shayan68 نمایش پست ها
    ممنونم از توجهتون
    حرفتون کاملا صحیحه. هر کسی با توجه به زندگی و موقعیت خودش نظرشو اعلام می کنه .
    اینکه همسر آینده سختگیر باشه یا نباشه ، توقعش زیاد باشه یا نباشه ، خیلی تفاوت ایجاد می کنه . حالا چه من الان برم خواستگاری چه ده سال دیگه.
    ولی به نظرتون همسر آینده رو به همین راحتی میشه شناخت؟؟ آدم دوست و فامیل چندین و چند ساله اش رو کاملا نمی شناسه دیگه چه برسه به اینکه سر چند جلسه صحبت کردن بخوای همسرتو بشناسی!!!
    حالا به نظرتون این یه ریسک جدی نیست؟؟؟
    ازدواج تو محیطی که ما زندگی می کنیم خیلی سنتیه . اگه رفتی خواستگاری و نخواستی ممکنه روابط آینده با اون خانواده یه کم تغییر کنه . بعضی وقتا خانواده دختر نظرشون اینه که چون چند جلسه با دختر صحبت کردیم حالا دیگه اسممون روشه و باید بگیریمیش! (البته من فکر نمی کنم تا این حد الان خانواده ای باشه!!! مگر اینکه فامیل باشه)
    ضمن اینکه دخترای این دوره زمونه خیلی توقعشون بالاس و خانواده منم راضی نمی شن در خونه همه کسی برن ! ( مثلا میگن به فلانی هم بله نگفته ، می خوای به تو بگه؟؟ ) این اشتباهه! شما که از دید دختر مطمئن نیستن.. شاید به دلش ننشسته یا چیزی فهمیده! دقیقا من به یه آدمایی نه گفتم و از یه آدمی خوشم اومده که از نظر بقیه و اطرافیان عجیب بوده)

    حالا شما بگین . اگه جای من بودین چیکار می کردین؟؟
    می خوام ازدواج کنم . نیمی از اطرافیان همش اصرار می کنن که اقدام کنم . نصفی دیگه میگن اشتباه می کنی الان زوده !!!( شما استقلال فکریتون پایینه! باید استقلال فکریتون را بالا ببرید... از این جهت تو مدیریت زندگیتون به مشکل برمی خورید...)
    سلام
    بعضا به نکات خوبی اشاره کردین.........
    از طرف دخترها هم گاهی به شکل دیگه همچین مسائلی پیش میاد...

    بیشتر به خاطر دقت نکردن به کارایی خواستگاریست که برای شناخته نه دل بستن و شروع زندگی

    من می گم این نکات را رعایت کنید:
    1/ تا لحظه عقد وابسته نشید و احساستون را در حد به دل نشستن نگه دارید.
    2/ کاری هم نکنید طرف مقابل وابسته بشه....

    3/مثلا تو جلسات دوم و سوم عنوان کنید که در کل برای شناخت بیشتر نیاز به زمان و صبر هست.نظر شما چیه؟
    من خودم یه بار برای اینکه بی ادبی نشه که یعنی من روی انتخاب شما مردد هستم هنوز و لطفا جلسات را زیاد کنید... این طوری بیان کردم: به نظر می رسه خانواده ما چون مذهبیه ممکنه شما فکر کنید پدرم با تعداد جلسات زیاد مخالف باشه... اما این طور نیست و برای شناخت بیشتر صبر لازمه... گفتم که شما در معذورات قرار نگیرید.(یعنی توپ را تو زمین خودش انداختم)
    که بعد هم خواستگارم موضعش را فهمید و گفت بله موافقم و...

    4/ نشانه های اصلی را در جلسات اول در نظر بگیرید و قبل از تصمیم به ازدواج راجع بهش فکر کنید نه اینکه تازه تو فرایند خواستگاری بخواهید فکر کنید.
    مثلا راجع به پوشش... پسری می ره خواستگاری خب معلومه جلسه اول این خانم چادری نیست. بعد چند جلسه تازه مردده که من این خانم را به این دلیل انتخاب بکنم یا نه....

    5/ فکر می کنم بیشتر از حدی هم طولانی کردن بیخودی و بی دلیل جلسات آفات خودش را داشته باشه. دو ماه مستمر خوبه...

    6/ جواب خواستگاری یا نتیجه خواستگاری را هرچی شد قلبا بپذیرید... چه برخلاف میلتون چه موافق...
    این تحقیر نیست... این که مادر شما می ترسوننتون که ممکنه به شما جواب منفی بده درست نیست!
    برگردید به حرف خودتون! برای اینکه شناخت حاصل بشه میرید خواستگاری نه اینکه جواب بدید یا بگرید و روی کسی اسم بذارید..... (دقیقا اشکالی که به خانواده دختر می گیرید که می گن پس بیا دختر منو بگیر.به خود شما هم وارده که پس من رفتم خواستگاری نباید جواب منفی بگیرم)

    7/ روی استقلال فکریتون خیلی کار کنید. محکم و شجاع باشید. اعتماد به نفستون را بالا ببرید.ارزش شما را خواستگاری و نتیجه اش تعیین نمی کنه.

    موفق باشید
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه
    ویرایش توسط مصباح الهدی : چهارشنبه 12 فروردین 94 در ساعت 17:31

  10. 3 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    Shayan68 (شنبه 15 فروردین 94), فدایی یار (چهارشنبه 12 فروردین 94), شیدا. (چهارشنبه 12 فروردین 94)

  11. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    ببنید قبل تر ها می شنیدم میگفتن ازدواج مثل هندوانه سر بسته میمونه !! میگفتم یعنی چی !؟ خب ادم عقل داره تحقیق میکنه و...
    ولی الان خوب میدونم و فهمیدم منظور چی بوده...ادم هر چقدر هم یکی رو بشناسه و تحقیق کنه و.... یه سری اتفاقات و برخورد ها و رفتار ها و ارتباطات رو تا زیر یک سقف نری با طرف مقابلت متوجهع نمیشی چقدر باب میلت هست یا نه...به نظرم توی این چیزا هم مثل همه چی و خیلی بیش تر باید به خدا فقط توکل کرد ولی


    ولی درحالت کلی با تحقیق و گفت و گو و معاشرت توی همون چند جلسه خواستگاری میشه به خیلی چیزا پی برد این که توی اصول کلی هم نظر هستید یا خیر... به شرطی که سوالات اساسی بپرسید که توصیه میکنم لااقل سمینار ازدواج موفق دکتر فرهنگو گوش کنید...توی نت هم مطلب زیاده.. شما وقتی میری خواستگاری سعی کن توی همه چیز حد میانه رو بگید.. مثلا وقتی وضع مالیتو میخوای بگی یه کف بگو ولی ایده التو هم بگو میخوای به کجا برسی مثلا اگه فرد مورد نظر ادم قانعی باشه بهتر با این شرایط شما شاید کنار بیاد...الکی بالاتر بگی بعدش به مشکل میخوری....


    شما اسمشو میذاری ریسک...من میگم باید توکل کرد...البته همراه با مشورت و فکر و .....
    توی همین تالار میتونی کلی تاپیک ببنی به دلیل ازدواج های سنتی محکوم به شکست شده با این تفاوت که گذشته ها چونت قبح طلاق و متارکه بیش تر بود همو یه عمر تحمل می کردند ولی الان نه جدا میشند...پس سعی کن هر جا رفتید خواستگاری یه جوری جا بندازید برای طرف مقابل و مخصوصا دخترخانم که این رفت و امد ها برای شناخت بیش تر هست و ممکنه شناخت بیش تر باعث شه صد در صد مطمئن شید مناسب هم هستید و یا شایدم خیر...می تونید بگید شاید شما ببنید من برای شما مناسب نیستم حتی ولی من شما رو مناسب بدونم و اشکال نداره نظر واقعیتونو بگید...!


    ببنید این کاملا غلطه مثلا یکی که موقعیت اقتصادی واجتماعی بالاتر از شما داره بره خواستگاری یه خانمی و جواب رد بشنوه بعش شما بگید پس من که حتما جواب منفی میده...
    شاید دلیل منفی اون خانواده اصلا همون موقعیت اون خانواده بوده..شاید خود پسره باب میلشون نبوده...شاید شما برید از خداشون باشه مثلا پسری مثل شما اومده...پس لطفا از این قیاس ها نکنید....ولی کلا سعی کنید جایی خواستگاری برید که توی همه چیز هم سطح شما باشند این طوری خیلی بهتره..


    من جای شما نیستم...ولی اگه بودم با دلایل قانع کننده ی خودم اون نصف دیگه رو هم همراه خودم می کردم و خواستگاری رو شروع می کردم...دوست من بدون برای ازدواج اصلا زود نیست اگه بخوای کلا فکر کنی و دیرم شده(البته اگه با متر غلط عرف جامعه بله شاید خیلی هم زوده !!!!)...شاید طرز فکر بقیه بیش تر واسه مسایل مالی باشه که میگن زود... که خب دیگه شما باید یه حداقل هایی رو داشته باشی میخوای ازدواج کنی...پس فردا گیر مسکن نباشی حتی اجاره ایش...و این چیزا....چون این طوری واقعا شیرنی های ازدواج تلخ میشه برات.


    بهتره خودتون تصمیم قطعی بگیرید که گه ازدواچ کنید پای همه چیزش می مونید یا نه بعدش عمل کنید...شما هنوز تردید دارید... و تردید توی هر کاری موجب شکسته.
    ازدواج یک فاز جدید برای زندگی انسانه و ناشناخته و انسان هم مثل هر ناشناخته ی دیگه ازش ترس و واهمه داره...امیدوارم با ازدواجی موفق این ترس شما هم بریزه باعث ترغیب ازدواج کسانی که هنوز در این وادی گام برنداشتند بذارید.به هر حال ازدواج یک سختی هایی داره که در کنار شیرینی هاش و اگه زوجین مناسب هم باشند خیلی راحت اسون میشه.

  12. 3 کاربر از پست مفید فدایی یار تشکرکرده اند .

    Shayan68 (شنبه 15 فروردین 94), مصباح الهدی (چهارشنبه 12 فروردین 94), شیدا. (چهارشنبه 12 فروردین 94)

  13. #7
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 08 تیر 94 [ 19:38]
    تاریخ عضویت
    1394-1-10
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    757
    سطح
    14
    Points: 757, Level: 14
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 71 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درکت می کنم رفیق تنها توصیم این هست لااقل سعی کن دنبال کسی نری که جز سفیدی دست بچیزی نزده.. چون با شرایطی که داری مشکلات اقتصادی گریبانگیرت هست اگه دختر ناز پرورده بگیری به مشکلات عدیده ایی می خوری . کسی رو بگیر مثل خودت شاغل باشه یا اگه نیست از یه سطح باشین. همه شرایط رو بشین براش توضیح بده که توان چه چیزایی رو نداری و چیکارا می تونی بکنی.

  14. کاربر روبرو از پست مفید دوچمدان_سیزده_کیلویی تشکرکرده است .

    Shayan68 (شنبه 15 فروردین 94)

  15. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 10 اردیبهشت 01 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-6-06
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    6,569
    سطح
    53
    Points: 6,569, Level: 53
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 181
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    95

    تشکرشده 41 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از توجه ومحبتتون بخاطر وقتی که می زارین و راهنمایی های خوبتون
    بچه ها ، من توی شهرستان زندگی می کنم . محیط ما خیلی سنتیه . اینجا همه خیلی به هم نزدیکن . همه جد اندر جد همدیگه رو می شناسن.
    همونطور که گفتم من قبلا چندین ماه پیش رفتم خواستگاری ولی بعد از نامزدی به هم خورد . هنوز جلسه اول خواستگاری برگزار نشده بود که فرداش عالم و آدم شروع کردن به سراغ گرفتن و شیرینی خواستن و .... . خبر همه جا می پیچه زود !!! جلوی حرفای مردم رو هم نمی شه گرفت . الان یه جورایی کار برا من سخت شده . لابد میگن پسره چه مشکلی الان داشته که به هم خورده نامزدی قبلیش !!
    شما میگین چند جلسه برا آشنایی جلسه بزاریم حتی اگه شده به مدت چند ماه ! خب تو این شرایطی که ما زندگی می کنیم مگه همچین چیزی ممکنه؟؟
    من سمینار ازدواج موفق آقای فرهنگو چندین بار گوش دادم، راه حلا خوبه ولی عملی کردنش خیلی سخته !
    باور کنید اینجورا که در مورد من فکر می کنید نیست . اتفاقا به نظرم اعتماد به نفسم خوب هم هست ، ولی یه مثل قدیمی هست که میگه : مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسه. منم قبلا اینطوری نبودم ، نمی دونم چرا نظرم اینقدر در مورد دخترا تغییر کرده و دچار وسواس شدم! ! !


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:50 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.