سلام
قبل از هر چیز قضاوتم نکنید که خودتون شبیه من میشید...نهی نکنید سرتون میاد فقط کمک می خوام همین....
من در 23 سالگی از پسری خوشم می اومد و قصد ازدواج داشتیم با هم کار ب خواستگاری کشید که من ب دلایلی بش جواب منفی دادم و اون هم ازذغرورش پی قضیه رو نگرفت...منم بلافاصله از جدایی ازش با یه نفر ازدواج کردم و خیلیهم همسرم خوبه....
میرم سر اصل مطلب بعد ده سال هم رو پیدا کردیم و متاهلیم و ارتباطمون دوباره شکل گرفته واقعا خجالت می کشم این مطالب رو می نویسم ولی من خیلی به این آقا علاقمندم .و ایشون هم....
خوب احساسمون ب هم باعث رشدمون شده تو زندگی.خصوصیمون....ولی می خوام ب کمک شما دست از این احساسم بکشم و بچسبم ب زندگیم...روم نمیشه بگم که دوتامون بچه داریم...
و بگم که هیچ وقت علاقه من به این آقا از قلبم تو این ده سال بیرون نرفته بود که بشه یه شبه حالا که پیداش کردم از دست بدم
پس دوستان به جای قضاوت که کار راحتیه من رو راهنمایی کنید و حرفای خاله زنکی نزنید...
علاقه مندی ها (Bookmarks)